یکشنبه 20 مهر 1382   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گزينه‌های بی‌سروصدای موتورهای جستجو، پير لازولاي، لوموند ديپلماتيک

از اينترنت با حجم سه ميليارد صفحه اغلب به عنوان کاملترين دايرة‌المعارف ياد می‌شود. مستندات بی‌نظيری که به رايگان در اختيار ما گذاشته شده و ابزاری که ظرف چند ثانيه می‌توانند پاسخگوی سئوالات ما باشند.


تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




موتورهای جستجو آنچنان کارا می‌باشند که کافيست چند لغت پراکنده به آنها بدهيد تا اطلاعات فراموش شده خود را باز يابيد. برخلاف عقيده عموم از اين ابزارهای مفيد تعداد کمی وجود دارد. فقط چهار شرکت آمريکائی موفق شده‌اند که خدمات مثبت و با کيفيتی به مردم جهان ارائه دهند. پيش از ادعای هدايت کاربران اينترنت درحجم عظيم اطلاعات، که بی‌وقفه درحال افزايش هستند، بايد بتوان هزاران رايانه را در شبکه عنکبوتی در نورديد و اطلاعات موجود را جمع آوری کرد. به ويژه بايد دانست که چگونه مناسبترين صفحات را از آنها بيرون کشيد. اين قابليت "هوشمندی" موتورهای جستجو را تشکيل می‌دهد و موفقيت يا عدم موفقيت آنها از اين نکته سرچشمه می‌گيرد.

گوگل با تبديل شدن به پرکاربرترين موتور جستجو در جهان در کمتر از سه سال اين قابليت را به اثبات رسانده است. ديدگاه مبتکرانه گوگل به او اين اجازه را داده است که از همان صفحه اول نتايج، اطلاعات مورد جستجو را ارائه دهد.

دهان به دهان: کارشناسان به دوستان خود توصيه کردند که از اين موتور جستجوی "باهوش" استفاده کنند، و تعداد تقاضاهای جستجوی گوگل که ١٠٠٠٠ مورد در سال ١٩٩٩ بود، در بهار ٢٠٠٣ از مرز ٢٠٠ ميليون مورد در روز فراتر رفته است. از اين پس ٥٣% تقاضاهای جهانی به او سپرده می‌شود، تا جائيکه تعداد ٧٠ ميليون کاربر آن، کل اينترنت را با اين ابزار بی همتا يکسان می‌پندارند. "فرانسيس پيزانی" روزنامه‌نگار می‌گويد: گوگل به تدريج به وسيله‌ای اساسی - فراتر از يک موتور جستجو - تبديل شده است، او می‌افزايد: من ديگر از موتور جستجو برای دسترسی به سايتهای حاوی اطلاعات استفاده نمی‌کنم. نتايج نمايش داده شده بعنوان پاسخ يک سئوال کافی بوده و از اين پس فقط سايتهايی که گوگل ارائه می‌کند، بعنوان ابزار تحقيق مورد استفاده قرار می‌گيرند(١)".

با اين وجود برتری گوگل با مطرح شدن سئوالات اساسی همراه بوده است. چگونه الگوريتمی چنين "هوشمند" می تواند ده پاسخ "مناسبتر" را درباره "عراق" از ميان سه ميليون صفحه حاوی اين لغت انتخاب کند؟ مانند ساير موتورهای جستجو، اين ابزار هم در وحله اول از لحاظ محدوديت با مشکلات فراوان روبروست. اين موتور فقط می‌تواند اطلاعاتی را ارائه دهد که در دسترس عموم مردم قرارداده شده‌اند. اگر کسی نخواهد مقاله‌ای را درباره "آداب و رسوم همای ريشو" (اصطلاح مورد علاقه الکساندر ويالات) منتشر کند، هر گونه جستجويی دراين زمينه بيهوده خواهد بود: با "استفاده از اينترنت" مجموعه دانستنيهای قابل دسترسی در اختيار ما قرار نخواهد داشت، بلکه فقط اطلاعاتی که مشترکان مختلف مانند – دانشگاهها، موسسات و وسايل ارتباط جمعی انتخاب کرده‌اند که در دسترس عموم قرار گيرد دراختيار ما قرار خواهد گرفت (ولی ما می‌توانيم مقالاتی را از "کل جهان" و ساير مقالاتی را که قاعدتاً پولی هستند نيز بيابيم) بنابراين کيفيت اين اطلاعات انتخاب شده نقش محوری در مناسب بودن پاسخهای ارائه شده خواهد داشت.

