جمعه 14 بهمن 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"قتل های زنجیره ای با قتل طرفداران منتظری در سپاه آغاز شد"، مسعود نقره کار

مسعود نقره کار
قتل هایی که به قتل های زنجیره ای معروف شدند از اواخر سال ۱۳۶۶ با حذف "بچه های سپاه" همراه با قتل علمای اهل تسنن شروع شد. افراد سپاه که طرف دار آیت الله منتظری بودند، و یا مخالفان جنگ، تشکل های افشاگرانه ای به ویژه در خراسان، خوزستان، اصفهان (نجف آباد) و کردستان شکل داده بودند و درباره آنچه که در جبهه ها می گذشت افشاگری می کردند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

(بخش پنجم)


"....قتل های گروهی ، که برای انجام آن ها یک گروه برای به قتل رساندن در نظر گرفته می شدند از همان روز های اول انقلاب شروع شد. در مدرسه علوی " کمیته های نظامی" شکل گرفتند . نظر اطرافیان خمینی این بود که برای حفظ انقلاب و امنیت عده ای باید سریعا" حذف شوند. اولین گروه با مسؤلیت یوسف کلاهدوز، نامجو و اقارب پرست شکل گرفت.( برخی از افراد این گروه بعد ها در سقوط هواپیما از بین رفتند.).گروه یا کمیته نظامی دیگری توسط محمد بروجردی و حاج احمد متوسلیان شکل گرفت .( محمد بروجردی از نوابغ کار نظامی بود و متوسلیان هم یکی از آن چهار دیپلمانی بود که در لبنان گم شدند . او هم در پاوه و مریوان فعال بود و کار نظامی خوب می دانست.). گروه دیگری هم به سرپرستی حجت الاسلام محلاتی شکل گرفت تا "روحانیون فاسد ، رباخوار و قواد" را حذف کند. این ها لیست داشتند، لیستی که از شورای انقلاب آمده بود. برای نظامی ها عده ای از سرهنگ به بالا باید حذف و عده ای باید به خانه های امن منتقل می شدند. در مورد ساواکی ها هم همینطور بود. سه روحانی را گروه مربوط به روحانیون به قتل رساند که بعد ها معلوم شد بی گناه بودند. فاحشه ها و اراذل و اوباش هم در دستور کار شان بود و قرار بر آتش زدن فاحشه خانه ها بود . که شهر نو تهران و شقو بندر عباس و شیرین بیان شیراز و دوب( دوبل) آبادان را هدف گرفتند. یکی از کسانی که فاحشه خانه ها را اتش می زد به من گفت که : " ...وقتی خانه ها را به آتش می کشیدیم جوان ترها فرار می کردند اما پیرزن ها و پیر مرد ها در خانه ها و در محله زنده زنده در آتش می سوختند. این نوع کار ها تا چند سال بعد از انقلاب هم می شد .

در استان های مختلف برای اجرای قتل گروهی، به ویژه در کردستان قرار بر این بود که ابتدا نا امنی ایجاد کنند و بعد به بهانه ی وجود نا امنی برای سر کوب گروه های سیاسی نیرو اعزام کنند. در کردستان شاهد اجرای این طرح بودیم که " گروه خلخالی " را هم اعزام کردند و چه جنایت ها این مرد در کردستان مرتکب شد. در جهبه هم مساله حذف با برنامه وجود داشت یادم هست که سال 60 بی سرو صدا سرهنگ رسول عبادت که مخالف این ها بود و پیش تر هم با چمران نمی ساخت را زدند. این سرهنگ کار آزموده و شجاع و انسان را در عملیاتی که برای نجات سربازان اش رفته بود با " قناسه" از پشت زدند. یک تیر از پشت به جمجمه اش خورده بود. توی غرب هم ، به ویژه در مهران از این نوع تصفیه ها شد ، حتی میان جمعی که فکر می کردند ناراضی و مخالف هستند خمپاره انداختند.

بعد ها هم به ترتیب و با برنامه سراغ گروه مجاهدها ، فدایی ها و تود ه ای و طرفداران منتظری رفتند. و بالاخره به قول خودشان سراغ" کله پر ها" ، مثل دکتر سامی و سیرجانی و فروهر و مختاری و پوینده و دیگران آمدند.

قتل " کله پرها" را وزارت اطلاعات که شکل گرفته بود انجام می داد. در واقع همان بچه های اطلاعات سپاه که حالا وزارت اطلاعات را می چرخاندند این قتل ها را با دستور از بالا، برنامه ریزی می کردند. دیگر وزارت اطلاعات خودش کشف می کرد و با حکم قضات شرعی که در اختیار داشت حکم صادر می کرد .

