گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
29 بهمن» "رأی معکوس!"؛ "رأی لج!"، بابک داد22 بهمن» آيا اين "خاتمی ِ ديگری" است؟ بابک داد 16 بهمن» بدسليقگی مطبوعاتی! بابک داد 12 بهمن» "قهر معنادار اردوغان"؛ از زاويه ديگر، بابک داد 2 دی» کانون کم اثر حقوق بشر پلمپ شد! بابک داد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "تکرار خاتمی"، آری يا نه؟ بابک دادبرای جلوگيری از تکرار چنان ماجرهای تلخی که بر سر نهادهای مدنی رفته و می رود، امروز چه ابزارها و چه برنامه هايی داريد؟ آيا قدرت حمايت از نهادهای مدنی و مردم را بدست آورده ايد؟ يا اين که به آرمانی غير از "برپايی جامعه ای مدنی و قانونمند" دست يافته ايد؟ آن آرمان تازه کدام است؟اين سئوال هنوز با من است که در طول هشت سالی که آقای خاتمی بر مصدر کارهای اجرايی مملکت بودند چرا «نهادهای مدنی» و تشکلهای کاملا" غيردولتی را آنچنان که بايسته بود «تقويت» و «حمايت» نکردند؟ اين درست است که آقای خاتمی قانون شوراهای اسلامی شهروروستا را بعد از ۱۸ سال احياء کرد و اولين و دومين انتخابات شوراها در زمان رياست جمهوری وی برگزار شد. اين کار بسيار بزرگی بود.اما ايراد اينجاست که شوراها مستقل از دخالت دولت نيستند آنچنانکه نهاد دولت، نتواند هيچ دخل و تصرفی بر سازوکار شوراها داشته باشد و گاهی تصميمات شوراها توسط وزارت کشور و دولت «وتو» می شود. می پذيريم که شايد وابستگی شوراها به دولت،بخشی از فلسفه وجوديشان است. غرض از سئوال بالا،نهادهايی مردمی غير از شوراهاست که می توانند در «بدنه» جامعه «تصميم سازی» کنند و به «تربيت نسلهايی بهتر و ساختن جامعه ای کارآمدتر» همت کنند تا به اين قحط الرجال که ديرزمانی است دچارش هستيم،خاتمه دهند. (خيلی نااميد کننده است که امروز هم مثل ۱۲ سال قبل،بدنبال راضی کردن مهندس موسوی هستيم که تازه ۲۰ سال قبل نخست وزير موفقی بوده و گمان می کنيم او ميتواند گره از کار فروبسته «امروز» ما بگشايد! و حالا هم بعد از ماهها «ترديد مدّبرانه!!» - تعبيری که از ترديدهای آقای خاتمی کرده اند!- از خوشحالی «تکرار خاتمی» در پوست خود نمی گنجيم!) آقای خاتمی در دوم خرداد ۷۶ با وعده های زيادی به ميدان آمد و پيروز شد که يکی از آنها وعده «برپايی جامعه مدنی» بود. اما چرا دولت اصلاحات از نهادهای مردمی و تشکلهای مدنی آنچنان که شعارش را می داد،حراست و حمايت نکرد؟ مخالفان اصلاحات، حربه ای بهتر از فشار بر نهادهای مدنی نوپا و بيدفاع نمی يافتند و بدين وسيله آقای خاتمی و دولتش را به اجابت خواسته های خود و يا عقب نشينی از مواضع اصلاح طلبانه مجبور می ساختند. به ياد بياوريم در آستانه هر سفر خارجی يا موفقيتی در دولت خاتمی،اشخاصی دستگير و نهادهای مدنی (و عمدتا" روزنامه ها) توقيف می شدند و بعد از کوتاه زمانی،عرصه بر آقای خاتمی چنان تنگ شد که مسئله ی او و دولتش،«بودن يا نبودن» شد! نه رسيدن به ايده ها و تحقق آرمانهايی که در پی آنها، رای مردم را بدست آورده بود. از قضای روزگار،بيشتر «منتقدين سرسخت امروز» آقای خاتمی،«حاميان سرسخت ديروز» او هستند که به دعوت او لبيک گفتند و برای برپايی يک «جامعه قانونمند و مدنی» وارد ميدان شدند اما درست در لحظه ای که مورد حمله قرار گرفتند و انتظار داشتند از سوی خاتمی و دولت اصلاحات پشتيبانی شوند، خود را بی پناه يافتند و هزينه های بسياری دادند و جالب آنکه قبل از همه توسط دولت آقای خاتمی،طرد و خانه نشين و غربت نشين شدند!اين اساسی ترين گام مخالفان،برای زمينگير کردن اصلاحاتی بود که جوانه اش در «مردم» بود و با سوء تدبيرهای مکرر دولت آقای خاتمی عقيم ماند. اکنون آنها حق دارند از آقای خاتمی بپرسند: برای جلوگيری از تکرار چنان ماجرهای تلخی که بر سر نهادهای مدنی رفته و ميرود، امروز چه ابزارها و چه برنامه هايی داريد؟ آيا قدرت حمايت از نهادهای مدنی و مردم را بدست آورده ايد؟يا اينکه به آرمانی غير از «برپايی جامعه ای مدنی و قانونمند» دست يافته ايد؟آن آرمان تازه کدام است؟ آنها حق دارند سئوال کنند اگر خاتمی دوباره بر کرسی رياست جمهوری تکيه بزند، چه راهکاری دارد برای مقابله با مخالفانش؛ تا دوباره با فشار بر نهادهای مدنی و روزنامه ها و اشخاص بی دفاع، دولت او را مجبور به عقب نشينی (حتی از همين شعارهای حداقلی امروزش) نکنند؟ حق دارند بپرسند در چنان وضعيتی،آقای خاتمی چه ابزارهايی (غير از ابراز تاسف و شرمساری!) برای دفاع از نهادهای مدنی و اشخاص و روزنامه های بيدفاع در اختيار دارند؟ من ميگويم «هيچ»! و فقط به همين «يک دليل» و با تأسف فراوان،«تکرار خاتمی» را تکرار «يک دور باطل» ميدانم! فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد Copyright: gooya.com 2016
|