ديکتاتورها و نفت، ژوزف يوفه، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراطکشورهايی که درآمد آن ها وابسته به فروش انرژی است، سياستشان نيز با تغيير قيمت نفت، بالا و پايين میرود. اتحاد شوروی با نفت بشکهای بيست دلار فرو پاشيد و پوتين با نفت ۶۴ دلاری "جنگ سرد دوم" را اعلام کرد. ونزوئلا با نفت صد دلاری قول ساختن پالايشگاه نفت به نيکاراگوئه را داد و پس از کاهش قيمت نفت همراه با بوليوی به آمريکا پيغام داد: ما بايد با يکديگر صحبت کنيم چون به هم احتياج داريم! ... [ادامه مطلب]آقای خاتمی! يک پيشنهاد دارم، روزبه ميرابراهيمیهمه نيروهای فعال در ايران از چپ مذهبی و نزديک ترين افراد به نظام تا دورترين نيروهای فعال بر اين نکته متفق القول هستند که در دو دهه اخير "نظارت استصوابی" شورای نگهبان عملا انتخابات و انتخاب در جمهوری اسلامی را مخدوش کرده است ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
16 آبان» از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش دوم) - نافرمانی مدنی، پژوهشی از عمار ملکی12 آبان» از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی"، بخش نخست، پژوهشی از عمار ملکی 27 فروردین» بيماری اصلاح طلبی، عمار ملکی 3 تیر» شريعتی و روش های ارتباط با مخاطبان، با نقدی به پيروان شريعتی، عمار ملکی 14 فروردین» ويزا ندادن کشورهای غربی به فعالين سياسی ايران نشانه چيست؟ عمار ملکی
بخوانید!
20 آبان » علت رزمايش نيروی انتظامی در گفتگوی علی کشتگر با راديوی بين المللی فرانسه
20 آبان » از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش سوم)، نظرات ديويد ثورو، پژوهشی از عمار ملکی 20 آبان » بزرگداشت زندانيان سياسی اعدام شده دهه ۶۰ در قزوين، مجموعه فعالان حقوق بشر 20 آبان » نگرانی در مورد سلامت زندانيان، کميته پيگيری بازداشت های خودسرانه 20 آبان » گزارش کانون مدافعان حقوق بشر از وضعيت حقوق بشر در ايران در تابستان ۱۳۸۷
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش سوم)، نظرات ديويد ثورو، پژوهشی از عمار ملکیهنری ديويد ثورو: "آيا شهروند می بايد مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، يا ذره ای، به قانونگذاران بفروشد؟ پس وظيفه ی وجدان بشری چيست؟... فکر می کنم که قبل از هر چيز می بايد انسان بمانيم و پس از آن شهروند. خردمندانه نيست که به قانون همان احترامی را بگذاريم که به حقيقت و راستی."درباره نافرمانی مدنی چه به لحاظ تئوری و چه در عمل، نظرات و ديدگاه های مختلفی مطرح بوده و هست که جمع آوری و دسته بندی اين ديدگاه ها به زبان پارسی کمتر صورت گرفته است و بعضی از آنها به شکل پراکنده در ميان مقالات يا کتابها، ديده می شود. در ادامه اين نوشتار با توجه به ضرورت بحث های پيش رو در اين نوشته، به ذکر نظرات مختلف بزرگان عرصههای انديشه و مبارزهی سياسی درباره نافرمانی مدنی پرداخته و سعی می شود که با دسته بندی اين نظرات، به شناختی جامع تر از مشخصات و شرايط اين عمل اعتراضی دست يابيم. در اين مبحث نگاهی اجمالی به نظرات و همچنين سيره مبارزاتی شخصيت های فکری و سياسی مختلفی از جمله، ابداعکننده نظريه نافرمانی مدنی هنریديويد ثورو، نويسنده مشهور روسی لئو تولستوی، رهبر فقيد استقلال هند مهاتما گاندی، رهبر ضد تبعيض نژادی عليه سياهپوستان آمريکا مارتين لوترکينگ، فيلسوف سياسی مشهور آلمانی هانا آرنت، فيلسوف سياسی مشهور آمريکايی جان رالز، فيلسوف نامدار معاصر آلمانی يورگن هابرماس، فيلسوف حقوق آمريکايی رونالد دورکين و مبارز نستوه ضد آپارتايد نلسون ماندلا خواهيم داشت. يقينا به اين مجموعه می توان نظريه پردازان و فعالان ديگر مبارزات مدنی را اضافه نمود، ليکن سعی شده است تا در اينجا به نامدارترين و تاثيرگذارترين