دوشنبه 15 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کنش‌های کوچک و مثال‌زدنی از ايستادگی مدنی (بخش چهارم)، ترجمه از عمار ملکی

در دهه‌ی ۸۰ در لهستان، با وجود ممنوع شدن فعاليت "جنبش مردمی اتحاد"، باز هم تظاهرات زيادی بر ضد رژيم کمونيستی صورت می‌گرفت. اما در همان زمان، يک "شبه جنبش نارنجی" شکل گرفته بود که به‌ظاهر در حمايت از رژيم کمونيستی تظاهرات می‌کردند و خواستار فعاليت تمام‌وقت پليس مخفی بودند و ماشين‌های پليس را گلباران می‌کردند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نوشته: استيو کراشاو و جان جکسون۱
ترجمه: عمار ملکی

ammarmaleki@yahoo.com

تقديم به ياران دبستانی: بهاره هدايت، مجيد توکلی، ميلاد اسدی

شيطنت های هدفمند: ابراز وفاداری با سس کچاپ!
پليس در تمامی رژيم های تک حزبی وظيفه ای کمابيش مشابه دارد: هنگاميکه مردم از حکومت انتقاد ميکنند، پليس به آنها حمله برده و يا دستگيرشان ميکند. در چنين سيستمی برای پليس قابل تشخيص است که چه کسانی معترض و نافرمان هستند و بايد دستگير شوند. اما کار هنگامی سخت ميشود که بعضی شهروندان تظاهر کنند که وفادار به حکومت هستند ]اما در اصل "بدفرمانی" کنند[.
به طور مثال در دهه ۸۰ در لهستان، با وجود ممنوع شدن فعاليت "جنبش مردمی اتحاد"، باز هم تظاهرات زيادی بر ضد رژيم کمونيستی صورت ميگرفت. اما در همان زمان، يک "شبه جنبش نارنجی" شکل گرفته بود که بظاهر در حمايت از رژيم کمونيستی تظاهرات ميکردند و خواستار فعاليت تمام وقت پليس مخفی بودند و ماشينهای پليس را گلباران ميکردند!! همه ميدانستند که اينچنين حمايت خودجوش و مردمی غير قابل باور است و اينگونه ابراز احساسات در طرفداری از رژيم کمونيستی، فقط بمنظور تمسخر آنها انجام ميگيرد. اما به هر حال برای حکومت شرم آور بود که آشکارا به اين مساله اعتراف کند و با آنها برخورد کند.
جنبش نارنجی، برای تظاهراتی بمناسبت هفدهمين سالگرد انقلاب روسيه در سال ۱۹۸۷، فراخوانی تهييج کننده با عنوان "ديگر زمان آن رسيده تا توده های مردم به انفعال خاتمه دهند!" را پخش کرد. از تمامی تظاهرکنندگان خواسته شد تا در حمايت از کمونيسم، از نشان های سرخ مثل کفش قرمز، شال قرمز و يا حتی رژ قرمز استفاده کنند. آنها که هيچ چيز سرخی برای پوشيدن نداشتند، در مقابل گيشه پيتزا فروشيها صف کشيدند تا که تکه چوبی را آغشته به سس کچاپ کنند و به مسخره بالای سرشان بگيرند. پليس گيشه پيتزا فروشيها را بست و مشتريانی که فقط درخواست سس کچاپ ميکردند را دستگير کرد.

