جمعه 15 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سومين نشست همگرايی سبز جنبش زنان به مناسبت سالگرد مشروطيت (همراه با عکس)، مدرسه فمينيستی

سومين نشست همگرايی سبز جنبش زنان به مناسبت سالگرد مشروطيت به روايت تصوير: از آسيب شناسی مشروطه تا اعتصاب غذای ۱۷ زندانی سياسی

گزارش: آمنه کرمی
عکس ها: شيرين بهرامی

مدرسه فمينيستی: فعالان جنبش زنان، سومين نشست همگرايی سبز خود را به مناسبت يکصد و چهارمين سالگرد اعلام مشروطيت برگزار کردند. در اين مراسم صميمانه که توسط مينو مرتاضی اداره شد، تعدادی از حاضران به ايراد سخنرانی پرداختند.

پروين فهيمی، مادر سهراب اعرابی در اين نشست در مورد افکار صلح طلبانه خود و سهراب سخن گفت و پس از آن زهره تنکابنی صحبت های خود را با عنوان «آسيب شناسی جنبش مشروطه» ارائه کرد.

شهلا لاهيجی گفتار خود را تحت عنوان «امروز، ديروز و فردا» مطرح ساخت و فريده ماشينی، سخنرانی خود را با عنوان « آنچه يک سال گذشت» ارائه کرد.

در اين نشست فاطمه راکعی، اشعاری را برای مادر سهراب و ندا آقاسلطان قرائت کرد و پس از آن نوشين احمدی خراسانی، صحبت خود را تحت عنوان «زنان از جنبش مشروطه تا جنبش سبز» ارائه داد.

ژيلا بنی يعقوب از وضعيت ۱۷ زندانی که هم اکنون در اعتصاب غذا هستند و زنان زندانی سخن گفت و فخرالسادات محتشمی پور، صحبت خود را حول تاکيد بر ثبت تجربه هايی که امروز بر تک تک زنان رفته است سامان داد .

فاطمه گوارايی نيز بحث خود را حول ارتباط بين فعالان جنبش زنان در داخل و خارج مطرح کرد و پرستو سرمدی، همسر حسين نورايی نژاد که همراه با ۱۶ تن ديگر در اعتصاب غذا بسر می برند از مقاومت و اقدامات زنان و مادران غيرسياسی که فرزندانشان در زندان هستند سخن گفت و تاکيد کرد که اين اقدامات بايد در جنبش سبز ثبت گردد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در ادامه نشست، زهرا رهنورد به نقش زنان در مشروطه و نيز در جنبش سبز پرداخت. و در نهايت مينو مرتاضی، پيش نويس بيانيه «همگرايی سبز جنبش زنان» را که توسط جمعی از فعالان جنبش زنان تهيه شده بود قرائت کرد و پس از بحث در مورد اين بيانيه، اين نشست به پايان رسيد:

http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article5435

مينو مرتاضی: مشروطيت جامعه ايران را يک گام اساسی و بلند به سوی نوگرايی و نوآوری کشاند و برای همين ما امروز اين جا دور هم گردآمده ايم که سالگرد اين روز را گرامی بداريم. چرا که زنان در دوران مشروطيت در زمانه ای می زيسته اند که به قول علی اکبر دهخدا «همه کس اين را می داند که ميان ما اسم زنش را به اسم خودش صدا کردن عيب است و....» منظور اين است که زنان در همچين فضايی زندگی می کرده اند ولی آرزوهای بلندی داشتند و بسيار تلاش کردند که باعث شد سرانجام، ما امروز اينجا و در اين شرايط هستيم.

