دوشنبه 17 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

هدفمند‌کردن يارانه‌ها و پرده‌برداری از شکاف‌های امنيتی دولت، پدرام فرزاد

پدرام فرزاد
خوش‌انصاف‌ها را نگاه کنيد؛ بزرگ‌ترشان با ادبيات چاله‌ميدانی‌اش حال دنيا را از هرچه نام ايران و ايرانی است به هم زده، رهبرشان با گير کردن سوزنش روی کلمه "دشمن" به راحتی چشم به روی حمام خون و بگير و ببندهای خرداد پارسال تا الان بسته و خودشان نيز با احمق فرض کردن ديگران چنان ابلهانه و مبتديانه با کلمات بازی می‌کنند تو گويی طفلی ۴، ۵ ساله روبه‌رويشان ايستاده و در حال ارشاد کردنش هستند که "عموجان، اين کتری داغ که می‌بينی، جيزه"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پدرام فرزاد - ويژه خبرنامه گويا

به جای مقدمه
ادامه اعتصاب غذای نسرين ستوده و بی‌خبری مطلق از وضعيت نازنين خسروانی (روزنامه‌نگاری که تقريباً دو سال است دست به قلم نبرده) نگرانی افکار عمومی را برانگيخته است. نازنين خسروانی، روزنامه‌نگار بسياری از روزنامه‌های اصلاح‌طلب بود که پنجشنبه توسط نيروهای امنيتی بازداشت شد و باوجود گذشت ۵ روز از بازداشت او، تاکنون هيچ پاسخی درباره اتهام، وضعيت و محل نگهداری او به خانواده‌اش داده نشده است. براساس گزارش‌ها به خانواده نازنين خسروانی که برای پيگيری وضعيت فرزندشان به زندان اوين مراجعه کرده بودند گفته شده نام اين روزنامه‌نگار در فهرست زندانيان اوين ثبت نشده است. نازنين، خبرنگار روزنامه‌های نوروز، بهار، ياس نو، کارگزاران، سرمايه و... بود، اما از دو سال پيش تاکنون با هيچ روزنامه‌ای همکاری نمی‌کرد.

رئيس جمهور بی‌ادب، فرار مغزها
مقامات جمهوری اسلامی به فرار مغزها که می‌رسند جهان را وطن خود می‌پندارند: من فرار مغزها را قبول ندارم، زيرا دنيای امروز دنيايی نيست که تصور کنيم نخبگان حتما بايد در مکانی خاص يا موطن خود مستقر شوند.» (محمدمهدی زاهدی، وزير سابق علوم، ۲۶ فروردين ۱۳۸۸) يا «فرار مغزها نداريم.» (احمدی نژاد، آفتاب، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۶؛ کامران دانشجو، وزير علوم، تحقيقات و فناوری، آفتاب، ۳۰ مهر ۱۳۸۹) ظاهراً در دنيايی که وزير سابق علوم برای خود تعريف کرده، «مهاجرت» يک «مسافرت موقتی برای کار و تحصيل» است و نه «رحل اقامت افکندن در جامعه‌ای ديگر». بخوانيد: «مهاجرت افراد ليسانس و فوق ليسانس به ديگر کشورها برای ادامه تحصيل يا کار بسيار خوب است چون بسياری از اين افراد به کشور بازمی‌گردند و کشور از وجود آنان بهره‌مند می‌شود.» (محمد مهدی زاهدی، وزير سابق علوم، ۲۶ فروردين ۱۳۸۸).
نيز در نظر داشته باشيد مشکلِ دارا بودن «زندانيان سياسی» نيز در ايران با تغيير نام آنها به «عوامل بيگانه»، «زندانيان امنيتی»، «زندانيان عقيدتی»، «جاسوسان سرويس‌هايی همچون سيا، موساد و ...» حل شده است. بگذريم از آنهايی که بدون تفهيم اتهام يا حتی بدون اين که خانواده‌ بدبختشان بدانند، در انواع و اقسام زندان‌های معلوم و مخفی اين رژيم و سازمان‌های اطلاعاتی موازی‌اش محکوم به مرگ تدريجی (بخوانيد زندگی) شده‌اند.
