گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 تیر» هاشمی رفسنجانی و قتل عام ۶۷، اکبر گنجی7 تیر» اختراع تشیع، اکبر گنجی 4 اردیبهشت» علی خامنه ای و ظن جاسوسی احمدی نژاد، اکبر گنجی 4 اردیبهشت» علی خامنه ای و ظن جاسوسی احمدی نژاد، اکبر گنجی (پاورقی ها) 29 فروردین» نافرمانی مدنی علی خامنهای، اکبر گنجی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حقوق بشر یا پیاده نظام آمریکا؟ اکبر گنجیآقای بیژن حکمت درباره ی مقاله ی امروز من در سایت بی.بی.سی تحت عنوان "لیبیائیزه کردن ایران" نوشته اند: "اکبر گنجی پیش از آنکه اتهام دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا در دادگاه و شورای امنیت بررسی شده باشد، تنها با اتکا به ساده لوحانه بودن این طرح، جمهوری اسلامی را تبرئه می کند و گزارش احمد شهید را جزیی از "مقدمات طرحی نهایی که یکی یکی طی سال های مدید در حال آماده شدن بوده و هست" می نامد . یعنی ما اگر سعی کنیم شورای حقوق بشر گزارشگری برای بررسی حقوق بشر در ایران تعیین کند و موفق شویم، این از مقدمات یک طرح نهایی خارجی هاست و اگر کوششی برای اتحاد بین خودمان بکنیم، اینهم باز بند ششم از همان مقدمات "طرح نهایی" است! دوست عزیز، آقای اکبر گنجی اگر کژ خوانده ام، اصلاح کنید"اکبر گنجی - ويژه خبرنامه گويا اما توضیحات من: اول- شورای امنیت سازمان ملل دادگاه نیست، مجمع دول است که براساس منافع دول عضو و بده بستان های آنان تصمیم گیری می کند.اگر منافع ایجاب کند، به هر چیزی رأی می دهند. دوم- حتماً فراموش نکرده اید که بوش و دیک چینی و رامسفلد و کالین پاول با سر هم کردن چه دروغ هایی ملت آمریکا و دنیا را فریب دادند تا به عراق حمله کنند. می گفتند عراق به دنبال سلاح های اتمی و کشتار جمعی است. مدرک سازی هم کردند. بعد که کارشان تمام شد، گفتند دروغ گفتیم. گفتند صدام با القاعده رابطه دارد، بعد که کارشان تمام شد، گفتند دروغ گفتیم. به تاریخ سیاست خارجی آمریکا بنگرید که چقدر دروغ گفته اند و چه کودتاهایی در جهان به راه انداخته اند؟ اوباما هم رئیس جمهور آمریکاست و باید به دنبال منافع ملی آمریکا باشد. در قرن بیستم، منافع ملی آمریکا حمایت از دیکتاتورهای منطقه ی خاورمیانه را ایجاب می کرد. بسیاری از آن رژیم ها را دول غربی بر سر کار آوردند. مگر اکنون منافع ملی این کشور حمایت از دیکتاتوریی هایی چون عربستان سعودی و بحرین را ایجاب نمی کند؟ مگر دو متحد آمریکا در منطقه- عربستان سعودی و پاکستان- مهمترین کشورهای پرورش دهنده ی "بنیادگرایان مسلمان" نیستند؟ مگر بخش اطلاعات ارتش پاکستان در پشت طالبان قرار ندارد؟ مگر القاعده را آنجا که منافع آمریکا ایجاب می کرد، این دولت مسلح و حمایت نکرد؟ سوم- مدعیات دولت آمریکا درباره ی حمله ی تروریستی حتی از سوی رسانه ها و کارشناسان آمریکایی جدی گرفته نشده است(از جمله رجوع شود به اظهارات گری سیک که در دولت همین دموکرات دارای مسئولیت امنیتی بود). چهارم- متهم پرونده امروز در دادگاه کلیه ی اتهامات را رد کرده است(رجوع شود به گزارش رادیو فردا). پنجم- سپاه پاسدران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متخصص ترور هستند. ترور مخالفان در اروپا را به یاد بیاورید که کلیه ی آنها در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی صورت گرفت. عملیات آنها در لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان را مشاهده کنید. انفجار مرکز آمریکائیان در الخبر عربستان سعودی را به یاد بیاورید که طی آن 19 نظامی آمریکایی کشته و ده ها تن مجروح گردیدند. میزان تخصص آنها را در این امور بنگرید. رژیمی که می تواند به راحتی افراد مهم را در عراق و لبنان و افغانستان ترور کند، چرا باید سفیر عربستان سعودی را به این شکل مفتضح در آمریکا توسط یک ماشین فروش ترور کند؟ ششم- دولت اوباما در ماه های گذشته رسما مسئولیت چند ترور در کشورهای دیگر را پذیرفته و بدان افتخار هم کرده است. از جمله ترور بن لادن و یارانش که می توانستند زنده بگیرندشان، ولی پیامدهایش که در دادگاه چه اطلاعاتی را افشا خواهند کرد، مانع این کار شد. آیا تروریسم بد است فقط وقتی که از سوی دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی صورت بگیرد؟ چرا ایرانیان مدافع حقوق بشر در مقابل این نوع تروریسم دولتی سکوت می کنند؟ آیا معنای آن این نیست که "تروریسم خامنه ای" بد است، اما "تروریسم اوباما" خوب است؟ هفتم- گزارش احمد شهید بسیار خوب بود و در مقاله آمده است که اگر کم نگفته باشد، اغراق هم نکرده است. اما استفاده یا سوء استفاده ای که دولت آمریکا و دیگر دول غربی از این گزارش خواهند کرد، امر دیگری است. در مقاله به چنین استفاده ای اشاره شده است، وگرنه خود من در سال های گذشته حداقل دوبار با مسئول شورای حقوق بشر سازمان ملل و دو بار با معاون دبیر کل سازمان ملل دیدار کرده و خواسته بودم که گزارش گر رسمی حقوق بشر برای ایران تعیین شود. ما به دنبال بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران هستیم ولی بسیاری از اعضای شورای امنیت خود را ناقضان حقوق بشر هستند(از جمله روسیه و چین). هشتم- اتحاد کثرت گرایانه ی همه ی نیروهای مخالف- اگر شدنی باشد- بسیار خوب است. به جای اتحاد، بکوشیم فضای دشنام و تهمت و دروغ گویی را از میان مخالفان بزدائیم. وقتی هنوز اینها گفتمان غالب را تشکیل می دهند، چه جای اتحاد؟ چه کسی با چه کسی قرار است متحد شود؟ مگر به تازگی انشعابی در اتحاد جمهوری خواهان به وقوع نپیوست؟ اگر می شد می بایست جلوی آن را گرفت، نه این که به دنبال اتحاد با همه رفت. مگر شورای ملی مقاومت تشکیل و به آن شکل که بهتر از من می دانید به سازمان مجاهدین خلق تقلیل نیافت؟ نهم- من به صراحت همیشه گفته ام که مخالف اپوزیسییون سازی توسط دولت آمریکا و دول غربی هستم. منظورم چیزی است که در عراق و خصوصاً لیبی روی داد. این که دول غربی مخالفان را گرد هم جمع کنند، و از آنها در پروژه هایی چون پروژه ی لیبی استفاده کنند، بد و خطرناک است. گذار ایران از نظام استبدادی سرکوبگر به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و دموکراسی، وظیفه ی ایرانیان است، نه دولت آمریکا یا دیگر دول غربی. من موافق تشکیل "جبهه ی مستقل دموکراسی خواهان ایران که پایبند به حقوق بشرند"، هستم، اما صد در صد مخالف تبدیل ایرانیان مخالف به "پیاده نظام" پروژه های آمریکایی و دول غربی هستم. گمان می کنید که اگر دولت آمریکا یا دول غربی به ایران حمله ی نظامی کنند- و گروهی از ایرانیان به عنوان پیاده نظام آنان(همچون لیبی) وارد عمل شوند- موسوی و کروبی و رهنورد و تاج زاده و امین زاده و زیدآبادی و سحرخیز و مومنی و نسرین ستوده و باستانی و امویی و شعله سعدی و بقیه ی زندانیان سیاسی چه موضعی خواهندگرفت؟ تجربه ی همکاری سازمان مجاهدین خلق با رژیم صدام حسین در مقابل ماست.ولع قدرت که نباید چشم آدمی را کور و گوشش را ناشنوا کند. دهم- مبارزه ی اصلی در ایران صورت می گیرد. ایرانیان مقیم خارج به عنوان تابع داخل عمل می کنند. وقتی در داخل حرکتی یا شوری در می گیرد، خارج کشور هم فعال می شود. وقتی داخل سرکوب می شود و حرکتی ظاهر نمی شود، خارج نشینان هم به کنج خلوت و تنهایی و تک افتادگی خود باز می گردند. مخالفان مقیم خارج هنوز قادر نیستند برای هدف والای آزادی زندانیان سیاسی بسیج شوند، بعد از اتحاد برای اهداف مهمتر سخن گفته می شود. در حال حاضر فقط دول غربی چون آمریکا می توانند بخشی از "مخالفان متعارض" را با وعده و وعید گرد هم جمع آورند. یازدهم- حقوق بشر و دموکراسی یک بام دو هوا نمی شود. اگر حقوق بشر خوب است،باید همه آن را رعایت کنند. نمی شود متحدین پیمان ناتو سرهنگ قذافی جنایتکار را در خیابان زنده گرفته ، چاقو در باسن اش فرو کنند، کتک بزنندش و سپس با شلیک تیر در سر و بدنش او به قتل برسانند و دول غربی مدعی دموکراسی شادی کنند. اما چرا ما ایرانیان باید شادی یا سکوت کنیم؟ چرا مدعیان ایرانی حقوق بشر این جنایت و کثافت کاری را محکوم نمی کنند؟ انقلاب ایران را فراموش نکنید که چه کردیم و چه شد؟ دوازدهم- می دانم که شما به مبارزات مستقل ایرانیان می اندیشید. می دانم که شما با پول گرفتن از دول خارجی مخالف هستید. می دانم که شما مخالف حمله ی نظامی به ایران هستید. می دانم که شما مخالف تحریم های اقتصادی فلج کننده هستید.می دانم که من و شما و دیگران بر سر این مسأله توافق کامل داریم که اول باید ایرانی وجود داشته باشد تا آن کشور صاحب نظامی دموکراتیک و ملتزم به حقوق بشر شود. پس حقوق بشر و دموکراسی را پاس بداریم و در دفاع از این آرمان ها دو معیاری نباشیم. آمریکایی جدی گرفته نشده است. Copyright: gooya.com 2016
|