یکشنبه 25 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جمهوری اسلامی متهم اول ترور هسته ای، مجتبی واحدی

مجتی واحدی
از ترور اخیر، کدام حکومت، بیشتر از همه منتفع خواهد شد؟ بنا بر اعلام رسانه های حکومتی ایران، مرحوم احمدی روشن، معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز بوده است، در واقع او نه به صورت کلی نقش مهمی درفعالیت های هسته ای ایران داشته و نه مسئولیت او در سایت نطتز، چندان سرنوشت ساز بوده است. به عبارت دیگر، حذف او، ضربه ای به فعالیت هسته ای ایران تلقی نمی شود. در حالی که انفجار اخیر در پادگان ملارد که منجر به قتل مرحوم «سردار تهرانی مقدم» شد بنابر اعتراف بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی ایران، ضربه ای مهم به فعالیت های نظامی و گسترش توان تسلیحاتی جمهوری اسلامی بود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

در حالی که باگذشت دو سال از ترور مرحوم دکتر علیمحمدی هنوز ابهامات فراوان پیرامون آن حادثه بر طرف نشده است در دومین سالگرد قتل ناجوانمردانه او، یک جوان دیگر ایرانی که در فعالیت های هسته ای نقش داشت به روشی مشابه به قتل رسید. پس از ترورمرحوم علیمحمدی یادداشت کوتاهی نوشتم تا مسئولان حکومتی در جمهوری اسلامی را به علت کوتاهی در حفاظت از جان دانشمندان هسته ای ایران مورد نگوهش قرار دهم. ‌ روز بیست و دوم ‌دی ماه سال ۸۸ یک دانشمند واقعی هسته ای ایران، بدون آنکه کسی از او محافظت کند در حال خروج از منزل خویش بود که به طرز فجیعی توسط تروریستی جنایتکار به قتل رسید در حالی که تنها چند ماه قبل از آن، رئیس دروغگوی دولت ایران در خصوص یک «دانش آموز شانزده ساله» گفته بود: «او اکنون از دانشمندان هسته ای ماست و برایش اسکورت گذاشته اند ومحافظ و راننده و بر وبیا دارد...بالاخره الان ازدانشمندان هسته ای ماست». به ادعای احمدی نژاد علت درنظر گرفتن اینهمه تشریفات برای آن دانش آموز ناشناس، موفقیت او در «‌تولید انرژی هسته ای با وسایل ساده از جمله چند قابلمه در آشپزخانه منزلش » بود. آن روز در مقاله خود از احمدی نژاد پرسیدم: «‌چگونه ممکن است تولید کننده آشپزخانه ای انرژی هسته ای که هیچکس او را نمی شناسد راننده و محافظ و برو وبیا دارد اما دانشمند واقعی و سرشناس هسته ای، از حد اقل حفاظت بر خوردار نیست واینگونه مظلومانه به قتل می رسد ؟» البته مردم به صورت دهان به دهان، پاسخ این سؤال را می دادند: «‌او از طرفداران جنبش سبز بوده و جانش را به همین خاطر از دست داده تا سایر اساتید سبز دانشگاه، عبرت بگیرند. »‌این پاسخ آنقدر دولت ایران را دستپاچه کرد که بلافاصله مرحوم دکتر علیمحمدی را به عنوان استاد بسیجی دانشگاه معرفی وبرای اثبات این ادعا، تصویری از کارت عضویت او در بسیج را نیز منتشر کردند، غافل از آنکه «ایرانی» ها باهوش تر از آن هستند که «‌عقب ماندگان سیاسی حاکم بر ایران» بتوانند اینگونه آنها را بفریبند. ساعاتی پس از جعل کارت بسیج برای این شهید جنبش سبز، نسخه اصلی از عکس الصاق شده بر روی کارت جعلی، در بسیاری از شبکه های مجازی منتشر شد تا مشخص گردد دولتمردان جاعل ایران ، به جای عکس پرسنلی چه عکسی را بر روی کارت قرار داده اند!

سران حکومت که در آن زمان هنوز « شهید دزدی » را به خوبی فرا نگرفته بودند محدودیت های فراوانی برای برگزاری مراسم تدفین و ترحیم این دانشمند سبزایجاد نمودند. کینه کودتا گران از آن دانشمند مظلوم هم با « عدم شرکت مقامات حکومتی » در مراسم بزرگداشت او به نمایش گذاشته شد به طوری که در مجموعه مراسمی که در روزهای نخست برای وی بر گزار گردید هیچیک از مقامات دولتی، نمایندگان مجلس و مسئولان دستگاه قضایی شرکت ننمودند. تنها در مراسم نخستین سالگرد که در مسجد دانشگاه تهران ـ احتمالاً با هدف اعمال کنترل بر مراسم ـ بر گزار گردید از میان مقامات دولتی فقط رئیس دانشگاه و نماینده ولی فقیه حضور داشتند که آنهم قاعدتاً به مناسبت میزبانی و از سر ناچاری بود.