خوش‌انصاف‌ها را نگاه کنيد؛ بزرگ‌ترشان با ادبيات چاله‌ميدانی‌اش حال دنيا را از هرچه نام ايران و ايرانی است به هم زده، رهبرشان با گير کردن سوزنش روی کلمه «دشمن» به راحتی چشم به روی حمام خون و بگير و ببندهای خرداد پارسال تا الان بسته و خودشان نيز با احمق فرض کردن ديگران چنان ابلهانه و مبتديانه با کلمات بازی می‌کنند تو گويی طفلی ۴، ۵ ساله روبه‌رويشان ايستاده و در حال ارشاد کردنش هستند که «عموجان، اين کتری داغ که می‌بينی، جيزه».
اگر طرفِ آدم يک دزد کاربلد باشد، کيف می‌کنی که می‌بينی کار می‌کند، ‌در کنارش هم می‌دزدد. ته دل می‌گويی «نوش جانش»، اما اينجا مغزت آتش می‌گيرد. به خدا موتور مغز آدم پايين می‌آيد وقتی بلاهت اينها را در توجيهاتشان می‌بيند. وقتی اين همه سواری دادنشان به کشورهايی که قدمی برای ما برنمی‌دارند را می‌بيند و قيافه فاتحانه‌شان را در برگشت به ايران پس از سفرهای بی‌دعوت يا هنگام بدرقه رئيس جمهور فلان کشور که در اطلس کره زمين حتی به اندازه سر سوزنی معلوم نيست می‌نگرد. کافی است اندکی آدم باشی، به خدامی‌سوزی از بلايی که بر سر اين آّب و خاک آورده‌اند، بد می‌سوزی.
بخوانيد گزارشی از يکی از خبرگزاری‌های ايران را:
«همزمان با بروز برخی ابهامات درباره افزايش غيرمنتظره بهای برق، وزير نيرو بار ديگر بدون اشاره به قيمت‌های قطعی و نهايی تعرفه برق، اعلام کرد: مردم نگران نباشند. از سوی ديگر يک مقام مسئول در وزارت نيرو خبر داد: قيمت‌های جديد برق از آذر ماه اعمال می‌شود. وزير نيرو در عين حال برای آن که از ابهامات عمومی بکاهد، بخشی از روش محاسبه و فرمول افزايش بهای برق را تشريح کرد. وی گفت: در نحوه جديد محاسبه تعرفه برق، پله‌های مصرفی را تعريف می‌کنيم و در هرکدام از اين پله‌های مصرف، قيمت برق مشخص است و هر مشترکی در اين پله‌ها هر ميزان برق مصرف کرد، قيمت آن پله را می‌پردازد و به پله بعدی می‌رود و در انتها هزينه تمام اين پله‌های مصرف با يکديگر جمع می‌شود. وی در گفت‌وگو با «ايسنا» گفت: بنا به ‌دستور شخص رئيس‌جمهور در مرحله اول تعرفه‌های برق را در قبض‌ها ساده‌سازی کرده‌ايم. در حال حاضر فيش‌های برق دارای گزينه‌های زيادی است که برخی از آنها برای مردم گنگ بوده و مشترکان هم اين موضوع را به ما انتقال داده‌اند.»
خيلی کم ابهام داشت. با اين توضيحات سراسر ابهام، همه را گيج کردند؛ عين خودشان.

ترس از خشم مردم
استقرار نيروهای انتظامی، بسيجی، لباس شخصی‌هايی که هنوز پدر و مادرشان مشخص نشده‌اند و ... در ۸۰۰ نقطه از تهران و در نظر گرفتن تقريباً ۲۰۰۰ نقطه قطعی برای استقرار کامل اين نيروها نشان از «هراس پنهان»ی که تبديل به «ترسی علنی» از حرکات خودجوش مردم پس از ديدن موجود عجيب و ناقص‌‌الخلقه‌ای به نام «هدفمند کردند يارانه‌ها» و به تبع آن برخوردهای احساسی و عصبی از سرِ «نداری» و «خالی بودن جيب مردم» در برابر تورم عجيب و غريب و جهشی اين چند وقت اخير (که با تمام تکذيب‌هايشان، مجبور به تاييد آن در رسانه تصويری جمهوری اسلامی شدند و خبر از بازرسی نامحسوس در تمامی شهرها دادند) دارد که در يکی،‌ دو مورد مجبور به تهيه ابزار و آلات ايجاد لشکری اضافی علاوه بر لشکر استانی يکی، ‌دو استان (به ويژه تهران) شدند که در مصاحبه‌های هفته گذشته سرداران مختلف از نيروهای مختلف، آشکارا اشاره به اين امر شده بود.

