ميراندن رهبران سبز در زندان!؟ علی کشتگر
شورای هماهنگی راه سبز اميد بهجای ايفای نقش اين رهبران زندانی، بهتر است که انرژی خود را صرف جلب افکار عمومی ايران و جهان برای آزادی آنها کند. چرا که کوشش برای ايفای نقش اين دو رهبر شناخته شده و مورد اعتماد طيف متکثر جنبش توسط جمعی ناشناخته که در انظار فعالان جنبش سبز کموبيش بهصورت يک "گروه خودی" جلوه میکنند و از اعتماد کافی برخوردار نيستند غيرممکن و تفرقه انگيز است. بويژه آن که اين شورا برخلاف نام خود تاکنون برای هماهنگ کردن طيف متنوع جنبش سبز هيج اقدام مؤثری نداشته است
عيسی سحرخيز در نامه تکان دهنده خود از قعر زندان رجايی شهر به احمد شهيد- گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل- می نويسد:
"برمن و ديگر هم بندانم آشکار و بديهی است که استراتژی اين نظام کشتن بی صدا و تدريجی زندانيان معترض است. آنها عامدا تصميم دارند که ما را نابود کنند و مرگ خاموش ما را تدارک ديده اند."
با خواندن اين نامه بسياری از جنايات گذشته و حال نظام در ذهنم مرور می شوند. قتل عام هزاران زندانی سياسی، ترور مخالفان سرشناس نظام در خارج از ايران، قتل های فجيع نويسندگان و روشنفکران، پروژه به دره افکندن دسته جمعی نويسندگان، چهره بر صندلی چرخدار نشسته سعيد حجاريان، اعدام ها و فجايع بی شمار در کردستان، بلوچستان، خوزستان و...، سرکوب های خونين دو ساله گذشته، له کردن معترضان در زير چرخهای خودروی نيروی انتظامی، تجاوز و قتل در کهريزک، سربه نيست کردن دکتر پوراندرجانی شاهد کهريزک، آزار و مرگ دلخراش هاله سحابی و صابر، و بالاخره حصر موسوی و کروبی و مسدود کردن همه راههای ارتباطی آنان با مردم... و بازهم تامل روی اين جملات سحرخيز"عامدا تصميم دارند ما را نابود کنند و مرگ خاموش ما را تدارک ديده اند.
" آيا اين نامه که خطاب آن احمد شهيد است، ما را نيز مخاطب قرار نمی دهد و از ما استمداد نمی جويد؟
به راستی موسوی و کروبی در چه شرايطی هستند؟ شب و روز خود را چگونه می گذرانند؟ غذا، دارو و ساير مايحتاج آنها چگونه و توسط چه کسانی به آنها می رسد؟
آنها در چنگال دشمنان خود اسير هستند. دشمنی که هيچ ارزشی برای جان مخالف خود قائل نيست. اگر ترس از اعتراضات داخلی و واکنش های جهانی نبود، آيا آنها تا به امروز زنده می ماندند؟ آيا مرگ تدريجی آنها در دستور کار زندانبانان نيست؟ مثلا از طريق "چيزخورکردن" تدريجی آنها يا جلوگيری از دسترسی آنها به پزشک و دارو...
از ابراز نگرانی مادر سالخورده زهرا رهنورد که ميرحسين و همسرش را تکيده و رنگ پريده، اما با روحيه ای قوی توصيف کرده بود نيزنبايد به آسانی گذشت.
اخيرا انجمن اسلامی پزشکان نيز نسبت به سلامت ميرحسين موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان ابراز نگرانی کرده و خواستار معاينه پزشکی آنان توسط پزشکان مستقل شده است.(کلمه)
اين ابراز نگرانی ها مرا واداشت تا درباره امکان و احتمال مسموم کردن آنها پرس و جو کنم. پاسخ علوم داروسازی و پزشکی به پرسش های من آن بود که ترکيبات دارويی و سموم خاصی وجود دارند که اگر به ميزان اندک به غذای روزانه انسان اضافه شوند بسته به نوع خود می توانند سيستم عصبی و يا کليه و کبد را تخريب کنند و موجب بيماری های مرگبار شوند.