یک سال واندی بعد از این ترور، نمایشی از اعترافات «‌متهم به قتل دکتر علیمحمد ی» از تلویزیون ایران پخش شد که دو هدف آن «اثبات دست داشتن اسرائیل در ترور» و «نشان دادن برتری اطلاعاتی» نظام جمهوری اسلامی بر « سرویس های اطلاعاتی اسرائیل » بود. با گذشت یک سال از پخش آن نمایش نه چندان جذاب و در حالی که هیچکس از سرنوشت « اعتراف کننده بیچاره »‌خبری ندارد یکی دیگر از فعالان مرتبط با پرونده هسته ای ایران، به روشی مشابه و البته این بار در فاصله ای بسیار کوتاه از « وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی »‌ به قتل رسید. این حادثه تأثر انگیز در حالی اتفاق افتاد که از مدت ها قبل، مقامات جمهوری اسلامی در سطوح گوناگون ادعا کرده و می کنند که:

آولاً ترور های قبلی که دانشمندان هسته ایران را هدف قرار داده، همگی کار دستگاههای سرویس جاسوسی اسرائیل بوده است.

ثانیاً وزارت اطلاعات ایران ، نه تنها شبکه اسرائیلی که مأمور صدمه زدن به دانشمندان هسته ای ایران می باشد را شناسایی و منهدم نموده بلکه به عمق اطلاعاتی موساد و سیا - سازمانهای جاسوسی اسرائیل و امریکا - نفوذ کرده و نقشه های آنها را نقش بر آب می نماید.

اکنون با ترور ناجوانمردانه مرحوم « مصطفی احمدی رو،شن » در حوزه استحفاظی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از یکسو همه ادعاهای دهان پُرکُن مقامات نظام آدمکش جمهوری اسلامی، زیر سؤال رفته و از سوی دیگر پرسش های جدید به وجود آمده است که به برخی از آنها اشاره می نمایم

یک ـ برخی سایت های خبری ایران با طرح این ادعا که «مرحوم احمدی روشن، روز قبل از ترور با بازرسان آژانس دیدار داشته» بار دیگر «فرضیه همکاری بازرسان آژانس با دستگاههای جاسوسی اسرائیل» را تکرار نموده اند. در دو سال اخیر که تعدادی از دانشمندان هسته ای ایران به شهادت رسیدند این ادعا بارها توسط برخی نمایندگان مجلس و تعدادی از رسانه های حکومتی مطرح و بر آن تأکید شده است. به فرض پذیرش این ادعا، علت کوتاهی در حفاظت از کسی که اخیراً‌ در کانون توجه بازرسان آژانس بوده، چیست؟ آیا همین ادعا، به تنهایی ثابت کننده فرضیه « دست داشتن مستقیم یا غیر مستقیم حکومت در ترور اخیر » نیست؟ اگر کسی بگوید چنین ترورهایی به دلیل بهره برداری تبلیغاتی وسیع که حکومت ایران از آن می کند در مجموع به نفع حاکمیت است ولذا تلاش خاصی برای جلوگیری از آن صورت نمی گیرد ایا حکومت ایران پاسخی برای این ابهام خواهد داشت؟

دو - رهبر جمهوری اسلامی، بلافاصله پیامی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود « طراحان این ترورهرگز جرأت نخواهند کرد به جنایت کثیف و پلید خود اعتراف کنند». پیش از این، مقامات ایرانی برای اثبات «‌گستاخی اسرائیلی ها »‌ادعا می کردند که جاسوسان صهیونیست، مرتکب «‌ترور دولتی »‌می شوند و با وقاحت تمام، آن را اعلام می کنند. در حادثه اخیر هم سایت رجا نیوز وسایر سایت های مزد بگیر حکومت، خبرهایی به همین منوال اعلام کردند. اکنون باید پرسید چه چیز آقای خامنه ای را مطمئن ساخته که « خارجی ها مسئولیت ترور را نخواهند پذیرفت»‌. تحلیل به روش روزنامه کیهان، بلافاصله مارا به این نتیجه خواهد رساند که « حکومت ایران، خود عامل این ترور بوده و لذا مطمئن است که هیچ دستگاه جاسوسی خارجی، مسئولیت آن را نخواهد پذیرفت.»

