پنجشنبه 1 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چالش امنيتی کردها ؛ نقش حزب تغيير تا توهم پژاک، عرفان قانعی‌فرد

عرفان قانعی‌فرد
راه حل برون‌رفت کردستان عراق از اين بحران چيست؟ امروزه در کردستان سلطه، در سر يک دوراهی قرار گرفته است: راه قلع‌وقمع که راه سرکوب و کشتن است و راه اصلاح که تجديد نظر است و پذيرش خواسته مردمان و اصلاح سياسی. شايد بهتر است که رهبر فعلی، پوشش و لباس عشيره‌ای را از تن بيرون کند و به انتقادهای روشنفکران و مردم عادی کوچه و خيابان گوش فرا دهد و عصيان و احساسات و تعصب و تقدس و توهم و... را کنار بگذارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


هشتمين نماز جمعه اعتراضی مردمان معترض در سرای آزادی شهر سليمانيه برگزار می شود، اما علت اصلی آن ناآرامی ها چيست ؟ اوضاع در کردستان ، نشانگر پيشرفت سياسی بعد از ۱۹۹۶ نيست هرچند در ۲۰۰۳ صدام فروپاشيد، در کردستان عراق ، آزادی و دمکراسی در حال احتضار است و نگاه امنيتی حکمفرماست، اما هنوز در کردستان همه چيز ۵۰-۵۰ بين دو حزب تقسيم شده است . در اقليم کردستان همه چيز دوگانه است : دو اداره، دو نيروی نظامی، دو نيروی امنيتی، دو زبان و ...يعنی قدرت مسلط نمی خواهد در کردستان نوعی اتحاد پديد آيد، و اجازه تنفس به گروه يا خط سوم هم نمی دهند و سيستم تک حزبی وجود دارد، يعنی دو حزب اصلی که هر کدام چند حزب اقماری کوچک به دور خود و زير سلطه خود دارند. حزب به معنای واقعی کلمه که موجب رشد و نشاط سياسی و فاکتور تاثير گزار در حيات سياسی جامعه باشد، امروزه وجود ندارد، بسياری از حزب ها کارتونی و غير واقعی هستند و برخی از انها هم اصلا وجود خارجی ندارد. در سليمانيه – کردستان جنوبی – يک حزب حکمرانی می کند و در اربيل – کردستان شمالی – هم يک حزب و هيچکدام از اين دو حزب هم در شهرهای همديگر نفوذ و قدرتی ندارند. بيش از ۴/۱ مردم کردستان عراق، با بيکاری و فقر روبرو هستند و گروهی از مقامات و مسئول نيز در اوج رفاه و ناز و نعمت و اين اختلاف طبقاتی، موجب تزلزل حکومت اقليم شده .مخالفان حاکم اقليم را به فريب افکار عمومی و تاراج اموال عمومی و تبارگماری و فروش منابع زمينی کردستان و .... متهم می کنند و می گويند او به روش های غير مردمی و تقلب ، رهبر تحميلی شده، خود را رهبر کردستان ناميده و با نزاهت اکثر ارا به دست نياورده - کسی که قدرت مطلق را در کردستان برای خود حقی انحصاری می داند و با تبليغات رسانه ای يک نوع تقدس ساخته و پرداخته است. گروه های چپ سکولار هم شرايط و روابط رهبری اقليم را قبول ندارند و اسلامی ها – سلفی ها و صوفی ها و اخوان ها – از سرکوب خود توسط اقليم و حزب های سنتی، گله ها دارند. حتی حزب