درحالی که تعداد صفحات قابل دسترسی همينطور افزايش می‌يابد، برخی منابع متعلق به نهادها را عمداً از اطلاعات سايتهای خود کاسته‌اند. فردای ١١ سپتامبر ٢٠٠١، تعداد سايتهای رسمی آمريکائی که بد ين صورت اطلاعات خود را تخليه کردند رو به فزونی نهاد. برای مثال سايت ارتش آمريکا که در گذشته، اطلاعات مربوط به هشت انبار تسليحات شيميائي(٢) خود را مغرورانه در دسترس عموم قرار می‌داد. آنها در ضمن اطلاعات زيادی را نيزراجع به غيرنظاميان تخليه کردند. خدمات اطلاعات جغرافيائي، دسترسی به نقشه راهها(٣) را ممنوع کرد و ايالت پنسيلوانيا نقشه تجهيزات زيرساختاری مخابرات، نقشه مدارس و بيمارستانها(٤) را حذف کرد. در سايه شعار مبارزه عليه تروريسم، برخی شرکتها اطلاعاتی را که گروههای حفظ محيط زيست به دنبال تلاشهای بسيار توانسته بودند حق دسترسی به آنها را داشته باشند، حذف کردند: توليدکنندگان کاليفرنيائی انرژی برق اطلاعات مربوط به گازهای آلوده کننده کارخانجات برق(٥) را به اين ترتيب حذف کردند.

ورشکستگی "اقتصاد جديد" درسال ٢٠٠١ نيز دراين امر سهيم شد: تعداد ناشران "آنلاينی" که مقالات خود را فقط برای مشترکين حفظ می‌کردند بيش از پيش شد. اين خط‌مشی که با هدف درآمد بيشتر صورت گرفته بود به يک ناکامی انجاميد: حذف کاملشان از شبکه عنکبوتی. سايتهايی که دسترسی به آنها فقط در صورت مشترک شدن (حتی بصورت رايگان) ميسر می‌شد ديگر توسط موتورها شناسائی نشدند.

لذا حتی اگر "نيويورک تايمز" ماه گدشته تحقيق قابل ملاحظه‌ای درباره "آداب و رسوم همای ريشو" منتشر کرده باشد، اين مطلب به شما ارائه نخواهد شد. عمده مقالات نشريات بدين ترتيب بالقوه غيرقابل ديد شده‌اند.

درهمان زمان بازيگران ديگری شبکه را تصاحب کرده اند: شرکتهايی که به منظور شناساندن خود از شبکه به مثابه ابزار ارتباطی مطلوب بهره گر فته يا سازمانهای مبارز که وسيله ديگری را درشبکه برای ارائه نظرات خود يافته‌اند... به ويژه کاربران اينترنت سايتهای شخصی بيشتری ايجاد کرده‌اند: "نشريه اتوماتيک" که قبلاً در دسترس افراد متخصص بود، اينک با ظهور ابزار ساده در دسترس عموم قرار گرفته است.

در اواسط سالهای ١٩٩٠، دو دانشجوی رشته کامپيوتر دانشگاه آمريکائی استنفورد، "سرجی برين" و "لاری پيج" در مواجهه با اين سير اطلاعات، راه جديدی را در پيش گرفتند: يک موتور جستجوی پايه‌ريزی شده براساس مطالعه رياضی روابط بين سايتها، نتايج بهتری نسبت به تکنيکهای ساده مورد استفاده در آن زمان بدست می‌داد.

از آنجائيکه آنها متقاعد شده بودند که صفحات "مناسبتر" صفحاتی هستند که بيش از همه بازديد می‌شوند (سايتهايی که سايتهای ديگر آنها را بصورت هايپرتکست لينک کرده‌اند)، تصميم گرفتند اين مسئله را به عنوان پروژه تحقيقاتی خود انتخاب کنند و روی مبناهای يک موتور "رياضی" کار کنند، آنها در نهايت " گوگل" را پايه نهادند و شرکت خود را در سپتامبر ١٩٩٨ تاسيس کردند.

