اکنون نام کلیشی سو بوا تقریبا برای اکثریت عظیمی از مردم جهان نامی آشناست. از گتوهای این محله در پاریس، گرسنگان قرن بیست و یکم علیه سرمایه و حاکمیت سرمایه عصیان کردند. این عصیان بسرعت دیگرشهرهای فرانسه و بعضی از شهرهای کشورهای اروپایی را فراگرفت و حتی تا مرکز نمایندگان اروپای واحد نیز پیش رفت. گرسنگان بردگی مزدی، این بار نه در آفریقا و یا کشورهای "جهان سوم"، که در پایتختهای قدیمی سرمایه که ظاهرا در "ناز و نعمت" خفته اند، علیه فقر و فلاکت و بیکاری وسیع و به معنای واقعی کلمه علیه گرسنگی مطلقی که سرمایه آن را در مراکز اصلی خود با دوز راسیسم و سیاست ارتجاعی نسبیت فرهنگی و گتوسازی به جان بخشی از شهروندان این جوامع انداخته است، شوریدند.
راست جامعه عکس العمل نشان داد و برای عقب زدن عصیان کنندگان علیه ساحت سرمایه، بسرعت بسیج شد. نیکولای سارکوزی وزیر کشور "مهد دمکراسی"، مردم و جوانان عصیان کننده را "اوباش" نامید. همراه او رسانه ها و میدیای نوکر صف و قلم بدستان سرمایه در سراسر جهان علیه آنان به حرکت درآمدند. "گوران پرسون"(یوران پرشون ) نخست وزیر سوسیال دمکرات سوئد این عصیان را به "عدم رعایت"! نسبیت فرهنگی در فرانسه، نسبت داد. آکادمیسینهای "خیرخواه" کشورهای اروپایی سراغ روانشاسی رفتاری و تعبیر فلسفی این رویداد رفتند و خیال خود را از بابت آن راحت کردند. اپوزیسیون راست طرفدار نظام سابق در ایران نیز زهر خود را علیه آنان پاشاند. حتی روزنامه نگار کیهان رژیم سابق نیز که در گوشه ای لمیده بود، ناگهان یادش آمد که باید قلم خود را برای تعرض به معترضین سرمایه به کار اندازد. اسلام سیاسی و گروههای اسلامی نیز از این موقعیت و در غیاب رهبری سوسیالیستی بر این حرکت، برای منتسب کردن آن بخود و نتیجتا بدنام کردن آن، حداکثر استفاده را کردند.
عصیان گرسنگان علیه سرمایه و حاکمیت سرمایه در هر جای دنیا موجه است، برحق است. توطئه راست جامعه را علیه آن باید افشاء کرد و عقب راند. بردگان مزدی حق دارند علیه بردگی مزدی عصیان کنند و اساسا جز قیام برای درهم کوبیدن کلیت نظام سرمایه داری که بشریت و خلاقیت بشر را در قرن بیست و یکم تماما به اسارت کشیده است، راه دیگری ندارند. تنها با بزیر کشیدن کلیت نظام سرمایه داری و جایگزینی آن با سوسیالیسم است که میتوان اختیارانسان را به انسان برای بدست گرفتن سرنوشت و آینده خود، بازگرداند. طبقه کارگر و دیگر توده محروم جز این راه دیگری ندارند. دامنه فقر و فلاکت اکنون تنها به آفریقا و کشورهای آسیایی و یا کشورهای "جهان سوم" محدود نمیشود، در قلب اروپا و کشورهای غربی نیز بیداد میکند. فقراکنون در پاریس، لندن، برلین، نیویورک و نیوئورلئان و غیره زندگی توده کارگر و مردم محروم را به تباهی کشانده است. سرمایه از این لحاظ نیز پاریس و لندن و تهران و کراچی و ژوهانسبورگ و دهلی و غیره را به هم وصل کرده است. همه جا صاحبان سرمایه، همه قدرت و ثروت جامعه را در دست دارند، توده کارگر و مردم محروم نیز با فقر و فلاکتی کم نظیر و مصائب ناشی از آن دارند دست و پنجه نرم میکنند. هر روز بر میزان بیکاران، گرسنگان و بی مسکنها و کسانی که اساسا زندگی خود را در پایتختهای مهد سرمایه داری از طریق "خیریه" سپری میکنند، افزوده میشود. حتی اگر اینها هم نبود، که سرمایه داری اساسا یعنی این دنیای وارونه، نفس اینکه انسان را مجبور کرده اند که برای تامین زندگی روزانه خود نیروی کار خود را برای چندین ساعت به فروش برساند، برای شوریدن و قیام کردن و خاتمه دادن به این بردگی مزدی که عامل بقاء و بانی همه مصائبی است که زندگی را برای بشریت به جهنمی واقعی تبدیل کرده است، کافیست.