شخصيت ها در اين زمينه پرداخته شود. ۱- هنری ديويد ثورو (۱۸۶۲-۱۸۱۷) ديويد ثورو، طبيعی دان و فيلسوف آمريکايی را واضع نظريه نافرمانی مدنی می دانند. او در جزوه مشهور خود - نافرمانی مدنی - (۱)، نگاه خويش را درباره حکومت، قانون و سياستهای دولت وقت آمريکا بيان می دارد و چرايی و چگونگی سرپيچی از قانون ناعادلانه را با ذکر مثال هايی در جامعه خويش شرح می دهد و خصوصيات آنرا برمی شمارد. او با پرسش هايی ساده آغاز می کند: "آيا شهروند می بايد مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، يا ذره ای، به قانونگذاران بفروشد؟ پس وظيفه ی وجدان بشری چيست؟" و سپس پاسخ می دهد: "فکر می کنم که قبل از هر چيز می بايد انسان بمانيم و پس از آن شهروند. خردمندانه نيست که به قانون همان احترامی را بگذاريم که به حقيقت و راستی. تنها وظيفه ای که من حق پذيرش آن را دارم اين است که در هر زمانی، آنچه را که «درست» تشخيص می دهم انجام دهم... قانون، هرگز انسانها را ذره ای منصف تر و عادل تر نکرده است و با احترام آنان به خود، حتی طرفدارانش را به کارگزاران هر روزه ی ستم قانونی تبديل نموده است." ثورو با مثال زدن سربازان و درجه دارانی که به طور منظم اما برخلاف اراده و ميل شان و حتی بر خلاف عقل سليم و وجدان شان به سوی جبهه های جنگ - با مکزيک - می روند، می گويد: "اينان شکی ندارند که درگير جريانی نفرين شده اند، اما بدون هيچ مقاومتی به آن تن می دهند... توده های آدميان به اين ترتيب است که به حکومت خدمت می کنند، نه بمنزله انسان بلکه با جسم شان، بيشتر بهعنوان ماشين، به خدمت حکومت درمی آيند... در بيشتر موارد، در اينان اثری از تمرينی آزادانه، چه در زمينه ی قضاوت يا احساس اخلاقی بهچشم نمی آيد، بلکه خود را تا سطحی پست همچون چوب و خاک و سنگ کاهش می دهند... با اين وجود همين انسان هايند که معمولا شهروند خوب بهشمار می آيند. باقی افراد از قبيل اکثر قانونگذاران، سياستمداران، حقوقدانان، روحانيون و کارمندان دفتری، بيشتر از طريق مغزشان در خدمت حکومت اند،... اينان به همان اندازه ای که به خدا خدمت می کنند احتمال دارد که ناخواسته به شيطان نيز خدمت کنند. در مقابل، تعداد اندکی هم- از جمله قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحين و نيز انسانهای حقيقی- از طريق وجدان بيدارشان به حکومت خدمت می کنند و به همين دليل بهوقت ضرورت، بيشترين مقاومت را در مقابل دولت نشان می دهند. ازينروست که حکومت معمولا با آنان بمانند دشمن رفتار می کند. انسان خردمند، تنها هنگامی مفيد است که انسان باقی بماند." ثورو سپس در پاسخ اين سوال که آدمی اگر بخواهد انسان باقی بماند، در برابر دولتی که ناعادلانه رفتار میکند، چه بايد بکند؟ به حق خودداری از وفاداری و تبعيت از حاکميت و حق مقاومت در برابر آن، هنگامی که ستمگری يا بی کفايتی اش عظيم و تحملناپذير شده باشد تاکيد میکند و میگويد: "در اينگونه موارد، مردم و همچنين هر فردی، می بايد به هر قيمتی که شده عدالت را اجرا کنند و هزينه های احتمالی آن را نيز پذيرا باشند." ثورو سپس با اشاره به مردمانی که از اصناف و طبقات مختلف، به عدالت بهای لازم را نمیدهند و بيشتر از انسانيت، به بازرگانی و کشاورزی علاقهمندند، میپردازد و آنها را مانع اصلی اصلاحات میداند. او مینويسد: "بايد توجه داشت که هزاران نفر وجود دارند که در«نظر» مخالف بردگی و جنگ اند: کسانی که با اينهمه، در «عمل» کاری برای پايان دادن به اين اوضاع صورت نمیدهند. کسانی که خود را فرزندان واشنگتن و فرانکلين میدانند، با دستانی در جيب مینشينند و میگويند که نمیدانند چه کنند و البته که کاری هم نمیکنند؛ کسانیکه حتی مسئله آزادی بشر را نسبت به مسئله آزادی تجارت درمرتبهی دوم میبينند... [اينان] حداکثر