گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
6 مرداد» انقلاب برای آخرت، از مقاومت مثبت تا مقاومت منفی، عزيز معتضدی16 خرداد» اعتصاب رأی تر، يا اعتصاب رأی خشک، سوال اين جاست، عزيز معتضدی 21 اردیبهشت» آقای کيارستمی، کافکا و کوزی فانتوته، عزيز معتضدی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! با آقای گنجی چه بايد کرد، عزيز معتضدیبرای آقای گنجی راهی جز اين دو راه وجود ندارد. يا بايد سفير آزادی و خبرنگاری متعلق به همهء گروه ها و گرايش های سياسی کشورش باشد، يا جانب يک گروه خاص سياسی را بگيرد و نهايتأ در چرخهء قدرت غلتد که اين البته امر ديگری ستکشوری رامجسم کنيد که در اماکن دولتی آن تصاوير مولا علی و آيت اله منتظری را در کنار تصاوير کانت و جان راولز به ديوارها آويخته اند. سران دولت در اين کشور به جدايی دين از سياست اعتقاد دارند، اما با استفاده از هر فرصتی آراء نمادهای حکومت دينی و حکومت غير دينی را مثل ورقهای بازی بَر می زنند، دليل اين کار تحکيم زير ساختهای جامعهء در حال گذار، جلوگيری از جير جير صندليها و خطر حملهء نظامی عنوان شده است. نام اين کشور خيالی ايران، نظامش جمهوری نوين اسلامی و متولی آن با آقای اکبر گنجی به طور کاملأ تصادفی تشابه اسمی دارد. در جمهوری نوين اسلامی نظام پيشين را با استعانت از آراء ماکس وبر "سلطانی" می خوانند، به اين ترتيب هم حساب خود را از آن نظام جدا می کنند و هم حساب آن نظام را که از قضا نامش جمهوری اسلامی بوده به حساب سلسله های سلطنتی پيش تر واريز می کنند، دليل اين کار هم دفاع از طرفداران احتمالی آن سلسله ها و يکی دو گروه "بدنام" عنوان شده که ممکن است در صورت بی توجهی مسوولان جمهوری نوين اسلامی به خودشان صدمه بزنند. از صدا و سيمای جمهوری نوين اسلامی مثل صدا و سيمای جمهوری اسلامی سابق ترانه های خوانندگان محبوب و مردمی به شرط اين که "خوشنام" باشند پخش می شود. ويژگی ديگر خوانندگان خوشنامی که صدايشان پخش می شود اين است که در قيد حيات نيستند. اما مسوولان نظام به صدای خوانندگان خوشنامی که در قيد حياط هستند نيز گوش می کنند، منتهی در خلوت خصوصی. دليل عدم استفاده از صدای اين خوانندگان به صورت سراسری احتمال بروز نقصهای فنی در سيستم پخش صدا و سيما به خاطر در قيد حيات بودن آنهاست. البته اين عزيزان می توانند مثل سابق در خارج از کشور به کار خود ادامه دهند و در اعتراض به فرسودگی سيستمهای پخش صدا و سيمای جمهوری نوين اسلامی در برابر سازمان ملل متحد دست به اعتصاب غذا بزنند و حتی در صورت لزوم با "اشک" خود "وضو" بگيرند. در جمهوری نوين اسلامی آزادی قلم تضمين می شود. پيرو اين سياست نشريات وزينی مثل کيهان فرهنگی و فصلنامه های پربار فلسفی که در نظام پيشين تعطيل شده بودند بار ديگر مجوز نشر می گيرند. در نشريات تازه فيلسوفان و متفکران می کوشند در مراسم آشتی کنان علمای دوران شکوفايی فرهنگ و انديشهء اسلامی با کانت، هگل، فوکو، دريدا، مارکوزه بر سر قيمومت طفل يتيمی به نام کوچک "دموکراسی" با اسامی فاميل مناسبی مثل:"حداقلی"، "هدايت شده"، "تدريجی" و "بومی" به نوعی توافق و "اجماع" برسند. در پايان هر مجلس نسخهء مثله شده ای از آثار سينمای عرفانی و معناگرای تارکوفسکی و پاراجانف جهت تمدد اعصاب هیأت تحريريهء نشريات وزين به نمايش در می آيد. در جمهوری نوين اسلامی همچنين از مفاخر شعر و ادب گذشته تجليل می شود. غزليات حافظ، مثنوی مولوی و رباعيات خيام همچنان از استقبال عمومی برخوردارند. شايعاتی پيرامون "بچه بازی"، "کفرگويی" و"دين ستيزی" اين بزرگان حتی از سوی مقاماتی که خودشان به اين مسايل در مقاله هايشان پرداخته اند، تکذيب می شود. با اين حال هر از گاهی يکی از کتابهای اين افراد بعد از چاپ و قبل از توزيع خمير می شود. مسوولان قول رسيدگی می دهند، اما از معرفی خميرکاران به جامعهء در حال گذار به سوی دموکراسی تا زمان رفع کليهء مشکلات مربوط به زير ساختها صرفنظر می شود. *** حتمأ می پرسيد اين طرح خيالی برای چيست. پاسخ اين است که اين طرح چندان هم خيالی نيست، و به رغم اين که در ايتدای مطلب شما را به تجسم آن دعوت کردم، اکنون می گويم که طرحهايی از اين دست هر لحظه ممکن است کلاه تخيل از سر بردارند و در پس معرکهء واقعيت بيندازند. نظامی که می کوشم توصيفی از آن به