چهارشنبه 4 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عقرب سياه، هم‌زاد حکومت اسلامی؟ شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
اين روزها در کنار بی‌داد و سرکوب و کشتار حکومت اسلامی نسبت به مردمان بی‌گناه و حق‌طلب و آزادی‌خواه سرزمين‌مان، و در کنار رفتارهای وحشيانه‌ی اراذل و اوباش و مرگ‌طلب‌های "مجلس اسلامی" که، به نام دروغين نمايندگان مردم، بر صندلی‌های ضد مردم نشسته‌اند، حکمی بی‌سروصدا در "دادگستری" حکومت اسلامی تصويب شد که بار ديگر نشان می‌دهد که اين حکومت، در کليت خود، دشمن هفتاد ميليون مردمی است که اشتباهی تاريخی يا تصادفی غيرمترقبه آن‌ها را اسير چنين حکومتی کرده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


برائت عقرب سياه
حکم مزبور در شعبه ۷۹ دادگاه کيفری استان تهران، در همين هفته گذشته صادر شد؛ حکم برائت «عقرب سياه».
عقرب سياه نام مردی است که سه سال پيش با عنوان راننده يک اتومبيل مسافر کش، سی زن و دختر را، که بيشترشان دارای همسر و فرزند بوده اند، به بيابان ها می کشد، شکنجه و آزارشان می می دهد، به آن ها تجاوز می کند، و اموال شان را برمی دارد و عريان رهايشان می کند.
خبر حکم برائت اين مرد در يکی دو رسانه ی دولتی منتشر شد و در هياهوی تظاهرات آزادی خواهانه ۲۵ بهمن، و تدارک تظاهرات اول اسفند، گم شد.
در واقع دادگاه بهترين زمان را برای انتشار اين خبر در نظر گرفته بود، زمانی که ميليون ها ميليون از مردمان سرزمين مان، چه در داخل و چه در خارج با همه ی وجودشان چشم به سوی مبارزات خيابانی مردم برخاسته عليه حکومت را داشتند، دلشان در تب و تاب سلامت آن ها بود، جانشان سوخته از مرگ محمد مختاری و صانع ژاله بود؛ و دادگاه اسلامی، بنا بر ماهيت هميشگی اش، کاری را که می خواست انجام داد و عقرب سياه را تبرئه کرد. راستش من نيز که چشم و گوش و جان به خبرهای آزادی خواهان سرزمينم داشتم، ابتدا، حتی وقتی که يکی از دوستانم خبر تبرئه عقرب سياه را برايم فرستاد، متوجه اهميت اين خبر نشدم، و اگر ديروز فردی از اقوام نزديک يکی از سی زنی که قربانی عقرب سياه شده بود به من تلفن نمی زد و گريه کنان از وحشت خود و خانواده اش در پی احتمال آزاد شدن و بازگشت عقرب سياه نمی گفت همچنان در بی خبری می ماندم.
قوم و خويش جوان يکی از اين سی زن قربانی می گفت: «به خدا ما هم مثل همان هايی هستيم که جمهوری اسلامی به زندان می اندازد و بهشان تجاوز می کند؛ مثل همان هايی هستيم که در کوچه و خيابان تيرشان می زند؛ با اين تفاوت که آن ها پيش مردم سربلند هستند که دارند برای نجات وطن شان زندانی می شوند، مورد تجاوز قرار می گيرند و می ميرند و ما سرافکنده ايم که حتی نمی توانيم بگوييم عوامل اين حکومت، که عقرب سياه يکی از آن هاست، چه به روز ما می آورند. شما را به مقدسات تان سوگند صدای ما را هم منعکس کنيد. فقط خانواده ی ما نيست؛ خيلی از زنان ايران در خطر تجاوز اين عقرب ها هستند.» (نقل به مضمون)
دختری که به من زنگ زد می گفت «همه می دانند که پشت عقرب به بعضی از پاسداران گردن کلفت بند است اما کسی جرات ندارد بگويد.» می گفت: «اين سی زن را يا تهديد کردند و نگذاشتند که به دادگاه بيايند و يا در دادگاه صدايشان را بريدند».
من در همين بيست و چهار ساعت گذشته تقريباً کليه ی خبرهای مربوط به پرونده عقرب سياه را که در نشريات بوده خوانده ام، با اين که گفته ی فقط يکی از زنان قربانی برای ماه ها رنجور کردنم کافی بوده است، اما فقط لينک خلاصه ای از مسير دادگاهی شدن عقرب سياه را که نه در نشريه ای «ضد انقلاب» يا «طرفدار فتنه» که در نشريه ای طرفدار حکومت منتشر شده است در زير مطلب حاضر می آورم.(*)