پروين فهيمی، مادر سهراب اعرابی: سهراب عاشق صلح بود و با دست خالی و با يک نوار سبز رفت بيرون و برنگشت. دوست دارم زمانی را ببينم که کسانی که بچه های ما را کشته اند خودشان اعتراف کنند که بچه ما را کشته اند و بگويند ما را ببخشيد. من فقط همين يک جمله را از آنها می خواهم. چرا که شايد آن فردی که چنين جنايتی را مرتکب شده ، از روی ناآگاهی بوده است و اگر حقايق آشکارا گفته شود مطمئنم من خواهم بخشيد. زيرا بدون شک با خشونت ، ما به هيچ چيز نخواهيم رسيد.

زهره تنکابنی: چه چيزی باعث شد که مشروطيت به اهداف اش نرسد؟ به نظر من دو تا عامل اساسی در اين ميان وجود داشت، يکی تفرقه و يکی سوء استفاده از آزادی. آزادی يک تعاريفی برای خودش دارد و آزادی افراد در يک چهارچوب هايی تعيين می شود که به آزادی ديگران آسيب نزند. در هر صورت در هرج و مرج و بی قانونی آن هايی که قدرت طلب هستند از هر بلبشويی برای پيشبرد حرف خودشان استفاده می کنند که در واقع وقتی هرج و مرج حاکم شود اين افراد می توانند کار خود را پيش ببرند و همين يکی از دلايل آسيب هايی بود که به مشروطه خورد. در مجموع اين دو عامل سبب شد که مردم نهايتا به دنبال ديکتاتوری می گشتند که هرج و مرج را سر و سامان دهد.

شهلا لاهيجی: به من می گويند حرف هايم کمی تلخ است، فکر می کنم اين خاصيت سن است، من خيلی آينده طولانی روبرو ندارم و اميدم اين است که قبل از اين که بميرم ايران آزاد را ببينم.

امروز در اينجا گرد هم آمده ايم تا يکصد و چهارمين سال انقلاب مشروطيت ايران را گرامی بداريم. انقلابی که ايران پيش از تمام کشورهای منطقه حتی قدرتهای بزرگ جهانی آن روز (نظير روسيه و عثمانی و هند) به آن دست يازيد. انقلابی که در آن، زنان از جان خويش مايه گذاشتند اما در دستاوردهای آن يعنی حکومت مردم بر مردم، در صف مجانين و مجرمان و ورشکستگان به تقصير، از حق مشارکت مردمی قرار نگرفتند و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم شدند با اين استدلال: « که هر چه گشتم در اين موجود (دقت کنيد «در اين موجود» ! و نه در اين انسان) عقلی نديدم که بتواند بر سرنوشت خود حاکم شود و يا برای مردم تکليف معين کند. او ناقص العقل است و بايد تحت قيموميت مردان اداره شود و خوب و بد خود را بشناسد.» (به نقل از مذاکرات مجلس برای تدوين قانون اساسی) و اما آنچه امروز در اينجا گفته شده و می شود، عمدتاَ در محدوده ی رفع تبعيض جنسی و احقاق حقووق کامل شهروندی و انسانی زنان و مبارزات آنان در سده اخير است امروز زنان به عنوان نيمی از جمعيت کشور نمی توانند بر آنچه در دهه گذشته بر کشور ما گذشته و می گذرد و مصائب بی شمار يکسال اخير که با خشونت عريان بر زن و مرد يکسان گذشت و در روند سرکوب، جنسيت و حتی پيری و جوانی محک و اندازه نبود و هر دو جنس که تنها خواهان پاسخ به يک سوآل «رأی من کجاست» بودند، يکسان به بند و زنجير و سلول انفرادی کشيد و حتی يکسان به چوبه دار سپرد، چشم ببندند.