گوران می گويد که رهبری اقليم ملک انحصاری يک شخص نيست و وی صلاحيت و مشروعيت رهبری را ندارد و اما رهبر فعلی هم خود را رهبر کردستان عراق می داند و می گويد، من با زور بر اين کرسی تکيه نزده ام و مردمان من را انتخاب کرده انداما رهبر فعلی، او مانند رهبر اقليم رفتار نمی کند و سياست امروزه او سياستی عشيره ای و مانند يک رئيس قبيله است و شايد اوضاع امروزه روز خاورميانه به او اين درس را بدهد که نمی تواند– فرزندش – را جانشين خود کند، و در حال حاضر شعارهای کارشناسان سياسی به اين سو می ،تظاهرات تنها در کردستان جنوبی شکل گرفت و در کردستان شمالی نوعی حکومت امنيتی و نظامی حکمفرماست. نسل جوان و مخالفان حکومت اقليم به شعارهايی اعتراض آميز دست زدند و مسئولان اقليم را عامل بدبختی و عقب ماندگی خود بداند!.. تيراندازی نيروهای حاکم فعلی ، به تظاهرات کنندگان باعث افزايش انتقادات نسبت به دولت اقليم شد. حتی افراد طراز اول حزب هم می گويند قادر به کنترل فساد و ريشه کنی نيستند رهبری اقليم در تازه ترين سخنان خود به وجود فساد اداری و مالی اعتراف داشت . مثلا اکثر منتقدان سياسی می گويند که حزب دمکرات بيشتر به دنبال مناقع اقتصادی است تا رقابت سياسی و به عنوان نمونه حاضر به پس دادن املاک مصادره ای به حکومت اقليم نيستند و هزاران قطعه زمين از شهرهای صلاح الدين و دهوک و اربيل را تصرف غيرقاننونی کرده اند. مثلا کسی از ميزان درامد گمرگ و نفت اطلاعی ندارد. کسی نمی داند که پروتکل ها و قراردادهای نفتی حاصله از زاخو تا گرميان، کجاست و با چه جايی امضا شده ؟ درآمدش کجاست و سودش چقدر است ؟ در صنعت توريسم ، کشاورزی، بهداشت، عمران، صنايع سنگين و ... کردستان هيچ رشدی نداشته است و هر چه هست شرکت های ايرانی و ترک هستند اما زمينه عمران و رشد اقتصادی در منطقه پس از ۱۹۹۱ خصوصا در کردستان جنوبی، فراهم نشده است. ۹۸% بودجه کردستان از بغداد می آيد ، , دولت فعلی کردستان گرچه دوباره رای اعتماد گرفت اما حکومت فعلی برهم صالح، ضعيف است و توانايی و قابليت اجرايی هم ندارد باشد دولت سايه نچيروان بارزانی وجود دارد و به آسانی قدرت مانور و حرکت ندارد مگر اين که يک حکومت تکنوکرات انتقالی درست شود که بتواند کار بکند نه اينکه ابزار دست حزب زيرا هنوز هم اعتماد در بين دو حزب مسلط کردستان عراق وجود ندارد، شايد در ظاهر امر توافقی استراتژيک داشته باشند اما مساله دولت سايه نچيروان هنوز هم بزرگترين تهديد حکومت برهم صالح است! يکی از مهم ترين فاکتورهای نزاع داخلی پارتی هم دودلی و ترديد نچيروان نسبت به مسعود بارزانی است. و پارلمان فلج است نه مرجع ، دستگاهی کارتونی و فکاهی، غير فعال و غير ناظر بر حکومت و گوش به فرمان اراده حزب مسلط.

