چهارشنبه 4 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

غرب نگه دار نظام ولايت مطلقه فقيه است، هادی قدسی

بعد از کشته شدن قذافی، يکی از راديوهای اروپائی از يک صاحب نظر سياسی خارجی پرسيد، بعداز قذافی بايد منتظر چه باشيم؟ او بی درنگ جواب داد، حالا نوبت اسد و احمدی نژاد است. هرچه گشتم تشابهات بين احمدی نژاد و بشاراسد را در ذهنم گردآورم تا دليل يا دلائل آن اظهار نظر را که البته فراگيرهم می باشد بيابم، عقلم به جائی نرسيد. شايد افتراقات فراوان ميان آنان به من اجازه نمی دادند پی به شباهت آن دوببرم. عمده ترين افتراق اما، مادام العمری حاکميت اسد وتمام شدن دوران رياست جمهوری نيم بند احمدی نژاد در دوسال پيش رو است. با اين حال، اين سئوال جای طرح کردن دارد که سبب اين همه صرف وقت وحملات از داخلی و خارجی به سوی احمدی نژاد ازچه بابت اند؟ مثال ها فراوانند و ازهمه جديد تر، شلاق خوردن يک هم وطن به دليل توهين به احمدی نژاد می باشد. همه می دانند فرماندهی نيروهای انتظامی کسی ديگر است، رئيس قوه قضائيه از همان کس فرمان می برد و آمريت دستگاه قضا و سرکوب، همه و همه اين ها با شخص رهبر ، ويا اقلا مسئوليتشان با او می باشد. با اين وجود، در شگفتی می بينيم مسئول بايد احمدی نژاد باشد که فحش خورده است. تبليغات عظيمی به راه می افتد که "فحش دهنده به احمدی نژاد" شلاق خورد و تصويربدن مجروح او بر هر صفحه رايانه ای که به دنبال خبری ميگردی به چشم می خورد. دفتر رياست جمهوری اطلاعيه صادر می کند که احمدی نژاد با شلاق زدن مخالف است و از کسی هم شکايتی نکرده. اما می بينيم اين نوع اطلاعيه ها، نه در داخل و نه در خارج از کشور لياقت انتشار ندارند زيرا مقصر نبايد مقامی جز احمدی نژاد باشد، به علاوه عطش مردم را به داشتن يک جامعه مدنی زياد می کنند. در هر حال همه فتنه ها بايد از گور او بيرون آيند و بس. واين امر عموميت داشته و دارد، از درون نظام گرفته تا اوپوزيسيون و دولت های بيگانه و به تبع آن، رسانه های آنها.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


می دانيم که اصل ولايت فقيه توسط حسن آيت که نزديک به سياست های انگليس در ايران بود به مجلس خبرگان قانون اساسی پيشنهاد شد. بعداز تصويب آن اصل با پشتيبانی روحانيان، ابر قدرت ها برای کمک به استقرار آن، بعداز گروگان گيری، جنگ را به مردم تحميل کردند و آقای خمينی آن را نعمت الهی خواند. در سايه اين "نعمت الهی" مخالفين استبداد را يکی پس از ديگری از سر راه برداشتند تا نظام استبدادی نوبنياد بتواند استقرار يابد. با عزل اولين رئيس جمهور، الگوی استقلال و آزادی را از انقلاب گرفتند وبا تحقير مردم با پايمال کردن اولين انتخابشان به اولين هدف خود رسيدند. به اين ترتيب می توان ادعا کرد که درواقع اين نظام فرزند ناخلف استعمار گران می باشد. حال که دست مردم را از حاکميت کوتاه کرده اند، بايد اين فرزند را "خلف" گردانند.
حال برمی گرديم به داستان احمدی نژاد تا ببينيم در او چه هست که درديگران نيست و او را سزاوار اين همه حملات کرده است؟ در يک نظر، از جنبه شکلی ( بدون ورود به محتوا و بحث در مورد اثرات "محتوائی" شکل و روابط پشت پرده که محتاج به داشتن اطلاعات درست است) وی مخالفت خود را با اسرائيل و سلطه غرب در مجامع عمومی اظهار می کند. همين امر، از او در نظر افکار عمومی کشورهای زير سلطه، به خصوص مناطق مسلمان نشين، الگوئی ضد اسرائيلی و ضد غربی ساخته است. به هدف تطهير و نگه داری نظام استبدادی، غرب در واقع احمدی نژاد را به مثابه "نماد" همان "فرزند ناخلف" قربانی می کند تا ذهنيت ها را از ام الفساد، که همان استبداد باشد، دور نگه دارند. به همين دليل تا آخرين ساعات رياستش بر قوه مجريه(وحتی بعداز آن، تحت شرائطی) مورد حملات شديد قرار خواهد داشت. زيرا در واقع هدف نه شخص احمدی نژاد، بلکه همان "نماد" مخالفت با اسرائيل و سلطه گری می باشد که حکومت های زير سلطه و افکار عمومی جهان را با "لولو" کردن احمدی نژاد بايد از آن برحذر داشت.
برای غرب، آن چه در انتخابات ۸۸ واقع شد، رو در روئی يک جريان "ناخلف" با يک جريان "خلف تر" بود. حمله به احمدی نژاد و پشتيبانی از کانديداهای نگون بخت، دقيقا در جهت شکل دادن به محتوای نظام استبدادی صورت گرفت تا علاوه بر تطابق جوئی باغرب، بتواند با پشتيبانی ابرقدرت ها، بر دوام خود بيفزايد. تمامی تلاش های "جامعه جهانی" در همين راستا می باشند. برای آن ها يک دولت استبدادی را می توان "رام" کرد، اما با دمکراسی و حاکميت مردم نمی توان به سادگی بساط ارباب رعيتی را گسترانيد.
در واقع، ستيز اسرائيل وغرب نه با نظام ولايت مطلقه فقيه، که با مردم آزادی خواه ايران است. با کمی دقت در اثرات جنگ، تحريم ها، و ستيزها با ايرانيان هنگام دادن ويزا و رفتار با هم وطنان مقيم خارج و... به سادگی می توان به صحت اين ادعا پی برد. برای مثال، همين تحريم قطعات هواپيما های مسافر بری و از آن مهم تر، تحريم سوخت رسانی به آنها می باشد که غير از خطر مرگ وزحمت برای مردم اثر ديگری در بر ندارند. ويا تحريم دارو و مواد غذائی و غيره ... از سوی ديگر شاهد هستيم که با وجود تحريم های جهانی، همه نوع تسهيلات برای خارج کردن ميلياردها دلار اختلاس ها و دزدی های دست اندکاران را فراهم می کنند و با دادن تابعيت به اختلاس گران زمينه آرامش آنان را فراهم می آورند.
هدفشان هم روشن است، و آن خسته کردن و به زانو در آوردن مردم آزادی خواه و استقلال طلب و در نتيجه، کوتاه آمدن در برابر مطامع استبدادگران و استثمارگران می باشد. نمونه اين خستگی هم در نادر هم وطنانی که آرزوی حمله نظامی به کشورشان را دارند و از ابراز آن هم شرم نمی کنند قابل مشاهده است.

http://bayaneroshan.blogfa.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016