فريده ماشينی: نقشی که فعالان جنبش زنان در طی يک سال گذشته داشتند به نظر من باعث شد که الان بتوانيم به جرات بگويم که جنبش زنان طی يک سال گذشته به بلوغ و تکامل دست پيدا کرده است، بلوغ و تکاملی که زاييده سختی ها و دشواری هايی است که طی يک سال گذشته فعالان جنبش زنان از سر گذراندند و نيز به واسطه پذيرش تکثر در درون جنبش زنان است که در يک سال گذشته به شکل عميق تری تجربه شد. هر چند در آستانه انتخابات ۱۳۸۸ در همگرايی جنبش زنان برای طرح مطالبات جرقه اين گرايش به پذيرش يکديگر را تجربه کرديم اما طی يک سال گذشته اين روند به طور جدی تر و عميق تر اتفاق افتاد. از طرف ديگر در يک سال گذشته، جنبش زنان توانست يک تجربه تازه را از سر بگذراند و همين مسئله همراهی با جنبش سبز، در عين تداوم استقلال اش بود که به نظرم اين تجربه را به خوبی از سر گذراند. از طرف ديگر می توانم بگويم که در طول تاريخ جنبش زنان به نظرم هيج زمانی، مانند سال گذشته، فعالان جنبش های دموکراسی خواهی، فعالان جنبش زنان را چنين جدی نگرفته بودند و مورد پذيرش قرار نداده بودند. در واقع به نظرم به رسميت شناختن و پذيرش جنبش زنان از سوی جنبش های دموکراسی خواهی، هيچ گاه در طول تاريخ جنبش زنان، به اندازه اين پذيرش از سوی جنبش سبز نبوده است.

فاطمه راکعی در سخنرانی خود مادر سهراب اعرابی را مورد خطاب قرار داد و ابتدا شعر کوتاه زير را قرائت کرد:
در صبوری کوهی است
در سخاوت دريايی است
در بزرگی زنی است

وی سپس شعر زير را به مادر سهراب و به همه مادران صلح تقديم کرد:
انسانم، شاعرم و زن ام
و امروز رنجيده ام، نه
...
از انسان بودن گريزی نيست
با مادری که منم

