گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 تیر» اعلام همبستگی احمد صدر حاج سيد جوادی با آرمانهای زندانيان سياسی و درخواست برای پايان بخشيدن به اعتصاب غذای فرزندان ملت، ميزان25 خرداد» پيام احمد صدر حاج سيدجوادی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر، ميزان خبر 18 مهر» تهديد احمد صدر حاج سيد جوادی، کهنسال ترين کنشگر سياسی ايران به بازداشت و آزار جسمی و روانی خانواده، کلمه 8 مهر» درخواست صدرحاج سيد جوادی برای اقدام نهادهای بين المللی عليه عاملان و آمران فجايع بعد از انتخابات، ميزان خبر 19 شهریور» پيام احمد صدرحاج سيدجوادی درسی و يکمين سالگرد درگذشت آيت الله طالقانی، ميزان خبر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نامه محرمانه دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی به رهبر جمهوری اسلامی، سرگشاده شد: رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی را آزاد کنیددکتر احمد صدر حاج سیدجوادی در نامه ای به خامنه ای که اخیرا منتشر شده نوشته: شرعاً و قانوناً حضرتعالي را وصي بر حفظ حقوق و جان اعضاي خانواده و خانواده بزرگترم يعني نهضت آزادي ايران و ديگر آزاديخواهان دربند اعلام ميكنم. شايسته است تا به عنوان قدر متيقن حاكميت و در مقام رهبري كل نظام و مردم ايران اقدام فرماييد و ضمن صدور دستور آزادي تمامي زندانيان سياسي و به ويژه رفع حصر از آقايان موسوي و كروبي و اعلام آشتي ملي، زمينهبازگشت به نظم و آرامش را فراهم نماييد. حدود هفت ماه پیش، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، دیرپاترین کنشگر سیاسی ایران با ارسال نامه ای به آیت الله خامنهای، ملاحظات مهمی را برای رهبر جمهوری اسلامی عنوان کرد. نامه مزبور به شکل محرمانه برای آیت الله خامنهای ارسال شد. دکتر حاج سیدجوادی، وزیر دادگستری دولت موقت مهندس بازرگان، در سن 94 سالگی از موکل پیشین خود در نظام شاهنشاهی، و رهبر کنونی نظام سیاسی، می خواهد که «ضمن صدور دستور آزادي تمامي زندانيان سياسي و به ويژه رفع حصر از آقايان مهندس ميرحسين موسوي و حجه الاسلام و المسلمين مهدي كروبي و اعلام آشتي ملي، زمينهي بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نمايد.» وی همچنین درخواست محاکمه و طرح عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد را مطرح کرده است. این نامه پیش از فراخوان اخیر محمد نوری زاد و پیشنهاد وی برای ارسال نامه به رهبر جمهوری اسلامی، در 28 اردیبهشت ماه 1390 نگاشته و به شکل محرمانه برای آیت الله خامنه ای فرستاده شده است. دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران و فعالان نهضت مقاومت ملی؛ دکترای حقوق و علوم سیاسی؛ دادستان پایتخت در ابتدای دهه 40 و در دولت علی امینی؛ وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و روحانیان (ازجمله حجت الاسلام خامنه ای و آیت الله منتظری) در دوران پهلوی؛ از تدوین کنندگان و نویسندگان پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ وزیر کشور و وزیر