مبادا کسی حرفی بزند
همزمان با اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها از سوی دولت و ابراز بی‌اطلاعی و نگرانی کارشناسان و رسانه‌ها از نحوه اجرای اين طرح، مقامات امنيتی، نظامی و انتظامی با اظهارنظرهای مختلف از آمادگی نيروهای تحت امر خود برای مقابله با اعتراضات احتمالی و «فتنه اقتصادی» خبر می‌دهند. از سوی ديگر همزمان با اين اعلام آمادگی، نيروهای سپاه پاسداران، ارتش و نيروی انتظامی نيز با قرار گرفتن در حالت آماده‌باش، مانورهای مختلفی را در سطح کشور برگزار کردند.
کار به جايی رسيد که فرمانده نيروی انتظامی به صراحت اعلام کرد: پليس آمادگی در برابر فتنه اقتصادی را دارد و دارای اشراف اطلاعاتی در اين باره است.
اسماعيل احمدی مقدم که پيش از اين طی اظهاراتی رسمی اعلام کرده بود «نگرانی پليس اين است که در اجرای طرح هدفمندکردن يارانه‌ها مانند طرح سهميه‌بندی بنزين، غافلگير شود» در عين حال به خبرنگاران گفت: جامعه خود را برای اجرای قانون هدفمندسازی يارانه‌ها آماده کرده است. ابهامات در اجرای اين طرح برطرف شده و اقشار مختلف، به ويژه اقشار متوسط و پايين جامعه از اجرای اين قانون متضرر نخواهند شد، چون منابع ملی به صورت عادلانه توزيع می‌شود، تصور ما اين نيست که بناست اجرای اين قانون بار انتظامی خاصی را در پی داشته باشد.
اين گفته‌ها را بگذاريد در کنار مانورهای مختلف به اسامی مختلف ولی در باطن برای ابراز وجود، ارعاب و جلوگيری از اعتراض به گرانی کمرشکن مايحتاج اوليه خورد و خوراک و پوشاک توسط مردم، به چه می‌رسيد؟
اين اظهارنظر فرمانده نيروی انتظامی کشور در شرايطی مطرح می شود که حسين ساجدی‌نيا (فرمانده نيروی انتظامی تهران) از برگزاری «طرح امنيت محله‌محور» (مسخره‌ترين اسم برای نسق‌کشی از مردم) در بيش از ۲ هزار نقطه تهران خبر داد.
در همين حال محمدرضا نقدی (فرمانده بسيج) با هشدار نسبت به سوء‌استفاده‌ها از فرصت اجرای قانون هدفمندکردن يارانه‌ها، طرح هدفمندی يارانه‌ها را يک جراحی اساسی و بزرگ در اقتصاد کشور دانست و خطاب به مردم گفت: بخش‌هايی که ممکن است با اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها در معرض آسيب‌پذيری قرار بگيرند بايد تلاش کنند صبر و تحمل بيشتری از خود نشان دهند تا بعد از اين مرحله بتوانند طعم ميوه‌های شيرين اجرای اين قانون را بچشند. طبيعتاً اين جراحی بزرگ دردهايی را هم به همراه دارد اما نتيجه‌اش سلامتی و عبور از خطرهاست که همه حتماً بايد به آن تن دهيم.
افاضات اقتصادی جناب نقدی را هم نديده و نشنيده بوديم که ديديم و شنيديم. مبارکمان باشد.
حسين همدانی (فرمانده سپاه محمدرسول‌الله تهران) نيز اعلام کرد: علاوه بر گردان‌هايی که در سپاه تهران بزرگ فعاليت می‌کنند، به ما اجازه داده شده تا گردان‌های جديدی را تشکيل بدهيم و سقف برنامه‌هايی که برای گردان‌های عاشورای سپاه محمد رسول الله تعيين کرده‌اند، اجرا شده و اين گردان‌ها کاملا آماده هستند. (اين همه افزايش نيرو و آمادگی برای چه؟)
اين همه اخبار از اعلام آمادگی و مانور نهادهای مختلف انتظامی و نظامی در حالی است که حيدر مصلحی (وزير اطلاعات جمهوری اسلامی) گفته بود: هماهنگی لازم ميان دستگاه‌ها (اداری و دولتی) برای اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها وجود دارد و با هرگونه اخلال در اجرای اين قانون برخورد خواهد شد.
