شنبه 15 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
29 دی» دورنمای بن‌بست هسته‌ای ايران از ديد جهان، محمد فيروزيان
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

صلح جهانی از نگاه ايرانی، محمد فيروزيان

اين نوشتار کمی از بحث های روزنامه ای پيرامون سير تحولات در ايران و منطقه فراتر رفته تا شايد تلنگوری دوباره بزند به همه صاحبان انديشه و قلم و فعالان عرصه سياست که گفتمان انتقادی و تحليلی مشترکی را پيرامون يک ضرورت- صلح- دنبال کنند تا بستری برای دست يافتن به منفعت فراگير تر و مصلحت ساختاری و پايدار برای همه در ايران و جهان فراهم گردد. نگارنده به خوبی می داند که تعارضات و اختلافات، گروه بندی ها و جبهه گيری ها در فضای سياسی- اجتماعی ايران و تا حدودی سطحی تر در روند تحولات منطقه تا چه حد عينی، جدی و حقيقی است؛ و اينکه اين چالش ها مهم، ضروری و آينده ساز است. اما بی توجهی و سهل انگاری در انديشيدن و پرداختن به اين ضرورت مشترک در فضای تعمق فلسفی و تعامل فکری ايرانی نه تنها گذار تحول را در ايران در بطن خود منزوی می سازد که چه بسا ريسک واگرايی عصبی و دوری جويی احساسی را در ميان کنشگران سياسی و حزبی بالا برده که اين خود مانع به ثمر رسيدن تحولی مفيد و ماندگار در راستای مصالح مردم ما و نوع انسان خواهد شد. نويسنده از سال ۱۳۸۲ به محض بازگشت به وطن اهميت پرداختن به بحث صلح را در لجنه های سياسی و حلقه های دانشگاهی کشور به گونه ای آکادميک و سيستماتيک، به دوستان سياسی و دانشگاهی هميشه يادآوری می کرد.

***

اگر چه ايران کشور بزرگی از نقطه نظر جغرافيايی، اقتصادی و دانش و فن آوری به شمار نمی آيد؛ قدرت های بزرگ در طول تاريخ معاصر نه تنها به دارايی های ايران که به محيط جغرافيايی آن توجه ويژه داشته اند. نقش کهن اين کشور در بارور کردن تمدن شرقی و ظرفيت بالقوه بزرگ تاريخ سازی آن در زمان کنونی، اين دولت- ملت را همچنان در جايگاهی ويژه برای دوست و دشمن قرار داده است. پتانسيل شايسته ايران در شکل دادن به مسير تحولات در سطح منطقه ای پهناور که به نوعی شريان اقتصاد و ضربان ثبات و امنيت جهان بدان بسته است؛ ناگزير ذهن رهبران و سياستمداران بزرگ دنيا را به ايران به عنوان کشوری که قابليت دارد نقطه تلاقی تحولات خاورميانه نو و يکی از مراکز ثقل چالش و يا کنش بين شرق و غرب باشد؛ مشغول داشته است. اين در حالی است که اين کشور دست کم سه کشور بزرگ تأثير گذار را در نزديکی مرزهای خود دارد- روسيه، هند و چين. ايران تا حدود زيادی قادر است به اشکال مختلف منافع و حساسيت های اين سه قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای را تقويت، تحکيم، تهديد و يا تحريک کند. گذشته از اين سه کشور مهم مجاور، ايران ۱۵ همسايه کوچک و بزرگ از سوی زمين و دريا دارد که بيشتر آنها به گونه ای نبض بخشی از دنيا را در کف خود دارند. مراکز انرژی و سرمايه گذاری های جاه طلبانه در فراسوی شمال و جنوب ايران، کانون های خطر و بحران و هسته های تهديدگر صلح جهانی در مرزهای شرق و غرب اين کشور بر کسی پوشيده نيست. آيا در اين شرايط ايران بايد و يا می تواند تنها يک جزيره ثبات باشد و يا شايسته است فراتر از آن پل دوستی و آشتی شود؟ چگونه ايران که نا خواسته در کانون خير و شر تحولات منطقه ای چنين حساس قرار گرفته، می تواند بحران را به امکان تبديل سازد؟ اين پرسشی است که در سياق انديشه و سياست ما پيرامون پيشبرد صلح می بايست پاسخ داده شود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ايران در کانون سه بحران بزرگ جهانی است. آسيای جنوبی بستر بارور افراط گرايی دينی و آبستن فاجعه هسته ای است. اين خطر تنها يک خيال نيست. آسيای ميانه و قفقاز در گذار سخت خود به دمکراسی گرفتار تروريزم دينی، نزاع خونين قومی، تنش های مرزی و قاچاق افسار گسيخته است. خاورميانه عربی- اسرائيلی دملی است کهنه و چرکين از بغض و کينه و تعصب کور دينی، زبانی و نژادی. سرانجام، بی ثباتی و ناامنی فرگير و فزاينده در جوامع عربی شمال و جنوب، خطر جدی و شايد اجتناب ناپذير برخورد منافع بازيگران منطقه ای را بيش از پيش هشدار می دهد. اين در حالی است که منافع اقتصادی و يا امنيتی کشورهای دوست مانند ايران و ترکيه و يا ترکيه و اسرائيل به گونه ای هويدا اصطکاک پيدا کرده است. چنين چيزی نشان دهنده آن است که تا چه ميزان درک متقابل اين کشورها از حساسيت ها و منافع اقتصادی و امنيتی يکديگر صوری و بی پايه بوده است. اين بدان معنا است که پيمان های استراتژيک در منطقه ای چنين مهم اساسا" وجود خارجی نداشته و چه بسا گرايش های تاکتيکی اين کشورها در وفاداری به الگوهای همگرايی بسيار شکننده است. علاوه بر آشوب های پيدا و پنهان در فراروی چارديوار ايران، اين کشور در درون خود نه تنها دستخوش ظهور ناموزون تکثر خواست ها و گرايش هاست که بيشتر در دام تشتت اراده و نگرش های نامتوازن و جريان سازی های يکسو نگرانه و خودخواهانه است. با اينهمه، تجربه بارها تحول انقلابی و پيشقراولی فکورانه مردم ايران در نوگرايی مدنی در سطح منطقه -هرچند که همواره دستخوش ايستايی و يا پس رفت بوده است- تضمينی است کم و بيش قابل اعتماد که بی ثباتی و نامنی از درون اين خاک صلح و آرامش جهانی را تهديد نخواهد کرد. اما در منطقه مجاور ايران، دست کم دو چالش ساختاری و نهادينه ديده می شود که به جرقه ای بسته است تا آتش جنگی ايدئولوژيک- استراتژيک را در پهنه سه آسيا و سپس اروپا و جهان برافروزد. عراق و افغانستان در حال حاضر تنها ميدان زد و بند قومی- مذهبی گروه های متخاصم محلی و زورآزمايی قدرت های منطقه ای هستند.

