چهارشنبه 22 تیر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا سپاهی‌ها می‌خواهند احمدی‌نژاد را بردارند؟ محسن سازگارا

محسن سازگارا
سپاه يک برآورد استراتژيک از خود کرده است و آن اين که نمی‌تواند در سه جبهه، هم‌زمان بجنگد. يعنی نمی‌تواند در يک زمان، هم درون حکومت، هم با جامعه بين‌المللی و هم با مردم بجنگد. تصميم گرفته که دو جبهه نخست را به آرامش برساند ولی نسبت به مردم، سخت‌گيری و سرکوب را بالا می‌برد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نام خدا

اول- در انتخابات سال هشتاد و چهار، گزينه اول خامنه ای، احمدی نژاد نبود. اين باند کودتاچی و توطئه گر درون سپاه بود که سه هفته مانده به انتخابات، ابتدا مجتبی خامنه ای را پخت و سپس هم گردن خود حضرتش گذاشت که احمدی نژاد بايد رئيس جمهورشود. درهمان انتخابات هم حسابی تقلب کردند. اول کروبی را با تقلب کنار زدند و بعد هم در دور دوم با تقلب، هاشمی را سنگ روی يخ کردند. کروبی صراحتا از دخالت مجتبی نام برد و هاشمی گفت به خدا شکايت می کنم. در چهار سال دوره اول احمدی نژاد، آن چنان فسادی در پروژه های کشور و شرکت ها، به خصوص نفت وگاز، به پا کردند و آن چنان بيت خامنه ای هم درگير اين فسادها شد که اصولا نمی توانستند دولت را دست کس ديگری بدهند. مخصوصا دست آدمی مثل موسوی که سرمايه اصلی اش، صداقت وسلامت بود. به همين دليل هم وقتی مطمئن شدند که قافيه را باخته اند و جامعه موج برداشته ومردم به ميدان آمده اند، دست به کودتا زدند. گرفتند و بستند و کشتند و سوختند و کردند آن چه را که همگان می دانند تا همين امروز؛ و البته بزرگ ترين رسوايی تاريخ معاصرايران را هم برای خودشان درست کردند.