اما از انتخابات زودهنگام در کردستان عراق ، سخن به ميان آمده ، آيا چاره ساز خواهد بود ؟ خواسته مردمان روشن است، دولتی ملی و چند حزبی می خواهند نه ۱ حزبی. در تاريخ دور و دراز کردستان همواره در ميان جامعه کردنشين، دين ها و مذهب های جداگانه بوده است و مردم همنشينی مسالمت اميز با ان داشته و دارند، پس در عالم سياست هم چنين است و خواهان تعدد حزب و منش سياسی يا پلوراليسم و چند رنگی آرا و افکار هم هستند. مردم خواهان رهبری تحميلی نيستند، بلکه دوستدار وجود رهبر شايسته سالار هستند بر اساس توافق سياسی. در منطقه خاورميانه امروزه روز، هم تغييراتی در حال زايش است چون سياست منطقه آبستن حوادث است. جامعه به خروش امده تا شعور به آزادی و آسايش کند نه اينکه صرفا بله قربان گو و آرزومند طول عمر حاکم مطلق باشند اما حزب سلطه نمی داند چه می خواهد ، خواسته جز بقا قدرت و ماندن بر کرسی قدرت را ندارد و برای همين منظور، عليل و ناتوان است در حل مشکل. و در اولين واکنش ديديم که خون و خون کشی شد و جوان کرد در خيابان کشته شد آن هم با گلوله حزب کردی، بين دفاع از ميز و اسم و عکس و کرسی حاکم تحميلی بر کردستان، يا حيات و زيستن جوان کرد، کدام يک را بايد انتخاب کرد ؟ مسلما دفاع از حق نسل جوان را
انتخابات زود هنگام ، واجب است اما مستلزماتی دارد نه اينکه ۲ شهر را تحت سلطه امنيتی داشته باشد و نيروهای امنيتی و نظامی مستقل نباشند و در منافسه و رقابت سياسی دخلت کنند و کميته ناظر مستقل هم وجود نداشته باشند و مديران برگزاری انتخابات هم حزبی باشد ، ديگر چه توقعی از اجرای انتخابات پاک هست ؟ با اين دم و دستگاه فعلی، انتخابات زودهنگام معنايی ندارد و نتيجه ای جز مورد دلخواه خود سلطه نخواهد داشت چون وزيران کشور، نظامی، قضايی از خود حزب مسلط است و زمينه تقلب در انتخابات مانند بار قبلی مهيا است. وقتی سيستم قضايی و اجرايی و اداری زير کنترل قدرت مسلط ۱ حزب باشد، بر پارلمان و همه نهادها مسلط باشند و سيستمی را بنا کرده باشند که در جهت تامين بقای قدرت حزب مسلط باشد ، برگزاری انتخابات بی معناست! وقتی بيت المال را برای خريدن وجدان مردم از طريق قدرت رسانه خرج می کنند و اداره حکومت و امپراتوری رسانه ای و دستگاه قضايی و امنيتی و نظامی به دست اوست، انتخابات آزاد معنادار است؟ وقتی زبان تهديد دارند به جای زبان سياسی ، هر کسی از حزب آنها نبوده است اخراج شده است، در سيستم قضايی، از هر کسی که مخالف باشد پرونده سازی می کنند و تحت عنوان مدعی العموم و يا شاکی خصوصی بی نام ونشان، برای وی پيگرد قانونی درست می کنند ، در انتخابات قبلی، ۲۰۰۰ نفر از افراد خواهان اصلاحات را از دواير دولتی اخراج کردند و يا حقوق بازنشستگی انان را قطع کردند و امروزه هم ديده ايم آدم ربايی ها، خانه به خانه و کوچه به کوچه تعقيب و پيگرد مخالفان، و فراری دادن مردمان.
تهمت هايی ناروا به تظاهرات کنندگان زدند، آنها را آشوبگر و فتنه گر می گويند. اين تظاهر کنندگان اکثرا نسل جوان کرد هستند که از حق سياسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی محروم است اما به هر حال نسل دوران ماهواره و تکنولوژی ارتباطات جهان مدرن است و نمی تواند يک فکر قبيله ای ان را رهبری بکند، به يک رهبر مدرن و باورمند به آزادی و حق حيات انسانی. نه حزب و حاکمی که برای سرکوب و خفه کردن صدای حزب مخالف ، يعنی گوران، با لشکر زرهی پياده، قصد حمله داشت و تا نزديکی سليمانيه هم امد که حزب گوران را سرکوب کنند. به کاربردن سلاح عليه سرکوب احزاب مخالف، در همه جهان منفور شده است اما حزب مسلط کردستان يک بار ديگر خواهان جنگ برادر کشی است.