در زندانهايی مثل اوين و رجايی شهرازآنجا که زندانيان سياسی هم بند از حال و روز هم با خبرند احتمال آن که زندانی، قربانی چنين نيات پليدی قرار گيرد کمتر است.از اين نظر شرايط موسوی و کروبی و همسرانشان از ساير زندانيان سياسی بدتر است. چرا که اينها از تماس با هم بند و يا ماموران متنوع و متفاوت زندان نيز محروم اند. و حالا بيائيد صادقانه به اين پرسش بينديشيم:
آيا ما، مايی که خود را فعال جنبش سبز می دانيم، از زمان زندانی شدن رهبران جنبش به حداقل وظايف خود در امر دفاع از سلامت و جان آنان عمل کرده ايم؟ آيا به اين مساله توجه کرده ايم که کارزار دفاع از اين دو زندانی خود بهترين و موثرترين وسيله برای اتحاد و تحرک جنبش سبز است؟
آنها به عهدی که با معترضان بسته بودند وفا کردند و به بهای از دست دادن امنيت و سلامت خود، يعنی با مايه گذاشتن از جان خود بر مواضع خود ايستادند. دفاع از آنان دفاع از موجوديت جنبش سبز و شرط ضروی تحرک و پويائی آن است. جنبشی که دفاع بايسته از رهبران زندانی خود نکند شايسته پيروزی نيست.
موسوی و کروبی اين دو نماد مقاومت جنبش سبز، چه بخواهيم و چه نخواهيم، در شرايط حاضر معتبرترين و مورد اعتمادترين چهره های اين جنبش هستند. اين دو، تنها کسانی هستند که در حال حاضر برسر جايگاه آنان در اين جنبش اجماع وجود دارد. يعنی آن که تقريبا همه طيف های جنبش سبز به آنان اعتماد و يا نسبتا اعتماد دارند و بر نقش آنان مهر تائيد می زنند. به اين اعتبار اين دوچهره شاخص، حلقه های پيوند جريانات و فعالان متنوع و متفاوت جنبش سبز به شمار می روند. و اين خود موهبت و فرصت بزرگی برای حفظ اتحاد و هماهنگی جنبش سبز است.
در حال حاضرموثرترين راه مقابله با نقشه حکومت عليه جنبش سبز و رهبران آن بلند کردن پرچم دفاع از آزادی اين دو نماد مقاومت و توسل به همه اقدامات ممکن و موثر در داخل و خارج کشوراست. امری که پيوندهای درونی جنبش سبز را نيز تحکيم می بخشد.
شورای هماهنگی راه سبز اميد نيز به جای تلاش برای ايفای نقش اين رهبران زندانی، بهتر است که انرژی خود را صرف همين کار بکند. چرا که کوشش برای ايفای نقش اين دو رهبر شناخته شده و مورد اعتماد طيف متکثر جنبش توسط جمعی ناشناخته که در انظار فعالان جنبش سبز کم و بيش به صورت يک "گروه خودی" جلوه می کنند و از اعتماد کافی برخوردار نيستند غيرممکن و تفرقه انگيز است. بويژه آن که اين شورا برخلاف نام خود تاکنون برای هماهنگ کردن طيف متنوع جنبش سبز هيج اقدام موثری نداشته است. برعکس بسياری برآن اند که تاکنون به جای تلاش برای هماهنگی اجزاء متفاوت جنبش سبز، کوشيده است نقش رهبری کننده را برعهده گيرد. امری که از موسوی و کروبی بخاطر کسب اعتماد ملی و مشروعيت پذيرفتنی و ممکن بود، اما از اين افراد نپذيرفتنی وغيرممکن است. اگر اين افراد و هرگروه ديگر متعلق به جنبش سبز هدف خود را دفاع از جان اين دو رهبر جنبش سبز و تلاش برای آزادی آنان قرار دهند، سايرين از آن استقبال می کنند و در نتيجه به جای ايفای نقش منفی و تفرقه افکنانه، نقشی مثبت و وحدت بخش ايفا خواهد کرد.
برای دفاع از زندانيان و تحرک در جنبش سبز به موارد زير فکر کنيم:
- ارسال نامه های دسته جمعی با امضای تعداد هرچه بيشتری از فعالان و چهره های جنبش دموکراسی خواهی ايران به سازمان ها و مراجع جهانی و از جمله به گزارش گر ويژه حقوق بشر سازمان ملل. در اين نامه ها از جمله می توان خواستار معاينه زندانيان سياسی توسط پزشکان مستقل شد.
- برگزاری گردهمايی ها و تظاهرات اعتراضی برنامه ريزی شده در حمايت از رهبران زندانی جنبش سبز در خارج از ايران، امری که بازتاب آن در کشور موجب ارتقاء روحيه عمومی و نيز همبستگی هرچه بيشتر فعالان جنبش ملی آزاديخواهی در داخل و خارج کشور خواهد بود.
- خطاب قرار دادن نيروهای نظامی کشور، يادآوری کردن سرنوشت عبرت انگيز کسانی که در نطام های استبدادی دست خود را به خون هموطنان خود آغشته کردند و ترغيب آنان به همراهی و همدردی با مردم از طريق شناساندن هدف های جنبش سبز...
سازماندهی مباحث درباره استراتژی جنبش سبز و راههای تحکيم اتحاد و همبستگی هرچه بيشتر اجزای تشکيل دهنده آن.
علی کشتگر