جنايتکار قرآن خوانِ فدايی حکومت
خواندن پرونده ی عقرب سياه و گفته های شاهدين و حتی گفته های اوليه ی پليس چند مورد را به روشنی نشان می دهد: در اين که عقرب سياه با اتومبيلی که عنوان مسافرکش را داشته دست به آدم ربايی زده ترديدی نيست، در اين که تمامی اين زن ها را با مسموم کردن و شوک فلج کرده و به آن ها تجاوز نموده ترديدی نيست، (اگرچه قوه قضايی مايل است که همه ی تجاوز های به زنان را «اذيت و آزار» نام دهد)، و در اين که آن ها را زير شکنجه هايی هراس انگيز آزار داده و اموال شان را به يغما برده نيز ترديدی نيست، اما همه ی اين اعمال را دادگاه پوسيده ی حکومت اسلامی يکی يکی رد کرده است. ابتدا عنوان آدم ربايی را از پرونده او حذف کرده اند، سپس اتهام تجاوز را، و دست آخر هم او را به دليل دزدی به شلاق محکوم کرده و با تهديد از بيشتر شاکيان برايش رضايت گرفته است.
عقرب سياه در زندان به يکی از «قاريان قرآن» و «فداييان حکومتی» تبديل شده و از اين طريق با کمک مسئولين زندان و مسئولين قوه ی قضاييه به طور مرتب با قربانيان خويش تماس گرفته و آن ها را تهديد می کرده که رضايت دهند؛ تهديد می کرده که سخن از تجاوز نگويند؛ تهديدهای او متوجه کودکان اين زن ها نيز بوده است. او نام فرزندان اين زن ها، و حتی مدارس آن ها، را در اختيار داشته است. حتی وقتی يکی از اين زن ها از ترس خانه و مدرسه بچه اش را تغيير می دهد او بلافاصله باز هم تلفن می کند و اطلاعات جديد را به او می دهد. او در طول دادگاه فاتحانه لبخند می زده، اما هر بار که يکی از زن ها گرفتار خشم شده و صدا بلند می کرده «قضات» او را تهديد به بازداشت می کرده اند.
گروه زيادی که خود را از خانواده ی عقرب سياه می دانند در تهديد قربانيان و خانواده های آن ها نيز نقش داشته اند. آن ها در تمام طول دادگاه ها حضور داشته و به تهديد و ارعاب مشغول بوده اند.

شباهت شگرف عقرب سياه و حکومت اسلامی
وقتی داشتم پرونده ی عقرب سياه را دنبال می کردم متوجه شباهت شگرف اين مرد و وضعيت و اعمال و رفتار او با حکومتی شدم که اکنون سرزمين ما را اشغال کرده است.
حکمی که اين حکومت در تبرئه ی عقرب سياه صادر کرده، در کنار کليه ی اعمال حکومت اسلامی، از کشتار، تجاوز، و آزار و شکنجه آزادی خواهان گرفته تا دزدی و چپاول و فرهنگ ستيزی و واپسگرايی اش، ثابت می کند تفکری که پشت اين حکومت نشسته تفکر همان عقرب سياهی است که جز زهر، مرگ و نيستی در طبيعت و طينت اش چيزی يافت نمی شود.
عقرب سياه، اگر چه ظاهراً مردی متجاوز و وحشی و جنايتکار است و گرفتار آمده در در زندان حکومت اسلامی، اما زاده ی خلف همين حکومتی است که هزارها چون او را در دامان آلوده به فساد و تباهی و دروغ خويش پرورده تا به جان مردمانی بياندازد که خوی او را، و راه و رسم او را برنمی تابند.
اين مرد را، اين عقرب سياه را، از هر نظری که تعريف کنيم می بينيم که با تعريف حکومت اسلامی همسانی کامل دارد: مگر نه اينکه يک بيمار خطرناک روانی است؟ موجودی بی قلب و روح است؟ يک ضد بشر و به ويژه زن ستيز است؟ يک قاری قرآن است که خودش را به مذهبی می بندند، اما دين و ايمان ندارد؟ يک فريبکار است که قربانيان خود را با فريب مذهب که سمبلش همان «خرمای سم آلود» است بی هوش و بی خبر و ناآگاه می کند تا بتواند آن ها را تا هر کجا که می خواهد بکشاند؟ يک دروغگو، يک متجاوز، يک سودجو و يک دزد است؟ يک مردم کش و آزادی کش است؟
به راستی کدام يک از اين صفات را حکومت اسلامی ندارد که دستگاه قضايی اش بخواهد به خاطر آن «عقرب سياه» و عقرب های سياهی را که با تکيه به اين حکومت به جان مردم افتاده اند محکوم کند؟ کدام دستگاه قضاوتی در کل تاريخ جهان به جنايتکاری که به سی زن، به سی شهروند بی گناه و بی خبر، تجاوز کرده، شکنجه شان کرده، و آن ها را تا دم مرگ کشانده، حکم برائت داده است، جز دستگاه های، مثلاً، قضايی اشغالگرانی که خود در تجاوز و شکنجه مردمان در سرزمين تصرف شده شان همراه و همکار بوده اند؟
اکنون عقرب سياه، به عنوان همزاد و همراه واقعی حکومت اسلامی زنجير پاره کرده و وحشی و بيدادگر راهی جامعه ای می شود که در فرهنگ زيبا، انسانی، و خردمندانه اش احترام به حقوق مردمان، احترام به دادگری، و احترام به خصوص به زن جايگاهی ويژه دارد.
و شک نيست که راه جلوگيری از پراکنده شدن بيشتر زهر اين عقرب جنايتکار و همه ی عقرب هايی که زاده ی اين حکومت آزادی کش مردم ستيز هستند تلاش برای به پايان رساندن حکومت اسلامی در ايران است.