و رياست فعلی حکومت اقليم ، در ابتدا سپاه پاسداران قدس را محکوم به دخالت در اوضاع کردستان کرد، اما آيا چنين است ؟ در جامعه کردستان، قبلا منافسه و رقابت در بين حزبهای کردی برای برطرف کردن و زدودن همديگر بوده است و امروزه اين روش تظاهرات و نقد قدرت مسلط، نشانه رشد سياسی است که نوعی از پلوراليسم و چند صدايی را فراهم کرده است و اينکه مردم شعور شناختی به مشارکت سياسی داشته باشند و سهيم باشند در روند کلی تغييرات سياسی و اجتماعی و جوهره سيستم سياسی کردستان، چند صدايی را می طلبد چون عصر ، زمانه گفتگو و تحمل رای مخالف است نه دوران دندان شکستن و دهان دوختن و گردن گرفتن... امروزه دوران گفتگو و نقد جدی است و مطرح کردن نقاط اساسی و مصالحه برای يافتن راه حل های عقلانی و بهتر در جهت رشد جامعه
اينکه فتنه ای است که دست ايران و سپاه قدس در زمينه تحريک اين تظاهرات است ، و شرم آور است و حرفی بی معنی ؛ البته اين سخن من نه برای دفاع از جمهوری اسلامی است، بلکه برای بيان اين واقعيت است که نسل جوان فعلی کردستان، می خواهد در مشارکت سياسی موطن خود، سهمی داشته باشد و خواسته روا دارند، همه نيک می دانند که دست ايران و تاثير سياست ايران در تشکيل حکومت بغداد و همين اقليم چگونه بوده است ؟ همه از روابط امنيتی، بازرگانی، سياسی بين حکومت اقليم و ايران مطلع هستند و نيز وجود دفاتر نمايندگی حزبی در ايران و متقابلا ۲ کنسولگری ايران در کردستان ؛ صرفا از اين شايعه می خواهند برای ترساندن امريکا و اروپا از نزديک شدن به نيروهای اپوزيسيون کردستان است که دست ايران در ماجراست و يا اينکه می گويند دست بعثی های عرب در ماجر است اما همه اين نسل جوان دوران طفوليت شان در زمانی بود که همين حزب مسلط در سال ۱۹۹۶ با تانک بعثی وارد اربيل شد و کرد کشی کرد و شووينيست های عرب را امروزه روز داخل حکومت کرده است...نسل جديد نسل پس از ۱۹۹۱ است نه حقوق بگير ايران بوده اند سالها، نه در ايران زيسته اند تا سال ۱۹۹۱، نه در اردوگاه های ايرانی بوده اند، و نه فارسی می دانند. نسلی است که می داند از حقوق سياسی و اجتماعی محروم است. از ۵۰۰۰۰ جوان کرد دارای تحصيلات عاليه، تنها ۴۵ نفر در دستگاه های حزبی و حکومتی جذب شده اند!

در سالهای ۵۸-۵۹ حزب دمکرات کردستان عراق که همکار جمهوری اسلامی بوده اند و در ايام جنگ ايران و عراق، همرزم جمهوری اسلامی و از سال ۱۹۹۱ هم بيشترين رابطه را داشته اند و امروزه هم می دانيد که مثلا همين عيد نوروز بودن دعوت رسمی ، همراه جلال طالبانی در مراسم نوروزی ايران شرکت کردند و در جاسات سياسی خود را خويشاوند جمهوری اسلامی و حتی نماينده جمهوری اسلامی در کردستان عراق می نامند و اين تهمت ها، جعل هايی برای فريب افکار عمومی و طبقه عوام است . سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ که کردهای ايران می خواستند با حکومت مرکزی کشور خودشان ، مصاحبت داشته باشند، اولين خواسته شان از مقامات جمهوری اسلامی اخراج قياده موقت از کردستان ايران بود و يادگار جنايات برادرکشی در شنو و نقده و پيرانشهر و سقز و ... متوجه شدند که ايران دخالتی ندارد، اما سوال شان اين است که چرا ايران در سرکوب و خفه کردن صدای مخالفان کمک شان نمی کند. زيرا انها وجود صدای مخالف را بر نمی تابند.
