جمعه 16 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بی‌آيندگی کودک ايرانی، جهانگير گلزار

جهانگير گلزار
تا کودکی با آزادی‌ها رشد نکند و تا مردمی به حقوق خود واقف نشوند، مردم‌سالاری نيز برقرار نخواهد شد. حق کودکان ماست که بدون خشونت و بدون ترس از ولی فقيه و پاسداران‌اش و طرز تفکر خشونت‌طلب آن‌ها در آزادی و شادی رشد و زندگی کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


Golsar57@yahoo.de

در کشورهای اروپايی که رشد جمعيت رو به کاهش است و ادامه نسل و حيات جامعه در خطر است جامعه جوان را جزو سرمايه حياتی جامعه می دانند . در کشورهايی که در چند دهه گذشته اسباب رشد خود را فراهم نموده اند به مسئله رشد جامعه جوان جهت شکوفا شدن استعدادها ارزش فوق العاده داده اند . رشد اين کشورها در پرتو رشد نسل جوان فراهم شده است . تجربه اين کشورها الگويی شده است که ديگر کشورها بتوانند تجديد نظری در ديد و روش خود به جوان و کودک و آينده او بنمايند . تجديد نظری که رشد کودک و جوان را حيات کل جامعه می بيند .
کشور ما از نظر ترکيب جمعيت نسبت به ديگر کشورها در شرايط استثنايی قرار دارد .
ايران کشوری جوان از لحاظ جمعيت می باشد و سالانه ۱ ميليون نفر به جمعيت آن اضافه می شود .
۲۱ ميليون نفر از جمعيت کشور زير ۱۸ سال و ۳۵ ميليون زير ۳۰ سال می باشند .
تعداد کودکان ايران ۳۰ درصد جمعيت يعنی حدود ۲۱ ميليون نفر را شامل می شود .از اين بابت نگاه به آينده و فراهم آوردن شرايط مساعد رشد برای اين بخش از جمعيت کشور امر بسيار مهمی است.
رشد جامعه در پرتو رشد اقتصادی و يا فراهم بودن امکات کافی اقتصادی ميسر می باشد و در ايران امروز بنا به گفته نجمن حمايت از حقوق کودکان : "به علت فقر بيش از حد ، طبق سرشماری سال ۸۵ بيش از ۵/۳ ميليون کودک از چرخه تحصيل خارج شده اند . البته آمار ۴ ميليون کودک خارج از چرخه تحصيل نيز داده می شود . يکی از دلايل اصلی خارج شدن اين کودکان از مدارس بخاطر وارد شدن آنها در بازار کار می باشد .طبق اين سرشماری کودکانی که مستقيم با کار درگير هستند را يک ميليون و ۶۷۰ هزار نفر اعلام می کنند . البته در بعضی از آمار انجمنها ۵/۲ ميليون کودک کار نيز اعلام می گردد . "
عبدالرضا شيخ‌الاسلامی "وزير" کار و امور اجتماعی در اين باره( در ۲۳ تير ۸۹ خبرگزاری فارس ) گفت : قانون هيچ وظيفه‌ای را برای وزارت کار در قبال کودکان کار در خصوص آموزش مشخص نکرده است ووزارت کار هيچ مسئوليتی در اين خصوص ندارد!"
دليل اصلی وارد شدن کودکان به بازار کار فقری خانواده های ايرانی است و اين فقر است که والدين آنها را ناگزير می سازد تا کودکان خود را در کسب در آمد با آنها هميار کنند .
طبق آمار ۹۰۰ هزار تومان در آمد ، خط فقر اعلام شده است . در ايران امروز بيش از ۲۴ ميليون با فقر شديد مواجه هستند . يعنی حدود ۵ ميليون خانوار ايرانی .
طبق آمار خط فقر شديد در سال ۸۳ معادل ۲۳۸ هزار تومان و در سال ۸۶ معادل ۶۵۰ هزار تومان و در سال ۸۹ بيشتر از ۹۰۰ هزار تومان آمار می باشد.بدين سان رشد فقر در سالهای گذشته سالانه ۱۸ درصد بوده است .
