شنبه 5 آذر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

۱۸۵ نفر نام يک حزب سياسی نيست، اميرحسين فتوحی

اميرحسين فتوحی
در فضای ارتباط جمعی مجازی ايرانی تحرکات برای تبليغ جنگ آشکار است. عده‌ای به‌وضوح موافق جنگ‌اند و عده‌ای هم به‌وضوح موافق تحريم نفت ايران‌اند. سخن از درست بودن يا نبودن نظرات آن‌ها نيست چون تأثير نظرات آن‌ها بر وقوع اين حوادث بسيار بسيار ناچيزتر از آن است که بتوان روی آن بحث کرد. سخن از نوع تعامل نيروهای سياسی با يکديگر است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اميرحسين فتوحی ـ ويژه خبرنامه گويا

از همان ابتدا بحث مداخله نظامی بشر دوستانه و حمله احتمالی اسراییل را به کناری میگذارم با تاکید بر اینکه تنها درصورتی شاهد اغاز یک جنگ دیگر در خاورمیانه خواهیم بود که محرک بسیار قوی تری از طرح احتمال ترور سفیر عربستان در ایالات متحده امریکا وجود داشته باشد . محرکی که در شرایط فعلی هم ایران از ان به شدت پرهیز میکند هم کشور های غربی . اسراییل هم با بحث جنگ، فشار زیاد خودش را برای اعمال تحریم های بیشتر به نتیجه رسانده و گرچه پیش از این تحریم های جدید هم صداهای مخالف بسیار روشن و رسایی از مسئولان امنیتی اسراییل شنیده میشد و رسانه ای شدن همین صدا ها نخست وزیر اسراییل را در صحنه سیاست خارجی اش سرگردان و خجلت زده کرده بود .

بیانیه ای با 185 امضا در رد حمله نظامی در روز های اخیر منتشر شد . بیانیه ای که مخالفت اشکارش با جنگ بر هیچ کس پوشیده نیست . تمرکز بیانیه بر جنبش دموکراسی خواهی ایرانی و خواست تعلیق غنی سازی اورانیوم بود . درایت اشکاری در نوشتن بیانیه به چشم میخورد که به هیچ عنوان نمیتوان از ان گذشت . واقع گرایی و پیدا کردن حوزه عملکرد یک نیروی سیاسی از نکات برجسته بیانیه بود . مطمئنن تنظیم کنندگان نامه میدانند و میدانستند که در صورت اغاز هر جنگی هم جمهوری اسلامی مقصر است و هم دولت اسراییل . منتها حوزه عمل سیاسی خودشان را معطوف به مرز ها کرده و سعی نمودند خواست تعلیق غنی سازی اورانیوم را به درون جامعه بسط دهند . انها به خوبی میدانند که تا وقتی مقاومت فعالی برای تعلیق غنی سازی در جامعه ایرانی داخل و خارج وجود نداشته باشد جمهوری اسلامی و لایه های پنهان مشکوک ان میتوانند هر زمانی که اراده کنند بهانه اشکار و محکمی برای اغاز جنگ در اختیار دولت اسراییل بگذارند . در این بین صحبت های زیاد جدیدی اغاز شد .

و مشخص شد که نیت عده ی اندکی از امضا کنندگان بیانیه با تنطیم کنندگان ان تناقض دارد . و جالب اینجا بود که گروه های مخالف این بیانیه بیش از هر کسی تنطیم کنندگان نامه را نکوهیدند حال میدانستند که نباید بکنند و کردند یا نه از ان دست مسایلی است که همیشه در تاریخ سیاسی ایران هست و همیشه هم محکوم است به مجهول ماندن .

در فضای ارتباط جمعی مجازی ایرانی تحرکات برای تبلیغ جنگ اشکار است .عده ای به وضوح موافق جنگند . وعده ای هم به وضوح موافق تحریم نفت ایرانند . سخن از درست بودن یا نبودن نظرات انها نیست چون تاثیر نظرات انها بر وقوع این حوادث بسیار بسیار ناچیز تر از ان است که بتوان روی ان بحث کرد . سخن از نوع تعامل نیروهای سیاسی با یک دیگر است .