مصلحی همچنين اعلام کرده بود: پيش‌بينی‌های لازم انجام شده که اگر کسی بخواهد در اجرای اين طرح اخلال ايجاد کند و يا برنامه‌هايی برای اين کار داشته باشد با او برخورد شود.

عملکرد معکوس اعداد
بيانات مقامات جمهوری اسلامی در روزهای اخير به جايی رسيده‌اند که ديگر نمی‌توان آنها را تنها با عناوينی مثل دروغ، صحنه‌سازی، دورويی و آمارسازی توضيح داد. اين گفته‌ها حدی هستند که شعور انسان از فهم آنها عاجز می‌ماند. در اين گفته‌ها مرز ميان تخيل و واقعيت، راست و دروغ، عينيت و ذهنيت برداشته شده است. تناقض، ناسازگاری و غيرممکن در اين دنيا راه ندارد. مقامات جمهوری اسلامی در دنيای خود پس از بيداری از خوابی صد ساله و تجربه‌ موج‌سواری بر خون مردمی که رای خود را می‌خواستند، چهارپای خود را هر طور که می‌خواهند می‌رانند. نويسندگان کتاب‌های قصه‌ کودکان بسيار راحت می‌توانند از اين جملات و گفته‌ها الهام گرفته و با «يکی بود، يکی نبود» مخلوط کنند و چنان قصه‌هايی برای کودکان ارائه دهند که در يکی «ديو» از فرط بزرگی، حتی در تصور هم جا نشود و در ديگر قصه، شخصيت مثبت داستان از خدا هم خداتر باشد!
لطفا اين پاراگراف را بخوانيد و معنای آن را بيابيد، به خدا چيز سختی نيست: «در سال‌های بعد از خودکفايی گندم (در دولت خاتمی) جمعا ۱۱ ميليون تن واردات داشتيم و امسال مجددا با توليد ۱۴ ميليون تن و خريد ۱۱ ميليون تن گندم توسط دولت، به خودکفايی در توليد گندم رسيده‌ايم» (وزير جهاد کشاورزی، آفتاب، ۹ مهر ۱۳۸۹) تا جايی که عقل اين حقير قد می‌دهد خودکفايی با واردات از نظر لغوی، املايی، انشايی، معنايی و ... به طور کامل در تعارض است، حال چطور در اين دولتِ گماشتهِ امام زمان وقتی کشوری ۱۱ ميليون تن گندم وارد می‌کند اين به اين معناست که از لحاظ توليد گندم خودکفاست؟ خواهشمندم در اولين فرصت به نگارنده، اين قضيه «فوق بشری» را بفهمانيد. ممنون می‌شوم.

جنگ نرم و برخوردهای سخت
آدم می‌ماند وقتی امثال پيام فضلی‌نژاد توسط اشخاصی با چاقو خط خطی می‌شود که حتی بلد نيستد برای خط انداختن چطور بايد چاقو دست گرفت و برای زخم عمقی زدن چگونه؟ بعد هم که اين جناب را «جانباز جنگ نرم» خواندند و در جشنواره مطبوعات امسال (بگذريم از گندی که رامين و قاضی‌زاده بر سر غرفه «صراط» بالا آوردند) اگر اين شاهزاده رژيم جايزه نمی‌گرفت بايد بسياری از ما سر به بيابان می‌گذاشتيم و پابرهنه و بی‌لباس به دنبال قبله حاجاتمان می‌گشتيم بلکه اندکی از چشمه تمام‌نشدنی ادراکش به ما بنوشاند که اينجا کجاست، ما کيستيم و کجاييم؟
در عجبم که چطور برای « جنگ نرم» لشکر واقعی به ميدان فرستاده‌اند؟ افسران جنگ نرم را به مدارس پايه‌های مختلف تحصيلی فرستاده و می‌فرستند که جلوی چه چيزی را بگيرند؟ وقتی عين کبک سر خود را در برف فرو کرده‌اند و دلخوش از نديدن ديگران، اميدوارند کسی هم آنها را نبيند، آيا مواظب جای ديگرشان که بيرون از برف مانده هستند يا نه؟ مواظب هستند که ضربه ديگری از جايی ديگر نخورند يا خير؟ اينها حداقل‌هايی است که يک آدم عاقل (و نه سياستمدار و مملکتدار) در نظر می‌گيرد. فراموش نکنيم تاريخ بزرگ‌ترين برای تمامی بشريت است. بزرگ‌ترين ديکتاتورها (و در بهترين حالت امپراطوران جهان) هميشه از جايی ضربه خورده‌اند که به هيچ وجه فکرش را نمی‌کردند، چرا؟ اگر می‌دانستند نقطه ضعفی دارند و غرّه به قدرت فرضی خود نمی‌شدند قطع به يقين جلوی ضرر را از هر جای ممکن می‌گرفتند.
