شنبه 17 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه خانواده مهرداد رحيمی، فعال سياسی - مدنی زندانی، خطاب به دادستان تهران، کميته گزارشگران حقوق بشر

کميته گزارشگران حقوق بشر- مهرداد رحيمی، ۲۷ ساله و فارغ التحصيل کارشناسی ارشد حقوق بين الملل است. وی در جريان انتخابات رياست جمهوری اخير قائم مقام کميته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی بود. در تاريخ ۱۱ دی‌ماه، وی پس از احضار به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات به همراه پريسا کاکايی به محل مراجعه نمود و بازداشت گرديد.

متن زير نامه پدر و مادر اين فعال سياسی- مدنی و عضو کميته گزارشگران حقوق بشر خطاب به دادستان تهران است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بسمه تعالی
دادستان محترم عمومی و انقلاب استان تهران

جناب آقای جعفری دولت آبادی

سلام عليکم

با احترام، به استحضار می رساند فرزند ما مهرداد رحيمی در تاريخ يازدهم دی ماه به صورت تلفنی به دفتری با عنوان دفتر پيگيری که حسب اطلاع متعلق به وزارت اطلاعات است، احضار شده بود و ايشان چون هيچگونه فعاليت خارج از قانون اساسی و خارج از چارچوب نظام جمهوری اسلامی انجام نداده بودند،شخصا به آن دفتر مراجعه و خود را معرفی کرده اند. مع الاسف از آن مکان به زندان اوين منتقل شده و تاکنون نيز با قرار بازداشت موقت در زندان بسر می برد؛ ما به عنوان پدر و مادر مهرداد معتقديم که فرزندمان مظلوم واقع شده و از همين رو بر خود لازم ديديم که نکاتی درباره بازداشت ايشان و روند رسيدگی به پرونده و اتهامات ناحقی که به فرزندمان زده اند را مختصراً به حضور جنابعالی به عنوان ستاننده داد مظلومان عرض نموده و اميدواريم رسيدگی عاجل مبذول فرمائيد.

دادستان محترم تهران

فرزند ما مهرداد رحيمی در شرايطی که تحصيلات کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد حقوق بين الملل را به اتمام رسانده بود در انتخابات اخير رياست جمهوری به عنوان قائم مقام کميته دفاع از حقوق شهروندی ستاد انتخاباتی حجت الاسلام مهدی کروبی مردم را به حضور پر شور در انتخابات دعوت می نمود و در راستای برگزاری انتخاباتی با حضور حداکثری مردم تلاشی وافر نمودند، و در روزهای اعتراضات پس از انتخابات، مهرداد ما جهت انجام خدمت مقدس سربازی از تاريخ اول تيرماه به پادگان آموزشی اعزام شده و خدمت سربازی خود را آغاز نمود و متأسفانه در تاريخ بازداشتش نيز در حال گذراندن دوران خدمت سربازی خود در ارتش جمهوری اسلامی بودند، اين همه را به تفصيل آورديم تا گفته باشيم هرگونه اتهامی به فرزند ما مبنی بر داشتن نقشی در مسائل پيش آمده بعد از انتخابات با توجه به آنچه آمد، بی پايه و اساس است.

آقای جعفری دولت آبادی

ما هنوز هم از اتهام فرزندمان اطلاع دقيقی نداريم و متأسفانه وکلای ايشان نيز تاکنون نتوانسته اند اطلاعی از اتهامات موکلشان به دست آورند، اما بنا بر شنيده هايمان فرزند ما را به جرم عضويت در نهادی مدنی با عنوان کميته گزارشگران حقوق بشر بازداشت نموده اند. در اين باره شايان ذکر است که:

نخست اينکه، ما به عنوان پدر و مادر مهرداد در جريان بوديم که فعاليت های فرزندمان در اين کميته نوشتن مقالاتی درباره حقوق کودکان وکارگران است که در سايت مربوط به اين کميته منتشر می گرديد و اکنون نيز اين مقالات با يک جستجوی ساده قابل مشاهده و بررسی هستند و چنانکه در اصول متعدد قانون اساسی تصريح شده است نوشتن و انتشار مقاله درباره موضوعاتی اين چنينی آزاد است و جرم محسوب نمی شود. درثانی، حسب اطلاع موثق ما، فرزندمان مهرداد رحيمی پيش از شروع دوران خدمت سربازی بنا بر ملاحظاتی که در طی دوران خدمت مقدس سربازی وجود دارد، از عضويت در اين کميته استعفا نموده و فعاليتهای ايشان در کميته مذکور مربوط به دورانی کوتاه قبل از دوران خدمت مقدس سربازی می باشد.