دادگستری در دولت موقت مهندس بازرگان؛ نماینده مجلس شورای ملی (مجلس اول پس از انقلاب 57)؛ سرپرست دائره المعارف تشیع؛ عضو کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه؛ برنده قلم طلایی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در سال 1388؛ و مسن ترین کنشگر سیاسی حال حاضر در ایران است. دکتر حاج سیدجوادی در سال 1380 و در سن 84 سالگی در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی، بازداشت و در سلول انفرادی بازداشتگاه 59 سپاه پاسداران، محبوس شد. ایشان بعدتر به قید وثیقه آزاد گردید. این فعال دیرپای ملی و مذهبی در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی که در شهریورماه سال جاری منتشر شد، با غیرقانونی خواندن دادگاه های انقلاب درخواست کرد که پرونده زندانیان سیاسی به دیوان عالی کشور ارسال شود تا دروغ بودن اتهاماتی که به آنان نسبت داده شده، آشکار گردد. متن کامل نامه مهم دکتر احمد صدر حاج سید جوادی به آیت الله خامنه ای به شرح زیر است:
« وَالصَق بِاهلِ الوَرعِ و الصِّدق، ثُمَّ رُضهُم عَلي أن لا يُطروك و لايُبَجِّحوك بِباطلٍ لَم تَفعَله، فَاِنَّ كَثرَه الاِطراء تُحدِثُ الزَّهوَ، و تُدني مِنَ العِزَّه » ( نهج البلاغه – گزيدهاي از نامه به مالك اشتر ) مقام محترم رهبري؛ حضرت آيت الله خامنهاي با عرض سلام و تحييات و با استعانت از الطاف خاصهي الهي در توفيق خدمت به ملت شريف ايران مدتها بود كه قصد آن داشتم تا مطالبي را خدمتتان معروض دارم، ليكن كهولت و بيماري شديد، رمقي بر جا نگذاشت تا رودررو، دغدغهها و نگرانيهاي خود را با جنابعالي در ميان گذارم و دريغ كه موهبت قدرت و مشغلهي حكومت نيز مانعي جدي است تا مقامات، لااقل هرازگاهي از ياران و همراهان گذشته سراغي و احوالي بگيرند. از سوي ديگر، متعاقب تهديدات مكرر تلفني ماموران وزارت اطلاعات به چند تن از اعضاي خانواده ( دختر و نوهي پسري ) كه به جهت مكاتبات علني و قانوني اينجانب به برخي مقامات داخلي و بينالمللي صورت گرفته بود، دوستان و آشنايان بر حذرم داشته و ميدارند كه مبادا موجبات زحمتي مضاعف براي ديگران فراهم آورده شود. نصيحت مشفقان، چندي قفل بر دهانم نهاد، ليكن مشاهدهي عسرت زندگي مردم و اختناق روزافزون حاكم بر جامعه به حدي آزردهام ساخت كه وفاي به عهد سكوت، روا نديدم و ديگر نتوانستم بر هيچ مصلحتبيني و صلاحانديشي فردي قناعت كنم و همچنين از باب وخامت اوضاع و احوال جسماني كه چه بسا حتي گرفتن قلم بر دست نيز در روزگاري نه چندان دور ميسر نباشد، بر خود واجب ديدم تا در اين فرصت پاياني، مكتوب حاضر را عرضه دارم. صرفنظر از حوادث سياسي و اتفاقاتي كه اين روزها در كشورهاي ديگر منطقه در جريان است، رعايت مصالح ملي و ضرورت بازگشت صداقت و راستي به عرصهي حكومت و نظم و آرامش به زندگي عامهي مردم، جلب نظر آن مقام محترم به اشكالات و پيچيدگيهاي مسايل اجتماعي كه از طرف حكومت روا دانسته شده و موجب آزار روحي و فشارهاي غيرقابل تحمل به مردم و به ويژه فعالان سياسي و خانوادههاي ايشان شده است، غرض اصلي