شنبه 13 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

واکنشهای تند مردم به مجریان صداوسیما، آینده

ماجرا کاملا محسوس و دردناک است، مردم اقدامات مسئولان را به حساب جزئی ترین ‏کارمندان صداوسیما می نویسند و واکنش نشان می دهند.‏

به گزارش خبرنگار «آینده»، در پی برخی رویکردهای جانبدارانه صداوسیما در ‏حوادث پس از انتخابات، مردم واکنش های گوناگونی به چهره های مقابل دوربین نشان ‏می دهند!‏



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


"ز.ر" گوینده جوان بخش‌های خبری که حس ویژه در خواندن خبرها از خود نشان می‏دهد، هفته گذشته پس از اینکه سوار تاکسی شد، با واکنش تند راننده مواجه شده و مجبور ‏به پیاده شدن از این تاکسی می‌شود.‏

در مورد مشابه دیگری یکی از کارمندان صداوسیما هنگام حساب کردن کرایه تاکسی، ‏وقتی کارتش در معرض دید راننده قرار می گیرد، با جمله ای بسیار دردناک روبرو می ‏شود: " نمی خواد کرایه بدی، نون زن و بچه من نجس می شه!‏"

در مورد دیگری یکی از مجریان مرد مشهور که در انتخابات برای یک کاندیدا ‏انواع و اقسام خدمات را انجام داده، ‏هنگام توقف پشت چراغ قرمز در یکی از تقاطع های پر رفت و آمد تهران با واکنش تند ‏چندین شهروند مواجه شده و از آن روز به بعد، با چهره ناشناس در میان مردم رفت و ‏آمد می کند.‏

در اتفاق جالب دیگری، یکی از گزارشگران فوتبال کشورمان که از قضا استاد دانشگاه هم هست، با استقبال بی نظیر دانشجویان دانشگاه شریف مواجه شده، به حدی که هر فردی ‏سعی می کند در مورد شایعه ممنوعیت صدا و تصویر وی او را دلداری بدهد!‏

این واکنش های مردم نسبت به بدنه سازمان صداوسیما، نوعی تلخی و کرختی را در ذهن ‏کارمندان و زحمت کشان بی تقصیر این مجموعه بزرگ تزریق کرده است.‏

بسیاری از منتقدان سیاست های صداوسیما از بدنه آن انتقاد می کنند، در حالی که سال ‏گذشته که رادیو جوان و تیم موفق آن زیر شدیدترین فشارها بود، اقدام عملی برای حمایت از آنها صورت نگرفت به حدی که امروز می بینیم ‏سرمایه های این رادیو که در پی یک دهه تلاش گرد آمده بود، مانند کودکان یتیم هر کدام ‏به گوشه و کنار یک شبکه تلویزیونی رفته اند!‏

بسیاری از عناصر قدیمی و بازنشسته این سازمان معتقدند بدنه بنا بر وظیفه ‏خودشان، باید فضای خدمت رسانی را فراهم کنند، حالا وقتی ذائقه از جای دیگری تنظیم ‏و منتشر می شود، نباید با این افراد جبری برخورد کرد.‏

اگرچه وابستگان به سازمان صداوسیما از واکنش های مردم ناراحت هستند، اما باید حق ‏داد که تنها رفتارهای خاص برخی در شبکه های تلویزیونی و رادیویی بود که ‏بزرگترین ضربه را به اعتماد مردم نسبت به این دستگاه فرهنگی زد.‏

وقتی در ماجرای یک انتخابات پرحرارت جشن خیابانی یک کاندیدا پخش ‏زنده می شود، نباید از مردم توقع داشت به خاطر جانبداری علنی از یک فرد در دستگاهی ‏که عاشق نام رسانه ملی است، خوشحال شوند!‏

اگر صحنه های مختلف فیلم ها و سریال های تلویزیونی سانسور می شود و موسیقی در ‏‏4 سال گذشته به لطف تئوری شخصی آقای ضرغامی تبدیل به کتاب جغرافی شده تا ‏پخش موسیقی فاخر، نباید از پخش مراسم جشن خیابانی یک کاندیدا که پایان آن از یک ‏دیسکو استادیومی در اروپا و آمریکا هیچ چیزی کم نداشت، به سادگی گذشت!‏