عده ای بیانیه ها را امضا میکنند برای اینکه محملی برای حضور داشته باشند از سویی دیگر تحرکات خودشان را دنبال میکنند . و عده ای هیچ بیانیه ای را امضا نمیکنند چون خودشان را نیازمند همیاری با دیگر نیروهای اپوزیسیون نمیبینند .

چپ های رادیکال مساله تئوریک مبارزه با سرمایه داری را در حذف جمهوری اسلامی بدون حمله نظامی با هر کدام از شیوه های بدون خشونت یا خشونت گرا میپندارند . انها یعنی انهایی که نگارنده میشناسد بسیار پراکنده اند منابع مالی خاصی ندارند و بسیار هم برایشان مهم است که منابع مالیشان از بنیاد های حامی دموکراسی امریکایی تامین نشود . درست یا غلط اندیشه شان را خودشان در اینده به قضاوت خواهند نشست و در مجال این بحث نیست .

چپ های محافظه کار کلا رویکردی دیگر دارند . انها چپ های جوان رادیکال را تحمل نمیکنند . به دنبال نزدیک شدن به گروه هایی هستند که به هیچ وجه با تئوری سیاسی چپ هم سویی ندارد . میخواهند به اصلاح طلبان نزدیک شوند و به ان گروهی از اصلاح طلبان که وزن سیاسی و امکانات مالی بیشتری داشته باشند . انها نه تاییدشان بر یک بیانیه پایدار خواهد بود و نه انتقادشان . تاریخ مبارزان سیاسی انها نشان داده که هیچ کدام از مبانی تئوری انها پایدار نیست و هر لحظه با توجه به شرایط در حال تغییرند . و معمولا اکثریت نیروهای چپ را تشکیل میدهند .

لیبرال های محافظه کار و سوسیالیست های ملی گرای غیر وابسته به احزاب چپ ومنفرد در اکثر مواقع رویکرد های مشترکی را اتخاذ میکنند .

از ان جایی که نیروهای رادیکال لیبرال به تازگی در فضای ایران سربلند کرده اند و هنوز با توجه به فضای پیچیده سیاسی ایران از اقبال قابل توجه ای بر خوردار نیستند تصمیم گرفته اند به طوراصولی در برابر هر اندیشه ی چپی حتی چپ های به شدت محافطه کار و مغتقد به ازادیهای فردی بایستند .و از این رویکرد پوپولیستی برای جلب توجه افکار عمومی استفاده کنند .عدهای از انها بیانیه 185 نفر را امضا کرده اند .انها نه تنها منتقد چپ های ایرانی انهم با لحنی خشن شده اند بلکه به تمام نیروهای چپ دنیا منتقدند و گرچه از منظر حمایت های مالی و مبتنی بر خواست های احزاب چپ اروپا و کانادا به عنوان پناهنده پذیرفته میشوند اما تمامی این تاثیرات مثبت حضور اندیشه احزاب متعادل چپ را به فراموشی سپرده و سر در عوامفریبی بارز خود دارند . اقای علمداری هم در نوشته ای که به نظر نگارنده از منظر تحلیل و رد هر گونه حمله اسراییل به ایران ارزشمند و اگاهانه بود ترجیح میدهد در پاسخ به حملات چپ ها و بخشی از نیروها که از منظر تئوریک کاملا مبهم و پیچیده اند چون اکبر گنجی ، قضیه پناهندگی چپ ها را مطرح کند و از انها بپرسد که چرا به کشور های سرمایه داری امده اند. این سخنان بعضا دچار حب و بغض، دعوای لیبرالیسم و سوسیالیسم را به پایین ترین سطح فهم و درک و پوپولیستی ترین شکل ان تقلیل میدهد . لیبرال های جوان هم در این دعوا سود جویی کرده از این منظر مبانی تئوریک خود را فراموش کرده و به دام اندیشه های راست مسیحی افتاده اند .نوعی از مخالفت را با سوسیالیسم ترویج میکنند که به نوعی یاد اور دوران مک کارتیسم در امریکا است . و حالا اتفاق خنده داری که میفتد این است که نقد های سوسیالیست ها کاملا متوجه علمداری خواهد بود و یادشان میرود انهایی که از چگونگی حرف زدن علمداری سو استفاده کرده و هیزم زیر اتش دعوای مخالفین جمهوری اسلامی میگذارند لیبرال های جوانی هستند که در اندیشه سر بر اوردن سریع و هدفمند در فضای سیاسی امروز ایرانند .