تقرير مكتوب حاضر و تصديع اوقات جنابعالي بود و انتظار ميرود تا با استفاده از مقام و امكاناتي كه هنوز در اختيار داريد، در رفع مشكلات و نگرانيها، اقدام عاجل و موثر بفرماييد. جنابعالي بارها و بارها از رييس دولت – آقاي احمدينژاد – حمايت كردهايد و حال آن كه به زعم اينجانب، ايشان محور بحران در جامعهي ايران و عرصهي بينالمللي بوده و ادعاهايي داشته و دارد كه هيچ دستاوردي براي ملت و نظام جمهوري اسلامي ايران و حتي مقام رهبري و جايگاه ولايت فقيه ندارد. ادبيات مادون شأني كه امروزه بر كرسي رياست قوهي مجريه تكيه زده است، امر مكتومي نيست كه نياز به توضيح فراوان داشته باشد. رييس دولتي كه در عرصهي داخلي، كاري جز ويران كردن دستاوردهاي مادي و معنوي انقلاب اسلامي و عدول از آرمانها و هنجارهاي قانون اساسي نداشته و در صحنهي بينالمللي نيز به مثابهي كانون بحراني در منطقه عمل كرده است. نهضت آزادي ايران در سال 84 و با فاصلهي اندكي پس از پيروزي آقاي احمدينژاد در بيانيهي شماره 1932 به صراحت اعلام نگراني كرده و اذعان داشت كه تنها حاصل اين انتخاب، انزواي رهبري ( پروژهي تنهاسازي رهبر ) و تحميل هزينههاي سنگين به ملت و نظام جمهوري اسلامي ايران خواهد بود. گزيدهاي از اين بيانيه به شرح زير است: " انتخابات اخير ايران شكاف بزرگ و آشكاري را كه به تدريج در ميان مديران سطح بالاي جمهوري اسلامي پديد آمده بود به بيشترين حد رساند. چنين به نظر ميرسد كه جريان ويژهاي آگاهانه اين سياست را در راستاي جداسازي و منزوي كردن رهبري پيش ميبرد. اختلافات شخصيتهاي كليدي حاكميت در اين انتخابات، فرآيند « همه با من »- و نتيجهي اجتنابناپذير آن، يعني جداسازي- را به آخرين مرحلهي خود رسانده است. نهضت آزادي ايران، فارغ از موضوع اعتقاد يا عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه و رهبري، اين روند را ناسالم و به زيان آيندهي جمهوري اسلامي و امنيت ملي ميداند. نهضت آزادي ايران چنين ترتيباتي را، به ويژه در شرايطي كه در برابر تهديدات خارجي قرار داريم، نه به نفع مصالح مملكتي و نه در راستاي امنيت ملي ميداند. " آرا و نظريات نهضت آزادي ايران پيرامون نظريهي ولايت مطلقهي فقيه بر همگان آشكار است و با اين همه از آنجا كه اين نهاد، جزيي از اصول قانون اساسي بوده است، از سي و دو سال پيش تا كنون، بارها اعلام داشتهايم كه حاكميت قانون، گام نخست در راستاي تامين حقوق و حاكميت ملت محسوب ميشود و از اين رو، به رغم اختلاف نظرهاي بنيادين، التزام خود را به كليهي اصول اين قانون ابراز داشتهايم، ليكن جرياني كه البته به دروغ دم از ذوب شدگي در ولايت ميزند، با بحرانسازي و تحميل هزينههاي سنگين و غيرقابل جبران بر پيكرهي اقتصاد و اجتماع سياسي ايران، در عمل به كل نظام و حتي جايگاه ولايت فقيه نيز آسيبهاي فراوان و جدي رسانده است، نمودار عملكرد اين جريان به وضوح حكايت از آن دارد كه جز نقض كل قانون اساسي و حتي حذف اين جايگاه و برقراري حكومتي نظامي – ايدلوژيك بنا بر قرائتي خرافي و خودساخته از اسلام، هيچ هدف و چشمانداز ديگري