گذرگاه ايران که روزی مرکز جاده ابريشم و تجارت جهانی بود؛ طی سال ها بواسطه فقدان درک درست کارگزاران از موقعيت و توانمندی ها و دارايی های سازنده ايران و نيز عدم سياستگذاری واقع بينانه دولت ها در بهره وری از فرصت ها و فرصت سازی و به ويژه در اين سال ها در سايه عدم اقبال و بلکه سنگ اندازی قدرت های مخالف و سرانجام جاه طلبی های واگرايانه رقبای منطقه ای، از مسير تجارت و سرمايه گذاری کنار گذاشته شده است. در صورت ادامه اين بی مبالاتی و بی عدالتی، جای نگرانی خواهد بود که اين سرزمين فرهنگ و فلسفه، به دالان مخوف تصميم سازی برای انتقال گسترده و سيستماتيک قاچاق انسان و دارو و جولانگاهی برای سازماندهی راديکاليسم و تعصبات خرافی و جزمی تبديل گردد. پيامد چنين پيشامد نا ميمونی لاجرم بستری هموار خواهد بود برای گذار و گذر تروريزم بی رحم خارجی. اين در حالی است که کشوری با چنين دارايی های عظيم انرژی و قابليت های متنوع، بی نظير و سودآور برای جذب و انتقال همه گونه سرمايه گذاری، می تواند سهمی درخور برای بهبود رفاه و حيات اقتصادی شرق نزديک و اروپا داشته باشد. از اين رو اشتباهی جبران ناپذير خواهد بود اگر به دلايل واهی، عصبی و احساسی اين کشور در هاله ای از ناامنی ها قرار گيرد. بديهی است قبل از هر کس، سياستمداران و مردم ايران بايد در خود و رفتار خود جستجو کنند که چرا در چنين شرايط نا مقبولی قرار گرفته اند. اما هيچکس نمی تواند به سادگی بگويد که هر عيب که هست از سوی ايران است و بس. چنين تصوری صرفا" گواه تعصبی جاهلانه و عامدانه است که تا امروز به شکلی موجب خسارت و از دست رفتن رفاه و آسايش بيشتر در بخش بزرگی از بشريت شده است. به عنوان نمونه، لوله های صلح به سمت شرق و شمال غرب از دروازه های ايران به تنهايی می تواند شرايط زندگی و توسعه را در بخش بزرگی از دنيا به گونه ای خارق العاده دگرگون سازد. هرآينه، انزوای تحميلی ايران يگانه فاکتور اين نا بسامانی نيست بلکه دغدغه های سنتی ميان کشورهای ديگر مانند هند و پاکستان موانع جدی برای به ثمر رساندن اين آروزها است. همين دغدغه ها ايجاب می کند که همه و ازجمله در ايران به بحث صلح، واقع بينانه و پيگيرانه بپردازند. تأخير در اين مهم بسيار خسارت بار خواهد بود. دست يافتن به استرتژی جامع صلح جويانه از سوی کشوری مانند ايران قطعا" منشأ اثر کليدی و کاربردی در تخفيف و فرونشانی تنش ها و بحران های منطقه ای خواهد شد. عدم حضور قاطع، همکاری چشمگير و سياست ورزی مؤثر و مثبت چنين کشوری با امتيازات ويژه و امکانات منحصر به خود، خود کمکی خواهد بود برای آنکه چالش ها در اين منطقه ناهمگونی ها جان تازه گيرند. نگاهی به حوادث در لبنان، سوريه، افغانستان، تاجيکستان، آذربايجان و ارمنستان و سرانجام در عراق، بحرين و يمن اين نکته را روشن می سازد. هر گونه رويکرد سازنده ايران پيرامون تحولات اين کشورها به سود صلح، ثبات و آرامش منطقه خواهد بود.