آقايان خداپرست! حضرات متصل به غيب! مطمئن باشيد با اين کارهای شما، خدا نيز روی از ما (و بيشتر از ما، از شما) برگردانده و تنها با سفاکی و خونريزی بيشتر است که می‌توانيد چند روزی بيشتر بر اين اريکه موريانه‌خورده تکيه بزنيد چون بوی گند اختلاف از درون بيت خودتان نيز به مشام همه رسيده است.
جنگ نرم «لمس‌نشدنی» را لمس می‌کنيد اما بالا رفتن آمار مصرف موادمخدر (اعم از گياهی و صنعتی) در بين جوانان را بی‌خيال شده‌ايد که چه؟ ترانزيت ساليانه اين همه مواد از مرزهای شرقی به اروپا سرداران شما را تا کجا به پول خواهد رسانيد؟ می‌دانيد کار ما به جايی رسيده که به کشورهای آسيای جنوب شرق (مهد توليد شيشه، آيس، کرک، کک و ...) مواد مخدر صادر می‌کنيم؟
شمايی که اين همه الدرم بلدرم می‌کنيد که ۳۰ لشکر استانی داريم و يک ميليون نيروی آماده به رزم و الخ، حواستان هست در امريکا جمهوری‌خواهان به آرامی به قدرت رسيدند و ديگر به هيچ عنوان نرمش دمکرات‌ها را نسبت به ايران نخواهند داشت؟
حواستان هست اگر فقط يک هفته، فقط يک هفته، شروع به کوبيدن مواضع پوشالی‌ای که برای خود درست کرده‌ايد بکنند، اقلاً ۴۰، ۵۰ سال از تمدن حال حاضر دنيا عقب می‌افتيم؟ به قدری مراکز اصلی توليد و توزيع منابع ما را می‌کوبند که به معنای واقعی کلمه «بدبختی» را تجربه کنيم. چه داريد که به آنها می‌نازيد؟ موشک‌هايتان؟ سپاهيانتان؟ بسيجيانتان؟ قايق‌های تندرويتان؟ زيردريايی‌هايی که شبيه اسباب‌بازی‌اند يا ... به چه می‌نازيد؟
اين «سربازان گمنام امام زمان» آيا کر و کور شده‌اند که ببينند و بشنوند آرزوی مردم اين شده که اقلاً هواپيماهايشان را بياورند روی تاسيسات‌ کذايی هسته‌ای شما که به خاطر «هيچ» تمام کارهايی که در ۱۰، ۱۵ سال اخير شده بود را بر باد داديد و آن تاسيساتتان را از بيخ و بن خراب کنند؟
يادتان هست در بهترين موقعيت مذاکرات ۱ + ۵ را ترک کرديد و با بادی در غبغب به کشور برگشتيد که «خودشان به منت‌کشی می‌افتند؟». چه شده حالا به دريوزگی افتاده‌ايد و پيغام و پسغام که ترکيه را بکنيد محل مذاکرات ما و ۱ + ۵؟
يادتان هست بهترين موقعيت برای فروش نفت را داشتيد در حالی که شرکت‌های خارجی در عسلويه‌ای که الان ۶۰ هزار نفر بيکار تحويل مملکت داده روز به روز به حفاری‌های بيشتر و اکتشاف بيشتر دست می‌زدند؟ يادتان هست بيش از ۴۰۰ ميليارد دلار حاصل از فروش نفت را؟ اولين و بهترين و بزرگ‌ترين و متدين‌ترين و آدم‌ترين و ...ترين دولت را يادتان هست چطور به خودتان می‌بستيد. اين لطف را در حق خودتان کنيد و «بی‌شعورترين» را نيز به اين «ترين‌»ها اضافه کنيد که بهترين موقعيت‌ها را با بی‌تدبيری و بدترين سياست‌‌گذاری‌ها از دست داديد.
