سه شنبه 7 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در سوگ ١١ زندانی اسير بلوچ، هوشنگ کشاورز صدر

سحرگاه ٢٩ آذر ١٣٨٩ برابر با ٢٠ دسامبر ٢٠١٠ دادگستری سيستان و بلوچستان با صدور اطلاعيه خبرحلق آويز کردن ١١ بلوچ زندانی در محوطه زندان زاهدان را اعلام کرد. به نقل از رسانه ها

«اگر داد اينست بيداد چيست»
فردوسی طوسی

من يک پناهنده سياسی ايرانيم، گريخته از بيداد نظام حکومت مذهبی استوار بر هزارها هزار حديث و روايت. احاديث و رواياتی که بر اساس آن، دستور چگونه زيستن ما از خشت تا خشت در اين دنيا و آن دنيا، معين شده است. امروز بيش از سی سال آزگار است که که منشور حيات اجتماعی ما ايرانيان که «انقلاب مشروطه» را پُشتِ سر داريم، همين حديث ها و روايت هاست که بسيار و بسيارهای آن مورد شک و ترديد اعاظم مذهبی همين حکومت دينی است.
ضبّاط و مجری اين «احکام» جاودانه ، بقول تاجيک ها «ملابچه» هائی هستند، دشنه در دست و کوچه به کوچه در جستجوی «قرمطی» و «رافضی» و آنهم در سرزمينی که آئين «سنت» دارد، در سرزمين محروم «شن و آفتاب» بلوچستان و سيستان، که مردم بردبار و تهی‌دست آن، در سايه پشت و هم پشتی و خويشی و خويشاوندی، با دست خالی و محروم از هر نوع «خدمت» اجتماعی، برای سامان دادن به زندگی، نه زندگانی، پنجه در پنجه طبيعت کجمدار دارند. ايران ميهن بلوچ ها سرزمين ثروتمندی است. اما «بوم» آنها و به تبع آن، بلوچ های نشسته براين بوم از تمامی مواهب سرزمينشان ايران محروم اند. کدام آب و نان، کدام طبيب و دارو که بقول کتاب «حکايت بلوچ»: «...سرخک که سهل است، در بلوچستان بادی هم بوزد، به سهولت می تواند آدمها را بريزد به روی زمين به همان آسانی که برگهای خشکيده درختان را، باد پائيزی». و صد البته چه به دوران شاهان و بدتر و بدتر به دوران فقيهان.
حال بنگريد، تنی چند نابخرد و نا آشنا به حال و هوای اين مردم، به نام بی مسمی «داد» و «دادگستری»! با دشنه انتقام و به «تقاص» بمب گذاری و کشته شدن جمعی در «مسجد شيعيان زاهدان»، به جان زندانيان بی پناه گروگان گرفته ای افتاده اند که هيچ نشانی از رابطه آنها با کار سخيف بمب گذاری در مسجد مذکور در دست نيست.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در جرم و اتهام رسمی ادعا شده در مورد يازدهمين بلوچ اعدام شده ميخوانيم: «احمد ناروئی فرزند عبدالکريم به اتهام محاربه از طريق ايجاد آشوب در زاهدان پس از حادثه «مسجد علی ابن ابيطالب» و سرقت مسلحانه و ... ايجاد خوف و رعب و وحشت در مردم...». خوب، آقايان! دادگستران امين! اگر «احمد ناروئی» بعد از واقعه سخيف و غير قابل توجيه بمب گذاری در مسجد، به خوف و رجاء مردم برخاسته و در آن روز به سرقت مسلحانه دست زده است، آن اعدام شدگان ديگر که در حين واقعه در يد قدرت شما بوده اند، صاحب چه اتهام و جرمی بوده اند، و اگر اتهاماتی در حد اعدام داشته اند چرا شمايانی که بزرگترين هنرتان دست به خون مردم بردن است تا واقعه «مسجد» به جرم آنها نرسيده ايد و درست بعد از واقعه مذکور به فکر اجرای عدالت! و کشتن آنها افتاده ايد؟
آقايان، شما دانسته يا ندانسته، تفاوت های مذهبی را به اختلافات مذهبی و نقار و تکدرهای خويشاوندی و ايلی را به ستيز و خون و خونخواهی بدل کرده ايد و اينهمه فقط و فقط برای استمرار اعمال قدرتی است درقالب حکومتی «نابهنگام»، آنهم دردهه دوم قرن بيست و يکم. حکومتی از صدر تا ذيل در تناقض. حکومتی در تضاد بنيادی با رشد و توسعه و بيگانه با تحولات جهانی. حکومت قصاص و اتم.
آقايان! اگر نمی‌دانيد، بدانيد که در جوامع استوار بر خويشاوندی ايلی، باز توليد کشتن، کشتن است، از تکريت عراق بگيريد تا قبرستان‌های لرستان ايران.
اما خوب می‌دانيد که «قصاص» سرانجام محتوم داوری مذهبی است. به تعبيری «انتقام»، و بدينسان شکنجه پاسخ شکنجه است و مرگ پاسخ مرگ. و شما با اعدام انتقامجويانه جوان‌های زندانی بلوچ، اين دو خصوصيت نا مطلوب را به هم گره زديد و به جامعه بلوچ تحميل کرديد. افزون بر آن، تهديد و تخفيف بلوچ هاست که چاشنی اين تدبير مدبرانه کرده ايد! اکنون گمان نمی‌داريد که پايان اين دور تسلسل چندان نزديک نيست، و همچنين دور از انتظار نيست که از اين ميان آتشی برخيزد که خُرد و کلان نشناسد.
آقايان! سی سال تجربه حکومت شما نشان داده است که هرکجا پای می‌نهيد، هديه و سوقات شما برای مردم آن ديار فتنه و نقاق، دشمنی و کينه است. پس شمايان به عنوان مناديان نظام دينی نه قاتق نان که قاتل جان ايد.
آقايان! يقين دارم که گردبادهای سرزمين بلوچ ها را تجربه کرده ايد، مخرب اند و خانه برانداز، اما نيک اقبالی آنکه عمری سخت کوتاه دارند. من، شما و نظامتان را هم‌چون اين گردبادها می‌بينم. پس از اين گردباد زندگی ازسرگرفته می‌شود. ميمانند بلوچ ها و سرزمين سراسر زيبايشان، سرزمين آميختگی شن و آفتاب، به قول مردم حاشيه سلسله جبال کوه‌های زاگرس به:
آفتو زنون‌ها و آفتو درون‌ها، (سپيده و شام)
کلام آخر اينکه در سراسر اين سوگواره، با پائيز سال ٦٧ و ياد قتل عام زندانيانِ زندان‌های ايران زندگی کرده ام، چرا که آميختگی شگفتی ميان کشتار اين يازده بلوچ در زندان و آن قتل عام بزرگ می بينم.
شما بچه های نازنين اعدام شده بلوچ بدانيد در ضمير همه وجدان‌های بيدار حک شده ايد، آنچنانکه بچه های در بند تابستان و پائيز ٦٧.
يادتان گرامی باد که هست!

هوشنگ کشاورز صدر
پناهنده سياسی در فرانسه


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016