براي آن نميتوان ترسيم كرد. اجراي بدون تنازل قانون اساسي، خواستي اساسي است كه ناديده گرفتن آن از هر سو به گسترش دامنهي بحران و افزايش خسارات مادي و معنوي جامعهي ايران خواهد انجاميد. صدر نامهي حاضر با كلامي از حضرت اميرالمونين (ع) آغاز شده كه ترجمهي آن چنين است: « به پرهيزگاران و راستگويان بپيوند و از آنان بخواه كه تو را فراوان نستايند و به باطلي كه مرتكب نشدهاي شادمانت ندارند. زيرا تمجيد آميخته به تملق سبب خودپسندي شود و آدمي را به سركشي وادار كند. » آيا تا كنون نيانديشيدهايد كه نتيجهي عملكرد اين كارگزاران و مشاوران متملق در طي ساليان دراز زعامت حضرتعالي چه بوده است؟ آيا تا كنون انديشيدهايد كه مراد چاپلوسان از به كار بردن اوصافي مانند " امام خامنهاي " چه ميتواند باشد؟ آيا اين دروغ بزرگي نيست كه پايههاي حكومت را سست ميكند؟ و آيا ابزاري در دست تماميتخواهان نيست كه با اتكاي به آن، منويات و منافع خويش را پيش ببرند؟ دادگاه انقلاب، سي و دو سال پس از پيروزي انقلاب و تثبيت نظام جمهوري اسلامي ايران از چه پشتوانهي حقوقي، عقلي و اخلاقي برخوردار است و آيا زمان انحلال اين نهاد قضايي ذاتاً موقت و اعلام دوران ثبات و تكيه بر قانون و اصول مسلم قضايي و در يك كلام تحقق حقوق شهروندي فرا نرسيده است؟ و آيا اساساً عنوان " دادگاه انقلاب "، كذب محض و استفادهي ابزاري از اعتبار و نام انقلابي نيست كه مهمترين آرمانهايش، تحقق آزادي و كرامت انسان بود؟ تداخل عملكرد ماموران امنيتي در ادارهي زندانها و مديريت عملي محاكم انقلاب در صدور و اجراي احكام سنگين عليه فعالان سياسي و معترضان به عملكرد و شيوههاي مديريتي آقاي احمدينژاد، اصل تفكيك قوا و استقلال نهاد قضايي را منتفي ساخته است. طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مسووليت نهايي عملكرد قوهي قضاييه بر عهدهي جنابعالي قرار دارد. از اين رو توصيه ميشود كه لااقل به منظور حفظ و اعتبار نام و پيشينهي خود، نگذاريد كه در دوران زمامداريتان، چنين نقشي از شما بر جاي بماند. بنابراين انتظار ميرود كه در اقدامي اساسي ضمن صدور دستور آزادي تمامي زندانيان دربند عقيدتي و سياسي و انحلال تشكيلات دادگاه انقلاب، امكان پاسخگويي و استيضاح دولت و هرگونه تصميم نمايندگان ملت در خصوص بررسي كفايت دولت و آقاي احمدينژاد و همچنين، زمينهاي جدي براي بازگشت نظم و آرامش به جامعه و اعلام آشتي ملي را فراهم آوريد. حذف يارانهها در غياب نهادهاي نظارتي بودجه مانند سازمان برنامهريزي و مديريت و مطبوعات آزاد و مستقل و با روش و تعجيلي كه دولت دهم برگزيد، تير خلاصي بود كه رو به زندگي تنگدستان نشانه رفت. هشدار ميدهد كه اعمال فشار روزافزون به معيشت مردم و كوچك كردن سفرهي فقرا، پيامدهاي سهمگيني براي نظام جمهوري اسلامي ايران خواهد داشت و از سوي ديگر، هزينههاي اين اقدام نابخردانه را كسي جز مردم زحمتكش نميپردازد و هرگز تحول ناشي از اين طرح، مثبت و در راستاي منافع ملي ارزيابي نخواهد بود. پرسش اساسي آن است كه آقاي احمدينژاد، همراهان و حاميانشان اين همه منابع مالي را با چه هدفي مطالبه ميكنند؟ بنا بر گزارش ديوان محاسبات كشور، دولت دهم 85% از قانون بودجه تخلف و انحراف داشته است. حال در شرايطي كه دولت خود را به هيچكدام از رديفهاي قانون بودجه متعهد نميداند، افزايش 46 درصدي بودجهي سال 1390 چه معنايي ميتواند داشته باشد جز تسلط بلامنازع دولت بر منابع عظيم مالي؟ و آيا نامي جز افساد فيالارض بر اين اقدام ميتوان نهاد؟ رييس دولت دهم ابايي از ارايهي آمارهاي دروغين و غيرواقعي ندارد و متاسفانه، نه وي خود را ملزم به پاسخگويي ميداند و نه هيچ مقام مسوولي، وي را به وظيفهي قانوني خويش رهنمون ميدارد. عدم ارايهي رقم رشد اقتصادي و ادعاي دروغين ايجاد يك ميليون و ششصد هزار شغل در سال گذشته تا جايي وقيحانه انجام ميشود كه حتي صداي نمايندگان محافظهكار مجلس را نيز در ميآورد. رشد اقتصادي صفر درصدي در حالي كه نفت بالغ بر صد دلار به فروش ميرسد و توقف فعاليت بنگاههاي اقتصادي و صنعتي و افزايش بيكاري در دو سالهي اخير و همچنين عدم شفافيت موجودي صندوق ذخيرهي ارزي و دهها دليل و نشانهي ديگر، دلايلي متقناند كه حكايت از عدم صلاحيت مديريتي و اخلاقي دولت دهم و رييس آن در ادارهي امور دارد. اين روزها خودشيفتگي، كيش شخصيت و استبداد راي آقاي احمدينژاد تا ميزاني شدت گرفته كه حتي در عزل و نصب وزيران و همكاران خود، توجهي به عزت و مصلحت مملكت نكرده و بهترين گواه رفتاري است كه ايشان در همين اواخر نسبت به وزراي امور خارجه و اطلاعات نشان داد. البته پرسش بنيادين آن است كه رييس دولت دهم با اتكا بر حمايت چه بخش و يا افرادي تا بدين حد، بيپروا عمل كرده و حتي در برابر دستورات مقام رهبري كه روزگاري خود را متصف به پيروي از او ميدانست، ايستادگي ميكند؟ به راستي آقاي احمدينژاد و همراهانشان از كجا خط ميگيرند؟ نتيجهي عملكرد و شعارهاي دولت دهم و شيوع خرافهگرايي و معرفي چهرهاي از اسلام كه مغاير عقل و در تضاد با حقوق ملتها است، در عرصهي داخلي، افزون بر نارضايتي عمومي و نفي جمهوريت نظام، به افزايش گرايشات اسلامگريزانه در جوانان منجر شده و زمينهي نفي اسلاميت نظام را فراهم كرده است. در عرصهي بينالمللي نيز همانگونه كه مشاهده شد، پاسخ قاطع مردم و رهبران سياسي مصر و تونس، تاكيد و اصرار بر اين نكته بود كه به هيچ وجه خواست برپايي حكومتي مشابه با نظام جمهوري اسلامي ايران را ندارند. با تاسف بايد اذعان داشت كه عملكرد نادرست مديران حكومتي ايران نه تنها در ساليان اخير به تقويت " موج بيداري اسلامي " كه زماني الهامبخش نهضتهاي رهاييبخش خاورميانه بود، نيانجاميده، بلكه منجر به تشديد نگراني عظيمي تحت عنوان " جمهوري اسلاميهراسي " در منطقه و حتي در ميان گروههاي اسلامگرا شده است. يادآوري ميكند كه چندي پيش نيز، يكي از اعضاي بلندپايهي حماس صراحتاً اعلام داشت كه الگوي حكومتي مورد نظر ايشان، تركيه است و نه ايران. ترسيم نمودار عملكرد و شعائر آقاي احمدينژاد، همراهان و حاميانشان در عرصههاي داخلي و بينالمللي و همچنين ميزان و حجم ثروتهاي ملي و منابع مالي ناشي از فروش نفت و واردات