برای ارزيابی "مناسب بودن" صفحات ارائه شده در شبکه، "برين و پيج" "صفحه رَنک"، خاص گوگل، را اختراع کردند، که نوعی رده‌بندی ارزشهای مربوط به صفحات است. ارزش يک صفحه Web در اين مقياس، به صورت پيوسته، برحسب تعداد بازديدهايی که از آن می‌شود ارزيابی می‌گردد. بدين ترتيب سايتهای "منزوی" که هيچگونه هايپرتکستی ندارند کمتر بازديد شده و اصطلاحاً "مشروعيت" ندارند. برعکس سايتهايی که بيش از همه بازديد می‌شوند از نظر گوگل سايتهای مرجع به شمار می‌آيند. اين الگوريتم ابتکاری نتايج شگفت‌انگيزی ارائه می‌دهد.

با اين حال اين سيستم دارای مشکل است׃ سايتهای جديد مخفی مانده و غيرقابل ديد می‌شوند مگر اينکه بتوانند توجه سايتهايی را که قبلاً ايجاد شده‌اند جلب کنند. پايه‌گذاران گوگل می‌افزايند: "پيج رنک" بر ماهيت کاملاً دموکراتيک وب استوار است و معذلک بايد اعتراف کنند که "آرای صفحات مهم ارزش بيشتری دارند و کمک می‌کنند که صفحات ديگر نيز باارزش شوند." يک دموکراسی شگفت‌انگيز که در آن اعضای تاثيرگذار قبلی حق انتخاب بيشتری نسبت به اعضای جديد دارند.

"آندرو اورلوسکی" درباره اين موضوع آموزنده، قصه ای کوتاه در "رجيستر" نوشته است. در ١٧ فوريه ٢٠٠٣، مقاله ای درباره جنبش اعتراض آميز ضدجنگ به مثابه ظهور ابرقدرت دوم در صفحه اول "نيويورک تايمز" منتشر شد. "تظاهرات بزرگ ضدجنگ در تمام دنيا در تعطيلات آخر اين هفته به ما ثابت کرد که هنوز بدون شک دو ابرقدرت روی کره خاک وجود دارد: ايالت متحده و افکار عمومی". اين اصطلاح سريعاً توسط دبيرکل سازمان ملل آقای "کوفی عنان" بکار گرفته شد. در هفته‌های بعد نتيجه جستجو درباره اصطلاح "دومين ابرقدرت" در گوگل به درستی به همان تعريف اولی ارجاع می‌داد.

استاد دانشگاه هاروارد، "جيمز اف مور" تصميم گرفت که "ضدحمله‌ای" را ترتيب دهد. ٣١ مارس، او سايت شخصی خود را بانام "دومين ابرقدرت نقاب از چهره زيبای خود برمی‌دارد" تاسيس کرد. يک متن بسيار بی‌اهميت که در آن اصطلاح "دومين ابرقدرت" بصورتی که تنها برای جلب توجه اعضای حزب جمهوری‌خواه جذاب بود استفاده شده بود. ساير "تکنو-اوتوپيستها" عقايد خود را در افکار "اورلوسکی" متبلور ديدند و با ارائه نقدهای بسيار موثر روی شبکه، اين مقاله بی‌اهميت را به "مرجع" درباره موضوع تبديل کردند.

به اين ترتيب يک ماه بعد، از ٣٠ پاسخ پيشنهادی گوگل برای جستجوی "دومين ابرقدرت"، ٢٧ مورد به سايت ساختگی او مربوط می‌شد. جيمز مور، متخصص استراتژی اقتصادي، فن‌آوری و مديريت، می‌دانست چه می‌کند.

"اندرو اورلوسکی" می‌گويد: ميليونها انسان در سراسر جهان لازم بود تا "گنگ بزرگ" (منظور نيويورک تايمز است) جنبش ضدجنگ را بعنوان "دومين ابرقدرت" تشريح کند. اما يک مشت "وبلاگر" کافی بود تا مقاله مور را مرجع قرار دهند. در نتيجه تعريف او به کمک الگوريتم "پيج رنک" "گوگل" دارای مشروعيت شد و ساير تعاريف را نابود کرد. چنانچه موتور جستجو وسيله اصلی شما برای داشتن ديدگاهی درباره دنيا بود، شما خيلی سخت باور می‌کرديد که اصطلاح "دومين ابرقدرت" می‌تواند معنای ديگری داشته باشد. بدين ترتيب معنای اصلی آن تقريبا از دست رفته است."