اساتيد درست و حسابی را با امنيتی کردن دانشگاه‌ها اخراج و بازخريد و بازنشسته کرديد که چه؟ وقتی تمامی مشاغل درست و حسابی کشور را که بايد افراد متخصص دردست می‌گرفتند، اطلاعاتی‌ها اشغال کرده‌اند، آيا شده يک بار آمار آنها را اعلام کنيد تا ملت بفهمند چه بلايی بر سر مدال‌آوران المپيادها و اساتيدشان آورده‌ايد که مجبور به جلای وطن شده و در ديار غربت با بهترين احترام و امکانات در حال گذران عمر و تحقيق و اکتشاف به بهترين وجه ممکن هستند. آيا جرئت داريد برای يک بار هم که شده اين اسامی را فاش کنيد؟
آدمکش‌هايتان را وقتی از زندان‌های آلمان و فرانسه آزاد می‌کنند به عنوان «قهرمان ملی» به ايران بازمی‌گردانيد و ديگر خبری از آنها نمی‌شود. با آن بدبخت‌ها چه می‌کنيد؟ آيا به سرنوشت سعيد امامی بيچاره دچار می‌شوند که مبادا بالاسری‌هايشان را لو بدهند؟
راستی شهرام اميری، اين قهرمان فرار از دست سرويس‌های اطلاعاتی غرب، اين سوپرمن شرقی کجا رفت و چه شد؟ راستش نه به قيافه‌اش می‌خورد و نه به هيکلش که بتواند خودش را از لای در ورودی فرودگاه نيز رد کند چه رسد به اين که دست زبده‌ترين ماموران اطلاعاتی جهان را لای پوست گردو بگذارد و .... راحت بگويم هالو‌تر از اين حرف‌ها بود. قرار بود داستان حماسی فرارش از دست ماموران سيا را در يک مصاحبه مطبوعاتی مفصل و مملو از خبرنگاران داخلی و خارجی بگويد، پس چه شد؟ حالا فهميديد که خودتانيد و ملت ايران راه و رسم اين بازی‌ها را از شما بهتر می‌دانند؟
بعد از اعدام برادر عبدالمالک اميری، خيلی سريع و بی‌سروصدا خود او را نيز اعدام کرديد که گند خيلی از کارهايتان درنيايد. خير شما قبول. اما به خدا عقل و شعور هم خوب چيزی است. به اين سرعت که جان ديلينگر را هم اعدام نکردند، آل کاپون را نيز. اين مرحوم بدبخت که طی عمليات محيرالعقولی که فقط با کمک سرويس اطلاعاتی پاکستان توانستيد انجام بدهيد تسليم شما شد و ريق رحمت را خودخواسته سر کشيد، ديگر به امام جمعه زاهدان چه کار داريد؟ انفجار مسجد جامع زاهدان را فکر می‌کنيد مردم فراموش کرده‌اند؟ حماقتتان و ناتوانی در اداره امور سيستان و بلوچستان را چطور؟ کجای کاريد حضرات اطلاعاتی؟ شما که بلد نيستيد اين آب گل‌آلود را صاف کنيد، برای حفظ آبروی نداشته‌تان لااقل چوب در اين آّب نکنيد و نچرخانيد. به نفع خودتان است به خدا.

قم؛ مرجع تقليد می‌شوم، نمی‌شوم...
کلی پس و پيش کرديد و بالاخره رهبر معظمتان به قم تشريف بردند. يک ون کج و کوله اما با بيش از يک و نيم تن اضافه وزن به خاطره زره‌پوش کردنش. خيل عمله و اکره‌تان جلوی راه رفتن ماشين را گرفته بودند که سرعت کمش به چشم نيايد تا سنگينی‌اش تابلو نشود. ما هم که ...