اگر اين فرض را حتمی بدانيم که ايران دارای توانمندی های بالقوه و بالفعل در شکل دهی و تأثير گذاری بر روند صلح و تنش زدايی در سطح منطقه و شايد در جهان می باشد؛ آنگاه می بايست با در نظر داشت فاکتورهای بومی قدرت در ايران مانند توان غير متوازن و نامتعارف بسيج مردمی، احساسات سلحشورانه ملی و مذهبی و پتانسيل های ارزشمند استراتژيک، طرح موضوعی و طبقه بندی متناسب با واقعيت ها و ضرورت های ايرانی در مطالعات صلح ارائه دهيم. در اين چارچوب معيارها و اولويت غرب در پيشبرد ابتکارات صلح متناسب با توان، منافع و شرايط ما ارزيابی خواهد شد.

با عنايت به مباحثی که در پيش آمد می توان اهميت پرداختن اصولی به بحث کليدی صلح را دريافت. به ويژه آنکه پرداختن به موضوعاتی چون مطالعات منطقه ای، حقوق بشر، صلح و مديريت بحران همواره در ايران دهه ها ديرتر از برخی کشورهای در حال توسعه صورت پذيرفت. چنين رويکرد ناشيانه ای از سوی فرهيختگان و سياستگذاران امور آموزش و پژوهش نه تنها کشور را از ايفای نقش قابل در چارچوب گفتمان تمدنی در دوره وابستگی تمدن ها باز می دارد؛ بلکه اين انزوا و انفعال، خود مانعی بنيادی است برای بستر سازی جهت ورود به عرصه تعاملات راهبردی و کارکردی در سطح منطقه و جهان و فراهم آوردن فضای همگرايی و همکاری با دوستان و حتی دشمنان. اين بدان معنا است که نپرداختن به چنين بحث های کليشه ای و ريشه ای خود زمينه ساز واگرايی و دليلی برای واپس گرايی ايده آليستی خواهد شد. چنان فاجعه ای بی گمان کشور را از بازيگری کنشگر در صحنه روابط بين الملل به بازی خورده ای مدام چالشگر تبديل می سازد. ملتی که در تاريخ معاصرش بارها و بارها قربانی تجاوز، توطئه و تروريزم بوده است؛ اما حتی يکبار قصد تعدی و تخطی از نرم ها و آرايه های آرمانی و بشردوستانه را در تعاملات و معاملات خود با خارجی ها نداشته است؛ چرا بايد محاط تنش ها، آشوب ها و فسادهای فرهنگی و اجتماعی بار آمده از سوداگری و سودانگاری قدرت ها باشد؟ اين سئوالی است که اهميت پرداختن به اين بحث را برای ما روشن می سازد. در حاليکه ايران در مرزهايش و کمی آنسو تر از خاکش محصور بدترين نوع عقب ماندگی سياسی- اجتماعی و اقتصادی است که خواه ناخواه و گاه به گاه عوارض ناخوشايندش را به جامعه ما انتقال می دهد؛ چگونه می توان سر در برف کرده و از چاره يابی، چارچوب سازی و فرمول بندی راهکارهای کاربردی و آموزه های راهبردی جهت حل اين معضلات کوتاهی کرد؟ زمانی يک ديپلمات ايرانی می گفت که خدايا چرا نبايد همسايگانی مانند آلمان و فرانسه داشته باشيم و نويسنده در پاسخ گفت زمانی ما چنان همسايگانی خواهيم داشت که خودمان مانند انگليس دارای سياستی پويا باشيم. هويت باستانی، اصالت فرهنگی و جوهره فلسفی ما در کنار تجربه تاريخی زننده، به ما می گويد اگر در منطقه ما عصبيت و جاهليت ريشه بدواند و به سطح آيد، طوفان بدويت کيان ما را درخواهد نورديد. اما هرگاه قابليت ها و صلاحيت تمدنی، خوی مداراگرايانه و خصلت آشتی جويانه ما منشأ روزآمد و بهينه سازی فرهنگ در محيط پيرامونی ما شود، قدرت نهادی و نهانی ما آرامش را برای ما و منطقه ببار خواهد آورد. بحث صلح يک دستاويز تئوريک برای ربودن پروژه های پول ساز نبايد باشد؛ بلکه يک ضرورت است که ما را از درگيری ذهنی و ابهام ملی در برابر دو مقوله نا همسان يعنی توطئه خارجی و تشتت داخلی رها ساخته و از ناکارآمدی به خود آورده تا در گذار جهانی شدن نقش ساختاری خود را بيابيم.