به نظر من قتل هایی که به قتل های زنجیره ای معروف شد ند از اواخر سال 1366 به ویژه اوایل سال 1367 با حذف " بجه های سپاه" همراه با قتل علمای اهل تسنن شروع شد. افراد سپاه که طرف دار آیت الله منتظری بودند ، و یا مخالفان جنگ تشکل های افشاگرانه ای به ویژه در خراسان، خوزستان، اصفهان ( نجف آباد) و کردستان شکل داده بودند و در باره آنچه که در جبهه ها می گذشت افشاگری می کردند. این ها شاهد بودند که در پشت جبهه و حتی در سنگرها افراد ناباب به نوجوانان تجاوز می کردند، اعتیاد گسترده می شد و بعضی ازخواهرهای پشت جبهه با برادران روابط نامشروع بر قرار می کردند. این مشاهدات و همینطور خستگی از طولانی شدن جنگ باعث شده بود این ها که آدم های سالم و متدینی بودند به اصطلاح خودشان " فقل کنند" و دست به اعتراض و افشاگری بزنند. بیشتراین ها مریدان منتظری بودند و برای همین هم حذف مریدان منتظری در دستور کار قرار گرفت . این ها اکثرا" هم بچه های شیمیایی جبهه بودند. یک سری طلبه ها و روحانیون طرفدار منتظری را هم به عناوین مختلف به قتل رساندند . این ها را سال 66 جمع کردند و بعد از تخلیه اطلاعات سر به نیست کردند ، یا با تصادف ماشین و " کامیونی کردن" ، و یا تک زنی یا صحنه سازی هایی مثل قثل در حال سرقت وتوسط سارق ساختگی و....

کشتار رهبران اهل تسنن را هم همین سال 66 شروع کردند، مخصوصا" در کردستان که 16 مورد بود. سراغ کشیش های مسیحی هم رفتند. بهایی ها که جای خود داشتند و از همان اول انقلاب حذف شان شروع شده بود..

به کسانی که در جبهه شیمیایی شده بودند، به ویژه طرفداران منتظری عمدا" نمی رسیدند، مثلا" سهمیه دارو نمی دادند . این بی توجهی باعث مرگ عده ای از این بچه های شیمیایی شد. حاج داود کریمی (1)، حاج امیر حسین میرشریفی، حاج محمد شریعتی وحاج رحیم برازجانی نمونه بودند. بعضی از این ها را هم با " قناسه" می زدند، یعنی با تک تیر اندازی می کشتند.

سلاحی که برای " قناسه" استفاده می کردند " سیمونوف" روسی بود که سلاح دقیق و خوبی بود.در جبهه ها هم برای تصفیه مخالفان جنگ و معترضان از این روش و سلاح استفاده می کردند. به ویژه وقتی رفسنجانی به پیشنهاد حامنه ای و حکم خمینی جانشین فرمانده کل قوا شد( 12 خرداد سال 1367 بود) ، در جبهه ها ها ناراضایتی بالا گرفته بودو سلاح نبود و نیرو نمی توانستند برسانند و همه کلافه وخسته شده بودند.

سردار نقدی با همین " قناسه "حاج رحیم برازجانی را کشت. حاج رحیم یکی از جوانان مخلص و شجاع جبهه بود. با لهجه ی قوی جنوبی ، رشید و قوی ، که در عملیات جنگی پیش قدم بود.وقتی ماجرای آقای منتظری پیش آمد حاج رحیم از جمله کسانی بود که کنار کشید ، و عوارض تیری که در جبهه به پایش خورده بود را بهانه کرد و رفت برازجان در نخلستان " آب پحش" شروع به کار کرد. آین محل، منطقه ای ست بین گناوه و برازجان که خرمای معروف " کب کاب" به عمل می آید. گویا سرکار گر آنجا شده بود. سردارنقدی و آدم هایش می روند آنجا سراغ اش و او را می زنند.

سراغ "کله پرها" یا روشنفکران ها از سال 67 آمدند که گفتم با قتل دکتر سامی شروع کردند که دهها نفر از جمله سعیدی سیرجانی وفروهر و محمد مختاری و پوینده و..... را به قتل رساندند. البته برنامه آنها این بود که گروهی هم بکشتند این کار را اول بار با ساقط کردن یک هواپیما انجام دادند .هواپیما به زاهدان می رفت ، فکر می کنم سال 1370 بود، با 63 تا از فرماندهان سپاه و ارتش ، این ها دنباله رو های منتظری بودند. ماجرای انداختن اتوبوس نویسنده ها به دره در گردنه حیران را که خود شما بهتر می دانید.

******

زیرنویس:

*سلسله مطالبی که پنجمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق دستگاه قضایی حکومت اسلامی در شکنجه گاه ها و زندان های این حکومت است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی از گوشه هایی از جنایت های پنهان مانده ی جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.

1- http://www.akbaralami.com/public/ContentBody.aspx?ContentID=3686


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016