جمعه 6 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کالبدشکافی يک شکست، رؤيا طلوعی

رؤيا طلوعی
با وجود تلاش ستودنی و سماجت فراوانی که به‌خرج داده شد در روز موعود، اول اسفندماه ۱۳۸۹، در حالی‌که همه‌ی چشم‌ها به مشارکت کردستان در جنبش سبز دوخته شده بود، عملأ هيچ اتفاقی نيفتاد. تظاهرات و تحصن که سهل است اعتصاب محدودی هم برگزار نشد. به نظر من تلاش برای انجام اعتراضات مدنی در کردستان اين بار بر عکس ارديبهشت‌ماه ، به چند دليل ناموفق ماند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بدنبال قتل مشکوک يک جوان کورد در اعتراضات ۲۵ بهمن ماه در تهران و متعاقب آن جنگ تبليغاتی صورت گرفته از سوی حکومت برای تصاحب هويت وی، جنب وجوشی در فضای مجازی و ميان برخی از فعالان کرد در فيس بوک ايجاد شد. عده ای با تاسی از رويدادهای مصر و تونس و تاثير انکار ناپذير فيس بوک بر اين رويدادها بر آن شدند که اين فضای مجازی را به وسيله ای برای اطلاع رسانی و درخواست از مردم کوردستان برای شرکت در اعتراض به مرگ صانع ژاله تبديل نمايند. بدين منظور کميته ای مجازی با هويتی پنهان ( البته ناموفق در اين امر) ميان برخی افراد کورد در نقاط مختلف دنيا ايجاد شد و اعضای اين کميته سراسر صفحات فيس بوک را مملو از بيانيه هايی با امضای "کميته پيگيری اعتراضات به قتل شهيد صانع ژاله" نمودند. درخواست شفافيت و احراز هويت دست کم اعضای خارج نشين اين کميته( چرا که کتمان هويت داخليها- اگر حضوری داشته اند- امری منطقی مينمايد) با واکنش نسبتا تند و بعضا توهين آميز بيشتر اعضای خارج نشين مواجه شد، بطوريکه بجز دو نفر از آنان بقيه متاسفانه عملا تلاش بر ايجاد توهم توطئه و ايراد واکنشهايی پرخاشگرانه نمودند. در مدت زمان کوتاهی که در فيس بوک عملا تظاهراتی فيس بوکی بپا شده بود، اعضای کورد اين شبکه اجتماعی بر دوراهی رسوايی يا همرنگی جماعت قرار گرفته بودند. جمعی عزيزانه همراه شدند، جمعی سکوت کردند و آنکه سوال کرد زير بار پرخاش تنی چند از کميته ايها قرار گرفت. در هر صورت احزاب و گروههای کورد نيز با بيانيه هايی از انجام اعتراض پشتيبانی کردند اما گاها به خوبی ميشد دودلی و ابهام در چگونگی اعلام اين پشتيبانی را ديد.

با وجود تلاش ستودنی و سماجت فراوانی که بخرج داده شد در روز موعود، اول اسفند ماه ۱۳۸۹، در حاليکه همه چشمها به مشارکت کوردستان در جنبش سبز دوخته شده بود، عملا هيچ اتفاقی نيفتاد. تظاهرات و تحصن که سهل است اعتصاب محدودی هم برگزار نشد. البته انصافا کميته مجازی شيوه اعتراض را فقط به صورت دعوت به اعتصاب در نظر گرفته بود. در ساعات اوليه اخباری کذب از سوی شاهدان عينی بی نام و نشان، سر تيتر شبکه های خبری معتبر فارسی و نيز سايتهای اينترنتی شد. بعضا ادعا شد که مردم در مهاباد و مريوان آتش روشن کرده و درگير شده اند، سقز و کجا و کجا تعطيلند اما حتی يک فيلم و مدرک کوچک هم از اين اعتراضات تاکنون بر اينترنت قرار نگرفته است. دوستان فيس بوکی شناخته شده و قابل اطمينان از داخل که از جمله فعالان شناخته شده فرهنگی هستند در پاسخ به سوالات خارج نشينان گفتند که تمامی اين اخبار کذب محض است. نيروی انتظامی فراوانی در سطح شهرها حضور داشتند اما از هيچ تجمع و درگيری و حتی بستن مغازه ها خبری نبود. با گذشت ساعاتی از اين ناکامی، دو عضو شفاف کميته در پستهای خود در فيس بوک صادقانه از کذب بودن شايعات فوق گفتند.