خانواده هايی که با فقر سر درگريبانند توجه کمتری به آينده فرزندان خود دارند . در اين خانواده ها خشونت عليه کودکان و زنان بيشتر است . اعتياد در اين خانواده ها بيشتر مشاهده می شود .
اعتياد يکی ديگر از عوامل موثر در کودک آزادی و خشونت عليه کودکان می باشد . در حال حاضر طبق آمار دولتی حدود ۶/۲ ميليون معتاد و طبق آمار غير دولتی بيش از ۴ ميليون معتاد در کشور موجود می باشد . تعداد کسانی که به الکل اعتياد دارند بيش از ۵۰۰ هزار نفر تخمين می زنند . فقر ناشی از اعتياد چه از نظر مالی و از آن مهم تر يعنی از نظر فرهنگی تاثير خشونت بار خود را بر روی کودکان می گذارد . اعتياد والدين کودک را نسبت به آينده خود بی تفاوت می کند . از نظر تصميم گيری شخصی ضعيف و معتاد به قدرت می گردد . اين کودکان افرادی مطيع و يا بسيار خشونت طلب خواهند شد .
طلاق نيز از مواردی است که تاثير مخرب بر روی کودکان ميگذارد . آمار طلاق در ايران که ناشی از بيماری های اجتماعی و کمبودها است حکايت از آن دارد که از هر ۴ ازدواج ۱ ازدواج به طلاق ختم می گردد .
خشونتهای اجتماعی و مخصوصا خشونتهای سياسی که بصورت قانون دولتی به مردم تحميل می شود . اين خشونتها در سطح خانواده ها خود را نشان می دهد و از عواملی می گردد که باعث وارد شدن خشونت به کودکان و جوان بگردد .
از طرف ديگر فضای دوگانگی که در درجه اول قدرت حاکم بوجود آورده است تاثير بد آموزشی بر روی کودکان می گذارد .
فضای خشونت رژيم مردم را ناچار می کند که در درون خانه يک نوع شخصيت و در بيرون از خانه شخصيت ديگری را بيان و از خود نشان بدهند . اين دوگانگی در رفتار روزمره والدين تاثير بد خود را بر روی فرزندان ميگذارد و باعث می گردد که دارای تربيت دوگانه و دو رو بگردند . مثلا برای دختران پوشش اجباری که از سن پايين ۶ سالگی شروع می شود . پوششی که نماد خشونت و اجباری است که حکومت به کودکان روا می کند . والدين اکثر با اين فشار مخالفند . در واقع از کودکی حکومت به دختر به ديد شیء جنسی می نگرد و به او اين ديد را تفهيم می نمايد . تاثير اين برخورد با کودکان آمار مصرف بيش از حد لوازم آرايشی است که ايران مقام اول مصرف اين مواد را در دنيا دارد .
سن کم استفاده از لوازم آرايشی و آنهم به شکل غليظ آن در ايران مايه نگرانی بسياری از روانشناسان و جامعه شناسان گرديده است .
برنامه های تلويزيونی که می بايستی در خشونت زدايی نقش بازی کنند ،امروز با برنامه هايی سراسر مملو از تحقير ، عصبانيت ، خشونت ، فحاشی و تزوير ، بدل به ابزار مانع رشد گرديده اند .
نبود امکانات کافی آموزشی مبتنی بر آزادی و رشد کودک و آموزش حقوق او و دفاع از حقوق کودکان و انسانها . دلهره و اضطراب والدين نسبت به آينده کودکانشان وقتی می بينند که دربازار کار با وارد شدن سالانه ۱ ميليون متقاضی جديد جايی و آينده ای برای کودکان آنها ارائه نمی دهد ،باعث می گردد که همين عدم اطمينان را روزانه به کودکان خود نيز انتقال دهند .
کارشناسان اجتماعی معتقدند ، ناهنجاری‌های اجتماعی از قبيل فقر، کمبود امکانات زندگی، سوء مصرف مواد مخدر و اعتياد، محيط خانوادگی خشن ، بيکاری و طلاق خانواده را به انواع آسيب‌های اجتماعی مبتلا می ‌کند تا آنجا که از زندگی احساس لذت و رضايت نمی کنند و در اين حالت سرخوردگی و وحشت خود را با خشونت به کودک انتقال می دهند .