در هر پروژه مطالعاتی صلح شايسته است شيوه تحليلی و انتقادی بکار گرفته شود. شيوه تحليلی بحث نبايست مبتنی بر اصول ايده آليستی و پيش دريافت فلسفی و فکری ما باشد. اگرچه معمول مطالعه در جامعه علمی ما بر پايه معيارهای فطری نوع بشر و باورهای پيشساخته ايرانی استوار است؛ ناگزير بحث در اين موضوع وامدار سير تاريخی تعاملات صلح جويانه خواهد بود. نگاه انتقادی از آن رو بايد باشد که مدار آزمون را بالاتر و ضريب خطا را پايين تر آورده تا ظرفيت بحث گسترده تر شود. نگاه انتقادی به معنای منفی بافی و رويه سلبی در برابر مجموعه مطالعات و ابتکارات غربی نيست. در اين کار بايد کوشيد تا نقاط ضعف و تعصب غربی را در پياده کردن راهکارهای صلح به ويژه در مناطق نا همخوان از نظر فرهنگی و مدنی، تمييز داده و ابهام در عناصر شاکله صلح همه جانبه و نيز فقدان متغيرهای مؤثر، با دقت و ظرافت شناسايی شود. پرروشن است که ديدگاه جانبدارانه اگر چه می تواند منطبق بر منطق باشد؛ خطر ريسک مفهومی بودن و ذهنی شدن را در بر دارد که اين خود می تواند محقق را به بی راهه و کج راهه و در نهايت به بن بست رهنمون سازد. بنابراين، در چنين بحثی، رويکرد تحليل انتقادی يعنی روشی فارغ از پيشداوری عجولانه و متعصبانه. مراد از اين سبک تحليل، فراتر از تحليل محتوا و مفهوم، درک مصاديق واقعی و صرف حقيقت عينی است و نه حقيقت خودانگارانه و انتزاعی. اين نوع مطالعه تجربی و ميدانی در واقع نگاه به بحث از زاويه عقل عملی است. بهره گيری از عقل ادراک و پرهيز از عقل احساس و کنکاش آکادميک پرسش هايی فطری و فکری در محيط خارجی و عينی، وسعت نظر در مطالعه و تجربه و دقت را در ارزيابی در پی خواهد داشت. در پايان، برای دريافت بهتر چيستی و ماهيت صلح حقيقی و نيز پردازش راهکارهای عملی و ملموس در راستای پياده سازی صلح و پيگرد چگونگی به بار نشستن آن، شايسته است آميزه ای از مطالعه تاريخی و ميدانی در بحث بکارگرفته شود. هرآينه، مطالعه ميدانی به ويژه در ايران و برای ايرانی واجب و بلکه مهيا تر است. چرا که اينهمه مسائل و مصائب ريز و درشت پيرامونی سزاوار آن است که بدان پرداخته شود و چه خوب است که پروژه صلح از سوی ملتی ريشه دار و فرهنگی، بازبينی، بازشناسی و بازنويسی شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016