از آنجا که شکست ميتواند درس پيروزی باشد تجزيه و تحليل اين ناکامی از ديدگاههای مختلف، کمک بزرگی به کاميابی حرکات آينده خواهد کرد. اميد آنکه فعالان اين عرصه با گوشی شنوا ، قلبی بزرگ و بدور از تعصبات مرد سالارانه و نيز دوری جستن از سلاح از کار افتاده اتهام زنی( که خود آنها بارها قربانی اش بوده اند) و خدای نکرده توهين که نشان از ضعف فردی خواهد داشت، به صدای منتقدين گوش فرا داده و اشتباهات امروز را چراغی فرا راه آينده قرار دهند. آينده ای که با توجه به حوادث خاور ميانه چندان دوردست به نظر نميرسد. به نظر من تلاش برای انجام اعتراضات مدنی در کردستان اينبار بر عکس ارديبهشت ماه ، به چند دليل ناموفق ماند:

۱- هيجان زدگی مجازی متاثر از شتاب تحولات اخير مصر و تونس و همسان پنداری تاثير فيس بوک در جامعه کردستان و جوامع اين دوکشور، در حاليکه فيلترينگ و کمبود اينترنت پرسرعت يکی از معضلات دسترسی آزاد اهالی کوردستان به اينترنت است.

۲- فراگير نبودن شبکه های اجتماعی همچون فيس بوک و تويتر در ميان جامعه کوردستان

۳- ضعف، چند گانگی و تناقض در ميان فعالان مدنی بطوريکه دستجات مختلف و نا متحدی را در ميان آنان ميشود ديد، از فعالان مدنی شناخته شده ( که بعلت کوچک بودن شهرهای کوردستان و شناخت مردم از هم همديگر، شناخته شدن امری عاديست) گرفته تا حاملين عنوان بی عمل و از همه مهمتر " فعالان يکشبه" که تا در داخل کوردستانند هيچگونه فعاليت مدنی از آنها ديده نميشود اما به محض خروج از ايران (چه در عراق و چه اروپا و آمريکا) ناگهان در هيبت فعال مدنی و يا روزنامه نگار ظاهر ميشوند. به اين سه دسته بايد سه دسته ديگر خارج از مرزهای ايران نيز افزود. يکی فعالين سياسی و اعضای احزاب کورد که در کنار فعاليت سياسی ردای فعاليت مدنی و روزنامه نگاری نيز بر تن ميکنند( و اشکالی هم ندارد) و و ديگری برخی کوردهای ساکن بيست و سی ساله اروپا و آمريکا که به دلايلی از احزاب مادر بريده و اکنون مايلند به عنوان فعال مدنی مستقل شناخته شوند و در نهايت فعالان مدنی مستقل تبعيدی که چنديست بعلت مشکلات قضايی و امنيتی از ايران گريخته اند. همچنانکه اشاره شد اتحاد اين طيف ناهمگون کار آسانی نمی نمايد.

۴- تمايل شديد به رقابت و خود نمايی در ميان برخی فعالان ( بويژه در خارج از ايران ) بطوريکه آنها را دچار نخوت کاذب و محاسبه اشتباه و توهم از جايگاه واقعی اجتماعی خود ميکند.

۵- جا نيفتادن و ضعف کلی جامعه مدنی و نهادهای مدنی در داخل کردستان بويژه که اکثرا در حال حاضر به علت انحلال يا دستگيری يا فرار اعضا خود عملا در کما بسر ميبرند.