دوم- وقتی احمدی نژاد خيارش کونه کرد ودراين دوردوم، فهميد که ريش آقا به دستش هست و آش کشک خاله ای است که پای خامنه ای و باند سپاهی ها نوشته شده، شروع به لگد زدن کرد و دم خرش را حسابی دراز بست. آدمی مثل مشايی درکنارش قرارگرفت و ابتدا اطرافيان احمدی نژاد را از نزديک ترين يارانش پاکسازی کرد وبعد به هواربسط قدرت افتاد. از تابستان سال گذشته، به تدريج کلاه سپاهی ها با احمدی نژاد برسر چهارموضوع توی هم رفت:
اولی مسئله پول است. مشايی و رحيمی و دارو دسته ای که به گروه انحرافی معروف شده اند، پايشان را در بسياری از پروژه های کشوردرازکرده اند. مسئله ای که اصلا خوشايند سپاهی ها نيست. درحد چند تا دزدی گرگی، مشکلی نبود، ولی وقتی سراغ نفت آمدند و بانک درست کردن های پی درپی و پيمانکاری های بزرگ، ديگربرای سپاهی ها وبيت خامنه ای قابل تحمل نبود.
دومی مسئله سياست خارجی است. از وقتی زيرآب آقای متکی زده شد و معلوم شد که آقای مشايی، پشت پرده برای آمريکايی ها پيغام می فرستد که اهل مذاکره است واين تندروها وآخوندها نمی گذارند وتازه مردم اسرائيل هم خوبند ومشکلی با آن ها ندارد و ازاين جورعشوه ها، ديگر برای خود خامنه ای هم قابل تحمل نبود؛ چه رسد به سپاهی ها وجناب سردارقاسم سليمانی، فرمانده نيروی قدس. کسی که بارها برای آمريکايی ها پيغام فرستاده که برای مذاکرات به سبک چانه زنی بزرگ آماده است؛ يعنی صحبت يک جا برسرتمام کارت هايی که درعراق وافغانستان و فلسطين و لبنان و پروژه اتمی وساير موارد ، دست سپاه است. تصورکودکانه سپاه از سياست خارجی که سال ها است دنبال تروريسم و توطئه در منطقه و اقصی نقاط دنيا است تا يک روزی با اين کارت ها، سر ميز مذاکره با آمريکايی ها امتياز بگيرد. کاشکی کمی شعور و شناخت از سياست داخلی آمريکا داشتند تا بدانند اين تصورچقدر کودکانه است.
سومی مسئله وزارت اطلاعات است. با توجه به پيشينه اطلاعاتی آقای مشايی، اوخيلی خوب از قدرت اين وزارت خانه درکشوراطلاع دارد. گويا ايشان واحمدی نژاد، مدارکی راهم از اين دستگاه بلند کرده اند که برای روز مبادای دعواها، ابزارگرو کشی داشته باشند. اما سپاهی ها سال ها زحمت کشيده و اطلاعات موازی درست کرده اند تا روزی بالاخره وزارت اطلاعات را به دست بگيرند. کاری که از روز اول تشکيل اين وزارت خانه، دنبالش بودند. ضمن اين که خامنه ای هم يک باردر دوره خاتمی، رنج از دست دادن وزارت اطلاعات را کشيده وهرگز حاضرنبود اين دستگاه از زير دستش دوباره بيرون برود. به همين دليل هم وقتی دعوا به تصاحب وزارت اطلاعات رسيد، حسابی جدی و علنی شد.
وچهارمی هم مسئله مهره چينی برای مجلس آتی ورياست جمهوری بعدی است. ضمن اين که تا همين جای کارهم، احمدی نژادی ها بيش از پنج هزار نفر را درپست های مديريتی کشورجابه جا کرده و سعی کرده اند آدم های خودشان را بگذارند، آن هم بدون اجازه بيت خامنه ای و سپاهی ها. اگرچه خاک مملکت جوری است که همين که طشت يکی از پشت بام بيفتد، هيچ کدام ازاين مديرانی که سرسفره احمدی نژاد نشسته اند، به او وفا نخواهند کرد. آن چنان که درقصه وزارت اطلاعات و خانه نشينی يازده روزه اش، حتی وزيران و استاندارهايش هم حاضرنشدند يک نامه بی قابليت برايش امضاء کنند. بگذريم.
بر اساس اين چهار زمينه اختلاف، حدود سه ماه قبل، عزيزجعفری، فرمانده کل سپاه در يک صحبت خصوصی، از احمدی نژاد خواست تا مشايی و پاره ای آدم هايش را کناربگذارد که او هم زير بارنرفت. از اين جا کليد سناريو زده شد. ابتدا به سراغ خامنه ای رفتند و گردنش گذاشتند که بايد عده ای را از دورو بر احمدی نژاد بگيرند. خامنه ای هنوز هم دنبال اين است که هرطورشده، احمدی نژاد را تا آخر دوره بکشاند و می داند که برداشتن او مثل يک تف سربالا است که بيخ ريش خودش می افتد. اما وقتی قصه عزل مصلحی پيش آمد، رضايت داد که سپاهی ها دستگيری ها را شروع کرده وبه قوت هم بازجويی کنند، اين به قوت البته يعنی جواز شکنجه تا سرحد مرگ. ماشين سپاهی ها به راه افتاد. با چراغ سبز گرفتن از خامنه ای، تبليغات شروع شد والحمدلله درميان نمايندگان مجلس و روحانيون قم و صنف مداح ها و بادمجان دورقاب چين های خامنه ای به قدرکافی آدم بی شخصيت وجود دارد که تا ديروز احمدی نژاد را صدر آسمان می نشاندند و امروز تازه يادشان آمده که اين احمدی نژاد با جن گيرها وفال گيرها و خود شيطان رجيم مرتبط است و اطرافيان او دزدند وفساد های آن چنانی دارند و ... خلاصه حرف هايی درهمين يکی دو ماه گذشته زده اند که شش سال بود تمام مخالفين می زدند. گروهی از زندانيان سياسی ما که همين الآن هم در زندان هستند، جرمشان توهين به رئيس جمهور است ومصداقش هم همين جورحرف ها، تازه خيلی هم ملايم تر.