اين خشونت در اشکال کتک زدن، پرت کردن، لگد زدن ، سيلی زدن، حبس کردن، گرسنه نگه داشتن ، به کارهای سخت واداشتن، داغ کردن،سوزاندن و ... بروز ميينمايد .
به طوريکه بر اساس تحقيقات ‪ ۱۵‬درصد کودکان به هنگام تنبيه بدنی از سوی والدين دچار جراحت و مصدوميت می‌شوند.
آقای عصمت ياری، مسئول واحد مددکاری انجمن حمايت از کودکان عنوان می نمايد که نتايج يک تحقيق ميدانی در ايران نشان می‌دهد ‪ ۷۵‬درصد کودک آزاری ‌ها از طرف والدين انجام شده است . به عقيده کارشناسان ، در کودک آزاری ، تنها صدمات فيزيکی مطرح نيست بلکه آسيب‌های روانی آن اثری به مراتب طولانی ‌تر و عميق‌تر دارد .
‪ ۹۰‬درصد جوانانی که به مواد مخدر روی آورده‌اند مورد آزاد والدين خود مخصوصا پدران خود قرار گرفته اند . وحشت کودک ، مسايل حيثيتی خانواده و آموزش ندادن مربيان و مديران مدارس و دانش آموزان برای آگاهی بخشيدن به کودکان در مقابل کودک آزاری‌ها سبب شده است که اغلب موارد کودک آزاری ها پنهان بماند.
کودک آزاری در کشور ما معمولا جسمی است ولی شکل پنهان تر کودک آزاری جمسی، کودک آزاری جنسی است که توسط والدين يا خود کودک برای "حفظ آبرو" مخفی می‌ماند.
بيشتر مادران به گمان آنکه با افشای خشونت پدر که موجب آزار کودک شده آبروی خانواده به خطر می‌افتد ، مقابل ظلمی که از طرف پدر خشن به کودک و يا خود مادر روا داشته می‌شود، سکوت می‌کنند.

ترسها و خشونتهای اجتماعی فرهنگی را چگونه می شود جبران کرد

بخشی از اين جبرانها بايد در چهارچوب خانه انجام بگيرد . وظيفه پدر و مادر است که در خدمت فرزندان خود باشند . سعی کنند که با فراهم آوردن محيط مساعد بر اصل آزاديها يعنی بر اصل برخوردار شدن کودکان از حقوق خود زمينه های رشد آنها را فراهم نمايند . البته والدين می بايستی از سلامت کافی مالی ، اشتغال ، امنيت ،مسکن و بهداشت و ... برخوردار باشند تا بتوانند با آرامش بيشتری و بهتری به کار آموزش بپردازند . اين بخش کار دولت است که نيازهای جامعه را متناسب با برخورداری از حقوق شهروندان فراهم کند .
در کشورهای استبدادی امکانات رشد از مردم گرفته می شود . استبداد تخم استعدادها را می خورد . استبداد رشد را در تضاد با خود می داند . استبداد رشدی را مشروع می داند که در خدمت او باشد . در کشور ايران که استبداد دينی از بدترين نوع استبدادهاست، نظام حاکم تحمل هيچگونه تحولی که به زعم آنها در تضاد با ولايت آنها باشد را ندارد . مردم قربانيان استبداد ولی فقيه هستند و زنان و مادران و کودکان آسيبهای بزرگ را در درجه اول می بينند .
در نظام ولايت فقيه که ضد حقوق عمل می کند و ولی فقيه صاحب مال و جان و ناموس مردم است دفاع از حقوق و رشد امری غير قابل تحقق است .