نوشين احمدی خراسانی: از سال ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۲ شکاف بين دولت و ملت در جامعه ما آغاز و به تدريج نهادينه شد و متاسفانه اين شکاف سبب شد که جنبش زنان را هم دو پاره کند: يک پاره از فعالان جنبش زنان که سابقه طولانی در مبارزه اصلاح طلبانه برای احقاق حقوق زنان را در زندگی خود تجربه کرده بودند (و از ملی گرايانی همچون دکتر مصدق هم مأيوس شده بودند ـ چون دکتر مصدق با برقراری حق رأی زنان مواقفت نکرده بود) با مساعد ديدن فضای درونی سيستم حکومتی و حمايت محمدرضاشاه از حقوق زنان، فعاليت شان را برای استقرار اين حقوق و اصلاح قوانين زن ستيز، آغاز کردند بدون آنکه شعله های سرکش شکاف رو به تزايد ميان دولت و ملت را در نظر بگيرند. پاره ی ديگر زنان ــ اعم از مذهبی يا سکولار ــ به اپوزسيون سرنگون ساز پيوستند و زندگی خود را در مسير مبارزه قهرآميز برای سرنگونی حکومت محمدرضاشاه وقف کردند. در نتيجه همصدا با مردان و برادران انقلابی عصر خود، اصلاحاتی که به نفع حقوق زنان صورت می گرفت را تخطئه و تحقير می کردند. اين زنان انقلابی و فداکار که در تحليل نهايی خواستار بهبود زندگی خواهران هموطن خود بودند اما تحت تاثير شکاف ايجاد شده بين دولت و ملت، خودشان هم از حقوق زنان خرج کردند تا بتوانند اين شکاف بين دولت و ملت را افزايش بدهند و با هر رفرم و خواسته ای که از سوی حاکميت به زنان داده می شد به مخالفت و دشمنی برخاستند و آن را توطئه شاه و آمريکا قلمداد کردند چرا که احتمالا به نظرشان می رسيد که اگر مثلا حق رای زنان را از سوی محمدرضاشاه تاييد کنند ممکن است که اين «شکاف بين دولت و ملت» کاهش يابد. برای همين است که به نظرم می رسد که ما بايد در مورد اتفاقاتی که در سال ۵۷ برای زنان رخ داد، استراتژی های خود جنبش زنان را از دوران ۱۳۳۲ به بعد بررسی کنيم و ببينيم چه اشکالاتی داشته که سبب شده نتواند جنبش عمومی را طوری هدايت کند که حقوق زنان به «هيزمی» برای برافروختن شکاف ميان دولت و ملت تقليل نيابد. در حقيقت بخشی از مسئوليت آنچه در سال ۵۷ افتاد، باز می گردد به استراتژی نادرستی که جنبش زنان در سال های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ شکل داد. اين ما بوديم که دورانديشی نداشتيم و خيلی ساده لوحانه دو پاره شديم : پاره ای از ما زنان با خوش خيالی در سيستم حکومتی کار کرديم با اين تصور که اگر قدرت سياسی برای استقرار حقوق زنان چراغ سبز بدهد يا لااقل مخالفت نکند زنان برای هميشه از صدمات بی خقوقی و بی پشتوانگی نجات می يابند و اصلا وقعی به شکاف عظيم و رو به انفجار مردم و دولت، ننهاديم. بخشی ديگر از ما زنان هم که در سازمانهای سرنگون ساز و قهرآميز که به طور مطلق، حکومت شاه را مظهر شرارت و شيطان می ديديم و هر کاری که می کرد تحقير می کرديم، قرار گرفتيم. حاصل اين دو پاره گی و دوقطبی شدن، تازه بعد از پيروزی انقلاب اسلامی مشخص شد. در حالی که شايد اگر نيروی ميانی بين اين دو قطب، تقويت می شد می توانست روند حوادث را لااقل در مورد زنان به سمت ديگری سوق دهد. همانطور که با ظهور جنبش سبز، خوشبختانه جنبش زنان توانست نيروی ميانی را تقويت کند که هم «شکاف پيش آمده بين دولت و ملت» را پس از انتخابات ۸۸ می بيند و هم از حقوق زنان برای گسترش اين شکاف خرج نمی کند که به نظرم سمبل و تبلور اين نيروی ميانه در همين «همگرايی سبز جنبش زنان» است.

ژيلا بنی يعقوب: من قبلا هميشه می گفتم همسر يک زندان سياسی بودن يک شغل تمام وقت است اما حالا که ۱۷ نفر از جمله بهمن احمدی (همسرم) در اعتصاب غذا است می توانم بگويم که همسر يک زندانی سياسی که در اعتصاب غذاست، شغل چند شيفته با اضافه کاری است. يعنی يک شغل متحصن بودن هم در اين مدت به آن اضافه شده است. به هرحال اين ها را گفتم که بگويم قرار بود امروز در مورد روزنامه نگاری زنان در دوران مشروطه تاکنون صحبت کنم ولی متاسفانه اين اضافه کاری که به خاطر تحصن ۱۷ زندانی بر دوش ما خانواده ها اضافه شد باعث شد که نتوانم روی اين مسئله تمرکز کنم. در هر صورت فکر می کنم همه شهدا و همه زندانيان از مشروطه تا انقلاب و از انقلاب تا جنبش سبز، همگی شان شهدای راه دموکراسی و زندانيان راه آزادی هستند ولی در هر صورت خوب است يادی کنيم از زندانيان سياسی زنی که همين الان در زندان هستند. الان حدود ۲۵ زندانی زن در زندان داريم که وقتی من با يکی دو نفر از خانواده آن ها صحبت می کردم، می گفتند که همه اين مسائل و مشکلاتی که زندانيان مرد با آن روبرو هستند، ما زنان زندانی علاوه بر همه آن مشکلات، مسائل مضاعف ديگری هم در زندان داريم ولی چون شايد از آن جايی که زندانيان زن در اقليت هستند و همينطور به صورت پراکنده نگه داری می شوند، امکان اعتراض جمعی را کمتر دارند.