جناب آقای جعفری دولت آبادی

به ما حق دهيد که با توجه به موارد پيش گفته، از اندوه و حيرت آکنده شويم آنگاه که می شنويم فرزندمان مهرداد را به ارتباط با منافقين متهم نموده اند، آن روزی که مهرداد در تماس با ما که ساکن شهر تبريزيم موضوع احضار تلفنی به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات را در ميان گذاشت، ما نيز همچون خود مهرداد قاطعانه بر پذيرش آن احضار و رفتن به آن دفتر تأکيد نموديم، زيرا هم ما و هم مهردادمان نيک می دانستيم که اقدام کننده عليه امنيت را سرکار با وزارت اطلاعات است نه مهرداد ما که دغدغه اش ايران و امنيت آن است، وبر آن بوديم که اين احضار ناشی از سوءتفاهمی است و با ساعتی گفتگو قابل حل، اما دريغا و دردا که غلط پنداشتيم، و از آن روز تاکنون داغ دوری و به زنجير بودن مهردادمان به کنار، بايد داغ بزرگتری همچون شنيدن اتهام ناجوانمردانه ی اقدام عليه امنيت ملی و ارتباط با منافقين به فرزندمان را نيز تحمل نمائيم.

جناب آقای دادستان

مهرداد فرزند پدر و مادری است که سی سال با افتخار و سربلندی به تعليم و تربيت فرزندان اين آب و خاک و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخته اند و با نان معلمی سه فرزند تحصيل کرده را تقديم به جامعه کرده اند که هيچ کدام حتی يک مورد سابقه کيفری يا امنيتی نداشته اند.همچنين هيچ يک از اعضای خانواده ما و منسوبين و منتسبين و دوستان خانوادگی عضويت يا ارتباطی با هيچ يک از گروه ها و سازمانهای غير قانونی و مخالف نظام ازجمله منافقين کور دل نداشته اند و افکار و انديشه های مهرداد نيز در تقابل کامل با برداشتهای التقاطی اين گروهک تروريستی قرار داشته و اين مورد ورد زبان خانواده و دوستان مهرداد بوده است و رفتار و گفتار وی حتی ذره ای رنگ و بوی انديشه های اين جريان را نداشته و انگ ارتباط غير مستقيم و...با اين جريان با هزاران من چسب و سريش به مهرداد ما نچسبيده و نخواهد چسبيد.

آقای جعفری دولت آبادی عزيز

دادستان محترم تهران

ما شما را در جايگاهی می بينيم که بايد ستاننده داد مظلومان باشيد و کيفر دهنده ظالمان و از اين رو شما را مخاطب اين درد دلها نموده ايم، اما اکنون و برای لحظه ای می خواهيم شما را به عنوان يک پدر مورد خطاب قرار دهيم، و از اين رو اين مورد را نه به آقای جعفری دادستان بلکه به آقای جعفری که پدر فرزندانی است می گوئيم که:

آقای جعفری دولت آبادی که خود فرزندانی داريد و مقام والای پدری برای آنها داريد لحظه ای کوتاه خود را به جای ما بگذاريد، فرزندی داريد که در ميان خويشان و دوستان به لطافت طبع و رقت قلب مشهور است ، مقاطع مختلف تحصيلی را بی آنکه هزينه ای بر دوش بيت المال بگذارد پشت سر نهاده است و اکنون نيز درحال انجام خدمت وظيفه سربازی است، او را به وزارت اطلاعات احضار می کنند و به زندان اوين می اندازند، پس از سه هفته از او خبری می گيری و می گذارند او را ببينی، متوجه می شوی در اين مدت ده روز او را در سلول انفرادی نگه داشته اند، می شنوی او را متهم به ارتباط با سازمان مرده ای نموده اند که هم او و هم خانوداه اش از آن سازمان متنفرند، يک ماه می گذرد از اسارت او و برای بار دوم او را باز هم از پشت دو لايه شيشه قطور می بينی و با گوشی تلفن با او صحبت می کنی ....رنگ به رخسار ندارد و چهره اش تکيده و خسته است، اين بار به تو می گويد: "پدر...مادر....برادر... بازجويانم از من می خواهند رو به دوربين تصويربرداری مصاحبه وبه ارتباط ناخواسته و غيرمستقيم اعتراف کنم. من اين کار را نمی کنم. پدرم....مادرم ....برادرم... به فريادم برسيد....آن ها برای انجام اين کار مرا شديدا تحت فشار گذاشته اند، و بدانيدکه من زير بار اين زور نمی روم."

جناب آقای جعفری دولت آبادی

اين شرح کوتاه از خون جگری بود که پدر و مادر يک زندانی بی گناه می کشند و مختصری از ستمی که بر فرزندشان می رود، و باور داريم که شما دادستان محترم دردی که يک پدر و ماد ر از ديدن فرزندشان در چنين موقعيتی می کشند را به خوبی درک می نمائيد، از رو ضمن عذر خواهی از تضييع وقت جنابعالی، انتظار رسيدگی عاجل را از شما داريم.

لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظيم

رحيم رحيمی ممقانی – مهين جواهری پور
پدر و مادر مهرداد رحيمی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016