وقتی در همین برنامه پخش زنده انواع و اقسام موسیقی های پاپ زیرزمینی و غیرمجاز ‏خوانندگان جوان در قالب شادی ملی برای انتخاب یک کاندیدا پخش می شود، در حالی که ‏امکان پخش یک ثانیه آن در شرایط عادی از شبکه های مختلف وجود ندارد، نباید مردم ‏را به خاطر حساسیت در بروز چنین برخوردهای تبعیض آمیزی مورد بی احترامی ‏قرار داد.‏

متاسفانه تئوری اول کتمان، بعد توجیه، بعد فراموشی بعد از 30 سال شاهرگ ‏حیاتی سازمان صداوسیما را می فشارد و مشخص نیست این رویه توسط چه کسانی و ‏چرا در این سازمان مهم و حساس راه افتاده و هنوز هم ادامه دارد.‏ در حالی که هرگاه رویه اعتماد متقابل مردم و صداوسیما به کار رفته، ثمرات ارزشمندی داشته است.

این تئوری در اتفاقات گوناگونی جریان دارد، برای نمونه در سال 81 زمانی که برای بار ‏دوم آمریکا به عراق حمله کرد، شبکه های صداوسیما و بخش های خبری آن تلاش ویژه ‏ای داشتند تا خبرهایی از مقاومت صدام را به نمایش بگذارند و وقتی این اتفاق در 48 ‏ساعت ابتدایی رخ نداد، با کمک از روحیه تخیلی یک به اصطلاح کارشناس، عملا مردم را ‏از اخبار واقعی منحرف کردند.‏

البته جالب بود که گروه برشمرده به محض اعلام حضور رهبر انقلاب در نمازجمعه ‏فروردین همان سال که ناظر به اعلام سقوط شهر بغداد و حکومت صدام توسط ایشان ‏بود، چنان دستپاچه شدند که ظرف 24 ساعت آرام آرام خبرهای سقوط دولت صدام و ‏شهر بغداد را گفتند، در حالی که سه روز قبل، این شهر سقوط کرده بود، ولی دوستان با ‏تئوری چنگال در کیک یا بادکنک در آسمان، مدعی مقاومت صدام می شدند!‏

بازخوانی حوادث مهم نیز از فعالیت این دسته خودسر که احساس قیمومت برای نظام و ‏رسانه آن دارند، حکایت می کند.‏

نگاهی به حوادث ششم فروردین 1368 و نامه مشهور امام (ره) یکی دیگر از نکته هایی ‏است که نشان می دهد، موضوع به فرد خاص یا دوره مدیریت نفر شاخصی برنمی ‏گردد.‏

موضوع تفکر و تئوری شکل گرفته ای است که مدعی است به خاطر مصالح نظام نباید ‏خبرهای روز را ولو به واقعیت بیان کرد و همین دیدگاه موجب گرایش روز به روز مردم ‏به رسانه های خارجی شده است.‏

در سال های میانی دهه 80 میلادی رسانه های خارجی با طرح اخبار دروغ در تار تنیده شده ‏خودشان محصور بودند و دائم با کنار رفتن ابر دروغ آنها، خورشید واقعیت برای مردم ‏لذت بخش بود.‏

ولی پس از توسعه خدمات رسانه ای در دهه 90 میلادی و ظهور شبکه های دیجیتال ماهواره ای، ‏رسانه های جهان به سوی خبررسانی رقابتی از اتفاقات واقعی جهان رفته و این روحیه ‏موجب شده که برخی تئوری سازان حاضر در صداوسیما که هنوز در دهه 60 زندگی می کنند، ‏عوامل تخریب اعتماد مردم به رسانه رسمی نظام شوند.‏

حل شدن این خودسری ها و قیم مآبی‌های خان سالارانه جز با تحقق رقابت رسانه ای ‏براساس صداقت و سرعت اطلاع رسانی محقق نمی شود و تا انحصار رسانه در داخل ‏کشور این گونه در اختیار چند نفر باشد، توقعی از نتیجه نامطبوع و هزینه های سنگین آن برای کل نظام نمی ‏رود!‏


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016