فخرالسادات محتشمی پور: زنان در صف اول جنبش سبز بودند و به نظرم همه ما بايد تاريخ اين جنبش سبز را بنويسيم، تا همه زوايای موقعيتی که در آن هستيم را بتوانيم به خوبی تصوير کنيم و مانند الان برای بررسی تاريخی حرکت های دموکراسی خواهی از مشروطه تاکنون، دچار اين مشکل نشويم که نتوانيم به خوبی موقعيت هايی را که افراد و جريان ها و گروه ها در آن قرار داشته اند درک کنيم. چون به نظر می رسد برخی از مسائلی که اينجا در رابطه با بررسی تاريخی مطرح شد، به نظرم گاهی منصفانه نبود. در هر صورت منظورم اين است که اگر امروز هم تک تک ما به عنوان پاسدار اتفاقاتی که امروز بر ما رفته است، تجربه هايمان را ننويسيم در آينده هم اين موقعيتی که امروز برای ما اينقدر ملموس است، ممکن است باعث سوء تفاهم ها و کج فهمی ها در آينده شود.

در هر صورت نکته جالب برای من در بررسی تاريخ مشروطه تا امروز اين مسيرهای ميانبری است که زنان هميشه برای خود پيدا کرده اند و هر وقت به مانع برخورد کرده اند هيچ وقت شکست نخورده اند بلکه بلافاصله مسير ديگری را انتخاب کرده اند، که هرچند اين مسير طولانی تر بوده ولی به هرحال آن مانع را دور زده اند.

فاطمه گوارايی: همه تحليل گران معتقدند که زنان ايران در سه فراز عمده را در تاريخ معاصر ايران طی کرده اند، يکی جنبش مشروطه، يکی انقلاب ۵۷ و جنبش سبز. تفاوت عمده ای که در دهه های کنونی به وجود آمده اين است که جنبش زنان تا دهه ۷۰ هويت مستقل نداشته است و تا قبل از آن همه حرکت های زنان تحت لوای حرکت های مردان يا احزاب و گروه های مردان شکل گرفته بودند. اما از دهه ۱۳۷۰ است که برای اولين بار جنبش زنان به صورت مستقل ظهور می کند. شايد تکامل يافته ترين شکل بروز و حضور زنان را در جنبش سبز ما داشته ايم. اين نشست هايی که تاکنون در يک سال اخير تحت عنوان همگرايی سبز شکل گرفته است به نظرم نشان دهنده آن است که جنبش زنان تداوم دارد و زنده است و خط بطلان می کشد بر تلاش هايی که می شود تا تحت شعارهای جذاب «استقلال جنبش زنان» بين جنبش زنان و جنبش سبز مرز ايجاد کنند. درحالی که همين تلاش هايی که در اين نشست ها انجام شده و تداوم يافته نشان می دهد که اين تلاش ها نتوانسته تاثير بگذارد و خوشبختانه جنبش زنان آگاهانه و با هوشياری توانسته بين جنبش زنان و جنبش سبز يک رابطه منطقی و درست ايجاد کند.

اما نکته ديگری که می خواستم اين جا مطرح کنم اين است که ما بايد سعی کنيم جنبش زنان در داخل کشور با فعالان جنبش زنان در خارج از کشور ارتباط نزديکی داشته باشد چرا که سيل مهاجرت فعالان جنبش زنان به خارج زياد است و اين مايه تاسف است چرا که با وجود اين که فشار در داخل زياد است اما در داخل بايد نيرويی باشد که مقاومت بکند. ولی در هر صورت ارتباط بين داخل و خارج ضروری است چون متاسفانه می بينيم که وقتی دوستان به خارج می روند، مواضع شان از شرايط واقعی و حقيقی که در اينجا وجود دارد فاصله می گيرد و بخشی از اين طبيعی است چون زندگی در خارج از کشور ذهنيت گرايی را تشديد می کند و برای همين بايد اين ارتباط داخل و خارج وجود داشته باشد که ذهنيت اين دوستانی که می روند کمی واقعی تر شود.