جوان های لیبرال مبلغ جنگ شده اند و در فضا های مجازی میگویند : امریکا یی ها که نمی ایند که ادم بکشند . ابتدا از طریق حمله نظامی هوایی توان مقاومت را از بین میبرند و بعد هم براحتی کشور اشغال میشود . البته ما موافق جنگ نیستیم .

نیروهای ملی گرای قدیمی و استخوان دار هم وقتی نوشته های این عده از امضا کنندگان بیانیه 185 نفر را میخوانند با تمام توان به تنظیم کنندگان بیانیه حمله میکنند و از محتوای بیانیه انچه که منظور اصلی نبوده را بزرگ میکنند .

در گیری های قدیمی در صحنه سیاست ایران پایانی ندارد . گروه ها منتظر یک نوشته هستند از دیگری تا سفره دلشان را باز کنند . در این میان ماهیگیران قهاری هم نشسته اند . حمید دباشی نه تنها با این بیانیه ها بلکه بدون انها هم فرصت طلب بزرگی است . وکسی نیست از اوبپرسد تا حالا چند بار جرئت کرده به فلسطین و نوار غزه برود و به کودکان فلسطینی روحیه و امید و البته اندکی نان بدهد . زندان و شکنجه و مبارزه پیشکش .

کسی نیست از او بپرسد نامه 185 نفر در مخالفت با جنگ چه ربطی به جاسوسی برای اسرائیل دارد . چرا تعلیق انهم ازنوع موقت را برای پروژه هسته ای ایران نمیپسندد اما غنی سازی منجر به تحریم نفت ایران را حق مسلم مردم ما میداند .

از ان سو مجید محمدی در مفاله ای بدون اینکه شاهد هیچ کنش اشکاری در خیابان ها و شهر های ایران باشیم ، وقایع انتخابات 88 را و انچه که در سال 67 اتفاق افتاده با لیبی قیاس میزند و میگوید حتی لازم نیست منتظر بروز خواست عمومی بود و باید حمله نظامی اتفاق بیفتد . و لابد چون او هم بیانیه را امضا کرده مابقی 185 نفر هم باید متهم به جنگ طلبی شوند .

در فضای سیاسی ایران هر کسی میداند سر دیگری توی چه اخوری است . چه کسی برای بسط اندیشه و ازادی بیان مینویسد و چه کسی برای بروز منافع گروهی . مشخص است که در اینده نزدیک عده ای از امضا کنندگان بیانیه 185 نفر و عده ای از امضا کنندگان بیانیه 125 نفراز در موافقت با جنگ نظراتشان عوض شود . این مساله در تاریخ سیاسی ایران مسبوق به سابقه است .

جای تعجبی نخواهد داشت . خیلی چیز های دیگری هم بوده اند که عجیب تر از این در فضای سیاسی ایران اتفاق افتاده اند .

-سازمان کمونیست و لاییک فداییان اکثریت برای ایت الله خمینی دعا کردند تا زودتر از بیمارستان مرخص شوند !!!!!!!!

-ایت الله خمینی به بنی صدر گفت خدعه کردم .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-صادق قطب زاده دکتر فیروز نادری را از صدا و سیما به جرم پا برهنه نبودن اخراج کرد !!!!!!!!!!!!!

-ماموران وزارت اطلاعات بعد از مدت ها تحقیق و تفحص تازه فهمیدند فهرست جدید اقای دباشی همان فهرست 5 سال پیش است .

اینها نمونه هایی است که نسل من به یاد دارد و به یاد خواهد داشت . نسلی که بسیار عجیب مانده . یا چپی مانده که لنین را هم یارای مقابله با ان نیست یا بنیادگرایی مسیحی را به جای لیبرالیسم تبلیغ میکند .

و در این میان تنظیم کنندگان بیانیه 185 نفر چوب هر دو طرف خورده اند و میخورند .ما جنگ طلب نیستیم . جنگ طلب ها اشکارند. به فر فرد انها اتهام بزنید . 185 نفر حزب نیست و تنها یک شماره است نیرویتان را برای ضربه زدن به ان تلف نکنید . از همین الان تکه هایش جدا شده اند .

اميرحسين فتوحی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016