بنده خدا تمام زورش را زد که بتواند به هر ضرب و زوری مرجع تقليد و ولی امر مسلمين شود، شد؟ خودش را کشت که برای پسرش مدرک اجتهاد بگيرد، گرفت؟ برای اين جناب که سه، چهار ماه پيش در خبرگزاری فارس در جواب استفتای يکی از کسانی که نه شما می‌شناسيد و نه ما، تمام مسلمانان جهان را ملزم به تبعيت تام و تمام از اعمال خودش کرده و به طور ضمنی خود را جانشين خدا خوانده بود، تمام طلبه‌هايی که جزو آشخورهای حوزه‌های اطراف و اکناف بودند شعار دادند «رساله، ‌رساله» اما از چه کسی؟ خامنه‌ای که نوشته‌هايش از دروس هيچ‌يک از اساتيدش منتشر نشده است. قبول کنيد اين يکی خورد لب پاشوره.
برای مردم گفته می‌شود اين نوشته‌ها توسط ساواک ضبط شده است. اگر نمی‌دانيد بدانيد که از وی فقط قبل از انقلاب يک مقاله فارسی در علم رجال در کتاب يادنامه علامه امينی منتشر شده است. اين تنها اثر حوزوی وی تا زمان رهبری و بعد از آن است.
اين حجت‌الاسلامِ آيت‌الله خواندة خودخداپندار، از هيچ کدام از اساتيدش اجازه اجتهاد ندارد، چه رسد به مرجع تقليد بودن. در مقابل حداقل دو تن از مراجع معاصر وی به عدم اجتهادش شهادت داده‌اند؛ مرحوم آيت‌الله‌العظمی منتظری در سال ۱۳۷۶ که خامنه‌ای در قم نزد وی شرح اشارات خوانده است و ديگری علامه سيدمحمدحسين فضل‌الله که از خوش‌شانسی اين جناب، هيچ‌کدام در قيد حيات نيستند.

نيشخندی بزنيم و بگذريم
بايد متنظر بود از اين به بعد نيز مطابق معمول «آيت‌الله» خامنه‌ای در مقابل همه مردم بگويد ما با آمريکا مخالف بوديم و هستيم. اما اندکی تامل لازم است تا انديشه کنيد چگونه می‌شود دولتی همه مخالفانش را بخاطر رابطه با آمريکا زندانی کند ولی خودش بيشترين رابطه را با آمريکا برقرار کند؟ همه کارشناسان می‌گويند که در پنج سال گذشته (بعد از جنگ ۳۳ روزه با حزب‌الله) دولت اسرائيل کمترين فشار را از سوی فلسطينی‌ها تحمل کرده است، زيرا دولت ايران گرچه ظاهرا شعارهای تند ضداسرائيلی می‌دهد، اما عملا به نفع آنان کار می‌کند.

موخره
گفتنی بسيار است و فرصت برای خواننده، محدود. حکومت آيت‌الله خامنه‌ای هم خود را، هم ايران را، هم اسلام را و هم اتحاد مردم ايران را نابود خواهد کرد و ويرانه‌ای چون عراق يا افغانستان باقی می‌گذارد.
نگاهی گذرا به روش آيت‌الله سيستانی باعث خواهد شد بفهميم با درايت و متانت وی که کشور عراق تاکنون حفظ شده و اين مرد پاک نفسِ خدا، نقش تاريخی خود را عالی بازی کرد.
خيلی دلم می‌خواهد با نام مهديه گلرو، هنگامه شهيدی، شيوا نظرآهاری، نسرين ستوده و ... وضو بگيرم، از اسم مهسا امرآبادی و نازنين خسروانی که حتی بيماری پدرش را با لبخند از ديگران پنهان کرد سجاده بسازم و تا می‌توانم از صبر و متانت و بلندنظری بانو بدرالسادات مفيدی بر سر سجاده‌ای که از گل‌نوشته‌های محمد نوری‌زاد و دلنوشته‌های فخرالسادات محتشمی‌پور بافته‌ام بخوانم و بگريم تا حق تمام اين عزيزان را از قادر منان بگيرم، شايد جبر و قهر او گريبانگير اين ددمنشان روزگار شود، گرچه اين جنايات به اقيانوسی آب زمزم و کوثر نيز نتوان شست.

پدرام فرزاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016