سه ـ از ترور اخیر، کدام حکومت، بیشتر از همه منتفع خواهد شد؟ بنا بر اعلام رسانه های حکومتی ایران، مرحوم احمدی روشن، معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز بوده است، در واقع او نه به صورت کلی نقش مهمی درفعالیت های هسته ای ایران داشته و نه مسئولیت او در سایت نطتز، چندان سرنوشت ساز بوده است. به عبارت دیگر، حذف او، ضربه ای به فعالیت هسته ای ایران تلقی نمی شود. در حالی که انفجار اخیر در پادگان ملارد که منجر به قتل مرحوم «سردار تهرانی مقدم» شد بنابر اعتراف بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی ایران، ضربه ای مهم به فعالیت های نظامی و گسترش توان تسلیحاتی جمهوری اسلامی بود. در آن موضوع، قرینه هایی از دخالت احتمالی سازمان جاسوسی اسرائیل در رسانه های غیر ایرانی، ارائه شد و بلافاصله مورد پذیرش عده ای از تجلیل گران در سطح جهان قرار گرفت،آن ادعا که قبل از هر چیز عدم وجود قوانین عادلانه در سطح جهان برای مقابله با تلاشهای تروریستی سازمان جاسوسی اسرائیل را ثابت می کرد پذیرفته شد زیرا اسرائیل از انفجار ملارد منتفع شد و بنا براعتراف سردار فیروز آبادی « محصول تحقیقاتی که می تواند مشت محکمی بر دهان استکبار و رژیم غاصب باشد تنها تولید آن برای دو هفته به تاخیر و تعویق افتاده است ». اما با اطمینان می توان گفت ترور اخیر، هیچ سودی برای سایر کشورها به ویژه امریکا و اسرائیل ندارد. در حالی که حکومت ایران در روزهای اخیر به شدت نیازمند یک حادثه پُر سر وصدا بود تا برخی مسائل داخلی و خارجی را تحت الشعاع قرار دهد. در هفته ای که در اواخر آن دو جوان ایرانی به به قتل رسیدند و مرگ تأثر انگیز آنها به ابزاری تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی تبدیل شد مقاله سردار علایی و انتشار آن در دو رسانه نزدیک به رهبری ـ روزنامه اطلاعات و سایت خبر آنلاین ـ بحران مشروعیت در داخل نظام را بیش از گذشته آشکار کرد، در همان روزها، ژاپن از احتمال همراهی خود برای تحریم نفتی ایران خبر داد و از همه مهم تر، دولت جدید لیبی که به ادعای اقای خامنه ای از پیامدهای «بیداری اسلامی» است با اعلام آمادگی برای جایگزینی نفت ایران، راه را برای تحریم نفتی جمهوری اسلامی، هموارتر ساخت. مقامات ایرانی در ماههای اخیر انواع باج ها را به چین، هند و روسیه داده اند تا بتوانند اولاً تحریم نفتی ایران را به تأخیر بیندازند و ثانیاً‌تأثیر روانی آن در داخل کشور را کاهش دهند.آنها علاوه بر ارزان فروشی نفت، اخیراً برای دریافت « روپیه هند » در مقابل نفت تحویلی به هند اعلام آمادگی کرده اند که به هرطریق ممکن نفت را بفروشند و به خیال خود از تحریم فراگیر نفتی ، فرار نمایند. لذا خبرهای جدید در خصوص همراهی ژاپن و لیبی با تحریم کنندگان، سران نظام را آشفته کرد و مقاله پُر بازتاب علایی هم بر این آشفتگی افزود. نگرانی از تحریم فراگیر انتخابات توسط اصلاح طلبان که در روزهای اخیر، بازتاب زیادی در رسانه های خبری داشت و موجب افزایش فشارها بر کروبی و دستگیری تعدادی از فعالان رسانه ای در ایران شد از دیگر عواملی بود که حکومت ایران را به وقوع یک حادثه برای جلب توجه و عواطف ایرانیان محتاج می ساخت. ترور دو جوان مظلوم که حذف آنها در فعالیت های مشکوک هسته ای سران جمهوری اسلامی، خللی ایحاد نمی نماید یکی از بهترین گزینه هایی بود که مقامات ایرانی در اختیار داشتند .

چهار ـ و آخرین سؤال اینکه آن همه ادعا در خصوص کور کردن خط « جاسوسان اسرائیلی در ایران »‌و « نفوذ به عمق اطلاعاتی موساد » چگونه با ترور اخیر در مجاورت وزارت اطلاعات ایران ، قابل جمع است؟

مقامات ایرانی اگر در ادعای خود صادق هستند باید اولاً پاسخ قانع کننده برای پرسش های چهارگانه فوق ارائه نمایند و سپس برای مردم توضیح دهند ترور اخیر ، چه منفعتی برای امریکائی ها واسرائیلی ها داشته است؟ البته نمی توان انکار کرد که سابقه اسرائیل در ترورهای دولتی و حذف مخالفان خود ، این دولت را همیشه در صف اول متهمان به چنین عملیات جنایتکارانه ای قرار می دهد اما باید اعتراف کرد در حال حاضر هیچ دولتی نمی تواند در جنایت برای تثبیت خود از سران نظام جمهوری اسلامی، سبقت بگیرد و لذا در خوش بیتانه ترین فرض، رژیمی گه اقای خامنه ای آن را رهبری می کند و دولت اسرائیل، به یک اندازه در جنایت اخیر متهمند اگرچه به باور شخصی من، نظام جمهوری اسلامی همچنان متهم ردیف اول در ترورهای هسته ای دو سال اخیر است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016