گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
11 شهریور» مهدی کروبی با نگارش نامه ای از آيت الله منتظری تقدير کرد، سحام نيوز11 شهریور» رييس سازمان پزشکی قانونی: مجوزی برای دفن دسته جمعی کشتهشدگان حوادث اخير صادر نشده است، ايلنا 10 شهریور» دفتر کروبی: مسئوليت هراتفاق نا گواری برای خانواده بازداشت شدگان با مرتضوی است، سحام نيوز 10 شهریور» نامه کروبی به ضرغامی: تنظيم برنامه تلويزيونی برای پاسخگويی به اظهارات قاضی مقدمی، سحام نيوز 10 شهریور» بازديد اعضای شورای شهر تهران از قطعه دفن افراد مجهولالهويه، نايب رييس شورا: دفن افراد مجهول الهويه يک مساله عمومی و طبيعی است، ايسنا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ديدار خانواده يکی از شهدای حوادث اخير با کروبی به منظور شرح ماجرای کشته شدن، سحام نيوز سحامنيوز: محمود رئيسینجفی، يکی ديگر از شهدايی است که در حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد در ميدان آزادی تهران مورد ضرب و شتم واقع شد و به شهادت رسيد. نگران شدم و به سرعت پايين رفتم و در را باز کردم. ديدم که اوضاع ايشان بسيار بد و نابسامان و بدنشان زخمی و خونآلود است و نمیتواند سرپا بايستد. به او کمک کردم که به داخل بيايد. بدن او زخمی، ورمکرده، خونين و به شدت آسيب ديده بود. بعد از پرس و جو از وی، آقای نجفی گفت: بعد از پايان کار، من از طرف ميدان آزادی به خانه میآمدم که ديدم مردم در حال فرار هستند و عدهای هم آنان را تعقيب میکنند. متوجه شدم که عدهای مسلح و باتوم به دست مردم را میزنند و فراريان را تعقيب میکنند. من از ماجرا بیخبر بودم و اصلا نمیدانستم که چرا اين نيروها مردم را تعقيب میکنند و میزنند. من راه خود را میرفتم که اين نيروها مرا گرفتند و با باتوم و مشت و لگد به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. هر قدر هم به آنان گفتم که من از سر کار دارم بر میگردم و اصلا نمیدانم که چه خبر است، اعتنا نکردند و مفصل مرا کتک زدند. به قدری با باتوم و مشت و لگد مرا زدند که بیحال شدم و از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که در داخل يک اتومبيل در حال حرکت هستم. تلاش کردم که با دستهايم موقعيت اطرافم را بفهمم. متوجه شدم که چند نفر ديگر نيز در وضعيت من هستند و گويی آنان مرده و يا بیهوش هستند و مرا روی آنها انداختهاند. با دستم به کف وديواره ی اتاق ماشين کوبيدم و سر و صدا کردم. نيروهايی که ماشين را هدايت میکردند، وقتی متوجه شدند که من زنده هستم و سر و صدا میکنم ماشين را نگه داشتند و در را باز کردند. من با التماس به آنان گفتم که من زن و بچه دارم و از سرکار میآمدم و اصلا نمیدانم که چرا اين بلا به سر من آمده است. ظاهرا يکی از آنان دلش سوخت و آمد و مرا کشيد و بيرون انداخت. من مطلقا نای ايستادن و حرکت کردن را نداشتم. با سر و صدا و حرکت دست از کسانی که از آنجا عبور میکردند، کمک خواستم. بعد از مدتی دو سه نفر جمع شدند. از آنها پرسيدم که اينجا کجاست، گفتند: اينجا حکيميه است. من برای آنان موقعيت خود را توضيح دادم و از آنان کمک خواستم و گفتم که يک ماشين بگيرند تا مرا به منزل برساند. مردم برای من ماشين گرفتند و اين ماشين مرا به خانه رساند.» Copyright: gooya.com 2016
|