اينکه، تنها يک رای ارزان و بی ارزش به صندوق میاندازند، و هنگام عبور حقيقت از کنارشان، با اکراه، کلاهی به احترام او از سر برمی دارند." ثورو با تاکيد به انجام اقدامی قاطع و موثر، درباره کسانی که تنها به رایدادن برای حصول تغييرات دل خوش کرده اند، میگويد: "حتی رأی دادن به حقيقت و راستی، مساوی با انجام کاری برای آن نيست. فقط بيان ضعيفی است از ميلتان به پيروزی آن. انسان خردمند، «راستی» را به دست بخت و اقبال نمیسپارد و به آرزوی غلبه از طريق رأی اکثريت نيز نمینشيند." ثورو وظيفه انسان نمیداند که خود را وقف برچيدن هر گونه نادرستی - حتی بزرگترين آنها – کند، ليکن حداقل وظيفهی انسان میداند که از آن نادرستی دست بشويد و اگر ديگر نمیخواهد لحظهای به آن بيانديشد، حداقل در عمل هم از نادرستی پشتيبانی نکند. در ادامه او به مهمترين سوالی اشاره میکند که مابقی مقاله به توضيح آن میپردازد و میتوان آنرا مبانی تئوری نافرمانی مدنی از نظر ثورو دانست. او اينگونه میپرسد و پاسخ میدهد: "قوانين ستمگرانه هميشه وجود دارند: آيا بايد در مقابلشان کرنش و اطاعت کنيم، يا بکوشيم تا کم کم اصلاح شوند (و در عين حال) تا وقتی که در اين کار موفق شويم از آن قوانين پيروی نماييم، و يا اينکه بايد بيدرنگ آنان را زير پا بگذاريم؟ بهطور کلی انسانها تحت انقياد چنين حکومت هايی، معتقدند تا زمانی که اکثريت را به تغيير اين قوانين متقاعد نکرده اند، میبايد از آنها پيروی کنند. اينان بر اين باورند که اگر مقاومت کنند، نتيجهی کار بدتر از خود «شر» موجود خواهد شد. اما برعکس بايد بدانند که اشکال اصلی در خود دولتی است که با برخوردهايش، نتيجهی اصلاح را بدتر از شر میسازد. حاکميت است که اصلاحات را به سوی «بدتر» سوق میدهد. چرا حکومت قبل ازاينکه صدمهای ببيند، داد و فرياد برمیآورد، هياهو بهراه میاندازد و با اصلاحات مخالفت میورزد؟ چرا شهروندانش را تشويق نمیکند که برای کشف و نقد خطاهايش در آماده باش هميشگی بهسر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمیکند؟ چرا هميشه مسيح را به صليب میکشد، کپرنيک و ولتر را از جامعه طرد میکند و واشنگتن و فرانکلين را شورشی نام مینهد؟" ثورو سپس تاکيد میکند که اگر بیعدالتی در حد اصطکاک لازم برای حرکت ماشين دولت باشد، میتوان آنرا به حال خود گذاشت. اما اضافه میکند که: "اگر ذاتش طوری است که از تو میخواهد تا عامل بیعدالتی نسبت به ديگری باشی، پس من قاطعانه میگويم قانون را زير پا بگذار. بگذار هستیات ضد آن اصطکاک باشد تا ماشين نظام را متوقف سازد. آنچه من بايد انجام دهم اين است که مطمئن گردم در هيچ حالتی، به نادرستیای که محکومش میدانم، تسليم نخواهم شد." ثورو وظيفهی عملی هر فرد در مقابله و اعتراض به بیعدالتی را، در قطع حمايت از دولت ستمکار میداند و عمل قاطع يک نفر را، ارزشمندتر از ناله کردن تمامی مردم میداند: "بی ترديد میگويم، آنانی که خود را «ضد بردگی» میدانند ، قبل از اينکه به حقيقتی لطمه وارد کنند که در پی پيروزی آنند، میبايد بهصورتی فوری و مؤثر، حمايت جانی و مالی خود را از دولت قطع کنند و منتظر کسب اکثريت عددی در آينده نمانند... بهخوبی میدانم که اگر نه يک هزار، اگر نه يکصد، بلکه اگر ده نفر انسان (بتوان نام برد) - بله اگر فقط ده نفر انسان شريف - باز هم نه، اگر فقط يک انسان شريف در اين ايالت ماساچوست، که در تلاش برچيدن بردگی است، در عمل وجود داشت - که حاضر بود ازين مشارکت خارج شود، و به همين خاطر در زندان ولايتش محبوس میشد - همين به تنهايی میتوانست بهمعنی الغا بردگی در آمريکا باشد. چرا که مسئله اصلی اين نيست که آغاز کار ممکن است چقدر بی اهميت در نظر آيد؛ آنچه که يک بار بهخوبی انجام شود، برای ابد انجام شده است. ولی در عمل اين چنين نيست، و ما