پنجشنبه 26 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آسياب جمهوری اسلامی و آب جوی اکبر گنجی، م. برديا

آقای اکبر گنجی را به عنوان يک پژوهشگر روشنگر در تاريخ سياسی دين اسلام و . نويسنده حبسياتی مانند مانيفست جمهوری يک و دو و بيانه های سياسی و ... و ايستادگی و مقاومت در برابر آنچه که بر سر خود او در زندان جمهوری اسلامی آورده شد می توان ستود، بی آنکه ايشان منتی از آن بابت بر سر ملت ايران داشته باشد. اما اين اکبر گنجی سياسی کار ِخارج از کشور به هيچ وجه همانی نيست که می تواند باشد و توان و خمير مايه شدن آنرا نيز دارد. پاره ای از کردار، گفتار و نوشتارهای او در خارج از کشور از جمله مخالفت اتحاد شکن او با پرچم شير و خورشيد ايران، جدايی فکنی در تظاهراتِ مخالفان رژيم در مناسبتهای گوناگون در خارج از کشورو ... و مقاله اخير ايشان تحت عنوان «همراهی با اسرائيل» چندان قابل دفاع نيست.

حتی اگر همۀ آنچه که او در مقدمه مقاله «همراهی با اسرائيل» نوشته است، درست باشد، آدرس "محل نزاع" و "مشخصات طرفين آن نزاع" را آنطوری که ايشان ارائه می دهد در حقيقت حکم ايز به گربه گم کردن را دارد که بی گمان همگان داستان آنرا می دانند. ايشان مرقوم می فرمايند که:« هيچ کس منکر اين امر نيست که مهمترين مخالف پروژه ی هسته ای ايران دولت اسرائيل است.» اين سخنی کاملاً منطقی است. ولی کامل نيست. زيرا درست است که اسرائيل مهمترين مخالف پروژه هسته ای ايران است، اما نه فقط به آن دليلی که آقای گنجی عنوان کرده اند، يعنی اينکه « اسرائيل می خواهد که قدر قدرت منطقه باشد و به همه زور بگويد و نمی خواهد "توازن قوا" در منطقه ايجاد شود.» بلکه انگيزه اصلی دولت اسرائيل از مخالفت با پروژه هسته ای ايران تهديداتی است که بلندپايگان مختلف جمهوری اسلامی از جمله دکتر احمدی نژاد در مورد حذف اسرائيل از روی نقشه جهان به زبان آورده اند. و ديگر آنکه رژيم ايران گروه های تروريستی عربِ مخالف دولت اسرائيل را با تمام قدرت مورد حمايت مالی-تسليحاتی-آموزشی آشکارا و نهان خود قرار داده و همچنان می دهد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اينک می پردازيم به بررسی آنچه که آقای اکبر گنجی در مقاله خود به صورت هفت بند جداگانه برای رسيدن به نتيجه مورد نظر خود مطرح نموده است.

۱و ۳- آقای گنجی دانسته و آگاهانه تمامی سرگذشت پر فراز و نشيب تشکيل کشوراسرائيل در بخشی از سرزمين فلسطين و مناقشه پايان ناپذير آن دولت با اعراب را که دست بر قضا يکی از موانع برقرای صلح ميان آن دولت و فلسطين، همين حکومت جمهوری اسلامی است را در اين مطلب خلاصه نموده که «همه دول جهان دولت اسرائيل را دولتی اشغالگر می نامند.» و اينکه: « اسرائيل به کشورهای مختلفی حمله ی نظامی کرده است. از لبنان و عراق و سوريه بگيريد تا جاهای ديگر، اما ايران به هيچ کشوری حمله ی نظامی نکرده است.» در حاليکه اگر اقای گنجی قدری انصاف به خرج بدهد اولاً حکومت جمهوری اسلامی سرزمينی باستانی به نام ايران را اشغال نموده و با مردمانش آنگونه رفتار می کند که دولت اسرائيل هرگز با فلسطينيان به آن صورت برخورد ننموده است. در ثانی در طول آن شش سال جنگِ پس از آزادسازی خرمشهر که صدام حسين و کليه دول عرب و جهان و سازمان ملل و ... خواهان توقف جنگ بودند، ولی خمينی و شرکاء بر طبل ادامه جنگ می کوبيدند و بندر فاو در خاک عراق را تصرف نموده و می خواستند از طريق کربلا، قدس را آزاد سازند، اگر ابر و مه و خورشيد و فلک اندکی با آنها همکاری نموده بود، جمهوری اسلامی، سرزمين عراق و يا دست کم مناطق شيعه نشين آن کشور را آنچنان اشغال می کرد که نپرس. و در ادامۀ آن، خدا می داند که چه تجاوزاتی که به خاک ديگر کشورها نمی کرد و چه اشغالگری هايی که نمی نمود. برادر من! خانه نشينی و معطلی عجوزه جمهوری اسلامی از بی چادری بود.