به عقيده "اندرو اورلوسکی" اين ماجرا نشان می‌دهد که گوگل دارای "دقت مستدل" نيست بلکه "نتيجه‌ای خلاصه" می‌باشد: جستجويی در گوگل شما را به سمت مرجع اصلی درباره موضوع هدايت نمی‌کند بلکه به سمت مرجعی می‌رويد که بيشترين بازديدکننده را داشته است. پديده‌ای که بر اساس قانون حفظ حقوق مولف که انتشار آنلاين نوشته‌ها را ممنوع می‌کند، باز هم بيشتر تقويت می‌شود. در حالی که جستجويی درباره "رائول ونژم" شما را به برخی نوشته‌های او هدايت می‌کند (چندين کتاب از اين نويسنده روی شبکه موجود هستند)، ولی در مقابل در مورد اکثر نويسندگان، شما فقط دعوت به خريد می‌شويد و در بهترين حالت خلاصه‌ای از يکی از نوشته‌ها که توسط خواننده کاربر اينترنتی صورت گرفته در اختيار قرار می‌گيرد. وضعيتی که می‌توانيم آنرا با کتابخانه‌ای مقايسه کنيم که کتاب را بصورت رايگان در اختيار قرار نمی‌دهد و فقط برگه‌های راهنمای کتاب را که توسط اعضا تهيه شده، به آنها ارائه می‌دهد.

اين فقدان مدارک مرجع موجب موضع‌گيری‌هايی در زمينه ايدئولوژيک می‌شود. و جالب اينکه، اين قدرت نمادين – توانائی ارزش دادن به درکی از يک موضوع – يکی از موارد نادری است که هنوز در ساختار معمول توزيع قدرت قرار نگرفته است. ايدئولوژ حاکم در آن بيش از حد ارائه نشده است و بالعکس برای مثال: جستجو درباره نام وزير کشوری طرفدار بازگرداندن خارجی‌ها با هواپيماهای Chertars شما را به سوی نهادهای دفاع از خارجی‌های فاقد مدارک قانونی سوق می‌دهد و وقتی از گوگل درباره دولتمردی سئوال کنيد، می‌تواند از مصاحبه‌های مطبوعاتی وی صرف‌نظر کند و از رسوايی تجاری که او در آن دست داشته ياد کند. در حقيقت، قدرت تاثيرگذاری عوامل مختلف به درجه استفاده آنها از شبکه بستگی دارد: ايجاد يک سايت کافی نيست، بايد توانائی ايجاد خطوط ارتباطی با ساير سايتها را نيز داشت و مورد نظر "آنهائی که ارزش بيشتری" در شبکه دارند، قرار گرفت.

افراد زيادی به خاطر مطالب خود روی شبکه مورد تقدير صادقانه قرار می‌گيرند ولی ديگرانی نيز هستند که هوشمندانه می‌دانند چگونه از ضعف اين ابزار استفاده کنند. به اين ترتيب بعضی آژانسها که درخدمت لابی‌های گوناگون قرار دارند، تخصصی جهت ايجاد سايتهای اطلاعاتی يافته‌اند که محتوای آنها در نگاه اول اطلاعيه‌های آژانسهای خبری را تداعی می‌کند، اين شکل بی‌طرفی ظاهری کاربران اينترنت را که فکر می‌کنند به اطلاعات مفيدی دست يافته‌اند می‌فريبد، کاربران سعی می‌کنند در سايت خود به اين سايت ارجاع دهند و در نتيجه سايت را دارای قدرتی نمادين سازند که در نهايت به سود آن خواهد بود.

برخی موضوعات حساس، مانند ارگانيسمهايی که از لحاظ ژنتيکی تغيير يافته‌اند يا چالشهای اسرائيل و فلسطين موجب درگيری سرسختانه‌ای شده‌اند و هر يک از طرفين سعی دارند تا ايدئولوژی خود را از نگاه گوگل "مشروع‌تر" جلوه دهند. تا جائی که مسئول يک سايت اينترنت مرجع – حداقل از نگاه گوگل – از دريافت پيامی عجيب از طرف يک واسطه تجاری متعجب شده بود: "من خواهان خريداری ارتباط هايپرتکست موجود در سايت شما هستم تا برای سايتهای مشتريان خود تبليغ کنم. احتياجی نيست که اين ارتباطات بطور خاص روی سايت شما نمايش داده شود چرا که ما به دنبال افزايش مستقيم بازديد از اين طريق نيستيم. از آنجائيکه سايت شما از طرف موتورهای جستجو مورد استقبال قرار دارد، اين ارتباطات امکان افزايش بازديد از اين سايتها را روی موتورهای ديگر مهيا می‌سازد". اين متخصص مشهور، در ميان مشتريان خود از، سايتهای تجاري، آژانسهای مسافرتی و شرکتهای داروئی نام می‌برد.