اما راه حل برون رفت کردستان عراق از اين بحران چيست ؟ امروزه در کردستان سلطه، در سر يک دوراهی قرار گرفته است : راه قلع و قمع که راه سرکوب و کشتن است و راه اصلاح که تجديد نظر است و پذيرش خواسته مردمان و اصلاح سياسی. شايد بهتر است که رهبر فعلی ، پوشش و لباس عشيره ای را از تن بيرون کند و به انتقادهای روشنفکران و مردم عادی کوچه و خيابان گوش فرا دهد و عصيان و احساسات و تعصب و تقدس و توهم و... را کنار بگذارد. بارزانی از سال ۱۹۹۱ عليه معارضين عراقی موضع گيری کرد و برای راضی کردن دل صدام حسين و بعثی ها، به ترور بسياری از انان پرداخت و برای همين منظور چهره ای محبوب در ميان عراق مدرن معاصر نيست. اما اين احتمال هست که اگر او احساس خطر کند اين احتمال هست که با ترکيه و يا بقايای بعثی ، ساخت و پاخت داشته باشد و همه اقليم را فدای موقيعت خود بکند و در گردابی تلخ و نابود کننده فرو ببرد".
بارزانی گرچه مدعی ۷۷% آرا است پس ان ۲۳% ديگر هم مردمانی هستند لايق شنيدن. پس رهبر معترضان و دگر انديشان هم هست و حتی کسانی هم که به او رای نداده اند، اما متاسفانه امروزه روز در کردستان عراق، افکار آزاد را افسار و غل و زنجير کرده اند و امکانات رسانه های آزاد مطلقا قابل قياس با رسانه ها و تريبون های قدرت مسلط نيست. نمی خواهند صدای مخالفی را بشنوند. حتی «مايکل روبين»، کارشناس موسسه امريکن اينترپرايز واشنگتن، در تازه ترين نوشته خود، مسعود بارزانی را به صدام و فرزندانش ـ مسرور و منصور ـ را به عدی و قسی تشبيه می کند.رفتار حزب پارتی دمکرات کردستان، شايد دوران حزب بعث را به ياد بياورد که همه چيز از نگاه امنيتی سنجيده شود و همه امور تحت کنترل و تسلط کامل و مطابق برنامه و خواست و منهج سياسی مطلوب خودشان باشد و اين ديگر در دوران جامعه مدرن امروز، چندان مقبوليتی ندارد. نمی توان به زور و تهديد و ارعاب و... مردم را پيرو خود کرد و با تبليغات رسانه ای مقدس سازی و خط قرمز کشيدن به دور از هر انتقادی و انگشت اتهام دراز کردن به منتقدی مردمان جامعه امروزه روز را قانع کرد. حکومت اقليم کردستان حاصل سالها زحمات مردم کردستان است و طبعا کسی خواهان فروپاشی ان نيست و يا از بين رفتن پارلمان و عدم سلطه قضايی و اداری و اجرايی و يا سيستم امنيتی و ايجاد خلا اجتماعی ، بلکه خواهان اشتی ملی و تفاهم سياسی و رفع ظلم اجتماعی و استراتژی عقلانی در سياست داخل و خارج و داشتن رابطه تندرست و سالم و منطقی بين گروه های سياسی، نه اينکه يکی همواره خواهان کرنش ديگران باشد و در حق همه اجحاف کند و دشمن های موهوم و ساختگی بتراشد و دم از برادری و آرامش بزند
در تجربه تک حزبی و يا جامعه تک صدايی معمولا ، حقوق بگيرانی در ميان اهل قلم پرورش داده می شوند به اين معنا که در برابر دستاوردهای مالی، وجدان حرفه ای خود را فراموش می کنند و اين لشکر قلم به دست حقوق بگير، هر کجا قدرت مسلط خواست حرکت و هجوم می کند و هرکجا خواست می ايستد... هر حزبی سياسی در جهان به منتقد و متفکر نياز دارد و نشانه فکر مدرن انسان امروز است اما اين ها برعکس وجود منتقد را دشمن می داند! يک فکر سياسی عقب مانده ، منتقد را جاسوس و مامور ناکجاآباد می داند، من را ياد اان حاکمی می اندازد که خود را دارای حق الهی می دانست و هر نقد از خود