جمعه 21 دی 1386

چو ايران نباشد تن من مباد؟؟ رامين احمدی

رامين احمدی
حزب اعتماد ملی آقای کروبی وارد مبارزه انتخابات شده است. سخنگوی حزب اعتماد ملی به خبرنگاران می گويد "چو ايران نباشد تن من مباد، تداوم راه امام تداوم اصلاحات با اعتماد ملی به عنوان شعار انتخاباتی اين حزب برگزيده شده است... در شعر فردوسی عزت و عظمت ايران اسلامی متبلور است." در واقع دروغی بزرگ تر از اين نمی توان گفت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

حزب اعتماد ملی آقای کروبی وارد مبارزه انتخابات شده است. سخنگوی حزب اعتماد ملی به خبرنگاران ميگويد " چو ايران نباشد تن من مباد، تداوم راه امام تداوم اصلاحات با اعتماد ملی به عنوان شعار انتخاباتی اين حزب برگزيده شده است. " و اضافه ميکند " اين شعار که با شعر فردوسی شاعر ايرانی آغاز شده برای انتخابات مجلس هشتم گزينش شده است . در شعر فردوسی عزت و عظمت ايران اسلامی متبلور است ."
در واقع دروغی بزرگتر از اين نميتوان گفت. چنين شعر و انديشه مجعولی را به فردوسی شاعر نامدار ايران نسبت دادن فقط از طرفداران اعتماد ملی برمی آيد. اين شعر که در کلام نقالان قهوه خانه ای و آخوندها رايج است :
چو ايران نباشد تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يک تن مباد
در هيچ جای شاهنامه به چشم نميخورد. به اين دليل ساده که تفکر پشت آن، تفکر شهادت طلبی و فدا کردن افراد و اعضای يک جامعه به خاطر يک "ايدئولوژی" ارتباطی با فردوسی ندارد. در شعر فردوسی بزرگترين تراژدی، مانند کشته شدن يک تن، سهراب به دست پدرش وجهی فردی و انسانی دارد. تفکری که ميگويد بخاطر ايدئولوژی، ايران يا اسلام، بدين بوم و بر زنده يک تن مباد، تفکر خمينی، تفکر آخوندی و ايدئولوژيک است. تفکری که در نهايت افراد را قربانی اسلام عزيز ميخواهد. اما ريشه اين جعل تاريخی در کجاست؟
در داستان سهراب، آنگاه که سهراب برای يافتن پدر به ايران لشکر ميکشد و در يکی دو برخورد اوليه با ايرانيان پيروز ميشود هژير پسر گودرز را به اسارت ميگيرد. آنگاه در صحنه ای که فردوسی آنرا با شکوه فراوان توصيف ميکند. سهراب از بالای تپه ای آرايش سپاه ايران را مطالعه ميکند. اسير را به کنار خويش ميخواند و او را تهديد ميکند که چادرها را شناسايی کند. قصد سهراب از اين کار شناسايی پدر است. هژير اما ميپندارد که اگر سهراب رستم را بشناسد او را مغلوب خواهد کرد و با خود گفتگويی درونی آغاز ميکند:
چو گودرز و هفتاد گرد مهين
همه پهلوانان جان آفرين
به ايران نباشد تن من مباد
چنين دارم از موبد پير ياد
که چون برکنند از زمين بيخ سرو
سزد گر گيا را نبويد تذرو
به عبارت ديگر جهان بينی فردوسی صد و هشتاد درجه مخالف جهان بينی خمينی و آخوندها و آقايان حزب اعتماد ملی است. او ميگويد جانش بدون جان ديگر ايرانيان ارزشی ندارد. ايران زمينی بيش نيست و اگر بيخ سرو را از اين زمين برکنند جای غم و عذاداری است. در جهانی بينی اسلامی حضرات اما ميگويند " بدين بوم و بر زنده يک تن مباد " جان آدمی ارزان است. ار ريختن خون امت، عزت و عظمت اسلامی آنان آبياری ميشود.
اما من به آقای گرامی مقدم شعری را پيشنهاد ميکنم که واقعا از فردوسی است. شعری که هم خطاب به آقای خمينی است هم خامنه ای. هم خاتمی و هم محمدی گيلانی و حتی خود آقای کروبی. و آن غمنامه خواهران اسفنديار است وقتی نعش برادر را باز می آورند و خطاب به پادشاه ستمگر ميگويند
تو را شرم بادا ز ريش سپيد
که فرزند کشتی ز بهراميد
جهاندار پيش از تو بسيار بود
که بر تخت شاهی سزاوار بود
به کشتن ندادند فرزند را
همی مايه جان و پيوند را


رامين احمدی
ژانويه ۲۰۰۸

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چو ايران نباشد تن من مباد؟؟ رامين احمدی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016