فقط عاشق صحبت کردن از خوبی هستيم. مأموريت ما، سخن گفتن از آن است نه عمل به آن! اصلاحطلبی فقط انبوه روزنامهها را بهخدمت میگيرد، اما نه آن تک نفر را." مسالهی قبول هزينه بهخاطر نافرمانی در برابر قوانين ظالمانه دولت، در ادامه مقاله ثورو توضيح داده میشود و اين هزينه را افتخاری برای انسان آزاد و رسوايی برای حکومتی که انسان را بهخاطر تنندادن به ظلم به زندان میاندازد، میداند: "در حاکميتی که بدون انصاف انسانها را به زندان میاندازد، طبيعی است که جای راستين انسان منصف نيز در زندان باشد. تا امروز، تنها جايی که حاکمان ماساچوست برای جانها و روحهای نسبتا آزادتر و اميدوارتر شهروندان خود تأمين کرده اند ، زندانهايش میباشد تا آنان را بنام قانون خودساختهشان از حکومت دور نگهدارند... زندان، سرزمين تکافتاده، اما آزاد و قابل احترامی است که حکومت، آنانی را که بر عليه او میباشند، در آن جای میدهد و تنها مأمنی است در يک حکومت بردهدار، که انسان آزاد در آن میتواند با افتخار بسر برد." ثورو همچنين اقدام اعتراضی جمعی با قبول هزينه را، تنها راه عقب راندن حکومت و پيشگيری از اقدامهای خشونتبار بعدی میداند: "زمانی که حاکميت بر سر دوراهی به زندان انداختن همهی انسانهای منصف از يکسو و ترک جنگ تجاوزگرانه و بردهداری از ديگر سو قرار میگيرد، در انتخاب خود ترديدی راه نمیدهد. اگر امسال يک هزار مرد مصمم میشدند که احکام مالياتیشان را نپردازند، اقدامی خشن و خونين نمیتوانست باشد. بالعکس، پرداخت آن ماليات هاست که خشونتبار و خونبار است، چرا که حکومت را قادر میسازد تا دست به خشونت زند و خون بیگناهان را بزمين ريزد. اين در واقع بهمعنی «انقلابی صلح آميز!» است ، اگر چنين انقلابی ممکن باشد." در انتهای مقاله با اشاره به اينکه او به انجام وظايف شهروندی (مانند پرداخت عوارض راهسازی و پشتيبانی مالی از مدارس) عمل میکند، حساب خود را از آشوبطلبان و سهلانگاران جدا میسازد و میگويد: "به زبانی سادهتر تنها آرزومندم که از پشتيبانی و ابراز وفاداری به حاکميت خودداری کنم، از حوزهی اقتدار آن خارج شوم و بهطور مؤثر دامن خود را ازو دور نگهدارم... در انديشهی رديابی آثار پشتيبانی و وفاداریام میباشم. در واقع به شيوهی خود، در سکوت به حاکميت اعلام جنگ میکنم، با اينحال، آنطور که معمول است هنوز هم تا آنجائی که میتوانم از مزايای حکومت استفاده میکنم." ثورو سپس فروتنانه میگويد که با اميد به وجود انسانهايی همدل در ميان شهروندانش بتواند اين فرجام خواهی ظاهرا ناممکن را توسط خود آنان از حکومت امکان پذير سازد تا حاکميت را بهسوی احترام حقيقی به فرد حرکت دهد. او در پايان آرزوی خويش را برای داشتن حکومتی حداقلی، مردم سالار و مقيد به حقوق بشر که بتواند نسبت به همه انسانها منصف باشد، و با فرد محترمانه رفتار کند، بيان میدارد. "حکومتی که اگر عده انگشت شماری بی توجه به او زندگی کنند، نهراسد ازين که امنيت و آرامشاش دچار آسيب شود." در اينجا بايد نکته ديگری در ارتباط با انديشه ثورو دربارهی نافرمانی مدنی ذکر شود که در مقالهای ديگر از ثورو با عنوان «رسالهی دفاع از جان براون» بدان پرداخته شده است. جان براون، مزرعهداری که طرفدار الغای بردگی امريکايی بوده است، واپسين سالهای زندگیاش را به مبارزهی خشونتآميز عليه بردگی اختصاص داده بود. ثورو در آن رساله، دفاع از او را بر عهده گرفت و با ستايش آرمان تعالیگرای او حمايت بدون محدوديتی از عمل خشونتآميز وی بعمل آورد. ٭٭٭ در جمع بندی نظرات ثورو میتوان ويژگیهای زير را درباره نافرمانی مدنی در انديشه وی برشمرد: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- مطالبی که در اين بخش در گيومه آورده شده از ترجمه غلامعلی کشانی از مقاله مزبور می Copyright: gooya.com 2016
|