را محاربه با خدا تلقی می کرد ، و امروزه هم حزب مسلط برای خود تاريخی جعلی ساخته و پرداخته کرده است و اسلاف خود را رهبر آئينی و سمبل ملی می داند، ، اما اغراق در مقدس سازی در همه برهه های تاريخ ، فروپاشيد و اين نيز هم فرو می پاشد. در جنگ برادر کشی ۱۹۹۶ ، قدرت مسلط فعلی در کردستان، پيروزی خود را نشانه خدا در قران دانست و وعده خدا به پيغمبر ناميد، اما چند روز بعد نامه انها به طارق عزيز منتشر شد که از انها خواسته اند تا به کمک شان بيايند برای بازپس گيری شهر اربيل. يعنی استفاده از دين و مذهب برای منافع خودشان مجاز است و حتی امروزه به مردم کردستان می گويند اگر ما نباشيم اسلامی ها می آيند ، يعنی مردم را از اسلامی ها می ترسانند !....
گاهی می گويند الان وقت نقدها نيست و تجربه کردستان ، متزلزل و ضعيف است و با مخاطره روبرو می شود ... در علوم پايه – فيزيک و شميمی و ... – اول يک فرضيه را تجربه می کنند و بعد از عبور از بوته آزمايش ، نظريه می شود ، معقول نيست پس از ۲۰ سال حکمرانی گفت ما ضعيف هستيم پس از ۲۰ سال ، اگر کسی بگويد هنوز تجربه ما ضعيف است يعنی ان شخض منگول و فاقد عقل سليم است و در بيمارستان بيماريهای روانی بستری شود.
يعنی کار قدرت مسلط زمانه در کردستان از سال ۱۹۴۶ تا امروز، عزل کردن، به حاشيه راندن ، دور کردن، منع کردن، خفه کردن و ترور کردن منتقد بوده است و هست ، هميشه دوست دارند همه بله قربان گو باشد. هويت حکومت اقليم کردستان با مخاطره روبرو شده است، قدرت مسلط کردستان، حزب دمکرات کردستان ، سناريوی بقای قدرت دارد و هر انتقادی را نوعی از کودتا و انقلاب و ..توطئه بيگانه می خواند ، اين ها مدعی سالها مبارزه اند، زبان سياسی در هر نهاد سياسی نشانگر عقلانيت سياسی ان نهاد است ، زبان اين ها هم به کارگيری واژاگانی مانند کودتا و خائن و جاسوس و مامور و ... است، نشانه عقب ماندگی فکر سياسی است و اين توهين به کرامت انسانی است و متاسفم که يک حزب با اين سابقه مورد ادعا، با اين اسلوب به تمسخر منتقدين خودش بپردازد. متاسفانه رسانه ها در کردستان مستقل نيست و حزبی است و به عبارتی تريبون حزب و با پول مردم و حکومت درست می شوند و صرفا برای ترور شخصيتی منتقدان و مخالفان ۴۰۰ سايت و روزنامه و مجله و تلويزوين و راديو ، ابزارهای حزبی است . . که البته در جهان امروز صرفا حزبهای توتاليتر، کمونيست، نازی، فاشيست، اسلامی تندرو و ... بخش رسانه ای تريبون قدرت را به عنوان حربه ای جهت نابود کردن مخالف و منتقد به کار گرفته اند، که کار نخست آنها جعل و خلاف واقعيت گفتن است و تحميق مردم جامعه و تاريک کردن فضا و حقايق را قايم کردن و با اغراق ها ديو سازی کردن که اگر اين رهبر نباشد، مردم جامعه را گرگ خواهد خورد، سيلاب خواهد برد و از گرسنگی خواهند مرد، در تونس هم چنين بود، سالها انگار خاک مرده پاشيده بودند و شهر اشباح بود، تاريکی مسلط بر ان جامعه، اما در ان قبرستان ناگاه از هر قبری، شبحی سر بر آورد ، وگرنه تا چند ماه پيش افکار عمومی جهان، بن علی را نمی شناختند ! ..هميشه خودکامگان از ارهاب سياسی و اجتماعی و رسانه ای استفاده می کنند ، اما زمانی که جامعه ای باور به اراده رشد داشت، . برايش مقدس سازی و بت سازی و خط قرمز تعيين کردن و اجازه نقد ندادن، بی سود است.