بيرويه در سالهاي اخير كه فارغ از نظارت و در غياب نهادهايي مانند سازمان برنامهريزي و مديريت، مستقيماً به جيب ايشان وارد شده است، حكايت از آن دارد كه مشاراليه فراتر از اهدافي نظير راهاندازي تاسيسات انرژي هستهاي صلحآميز و تامين برق براي مردم و بلكه در راستاي تاسيس يك جريان تروريستي بينالمللي مشابه القاعده و البته با گرايش شيعي به سرعت در حركت بوده و چنانچه جلوي اين قطار بيترمز به موقع گرفته نشود، بيم آن ميرود كه چه بسا در آيندهاي نه چندان دور، مردم جهان به تكرار تهديدات و فجايعي همتراز با جنگهاي جهاني گواهي دهند. تاكيدات بيسابقه و تبليغات گسترده مبني بر ظهور قريبالوقوع امام زمان(عج) و حتي انتساب عملكرد و تصميمسازيهاي غيرعقلاني و فاقد مباني كارشناسي دولت به نظرات امام عصر و طرح و تكرار ادعاي واهي مديريت جهان، تكيه بر نوعي ناسيوناليسم نوظهور كه چفيه بر گردن تنديس كوروش انداخته و مكتب ايراني را ترويج ميكند، تعاملات آشكار و نهان با مقامات آمريكايي و اسراييلي و بهكارگيري افرادي با سوابق ناشناخته مانند آقايان حميد مولانا، محصولي، مشايي، سعيدلو، هاشمي ثمره و دهها موضوع ديگر، همه و همه از دلايل و نشانههايي محسوب ميشوند كه نگراني فوق را واقعبينانهتر مينمايند. آيا جنابعالي استحضار داريد كه آقاي رحيم مشايي در سخنراني اخير در جمع محفلي ياران گرمابه و گلستان خويش به صراحت ابراز ميدارد كه: « تفاوت مديريت امام زمان و مديريت به اصطلاح نايب امام زمان را در شعارهاي مردمي كه در اعتراضات ديروز ( 25 بهمن ) شركت كردند ميتوان ديد. استراتژي ما بعد از انتخابات 88 عليرغم اين كه تمام شعارها عليه دولت و احمدينژاد بود به اين صورت تدوين شد كه تلاش كنيم مردم را متوجه مشكل اصلي كشور نماييم و در اين راستا از بار فشاري كه بر دولت و احمدينژاد بود بكاهيم. به لطف خدا و مديريت امام زمان بر خلاف تظاهرات اعتراضي قبل، اين بار رهبر بود كه هدف قرار گرفته بود و هيچ كس عليه دولت و رييس جمهوري شعار نداد. » در ابتدا به اصالت اين سخنان ترديد داشتم، ليكن قضايايي كه اخيراً در مسالهي عزل وزير اطلاعات رخ داد، نشان داد كه اساسيترين پيامد اين اقدام زيركانهي رييس دولت دهم، مسووليتگريزي و انتساب عملكرد ضد مردمي اين وزارتخانه به عهدهي مقام رهبري و اقناع و جهتدهي افكار عمومي در راستاي مواردي است كه پيشتر، آقاي مشايي به آنها اشاره كرده بود. به خاك و خون كشيدن مردم و كشتن فرزندان و عزيزان اين مملكت و آنگاه شانه خالي كردن از زير بار مسووليت و متوجه ساختن تمام تقصيرات به عهدهي رهبري و مديريت كل سي سال گذشته از جمله پيامدهاي حكومت آقاي احمدينژاد بوده است. ملكوك نمودن اصالت و آرمانهاي انقلاب اسلامي 1357 كه روزگاري اميد مستضعفان جهان و الهامبخش نهضتهاي آزاديبخش، از خاورميانه گرفته تا آفريقا و آمريكاي لاتين محسوب ميشد و تبديل اين ارزشها به احساس ناامني جهاني و منطقهاي و از سوي ديگر رواج خرافهگرايي و انجام اقدامات و تبليغاتي كه به گسترش امواج اسلامگريزي انجاميده است و همچنين، ارزيابي پيامدهاي ناشي از