بدون شک در برابر مسائل سياسی که ديدگاه‌های اساسا متفاوت در رابطه با آنها بطور همزمان در شبکه موجودند، گوگل دچار ضعف است: معيارهای رياضی آن می‌توانند بعضی عوامل و برخی نظريات را مرجع سازند و يک برتری خلاف واقع را در مورد نوشته‌هايی که فقط نظر افراد معدودی است ايجاد کنند. پايه واساسی که "اولين ورودی‌ها" در شبکه از آن بهره‌مند شده‌اند و تعداد انبوه خطوط ارتباطی که دراختيار دارند (به ويژه به خاطر پديده وبلاگ که اصولاً آمريکائی است)، "اربابان تفکر" امروزی گوگل را "از لحاظ رياضی" تعيين کرده است. بی‌شک، اين ابزار از لحاظ فنی يا عملی موفقيتهای درخشانی بدست آورده است ولی نبايد از نظر دور داشت که برای برخی موضوعات دقت مضمونی از الگوريتم رياضی با اهميت‌تر است.

1) فرانسيس پيزني، " گوگل، زندگی من" Netsurf

2) آدرس http://www.netsurf.ch/archives/2001/01-10/011024nt.html

3) "security concerns prompt army to review web sites,access "And Electronics Report, ٢٦ October ٢٠٠١

4) http://www.fas.org/sgp/news/2001/10/dior102601.html

5) سان فرانسيسکو کرانيکل: ٥ اکتبر ٢٠٠١ رسانه‌های خبری و قانون، مجله گزارشگران کميته آزادی مطبوعات، پائيز ٢٠٠٢

مونوپولی؟

در دنیای "اقتصاد جدید" گوگل یک OVNI است. گوگل یک "استارت – آپ" موفق است. درحالی که اکثر موتورهای جستجو نتوانستند با ترکیدن "حباب اینترنت" به کارخود ادامه دهند، گوگل به سرعت راز بقای تجاری را یافت. گردش مالی گوگل که درسال 2003 حدود یک میلیارد دلار تخمین زده می‌شود، بر پایه ارائه دو نوع سرویس حاصل شده است. در درجه اول، فن‌آوری سیستم جستجوی آن، که با اختیارات کامل در دست مشتریانی همانند یاهو، سیسکو، وودافون یا ارتش آمریکا قرار می‌دهد. و همچنین، تخصص گوگل در زمینه تبلیغات هدف‌دار: پیامهای تبلیغاتی نمایش داده شده در گوگل – که عبارتند از متون ساده ولی دقیقاً مرتبط با موضوع مورد جستجو که بطور میانگین پنج برابر بیشتر از شبکه‌های تبلغات سنتی کلیک می‌شوند. با اینکه همه گوگل را کاندیدای مناسبی برای ورود به "بورس" می‌شناسند، ولی گوگل هنوز از ورود به "وال استریت" سر باز می‌زند و معتقد است که بلندپروازی‌های تکنولوژیک او مخالف مدیریتهای کوتاه‌مدت سهامداران خواهد بود. لاری پیج(2) می‌گوید: "ما نسبتا خوب هستیم، ولی هنوز با اهداف نهایی فاصله زیادی داریم که با صرف زمانی طولانی به آن نخواهیم رسید". شاید او در رویای تبدیل کردن گوگل به یک "مایکروسافت" دیگر و ورود به "بورس" همزمان با در اختیار گرفتن انحصار کامل در این زمینه است. مانند یک بازی بزرگ "مونوپولی".

1) “Google annonces corporate search customers ”Reuters, 12 oute 2003

2) “Inside Google ”san jose mercury news, 4 mai 2003


برگردان:
م.ک بهدید
شهروز بهرامی

[لينک مطلب اصلي]





















Copyright: gooya.com 2016