۶- نسخه نويسی و توصيه های مبارزه جويانه ی انواع فعالان مدنی خارج نشين برای مردم داخل به گونه ای که همان چالش دائمی داخل- خارج نشين و گزافی هزينه مردم داخل و بيزاری از راحت طلبی خارج نشين را تقويت ميکند.

۷- عدم حضور احزاب شناسنامه دار کردی در بطن جامعه به علت تبعيد سی ساله آنها به عراق و در نتيجه نبود تشکيلات سياسی منسجم علنی که با کمک جامعەای مدنی قادر به سازماندهی اعتراضات و انسجام مردم از داخل بوده و در نهايت مسئول نتايج مناسب و يا عواقب سؤ و پاسخگويی به مردم باشد. تلويزيونهای اين احزاب در خارج اگرچه ميتوانند در امر اطلاع رسانی مفيد باشند،اما اطلاع رسانی تنها يکی از عناصر "لازم" در اين حوزه می باشد و نمی توان کارکرد احزاب سياسی را به اين امر تقليل داد.

۸- تعدد فراوان، اختلاف، مسابقه و عدم اتحاد و همسويی احزاب کوردی (بجز در موارد معدودی همچون اعدام فرزاد کمانگر و يارانش) باعث پراکندگی و هرز رفتن نيروهای سياسی-مدنی جامعه و بسط نا اميدی گشته است. به اينمورد بايد ناتوانی از تحليل مناسب سياسی را نيز افزود که در قالب انفعال يا اشتياق زياده از حد برخی سران احزاب سياسی خود را نشان ميدهد. گروهی به شدت کناره گير و گروهی هم از هول حليم در ديگ افتاده اند.

۹- رويش قارچ گونه اسامی نهادهای مدنی گوناگون که بيشتر مجازی بوده و در جامعه نمود عملی ندارند. صدور بيانيه های حمايتی اين نوع نهادهای مجازی نيز فقط آرايشی اينرنتيست تا نشانەای از حضور مردمی. در مواردی حتی از قول نهادهايی با نام زنان که اکنون فعاليت داخلی چندانی ندارند، بيانيه هايی توسط مردان فاميل برخی اعضا نوشته ميشود!!

۱۰- عدم شفافيت کميته موسوم به "پيگيری اعتراضات به قتل صانع ژاله" موجب ابهام و شک فراوان شد. ما در دوره ای زندگی ميکنيم که حتی مکالمات سران دنيا توسط ويکی ليکس به طور مستند در اختيار عموم قرار ميگيرد. دوره ای که پنهان کاری نتيجه ای جز بی اعتمادی نخواهد داشت و دانستن حق مسلم مردم است. اما اين عزيزان بويژه خارج نشينها (چرا که اختفا از داخل نشينان موجه تر و قابل پذيرش تر است) به دلايلی از معرفی خود به مردم واهمه يا امتناع داشتند. برخی اين امتناع را حمل بر واهمه اين افراد از انتساب به اصلاح طلبان فاقد پايگاه مردمی در کوردستان نموده و برخی دامنه توهم توطئه را حتی گسترده تر هم کردند. اگر اين افراد شناخته شده بودند صد البته شدت اين اتهامات کمتر ميشد.

۱۱- شفافيت با خود مسئوليت پذيری را به همراه خواهد آورد. اگر گروهی، از مردم دعوت به انجام يک عمل اعتراضی بنمايد بدون شک بايد برای بعد از آن اعتراض، باز هم برنامه داشته باشد. از سوی ديگر در مقابل عواقب سؤ همچون کشته شدن جوانان در صورت بروز بحران و ناآرامی احتمالی، دستگيری و شکنجه افراد، لغو پروانه کسب مغازه داران و غيره و غيره اخلاقا و وجدانا به نحوی مسئولند، همچنانکه مدال شادی و غرور حاصل از موفقيت را نيز بر سينه خواهند زد. نميتوان صرف اينکه حکومت سرکوبگر مسئول کشتار است شانه از زير بار مسئوليت خالی کرد بويژه که در خارج از کشور نشست و از مردم داخل انتظار هزينه داشت. چنانچه خود در ميان مردم و حاضر در صحنه اعتراض باشند شايد مسئوليت کمتری متوجهشان باشد چون خود به همان نسبت ريسک کرده و از جان و مال خود مايه خواهند گذاشت.