۲- و اينکه «اسرائيل توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنايات جنگی محکوم شده است» اما ايران نه، بر می گردد به اينکه پرونده رخداد های شش سال آخر جنگ ايران با عراق از تاريکخانه پشت خط قرمز جمهوری اسلامی بيرون بيايد، تا دنيا بداند که مثلاً در آن دورۀ شش ساله ادامه جنگ، چرا در پاره ای از مقاطع زمانی، قوای ايران پس از پيروزی در يک نبرد، اسير جنگی نمی گرفت!؟

۴ و ۵- اگر چه اسرائيل تحت نظارت بين المللی قرار ندارد و عضو اِن پی تی نيست و ايران هست، اما جهان از دستيابی حکومتی مانند رژيم ايران که دچار ترجبع بند "اسرائيل بايد از نقشه جهان پاک بشود" گرديده و هل من مبارز می طلبد که اگر دولتی نگاهی غضب آلود به ساحت مقدس حکومت بشار اسد بيندازد، با پاسخ دندان شکنی روبرو خواهد شد، به وحشت افتاده است و نه اسرائيل که عليرغم آنکه سال هاست به قول آقای گنجی « دارای دويست تا چهارصد بمب اتمی است.» هيچ کشوری را تهديد به استفاده از آن نکرده است. بلکه از وجود آنها تنها به عنوان مترسک سرخرمن و تضمينی برای جلوگيری از "محو شدن از روی نقشه جهان" توسط جمهوری اسلامی و کشورهای عربِ منطقه، استفاده می نمايد. علت آنکه جهلن و از جمله اسرائيل با پروژه غنی سازی «"مشکوک" و دارای "ابهام" است که می تواند "کاربرد دوگانه" داشته باشد.» جمهوری اسلامی ايران به شدت هر چه تمامترمخالفت می نمايد، همان "شکّی" است که اگر به يقين مبدل شود، جهنمی در منطقه بر پا خواهد شد که باز هم نپرس!

۶- وبعد! اسرائيلی که در جنگ ايران و عراق به لطايف الحيل سلاح و لوازم يدکی تسليحاتی مورد نياز ايران را به آن کشور می فروخت، چرا به يکباره:«دائماً ايران را « حداقل- "تهديد" به حمله ی نظامی کرده و می کند.»؟ که پاسخ آن روشن است. و از آن گذشته منظور تهديد اسرائيل به حمله نظامی به ايران منحصراً حمله به تأسيسات اتمی ايران است و نه يک حمله نظامی و جنگ تمام عيار مانند حمله نظامی آمريکا و شرکاء به افغانسان وعراق. آقای گنجی زيرکانه در همين ششمين بخش از صغرا کبرا چيدن های خود در مقاله مورد بحث، تهديد های خمينی و سپس احمدی نژاد جهتِ «محو اسرائيل از روی نقشه جهان»و رجز خوانی مکرر سرداران سپاه در اين مورد را به فراموشی سپرده و می فرمايند:« اما ايران فقط و فقط گفته است که اگر اسرائيل به ايران حمله ی نظامی کند، پاسخ دندان شکنی به مهاجمان خواهد داد.» و بلافاصله در دنباله آن اضافه می کند:« البته معلوم نيست که ايران تا چه اندازه توانايی پاسخگويی به اسرائيل را دارد.» که ترس اسرائيل از تهديدات جمهوری اسلامی، بی ترديد بر می گردد به همان «توانائی هايی» که اين حکومت پس از دستيابی به سلاح هسته ای به آن خواهد رسيد.

۷- بی گمان خود آقای گنجی نيز به خوبی آگاه است که مقايسه نقض حقوق بشر در اسرائيل و ايران چيزی نيست به جر قياسی مع الفارق و از آن بالاتر مضحک. برای نمونه اگر « دولت نتانياهو کمک های نهادهای حقوق بشری را به نهادهای مدنی اسرائيلی محدود کرده است.» جمهوری اسلامی ايران نه تنها کمکی به هيچ يک از نهاد های مدنی موجود در ايران ننموده ونمی نمايد، بلکه سرسختانه می کوشيد که افراد فعال درنهاد های مدنی را گرفتار کُند و زنجير زندان اوين نمايد و از آن مهمتر، می کوشد که خودِ آن نهاد های مدنی را نيز از صحنه مملکت ايران اسلامی محو نمايد، همانگونه که می خواهد اسرائيل را از روی نقشه جهان پاک کند. اما اولی را می خواهد، می تواند و در عمل هم انجام داده و همچنان می دهد، ليکن دومی را که محواسرائيل باشد، قلباً می خواهد، اما فعلاً تا پيش از دستيابی به سلاح هسته ای نمی تواند.