در اين مدت پژاک در منطقه کردستان فعااليت داشته است ، در نوشته هايم هميشه به اين موضوع اشاره داشته ام که فعاليت اين گروه مسلح، هزينه های زيادی را برای کردستان ايران در بر داشته است. ايران با اتحاديه ميهنی و دمکرات کردستان ، برای کنترل پژاک سخن رانده است اما حکومت اقليم هر از گاهی سعی در دوگانه رفتار کردن دارد ، از طرفی در اربيل مجوز اجرای تظاهرات در جلوی سفارت ايران داده می شود و از طرفی هم اقدام تروريستی پژاک را در مربوان و سنندج، محکوم می کند، اين تناقض يعنی چه ؟ نمی دانم ...اما به هر حال کنترل پژاک را به عنوان يک کارت ، حکومت اقليم برای جمهوری اسلامی به کار می برد. اما نسخه پژاک به درد کردستان ترکيه می خورد و کومله و دمکرات هم اين راه را رفتند اما به جايی نرسيد و هنوز هم منش مسلحانه را شايد کنار گذاشته اند اما سلاح را از خود جدا نکرده اند و اين حرکت پژاک جز اعمال هزينه برای کردها و از بين رفتن استعدادها و عقب ماندگی اقتصادی و ايجاد بستر بقای نگاه امنيتی، فايده ای ندارد . کار اين ها صرفا تروريسم و ضرر به منطقه و ترانزيت مواد مخدر و فعاليت امنيتی است که به منفعت کردستان نيست.
اما به هر حال وجود پژاک و بقايای پ ک ک هيچ نفع و سودی برای کردستان ايران و عراق ندارند، پ ک ک با ايران همکاری داشت و يکی از نقاط مورد گله لائيک های ترکيه از ايران، همانا همکاری پ ک ک با ايران بود و اين گروه بنا به سخن حميد درويش در ابتدا با کمک نيروی امنيتی سوريه فعاليت را شروع کرد و ۱۱۰۰۰ جوان کرد سوريه را گوشت دم توپ کرد و نيروهای مستعد کردستان سوريه را از بين برد و بعدها هم ديديم که چگونه در دادگاه ترکيه سرخم کرد و گفت من يک ترکم ! و کردها ملتی هستند که تاريخ مبارزه و مقاومت دارند و بيرون از مرز جغرافيايی خود هم حمله ای نکرده اند و جز دفاع هم نجنگيده اند و مرتکب ترور هم نشده اند و خود قربانی ترور بوده اند از ميز مذاکره اسماعيل سميتقو يا سمکو تا دوران های بعد، بنابراين سطح شعور و فهم مردم کردستان فراتر از پيروی از يک گروه مسلح تروريست و قاچاقچی مواد مخدر است که از اسم کرد و کردستان سواستفاده می کند.

عرفان قانعی فرد
محقق تاريخ معاصر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016