زهرا رهنورد: سالگرد افتخارآفرين مشروطه را تبريک می گويم. امروز زنان در شرايط فعلی در دو جبهه بسيار فعال هستند: يکی جبهه مبارزه با قوانين قيم مآبانه ای که نسبت به زنان وجود دارد که اين جبهه خيلی جبهه مهمی است و اگر بتوانيم در اين جبهه موفقيت هايی کسب کنيم بخشی از مطالبات زنان پاسخ داده می شود. جبهه دومی هم که داريم برايش تلاش می کنيم، مبارزه برای دموکراسی و قانون گرايی است.

آن چيزی که در دوران مشروطيت به شکل امروزی وجود نداشت و الان وجود دارد، همين فاز درخواست های حقوقی زنان است. هر چند در دوران مشروطيت يک فعاليت های ضعيفی برای حقوق خاص زنان وجود دارد و زنان فرهيخته ای هم در اين دوران داريم که تلاش می کردند.

تحقير، يکی از خواسته های مطرح نشده است. در حقيقت انواع و اقسام تحقيرهايی وجود دارد که در درون و قلب و روح زنان وجود دارد و هم در سطح جامعه. اگر ما ذره بين مان را بگيريم روی تحقيرها خيلی رنج خواهيم برد برای همين ما فعلا روی فاز اول مسائل زنان کار می کنيم يعنی روی برابری و مسائل حقوقی زنان.

حضور زنان در جنبش سبز به عنوان يک جنبش در کنار جنبش های ديگر دو رابطه را کم دارد، يکی رابطه با توده زنان است که اين مسئله خيلی مهمی است و ديگری ايجاد رابطه بهتر با زنان در خارج از کشور است. البته کل جنبش سبز بايد با جنبش های بين المللی ارتباط داشته باشد ولی در اين زمينه هم جنبش زنان می تواند تلاش کند.

پرستو سرمدی: ما خيلی نگران سلامت عزيزان دربند مان هستيم و فکر می کنم اگر پيام خانم رهنورد و يا پيام مادر سهراب را بشنوند حتما تاثير مثبت خواهد گذاشت ولی مشکل ما اين است که ما هيچ ارتباطی با آنها نداريم که بتوانيم اين پيام ها را به آنها بدهيم.

اما مسئله ديگری که می خواهم مطرح کنم اين است که اقداماتی که زنان معمولی همين مادران زندانيان انجام می دهند آنقدر شجاعانه است که ما هم از تعجب دهان مان باز می ماند. در واقع بايد در تاريخ جنبش سبز، اقدامات اين مادران گمنام ثبت شود. مثلا در همين اعتصاب غذا ۱۷ زندانی، مادرانی که خيلی معمولی هستند و اساسا فعاليت اجتماعی ندارند، چنان عمل کردند که نيروهای امنيتی به آن ها گفته اند که شما داريد اغتشاشات را رهبری می کنيد و برای همين، تهديدشان کرده اند که آنها را دستگير می کنند.

و اما...

سومين نشست سبز فعالان جنبش زنان به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطيت با نظم و ترتيب و با قرائت تکه هايی از متون دوران مشروطيت در رابطه با زنان توسط مينو مرتاضی به طرزی شايسته برگزار شد.

پيش از اين در اسفند ماه سال گذشته (۱۳۸۸) نخستين نشست سبز فعالان جنبش زنان به مناسبت روز جهانی زن برگزار شده بود:

http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article4425

دومين نشست سبز فعالان جنبش زنان نيز در فروردين ۱۳۸۹ برگزار شده بود:

http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article4647


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016