۱۲- فاکتورهايی چون کمبود وقت، حجم تبليغات منفی حکومتی با استفاده از سلطه صدا و سيما و شبهه پراکنی در مورد شهيد ژاله و پروژه شهيد دزدی را نيز ميتوان به دلايل فوق افزود اما با اهميت کمتر.
۱۳- مقايسه عجولانه شهيد فرزاد کمانگر و شهيد صانع ژاله نيز عاملی منفی بود چراکه دانشجوی مظلوم و ناکام شهيد صانع ژاله مانند بسياری از جانباختگان کورد ديگر در عمر ۳۲ ساله جمهوری اسلامی، بعد از مرگش شناخته شد و حتی مسابقه طرفهای درگير قضيه برای اتهام زنی به همديگر و تصاحب شهيد نتوانست موجی چون تونس ايجاد کند. اين در حاليست که فرزاد کمانگر و يارانش در يک پروسه چهار ساله، خود را به مردم شناساندند و حتی فرزاد خود منشائی برای يک جنبش شد. جنبشی که همه احزاب متفرق را هم خواسته يا ناخواسته بدنبال خود کشيد. پيداست که مظلوميت هر جانباخته قلب هر انسانی را بدرد خواهد آورد اما درد اين بار بنحوی بيشتر تحمل شد.

۱۴-از آنجا که سران رسمی يا غير رسمی جنبش سبز هنوز هم از انقياد به قانون اساسی و مواردی از اين قبيل حرف ميزنند و هيچ اقدام جدی در گفتگو و مذاکره با اقليتهای ملی و برسميت شناختن صريح تمامی حقوق آنها نداشته اند، از جلب اعتماد آنان عاجز مانده اند. با احساسات شهيد دوستانه نيز نميتوان مردم را به دنبال اهدافی مبهم کشيد. کوردهای ساکن عراق به فدراليسم دست يافته اند و بعيد است که کوردهای ايران را بتوان به کمتر از آن راضی کرد.

۱۵- از سويی مردم ايران و مردم کورد تحولات و شفافيت درخواستها و موفقيت مردم مصر و تونس را ديدند و شاهد مبارزه بی امان در ليبی و يمن و بحرين و غيره هستند. اصلاح طلبی نيز هيچگاه واجد پايگاه مردمی در ميان کوردها نشد که نشد. انتظار پشتيبانی از حاملان ايده های اصلاح طلبانه توسط اين مردم، آب در هاون کوبيدن است.

در انتها برای آندسته از فعالان جنبش سبز که به حق ميگويند که درخواستهای جوانان در خيابانها بسيار فراتر از رهبران مجازی جنبش است نيز بايد گفت که تجربه نشان داده است که جوانان با درخواستهای راديکال از جان و خون خود مايه ميگذارند اما قدرت را سازمان يافتگان به چنگ مياورند. از سايه سر سعيد اماميها فعلا نظام با فقدان رهبران کاملا مخالف و متحول کننده، بيمه ای نسبی شده است. برای موفق شدن و شاهد مقصود را به آغوش کشيدن که همانا ايجاد دمکراسی و آزادی و نظامی غير ايدئولوژيک است بايد خود جوانان در داخل سازماندهی شده و رهبران جوان، شجاع، شفاف و صريح خود را از ميان خود برگزينند. بهر حال بعيد است که جمهوری اسلامی ايران از تحولات خاور ميانه جان سالم بدر ببرد.

دکتر رويا طلوعی
آمريکا- ۲۴ فوريه ۲۰۱۱


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016