سه شنبه 22 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سرانجام شش سال ادعای مبارزه با فساد: بزرگترين اختلاس تاريخ ايران، عباس عبدی، روزنامه اعتماد

شما که برای دوشيدن پستان قدرت، شعار‌های رنگ و وارنگ داديد که در سر لوحه آن مبارزه با فساد و رانت بود، اکنون يک رقم اختلاس آن با کل اختلاس‌هايی که در تاريخ اين کشور از زمان مادها تاکنون انجام شده، يکجا برابری می‌کند، چه پاسخی برای مردم داريد؟

هرچند بيشتر خوانندگان محترم با اصطلاح نعل وارونه آشنا هستند، ولی برای کسانی که آشنا نيستند، يادآوری می‌کنم که در گذشته، در برخی موارد افراد فراری را از طريق شناسايی رد پای فرد يا حيوان آنان پيدا می‌کردند، از اين رو کسانی که نمی‌خواستند رديابی شوند، نعل اسب يا قاطر خود را وارونه می‌زدند تا ردياب‌ها دچار اشتباه شوند و در جهت خلاف مسير واقعی فرار، آنان را رديابی کنند.

امروز هم برخی از اهل سياست می‌کوشند نعل وارونه بزنند تا کسی متوجه مسير اصلی حرکت آنان نشود، از جمله می‌توان به رفتار قدرتمندان اصولگرا در جريان اختلاس سه هزار ميليارد! تومانی از بانک صادرات و چند بانک ديگر اشاره کرد. اين افراد با متمرکز شدن بر اينکه اختلاس‌کنندگان از جريان سياسی به قول آنان منحرف يا خاصی هستند، می‌خواهند با يک تير دو نشان بزنند؛ از يک سو رقيب داخلی جناح خود را حذف کنند و از سوی ديگر توجه مردم را از واقعيت ماجرا منحرف کنند تا کسی نتواند آنان را رديابی کند و مسووليت اصلی آنان را در اين فساد فاجعه‌آميز متذکر شود. اگرچه مهم است که چه فرد يا افرادی اين فساد بزرگ را مرتکب شده‌اند، ولی اين موضوع در برابر اصل وقوع چنين رويدادی بسيار کم‌اهميت است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مساله اين است که کسی درک درستی از ابعاد کلاهبرداری يا اختلاس واقع‌ شده ندارد. مبلغ سه هزار ميليارد تومان، در زمان وقوع حدودا برابر سه ميليارد دلار بوده است که اين رقم بيش از شش در هزار از کل توليد ناخالص داخلی کشور است!! برای روشن شدن ابعاد ماجرا بايد گفت که اگر در ايالات متحده، اختلاسی با اين ابعاد صورت گيرد، بايد حدود ۱۵۰ ميليارد دلار باشد!! که گمان نمی‌رود کل کلاهبرداری‌های آن کشور در طول يک دهه و حتی يک قرن به اين رقم برسد.

اجازه دهيد مثال ديگری بزنيم تا درک بهتری از واقعيت ماجرا به دست آيد. فرض کنيد که جسد يک نفر در اطراف شهر پيدا شود و يقين هم حاصل شود که او به دست فرد يا افرادی کشته شده؛ روشن است که در شهری چون تهران وقوع چنين رويدادی در فاصله چند هفته يا چند ماه چندان غيرمنتظره نيست و با شنيدن آن کسی احساس نا‌امنی يا تعجب نخواهد کرد، و بطور عادی پليس هم در پی شناسايی هويت مقتول و قاتل خواهد بود. ولی اگر هر روز صدها جسد بی‌صاحب در گوشه و کنار خيابان‌های شهر ديده شود، در اين صورت ديگر کسی از خانه بيرون نخواهد آمد، در اين صورت مساله اصلی اين نخواهد بود که چه کسانی مرتکب اين قتل‌ها شده‌اند، مساله اين است که چرا وضع جامعه به صورتی است که تا اين حد از قتل و در روز روشن رخ می‌دهد.