۲۱ فوريه ۲۰۱۰
http://shokoohmirzadegi.com/

* جهان نيوز: در خبرها آمده است که جوان ۲۷ ساله ای که به اتهام تجاوز به ۳۰ زن دستگير شده بود، از اتهام وارده تبرئه شده است. جهان نيوز، از مخاطبان درخواست دارد اخبار زير را که از ابتدای رسيدگی به پرونده اين فرد شيطان صفت است مرور کرده و قضاوت خود در خصوص رای صادره را اعلام نمايند.
۲۰ ارديبهشت ۸۹: حکم اعدام پسر شيطان صفت موسوم به «عقرب سياه» که ۱۵ زن و دختر را با تهديد شوک برقی مورد آزار و اذيت قرار داده بود، از سوی قضات ديوان عالی کشور نقض شد. هیأت قضايی دادگاه پس از محاکمه و شور، حکم به اعدام متهم دادند اما قضات ديوان عالی کشور، به دليل احراز نشدن شرايط تجاوز به عنف، پس از نقض اين حکم پرونده را برای رسيدگی به شعبه هم عرض فرستادند که بزودی قضات شعبه ۷۹ دادگاه کيفری استان تهران رسيدگی به پرونده را آغاز خواهند کرد.
۱۱بهمن ۸۹: از ۳۰ نفر شاکی اين پرونده تنها ۲ شاکی در دادگاه حضور يافته‌اند، که اين افراد نيز توسط يکی از بستگان عقرب سياه که در ورودی دادگاه حضور يافته تهديد شده‌اند.
۱۳ بهمن ۸۹: سارا، ۳۲ ساله، سومين قربانی عقرب سياه است که حدود ۴ سال پيش برای اولين بار قربانی اين فرد شده و جسد بی جان{نيمه جان} وی در اطراف بخش فشافويه کشف شد. او می گويد: به او گفتم داخل کيفم يک قرآن است و عکس پسرم. تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با عکس پسرم وداع کنم. اما او قرآن را به صورت من کوباند و عکس پسرم را هم پاره کرد و در قبری که برای من کنده بود ريخت. بدنم هيچ گونه احساسی نداشت تنها گريه می‌کردم از اينکه چرا لباسی بر تن ندارم حتی نمی‌توانستم خودم را تکان بدهم. نمی‌توانستم فرياد بزنم.
۱۳ بهمن ۸۹: به گفتهء برخی از شاکيان اين پرونده، متهم از داخل زندان و به نحوی که اصلاً معلوم نيست، شماره ی همراه اين افراد را به دست آورده و بعد از اينکه موفق نشده است از طريق مسالمت ‌آميز آنها را به اعلام رضايت راضی کند،‌ به زور متوسل شده و آنها را تهديد کرده است. يکی از اين شاکيان مدعی شده است که متهم بعد از تماس با او، اطلاعات شخصی و حتی محل تحصيل فرزندش را هم به او گفته و او را تهديد کرده که در صورت عدم رضايت، فرزند خردسالش را قطعه قطعه خواهد کرد.
۲۰ بهمن ۸۹: محاکمه «عقرب سياه»، جوانی که متهم است ۳۰ زن و دختر جوان را ربوده و مورد آزار و اذيت قرار داده است، دقايقی قبل به پايان رسيد. در اين جلسه، بعد از اينکه حدود ۸ نفر از شاکيان پرونده دوباره با اعلام شکايت از متهم، نحوه اقدامات متهم را بازگو کردند، متهم در جايگاه ايستاد و از خود دفاع کرد. متهم، عليرغم اعترافات قبلی خود در آگاهی، که آن را تحت فشار اعلام کرد، امروز در مقابل قاضی حسينی، فقط اتهامات آدم‌ربايی و سرقت اموال شاکيان را پذيرفت و مدعی شد که آنها را مورد آزار و اذيت قرار نداده است.
۳۰ بهمن ۸۹: جوان معروف به «عقرب سياه» و متهم به ربودن، آزار و اذيت و سرقت اموال ۳۰ زن و دختر جوان، بعد از محاکمه در شعبه ۷۹ دادگاه کيفری از اتهام تجاوز به عنف تبرئه شد. در روزهای گذشته يک نفر از قضات اين شعبه، قائل به ۲ بار اعدام اين متهم بود اما ۴ نفر ديگر،‌ قائل به اين مسئله نبودند و نظر به تبرئه وی از اتهام تجاوز به عنف داشتند اما در نهايت با نظر ۳ نفر از مستشاران، متهم تبرئه شد. متهم در اين خصوص به تحمل شلاق محکوم شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016