سوم- اما غيرازاين چهار زمينه اختلاف با احمدی نژاد، سپاه يک برآورد استراتژيک هم از خود کرده است و آن اين که نمی تواند در سه جبهه، هم زمان بجنگد. يعنی نمی تواند دريک زمان، هم درون حکومت، هم با جامعه بين المللی و هم با مردم بجنگد. تصميم گرفته که دوجبهه را به آرامش برساند. تکليف جبهه داخل حکومت را با دستگيری وحمله به اطرافيان احمدی نژاد و مطيع و منقاد کردن خود او و درصورت عدم تمکين، با برداشتن او، می خواهد روشن کند. جبهه خارجی را با استراتژی چانه زنی بزرگ که فکر می کند هنوز کار می کند، می خواهد حل کند؛ ولی نسبت به مردم، سخت گيری و سرکوب را بالا می برد. اين روزها خامنه ای به چند نفر گفته که اوضاع منطقه به نفع ما نيست و فشار جامعه جهانی بالا است و بايد خطر را دور کرد. مشغول زمينه سازی است که اگر سراغ کوتاه آمدن و سازش با دنيا رفت، خيلی هو نشود. بعيد هم نيست که برای اين کار از هاشمی رفسنجانی مايه بگذارد. ( بايد ديد خود هاشمی چقدر زرنگ است و چقدر حاضر است کلاه هايی که خامنه ای برايش می دوزد به سر بگذارد). سپاه هم مشغول توجيه کادرهای بالا و بدنه نسبت به برداشتن احمدی نژاد و گروه انحرافی است، برای بالايی ها می کوشد تا ازآبروی امثال سردارعلی شمخانی درميان سپاهی های قديمی استفاده کند و پايينی ها را دست فرمانده بسيج و فرمانده لشکرمحمد رسول الله تهران سپرده است.

چهارم- اما درورای تمام اين محاسبات، يک نکته ازهمه مهم ترهم وجود دارد؛ و آن هم امواج بلند بحران اقتصادی است که مثل يک سونامی درراه است وبه صورت کابوس سپاه و خامنه ای درآمده و حضرات تازه به ابعاد آن پی برده اند. تازه فهميده اند که نرخ تورم بالا و نرخ بيکاری وحشتناک، همزمان، درکمين کشوراست. رکود تورمی عميقی در راه است که می تواند طبقات فرودست را هم به ميدان بياورد ودرمبارزه با رژيم، به طبقه متوسط ملحق نمايد؛ يعنی اتفاقی که در آمريکای لاتين سرانجام به سقوط کودتاچی های نظامی منجر شد. به همين دليل، شروع کرده اند به اين حرف که قرار است از پاييز، گروه انحرافی، بحران اقتصادی و شهرآشوب درست کند؛ واين يعنی فرار به جلو، با شدت گيری بحران اقتصادی، هر اعتراضی که مردم بکنند برا به اين ترتيب به پای احمدی نژاد و باندش بريزند، تا هم مردم را دلسرد سازند و هم به بهانه توطئه، راحت تر با باند احمدی نژاد برخورد کنند. وقتی کار سخت شد، تقصيرها را يک سره گردن احمدی نژاد بياندازند و اورا سر ببرند و انگار نه انگارکه تمام سياست های اقتصادی احمدی نژاد، تاييد و سفارش خامنه ای وپشتيبانی همين سپاهی ها را داشته است. واصلا دقيق تر، مگرغيراز اين است که دردولت احمدی نژاد، بخش های اصلی و استراتژيک مديريت کشوردست سپاه بوده و سوء مديريت و بی لياقتی اين حضرات، با کشورو اقتصادش همان کاری را کرد که با جنگ ايران وعراق کرده بود. جنگ بی سرانجامی که به قيمت خون ۲۶۷ هزارفرزند ايران زمين و بيش از نيم ميليون مجروح وميليارد ها دلار خسارت، تمام شد.
اين قصه جن گيرو رمال و فال گيرهم، اگرچه غلط نيست، ولی نسبت به اصل ماجرا حسابی انحرافی است. حتی قصه مشايی و گروه او هم، فرعی است ونبايد ما را از اصل ماجرا که خيانت بزرگ خامنه ای و سپاهی ها به ملت ايران بوده، منحرف سازد. دراين خيانت، فرد روانی و مريضی مثل احمدی نژاد را با کودتا وکشتاروتجاوز و زندان، به مردم تحميل کردند، کشور را ويران و مردم را فقير و خودشان را غنی کردند.
مردمی که با مبارزات جانانه خود، اکنون يک پارچه، با شعار مرگ بر ديکتاتور و برگزاری انتخابات آزاد و با تکيه بريک مقاومت مدنی همه جانبه، درمقابل استبداد دينی و تبلورآن، يعنی ولايت فقيه، ايستاده اند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016