رشد فضای آزاد می خواهد . در فضای آزاد است که امکان انتخاب و رشد ميسر می گردد . در استبداد دينی حاکم بر ايران ولی فقيه مجموعه قدرت را در دست دارد که به مناسبتهای مختلف اين قدرت را به افراد مختلف تفويض می کند . رشد کودک و رشد و انتخاب کودک در تضاد است با ولايت فقيه . در نظام ولايت فقيه هر اندازه گروههای مدافع حقوق فعالتر می شوند به همان نسبت خشونت نظام هم بيشتر می شود . مخصوصا خشونت نظام به آنها بيشتر ضربه وارد می کند که خواهان تحقق حقوق انسانها در تغيير اين نظام می باشند . در اين نظام مردم ولايتی ندارند . در اين نظام است که کودکان آمار می شوند . آماری که بيانگر بی فردايی آنهاست .
در ايران امروز ۵۰ درصد پدر و مادرها تنبيه کردن فرزندان را "حق" خود می دانند . در ايران امروز اعتراض به تجاوز به کودکان ضد آبرو عمل کردن است . وقتی کسی که به او تجاوز شده است شکايت می کند در چشم بسياری کار نادرستی مرتکب شده است . غير مستقيم جامعه از متجاوز دفاع می کند . در ايران امروز آمار کودکان معتاد و کودکان خيابانی و کودکان کار و کودکان از تحصيلمحروم و کودکان ... چون ننگ رژيم است ، به درستی ارائه داده نمی شود .مسئولان نظام با بی شرمی اعلام ميکنند چون اکثريت بچه های کار و بچه های خيابان غير ايرانی هستند ( در واقع می گويند که افغانی هستند ) ما مسئوليتی در قبال آنها نداريم !گويی با اين گفته با شکم گرسنه خوابيدن بچه افغانی و يا تجاوز به بچه افغانی و يا معتاد شدن بچه افعانی و يا از صبح تا شب کار کردن بچه افغانی ، به صرف اينکه ايرانی نيست مشروعيت می يابد !
چنين ديدی ضد آزادی و ضد ارزشهای يک انسان است .
ايران بالاترين آمار اعدام کودکان را دارد . آيا بعد از ۳۰ سال اعدام و خشونت عليه کودکان وضعيت کودکان ايران بهتر شده است ؟ آيا قهر در جامعه نسبت به کودکان کمتر شده است ؟ چرا بايد هنوز در ايران اعدام داشته باشيم و صحنه های اعدام بدون سانسور به کودک و بزرگ نشان داده شود . کدام ترس مد نظر نظام است . ترس از عمل و يا ترس از نظام ؟
در اين نظام آينده تاريک است . اصلاح اين نظام سراسر فساد و خشونت حتی در حق کودکان بيگناه ،غير متصور است . سازش و کوتاه امدن ۲ دوره رياست جمهوری اصلاح طلبان و يک سال تبليغات اصلاح طلبان بعد از انتخابات دوره هشتم در قبال رفتار سراسر خشونت طلب نظام حاکم ، بيانگر اين واقعيت است که بسياری از اصلاح طلبان حکومتی معتقدند چنانچه استبداد بماند ، ولی سهم اصلاح طلبان در قدرت نيز محفوظ بماند اشکالی ندارد .اما واقعيت امر اين است که اين نظام ضد حقوق عمل می کند . ضد حيات جامعه و طبيعت عمل می کند . از او نمی شود خواست که ولی فقيه برسر مقام و قدرت بی حد و حصر خود ابقا شود و مقامی قد قدرت که قدرت خودش اصل است آزاديهای مردم نيز باشد ! چرا که آزادی مردم به معنای نبود ولی فقيه و قدرت او است .
پس اولين قدم در جهت تحول اساسی برای آينده بهتر فرزندانمان ، برداشتن مانع بزرگ يعنی استبداد دينی حاکم بر ايران می باشد .
تا آن مهم به سرانجام برسد ،وظيفه طرفداران حقوق انسان است که به مردم حقوق آنها و چگونگی برخوردار بودن از آن را در چهارچوب خانواده گوشزد شوند .
تا کودکی با آزاديها رشد نکند و تا مردمی به حقوق خود واقف نشوند ، مردم سالاری نيز برقرار نخواهد شد .
حق کودکان ماست که بدون خشونت و بدون ترس از ولی فقيه و پاسدارانش و طرز تفکر خشونت طلب آنها در آزادی و شادی رشد و زندگی کنند .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016