در بحث از عدم رعايت حقوق بشر در ايران، به همان برخورد قهرآميز جمهوری اسلامی ايران با نهادهای مدنی در ايران و فعالين مربوطه کفايت می گردد. لذا از ديگر فجايعی که جمهوری اسلامی در سرزمين اشغال شدۀ ايران انجام داده است و خود آقای گنجی بهتر از هرکسی در مورد آنها آگاهی دارد و نسبت به افشائ آنها شجاعانه در حد ممکن و مقدور همت به خرج داده است، سخنی به ميان آورده نمی شود. ولی گمان نکنم که آنچه که در زندان کهريزک بر سر جوانان ايرانی آورده شد در اسرائيل که هيچ حتی در زندان گوانتاناما هم بر سر زندانيان به واقع تروريست آورده شده باشد.

نکته مهم ديگر اينکه پژوهشگر گرامی آقای گنجی ابتدا حمله احتمالی اسرائيل به جمهوری اسلامی را از محدودۀ تأسيسات اتمی خارج نموده و به طرزی ماهرانه به آن حالت يک جنگ تمام عيار داده و سپس هدف خود که همان "عدم همکاری عقيدتی با اسرائيل در حمله به ايران" باشد را محور قرار داده و دست آخر آنچه که او را در راه رسيدن به اين هدف ياری می داده است را گلچين نموده، و با دقت غرس کرده و در هفت بخش ارائه داده است. از جمله اينکه ايشان در بستر سازی هفتگانه مطرح می کند که اسرائيل چه کارهای را کرده که ايران انجام نداده است، ولی اشاره ای به آنچه که ايران کرده لاکن اسرائيل انجام نداده است، نمی نمايد!

آقای گنجی در خاتمه آن مقايسۀ زيرکانه هفتگانه ميان ايران و اسرائيل، اين پرسش را مطرح می نمايد که:« حالا مخالفان جمهوری اسلامی در اين نزاع چه موضعی بايد داشته باشند؟» و اضافه می نمايد که:« پيشنهاد من اين بوده که ما هم به"عظمت طلبی اتمی" خامنه ای "نه" می گوئيم و هم بايد به صراحت تمام تهديدهای دولت اسرائيل را محکوم سازيم.»

اينک سؤال من از پژوهشگر گرامی آقای گنجی که بسيار هم مورد علاقه و احترام من می باشد، اين است که آيا نه گفتن هماهنگ شدۀ کل مخالفان برون مرزی جمهوری اسلامی، قادر است که آن حکومت را از دستيابی به سلاح هسته ای باز دارد؟ وگرنه "نه گفتن" و گفتگوهای نخ نما شدۀ اکثريت کشورهای دنيا اعم از دوست و دشمن در مورد توقف غنی سازی اورانيوم توسط جمهوری اسلامی و«"عظمت طلبی اتمی" خامنه ای» و تحريم های برقرار شده در پی آن در اين چند سال اخير، آيا کوچکترين خللی در اراده پولادين رهبر معظم در امر دستيابی به سلاح هسته ای ايجاد نموده است که "نه گفتن" مخالفان موزائيکی صد رنگِ جمهوری اسلامی در خارج از کشور، در اين مورد چاره ساز باشد؟

ولی در آنسوی قضيه اگر جمهوری اسلامی با "نه گفتن" دستجمعی و هماهنگ ما مخالفان و "نه گفتن" و تحريم های بزرگ و کوچک کشورهای جهان، همچنان آنقدر لاس خشکه بزند و وقت بخرد که سرانجام به ميمنت و مبارکی به سلاح هسته ای دست يابد، آنوقت نسخه آقای اکبر گنجی برای براندازی آن حکومت و برپايی يک « جمهوری تمام عيار که سکولار باشد.» چه خواهد بود؟

شايد سرانجام جهان به اين نتيجه برسد که حمله نظامی تمام عيار به ايران که نه وهرگز مباد، بلکه حمله به تأسيسات هسته ای ايران تنها راه جلوگيری از دستيابی زنگی مستِ جمهوری اسلامی به يک شمشير آختۀ زهرآلود باشد.

آيا تلفات احتمالی مردم بيگناه در نتيجه حمله به تأسيسات اتمی جمهوری اسلامی، در مقايسه با ادامه کشتار وحشيانه مبارزان و مردم معترض ايران توسط اين رژيم در طول آن مدتی که اين حکومت پس از دستيابی به سلاح هسته ای بر سر کار خواهد ماند، ما را در برابر انتخابی ميان بد و بدتر قرار نخواهد داد؟

در خاتمه لازم است يادآوری گردد که قصد نگارنده در اين مقاله به هيچ وجه دفاع از دولت اسرائيل و آب تطهير ريختن بر سر اين حکومت نيست. همانگونه که نيت پژوهشگر محترم آقای اکبر گنجی از مقايسه ميان حکومتهای ايران و اسرائيل، تبرئه رژيم خودکامه و فاسد ايران و مشروعيت بخشيدن به آن نبوده است.

م. برديا

در همين زمينه:
[همراهی با اسرائیل؟! اکبر گنجی]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016