ابعاد اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در شعبه يک بانک، معادل آن است که روزانه ده‌ها جسد در يک کوچه فرعی و نه خيابان تهران انداخته شود و اين کار مدت‌ها ادامه يابد تا اينکه تعداد کشته‌ها به صد‌ها و هزار‌ان نفر برسد، بعد از آن يکی، دو نفر مدعی شوند که فلان يا همان جريان خاص مرتکب اين جنايات شده‌اند، ولی هيچ سخنی از اين به ميان نيايد که چرا و چگونه اين همه قتل تنها در يک کوچه از شهر رخ می‌دهد.

شما که برای دوشيدن پستان قدرت، شعار‌های رنگ و وارنگ داديد که در سر لوحه آن مبارزه با فساد و رانت بود، اکنون يک رقم اختلاس آن با کل اختلاس‌هايی که در تاريخ اين کشور از زمان مادها تاکنون انجام شده، يکجا برابری می‌کند، چه پاسخی برای مردم داريد؟

مساله اصلی اين نيست که چه کسی آن را انجام داده، مساله مهم‌تر اين است که شرايط را به گونه‌يی درآورده‌ايد که يک يا چند نفر توانسته‌اند چنين فساد بزرگی را مرتکب شوند. به علاوه آنان هم که انجام داده‌اند (بر فرض درستی ادعای شما) کسانی هستند که با همراهی خودتان و برای تحقق همين شعارها در مصدر امور قرار گرفته‌اند. آنان از آسمان يا از آن طرف مرزها نيامده‌اند. حتی اگر هم از خارج آمده باشند، در زمينی که شما آماده کرده‌ايد کشت شده‌اند و امروز محصول آن را درو می‌کنيد. منتسب کردن فلان فرد يا گروه سياسی به اختلاس بزرگ فعلی، همان نعل وارونه‌يی است که در سياست می‌زنيد.

هر کس که گذارش به بانک افتاده باشد، می‌داند که برای گرفتن چند ميليون يا چند ده ميليون تومان وام کوتاه‌مدت يک ساله با بهره‌های نجومی ۲۲ درصد، چندين برابر اصل وام بايد وثيقه بگذارد و ماه‌ها دوندگی و خرج کند و در پايان هم معلوم نيست راه به جايی ببرد، پس چگونه می‌شود که در يک بانک دولتی، سه هزار ميليارد تومان بدون اطلاع مدير‌عامل، هيات‌مديره يا حتی بانک مرکزی به کسی وام داده شود؟ و به احتمال فراوان اين همان وام‌های ۱۲ درصدی است که به نام کاهش نرخ بهره بانکی، از حلقوم پس‌انداز‌کنندگان کوچک درآورده و به جيب کلان‌سرمايه‌داران رانتی ريخته‌ شده است. جالب اينکه با اين پول اختلاس شده، بانک تاسيس می‌کنند و احتمالا سود ۷۲ درصدی بهره اعتبارات پرداختی از سوی بانک خود را هم از همين مردم دريافت خواهند کرد!

اجازه دهيد دوباره به مساله اصلی پرداخته شود. اگر کسی مفقود و کشته شود، حتما خانواده و نزديکانی دارد که قضيه را پيگيری می‌کنند، اگر دزد به خانه کسی بزند، او پيگير اموال مسروقه خود خواهد بود و اين دزدی جايی ثبت می‌شود. ولی اگر کسی اموال عمومی را بطور مخفيانه چپاول کند، به همين دليل است که با وجود قيمت‌های بالای صد دلار برای هر بشکه نفت، رشد اقتصادی کشور در حوالی صفر درجا می‌زند و فرياد بنگاه‌های توليدی از کمبود نقدينگی و اعتبارات به آسمان رفته است، ولی در عين حال هر روز مثل قارچ، يک بانک تاسيس شده و هر روز نيز ده‌ها شعبه از اين بانک‌ها در بهترين اماکن تجاری در حال راه‌اندازی هستند.

مساله اصلی اين است که بيشترين شعار سياسی انتخاباتی اصولگرايان، در اصلاح بانک‌ها و توزيع عادلانه اعتبارات و مبارزه با فساد متمرکز شده بود و اکنون نتيجه حاصل از پيگيری ۶ ساله اين شعار، چنين است که می‌بينيم. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016