دوشنبه 14 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

میعاد، شعری از ويدا فرهودی

ويدا فرهودی
ای خاک زرخیز وطن،آزاد دانم می شوی / با بغض مانده در گلو،فریاد دانم می شوی / درخشکسال خفتگی،بذری تو، بذر زندگی! / فرصت مده خاشاک را! آباد دانم می شوی / یاسای چنگیزان بهل، بنیاد کــُن قانون دل / بنیان کــَن ِ خونین ترین بیداد دانم می شوی

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




ای خاک زرخیز وطن،آزاد دانم می شوی

با بغض مانده در گلو،فریاد دانم می شوی


درخشکسال خفتگی،بذری تو، بذر زندگی!

فرصت مده خاشاک را! آباد دانم می شوی


یاسای چنگیزان بهل، بنیاد کــُن قانون دل

بنیان کــَن ِ خونین ترین بیداد دانم می شوی

***

ای نطفه ات از عاشقی،آیینه وش چون صادقی

با آرش ِ اسطوره ها، همزاد دانم می شوی


سربر کشی گرجانفشان، شیرین شود کام جهان

با تیشه ی شوریدگی، فرهاد دانم می شوی


یادی کن از خورشیدیان، گل های سرخ خاوران

با بوسه ای بر خاکشان،دلشاد دانم می شوی


رغم افول غنچه بین،آبستن است از نو زمین

پیک بلند آوای این میلاد دانم می شوی

میعاد اگر با ژاله ها، باشد،به دشت لاله ها،

در سایه ات ایمن ترین میعاد دانم می شوی


تا هست جانی در قفس،باید کلونش کــَند و بس

درکارزارت یک نفس،پولاد دانم می شوی

***

امداد از غایب مجو،با چشم دل بیننده شو

اعجاز کن چونان ندا،امداد دانم می شوی


افسانه ها را باز کن،از رستمان آغاز کن

عصیان خود آواز کن، آزاد دانم می شوی...

آباد دانم می شوی...

ویدا فرهودی - پاریس

دی ماه ١۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016