دست دهم از طريق ياران مهاجم جلوزن خود از هم اکنون اعلام موجوديت کرده، باقی کار تنها به اين بستگی دارد که ايرانيان تا چه حد به اين ضرب المثل قديمی شان پابند باشند که، آزموده را دوباره آزمودن خطاست. آقای اکبر گنجی يکی از اين ياران مهاجم جلوزن نظامی ست که در صورت استقرارش می تواند ايشان را به آسانی از هیأت يک روزنامه نگار به هیأت يک دولتمرد تمام عيار در آورد. تغيير استراتژی در مبارزهء سياسی برای آقای گنجی که همفکران و همقطاران اصلاح طلبش متأسفانه اجازه ندادند در نقش قهرمان محبوب و مبارز راه آزادی به آرام و قراری برسد امری عادی ست. همقطاران آقای گنجی بعد از هشتاد روز اعتصاب غذای تاريخی او و شکست سنگينی که به قيمت مرگ و زندگی خود بر پيکر استبداد وارد کرد، از روی اعتقاد يا از سر حسادت آن قدر گفتند و نوشتند، دوران قهرمانی در عصر پست مدرنيسم سپری شده، که آرامش قهرمان را سلب کردند. آقای گنجی از خير قهرمانی گذشت، اما لباس روزنامه نگار ساده هم ديگر به تنش تنگ بود. برای اثبات شايستگی خود به مقاله های فلسفی، اجتماعی و سياسی از ديدگاه عدالت جويانه رو آورد و اکنون چند سالی ست که با اطناب کلام از حقوق زنان، کودکان، رودخانه ها، کوهها، درياها، همجنس گراها، و اخيرأ از کرويت زمين و سفيدی برف به طور خستگی ناپذيری دفاع می کند. در بارهء انرژی آبی، بادی، هسته ای و شيوه های اخذ ماليات از مردم چهار گوشهء جهان و صرف آن در امور عمرانی با نظرداشت به اولويتهای پست مدرن جهان کنونی هم آقای گنجی تا کنون راهکارهای علمی وعملی مفيد و مقرون به صرفه ای پيدا کرده و به سمع و نظر اهل فن رسانده است. در همهء اين دقايق و چالشها البته ايشان ازمبارزه با رژيم "سلطانی" هم غافل نيست، مگر زمانی که مثلأ به هاليوود دعوت می شود و به اقتضای فرصت مجبور است از جنايات اسرائيل در غزه برای چهره های برچستهء سينمای امريکا از جمله وارن بيتی و بانو صحبت کند، يا درMIT به ديدن آقای چامسکی برود و با توضيح دربارهء چگونگی پيدايش القاعده به دست لابی صهيونيستها در امريکا تحسين اين زبان شناس برجسته را برانگيزد، يا در نيويورک به صرف "افطاری" با مارشال برمن به رستوران رود و در ادامهء برنامهء صداگيری از موتور سياست ابوطياره ای به نام ايران دمی هم به ديالکتيک تاريخ و مسايل حاد و مبرم آن در سپهر انديشهء اين فيلسوف مارکسيست يهودی بپردازد و با او دربارهء "تجربهء مدرنيته" تبادل نظر کند. آقای گنجی پس از رفع خستگی در اين ديدارهای دوستانه به آغوش ميهن برمی گردد و با همت بلند و گفتمان محور خود رئوس هدفها جهت رسيدن به جامعهء محکم را مشخص می کند، اما از آنجا که همه اين هدفها و نقشه راه آن با فرض به "سلطانی" بودن نظامی که ايشان خواهان جايگزينی خود و يارانشان با آن هستند بر مبنای يک اصطلاح برساخته تعيين شده، هيچ خبرنگار ديگری جز خودشان و حتی هيچ يک از ياران نزديکشان متأسفانه با آراء ايشان همراهی نمی کنند. با اين همه آقای گنجی با همت بلند يکی از برجسته ترين ياران مهاجم جلوزن تيم اصلاحات با لجاجتی تحسين آميز همچنان برای جا انداختن اصطلاح "سلطانی" تلاش يا به قول ظريفی "تلاشگری" می کند تا به ياری بخش سبزتری از جنبش سبز شر سلطان را بکند و يک نظام به قول ظريف بی انصاف ديگری"کوبيدهء زعفرانی" را به جای نظام "سلطانی" بنشاند. انسانها بر خلاف آنچه بعضيها می گويند به قهرمان نياز دارند. مسابقات المپيک، جوايز نوبل و صدها جايزه ای که سالانه در سراسر دنيا به خبرنگارهای شجاع می دهند گواه اين واقعيت است. آقای گنجی با دريافت جايزهء قلم طلايی و دهها جايزهء با ارزش ديگر که به خاطر شهامت و پايوری اش در مبارزه با استبداد گرفته بی ترديد يک قهرمان است. اما قهرمانها هم اوج و فرود دارند، مقامشان را از دست می دهند يا آن را حفظ می کنند. قائد روزهای جوانی آقای گنجی اگر طبق وعدهء خودش بعد از پيروزی انقلاب به قم می رفت و گوشهء عزت می گزيد و در کار کشورداری چنان نمی کرد که کرد، يک قهرمان در حد گاندی و ماندلا می شد. برای آقای گنجی هم راهی جز اين دو راه وجود ندارد. يا بايد سفير آزادی و خبرنگاری متعلق به همهء گروهها و گرايشهای سياسی کشورش باشد، يا جانب يک گروه خاص سياسی را بگيرد و نهايتأ در چرخهء قدرت غلتد که اين البته امر ديگری ست. Copyright: gooya.com 2016
|