عصیان و طغیان گرسنگان در هر جای دنیا موجه و قابل دفاع است. اما آنچه که در پاریس و شهرهای دیگر فرانسه و یا اینجا و آنجای کشورهای اروپایی روی داد، راهش نیست. خشونت کور راهش نیست، به آتش کشیدن ماشین ها و آتش زدن مدارس و تعرض به همسایه بغل دستی راهش نیست. این اقدامات تنها دست طبقه حاکمه را برای تعرض به عصیان گرسنگان و عقب زدن جسارت آنان به ساحت سرمایه، باز میکند. دست گروههای اسلامی و مذهبی و قومی را برای چنگ انداختن بر اعتراض آنان به نفع خود باز میکند. همچنین جامعه و دیگر توده کارگر و محروم نیز از اینگونه اقدامات حمایت نخواهند کرد. این اقدامات محکوم است و جامعه و مردم معترض به سرمایه و حاکمیت سرمایه نیز آن را محکوم میکنند. با این اقدامات نمیتوان پاریس را به تهران و یا دیگر پایتختهای جهان وصل کرد. به جای این اقدامات باید جمع شد و رفت سراغ خود طبقه حاکمه و جایی که قدرت سرمایه خوابیده است. باید در خانه خود شیراک را زد و باستیل بورژوازی را محاصره کرد. میتوان ادارات کاریابی را اشغال کرد. بی مسکنها میتوانند ساختمانهای دولتی را اشغال کنند و غیره. راهش پیوستن به جریانهای ضد راسیستی و مخالف نسبیت فرهنگی و گتوسازی هاست. انجام اقداماتی از این دست است که پاریس را به تهران وصل خواهد کرد و حمایت دیگر توده کارگر و محروم را بدنبال خواهد داشت. در این حالت نه تنها کلیسا که اسلام سیاسی و گروههای اسلامی نیز علیه عصیان گرسنگان چوب تکفیر اسلام و مذهب را در دفاع از حریم "مقدس" سرمایه و مالکیت حصوصی در جامعه، علنا برخواهند داشت.
در ایران تحت حاکمیت حکومت اسلامی حتی قبل از سرمایه، خود حکومت اسلامی مسئول فقر و فلاکتی است که به مردم و جامعه ایران تحمیل شده است. آنهم با آن همه ثروتی که این جامعه تولید میکند. مردم عاصی در مقابل این فقر و فلاکت بی حد و مرز حقشان است که بروند سراغ رهبران جمهوری اسلامی. باید اموال و دارایهای خامنه ای، رفسنجانی و دیگر سران جمهوری اسلامی را مصادره کنند. باید تمام موقوفات و دارایهای مذهبی را از "حوزه علمیه در قم" گرفته تا هر بنیاد دیگری را در سراسر ایران مصادره کرده و آن را خرج بهبود زندگی خود کنند. باید بودجه باد آورده امام جمعه ها و حجت الاسلام ها و مشتی آخوند انگل را قطع کنند. باید خرج دستگاه سرکوب و جهل و خرافه آنان را قطع کنند. این حق بی مسکن هاست که ساختمانهای دولتی را اشغال کرده و تا تهیه مسکن مناسب توسط دولت آن را خالی نکنند.انجام این نوع اقدامات است که تهران را به پاریس و بالعکس وصل خواهد کرد، نه آتش زدن ماشینهای مردم. این کار، تنها به راست جامعه در دیگر کشورها و در ایران به آخوندها و جمهوری اسلامی برای بدنام کردن و عقب راندن عصیان گرسنگان، میدان بیشتری میدهد.
در یک کلام، عصیان گرسنگان علیه فقر و فلاکت و طبقه حاکمه ای که این وضعیت را به آنان تحمیل کرده است موجه است و چیز تازه ای هم نیست. آنچه که تازگی دارد عصیان گرسنگان در اوایل قرن بیست و یکم علیه فقر و فلاکت بی حد و مرزی است که سرمایه و طبقه سرمایه دارآنهم با بودن این همه امکانات رفاهی و با پیشرفت وسیع تکنولوژی که ظاهرا باید در خدمت بهبود زندگی بشر قزار گیرد، به بخش عظیمی از ساکنین این کره خاکی تحمیل کرده اند. فقر و فلاکتی که اکنون پابتختهای مهد سرمایه داری از جمله مراکز آن شده اند. سرمایه همزمان برای محکم کردن یوغ بردگی مزدی، راسیسم و ارتجاع نسبیت فرهنگی و گتوسازی را چاشنی استثمار نیروی کار کرده است و زندگی را بر بخشهای از شهروندان این جوامع به معنای واقعی کلمه غیر قابل تحمل کرده است. این سیاستهای ضد انسانی را باید قویا محکوم کرد. باید از عصیان گرسنگان در مقابل راست جامعه دفاع کرد و توطئه راست جامعه را برای عقب راندن تعرض گرسنگان به ساحت سرمایه پس زد. این وضعیت یک بار دیگر نشان میدهد که تنها راه بردگان مزدی قیام علیه کلیت نظام سرمایه داری و پایان دادن به حاکمیت سرمایه است. تا نظام سرمایه داری و حاکمیت سرمایه باقی است، مردم جهان روی خوش نخواهند دید و همچنان شاهد ادامه این وضعیت و مصائب ناشی از نظام بردگی مزدی خواهند بود. اکنون با گوشت و پوست میتوان دریافت که جهان واقعا بدون فراخوان سوسیالیسم، بدون امید سوسیالیسم و بدون "خطر سوسیالیسم" به چه منجلابی بدل میشود!
17 نوامبر2005