از سوی ديگر جنبش نارنجی، با طعنه زدن درباره نيازهای اوليه مردم، رژيم را مورد تمسخر قرار ميداد. آنها در سال ۱۹۸۸ در يک برنامه با عنوان "چه کسی نياز به دستمال توالت دارد؟"، برگه های جدا شده از دستمال توالت را (که مانند بسياری از اجناس ديگر در مغازه های لهستان کمياب بود) بطور مجانی بين رهگذران توزيع کردند تا که کمبود آنرا به رخ مقامات بکشند. پليس عده ای از آنها را دستگير کرد.
نهايتا در همان سال حکومت موافقت کرد تا که با جنبش اتحاد وارد مذاکره شود. آن مذاکرات سرانجام منجر به برگزاری انتخاباتی رقابتی گرديد، چيزی که تا پيش از آن محال بنظر ميرسيد. جنبش اتحاد در انتخابات ژوئن ۱۹۸۹ با اختلافی زياد به پيروزی رسيد، بطوريکه کمونيستها مجبور به کناره گيری از قدرت شدند. در ماه آگوست، لهستان اولين نخست وزير محبوب انتخابی خود را در بلوک شرق به کرسی نشاند. سه ماه بعد، بعنوان يکی از نتايج شکست کمونيسم در لهستان، ديوار برلين فرو ريخت. سس کچاپ های غيرقانونی و دستمال توالتهای مجانی هر يک نقشی را در اين پيروزيها ايفا کردند.

در کدام صف می ايستی؟
در آکسفورد و ديگر شهرهای دانشگاهی انگليس، در سال ۱۹۸۴، نقاشی های عجيبی بر ديوار بالای تعدادی از خودپردازهای بانک «بارک ليز» کشيده شد. بالای يکی از خودپردازها با اسپری نوشته شده بود "سياه پوستان" و در بالای ديگری نوشته بود "فقط سفيدپوستان". اين ديوارنويسی ها البته هيچ محدوديتی در استفاده از خودپردازها ايجاد نميکرد و هرکس- چه سفيد پوست و چه سياه پوست- ميتوانست از هر خودپردازی که ميخواست، پول دريافت کند.

اما به هر حال آن ديوارنوشته ها کمی مردم را درگير ميکرد و اين همان هدفی بود که نوشته ها بدنبال آن بود. بانک «بارک ليز» بخاطر ارتباطش با نظام آپارتايد در آفريقای جنوبی مشهور بود و از اينرو ديوارنوشته ها، به بسياری از مشتريانی که در صف خودپردازها بودند حس ناخوشايندی ميداد زيرا بياد آنها می آورد که تابلوهای "فقط مخصوص سفيدپوستان"، در همان زمان در جای ديگری از جهان، بخشی از زندگی واقعی و تبعيض روزمره مردمان می باشد.
اين حرکت باعث شد تا تعداد کمتری از دانش آموختگان، متقاضی کار در بانک «بارک ليز» شوند چرا که نمی خواستند لکه ننگ همکاری با بانکی که پشتيبان تبعيض نژادی بود را در کارنامه خود داشته باشند. اين بانک زمانی سهم بالا و پرمنفعت حسابهای بانکی دانشجويان انگليس را در اختيار داشت اما آن سهم از بازار، بسرعت از ۲۷ درصد به ۱۵ درصد سقوط کرد. در سال ۱۹۸۶، بانکی با آن عظمت، اقرار کرد که بخاطر آن ديوارنوشته ها و همدلی مردم با آنها، زيان بسياری ديده است. نهايتا بانک «بارک ليز» به همراهی با قانون منع سرمايه گذاری در آفريقای جنوبی پيوست که يکی از اقدامات تنبيهی موثر در تحريم اقتصادی رژيم آپارتايد بود.
سرانجام نلسون ماندلا، رهبر زندانی جنبش ضد آپارتايد که به حبس ابد محکوم بود، در سال ۱۹۹۰ بعد از ۲۷ سال از زندان آزاد شد و انتخابات دموکراتيک در سال ۱۹۹۴ برگزار گرديد. ديوارنوشته های بالای بانک «بارک ليز» پاک شدند و اين بانک دوباره در سال ۲۰۰۵ برای سرمايه گذاری به آفريقای جنوبی بازگشت.

(۱) Steve Crawshaw & John Jackson (2010). Small acts of Resistance, how courage, tenacity and ingenuity can change the world?, Sterling Publishing, London.

http://negaraan.blogspot.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016