تحريك مقامات كشورهاي عربي حاشيهي خليج فارس، همزمان با افزايش تنشهاي بيسابقه در ماههاي اخير در استان خوزستان، از جمله دغدغههايي بودهاند كه نويسنده را به رغم كهولت سن و بيماريهاي متعدد جسماني ناگزير ساخت تا نگراني خويش را از وضعيت ناگوار كنوني و خطري كه تماميت ارضي، يكپارچگي ملت ايران و اعتبار باورهاي اسلامي ايرانيان را تهديد ميكند، عيان سازد. به جد باور دارم كه از حملهي مغول به اين سو، چنين تهديدي كه توامان به سوي اسلام و ايران صورت گرفته باشد، بيسابقه بوده و بيترديد، اين سنخ مخاطرات، تنها در راستاي خواست و سياستهاي محافل صهيونيستي و منافع افراطيهاي آژانس يهود قابل توجيه است.
مقام محترم رهبري! در دوران مبارزه بارها تبرعاً وكالت و امر دفاع از جنابعالي را به عهده گرفتم و در طي سي سال گذشته كه در مسند قدرت قرار داشتيد و در روزگاري كه چه بسا انگيزهاي براي كسب مال و جاه بايد وجود ميداشت، گواهي و تاييد ميفرماييد كه هرگز از بابت منافع و خواست شخصي، درخواستي نداشتهام اما اينك و در زمانهاي كه تنها، لقاي محبوب مانع تداوم اين همه درد و رنج جانكاه ميشود، شرعاً و قانوناً حضرتعالي را وصي بر حفظ حقوق و جان اعضاي خانواده و خانوادهي بزرگترم يعني نهضت آزادي ايران و ديگر آزاديخواهان دربند اعلام ميكنم. شايسته است تا به عنوان قدر متيقن حاكميت و در مقام رهبري كل نظام و مردم ايران اقدام فرماييد و ضمن صدور دستور آزادي تمامي زندانيان سياسي و به ويژه رفع حصر از آقايان مهندس مير حسين موسوي و حجه الاسلام و المسلمين مهدي كروبي و اعلام آشتي ملي، زمينهي بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نماييد. باشد كه مجلس و قوهي قضاييه نيز در پرتو چنين سياستي، از امكان بررسي كفايت سياسي و اخلاقي رييس دولت دهم برخوردار شوند. اميد دارد كه رد وصيت نكرده و به اين آخرين خواستهي فردي كه شايد روزگاري حقي بر گردن آقاي سيد علي خامنهاي و نه رهبر نظام جمهوري اسلامي ايران داشته است، بياعتنا نباشيد. ستمكاري و ظلم بر مردم، واقعهي تازه و حادثي نيست كه بتوان پيامدهاي آن را ناديده گرفت و آزموده را دوباره آزمود. سرنوشت خاندان شاه فراري و وقوع دو خودكشي در يك خانواده، حكايت از پريشيدگي بيمانندي دارد كه هيچ توجيه نيازمندي مالي و يا دليل ظاهري ديگري بر آن نميتوان يافت و براي من و شما كه در ايجاد حكومت جديد نقش آفريدهايم، عبرتآموز است.
تلخي سخنم را با حلاوت بيان سعدي عليهالرحمه خاتمه داده و گزيدهاي از حكايات گلستان را به عنوان تكمله، خدمتتان عرض ميكنم: « يكي را از ملوك عجم، حكايت كنند كه دست تطاول به مال رعيت دراز كرده بود و جور و اذيت آغاز كرده، تا جايي كه خلق از مكايد فعلش به جهان برفتند و از كربت جورش، راه غربت گرفتند. چون رعيت كم شد، ارتفاع ولايت نقصان پذيرفت و خزانه تهي ماند و دشمنان زور آوردند. نكند جورپيشه سلطاني كه نيايد ز گرگ چوپاني پادشاهي كه طرح ظلم افكند پاي ديوار ملك خويش بكند
احمد صدر حاج سيد جوادي عضو شوراي انقلاب 28 / اردیبهشت / 1390 Copyright: gooya.com 2016
|