گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 بهمن» آيا رژيم دُم به تلۀ اسرائيل خواهد داد؟ اميرحسين لادن21 تیر» نقش بنيادگرايان اسلامی و علل سرنگونی دولت ملی و مردمسالار مصدق، اميرحسين لادن 6 فروردین» تاکتیک بی شرمانۀ جدید رژیم فقاهتی "بهره گیری غیرقانونی از نوجوانان خرد سال"، امیر حسین لادن 1 اردیبهشت» حسن فيروزآبادی و طارق عزيز، اميرحسين لادن 16 دی» عاشورا - آغازِ پايانِ ولايت فقيه و جنبش مردم ايران، امير حسين لادن
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تفاوت انقلاب ۱۶۸۸ انگلستان با انقلاب ۱۳۵۷ ايران، اميرحسين لادن![]() انقلاب ۱۶۸۸ (۳۲۴ سال پيش) در انگلستان جيمز دوم (پادشاه) را سرنگون کرد ؛ انقلاب ۱۳۵۷ (۳۳ سال پيش) ايران محمد رضا شاه را سرنگون کرد. انقلاب انگلستان ، قدرت حکومت را بنفع ملت کاهش داد ؛ انقلاب ايران ، با اعتقاد به صغارت و نادانی ملت ، قدرت حکومت را تا بينهايت افزايش داد. انقلاب انگلستان ، مجلس را مسئول بودجه و سيستم مالی نمود ؛ انقلاب اسلامی ، مجلس را از عمال دست چين شده و فرمانبر پُر کرد. انقلاب انگلستان ، موسسات مالی را برای بهبود زندگی ملت و رونق اقتصاد کشور پايه ريزی کرد ؛ انقلاب اسلامی نظام اقتصادی را در بست در اختيار بنيادهای "من در آوردی" (شهيد ، مستضعفان ، ... ) قرار داد که به راحتی بتوانند ، ثروت های کشور را در انحصار حکومتگران در آورند. انقلاب ۱۶۸۸ در انگلستان در پرتوی تغييرات عادلانه (قدرتمند کردن مردم برای شرکت در تعيين سرنوشت خويش) و عاقلانه (بهبود زندگی ملت) ؛ "انقلاب با شکوه" نام گرفت. نتيجۀ اين انقلاب ، کاهش قدرت حکومت ، تفويض قدرت مالی و بودجه به مجلس و تفکيک و استقلال کاملِ قوای سه گانه: مجريه ، مقننه و قضائيه بود. انقلاب ملت ايران به کجراهه مذهب کشيده شد ، خواسته های مردم ناچيز و نيازهای جامعه ناديده گرفته شدند ، و کنترل قوای مجريه ، مقننه و قضائی ، در دست با کفايت يک فرد ، "ولی فقيه" ، نمايندۀ امام زمان قرار گرفت و "انقلابِ ملاخور" شده ، "انقلاب اسلامی نام گرفت". (۱) انقلاب با شکوه با سيستم باز ، در برگيرنده و فراگير اقتصادی ، همراه با موسسات مردمی ، مشوق سرمايه گزاری در صنايع مورد نياز جامعه ، تجارت سالم و نوآوری شد. قانونمندی و شفافيت سيستم ، امنيت بوجود آورد و امنيت باعث ثبات ، توليد کار ، بهبود وضع مالی مردم ، رونق و شکوفائی اقتصاد و پيشرفت جامعه گرديد. انقلاب اسلامی با سيستم مدار بسته ، اقتصاد انحصاری ، عدم قانونمندی ، محدوديت های ساختاری ، ماليات های نا عادلانه ، عوارض های بی ضابطه ، و فساد گستردۀ مالی ؛ کشور را تا مرز ورشکستگی پيش برد ؛ ارزش ريال در مقابل ارزهای بين المللی بشدت تضعيف شد ، تورم بنا به آمار حکومت مابين ۲۲ تا ۲۶ در صد در نوسان است (آمار غير دولتی تورم مابين ۳۰ تا ۴۰ درصد می باشد) و بيکاری نزديک به سی درصد برآورد شده است. مردم در مشقت و جامعه در حالت رکود اقتصادی بسر ميبرند. تنها با يک نگاه کلی به اين دو انقلاب ، می بينيم که اهداف انقلاب انگليس مشخص و شفاف و مورد تأئيد عموم و يا اکثريت ملت بود ولی خواستۀ اکثريت مردم ايران ، اين بود که شاه برود! نتيجۀ پيروزمندانۀ انقلاب ۱۶۸۸ در پرتوی اهداف مشخص: قدرتمند کردن مردم در مقابل حکومت ، احترام به حقوق و شعور مردم و شرکت آنان در تعيين سرنوشت خويش ، قانونمندیِ سيستم و امنيت اجتماعی ، و اقتصاد باز و پويا با حد اقل امکانات برای بهبود زندگی مردم بود. جان لاک را "پيامبر انقلاب انگلستان مینامند ، روشنفکری که در نزاع سلطنتطلبان و آزاديخواهان ، جانب حکومت پارلمانی را گرفت" و از به ثمر نشستن "انقلاب باشکوه" پشتيبانی کرد. لاک در ساختار نظام حکومتی "از آزادی فرد در مقابل اقتدار دولت دفاع کرد" و به هنگام بی عدالتی و اضطرار ، حامی انقلاب شد و "برداشتن سلاح در مقابل دولت محدودکننده آزادی را جايز دانست." رساله مشهور لاک "درباره خردگرائی انسان" که يک سال قبل از انقلاب ۱۶۸۸ انگلستان منتشر شد، نوشتهای بود که مبتنی بر آن میتوان لاک را پيامآور انقلاب آرام دانست. (۲) جان لاک در قرن هفدهم ، در غرب تئوریِ "حقوق طبيعی بشر" : آزادی و حق انتخاب را ارائه داد. او معتقد بود که انسان آزاد بدنيا می آيد و از استعداد و توانائی های طبيعی برخوردار است. بنابراين در زندگی نيز بايستی از حقوق طبيعی يعنی تساوی حقوق و برابری برخوردار باشد. برتری اشخاص ، گروه و حکومت بر مردم با حقوق طبيعی بشر در تضاد بوده و محکوم بزوال است. رابطۀ مابين مردم و حکومت ، يک قرارداد اجتماعی و براساس انتخاب مردم و تعهد دولت در اجرای مفاد قرار داد (سياسی – اقتصادی) است. قرار داد يک تفاهمی کتبی يا شفاهی مابين دو نفر ؛ يک نفر با يک گروه و يا مابين دو گروه ، می باشد ؛ رفراندم نيز يک قرارداد اجتماعی – سياسی است. مهمترين وظيفۀ دو طرف قرارداد آنستکه قبل از انعقاد ، مطالب قرارداد را بدانند و درک کنند. در ضمن ، *شاه مدتها بود که مخفيانه تحت درمان سرطان بود و اثر داروها ، او را شديداً مبتلا به افسردگی کرده بود. قاطعيت و تيزهوشی (عقل سالم در بدن سالم است) خود را از دست داده بود. زيبا کلام می نويسد: "در نظامی که نسل هويدا طراحی کرده بود اعليحضرت همه کاره بودند و مابقی مجری اوامر ملوکانه. اشکال از اينجا شروع شد که وقتی اعليحضرت يا رأس هرم دچار مشکل تصميمگيری و اختلالات روحی و فيزيکی شد (به واسطه پيشرفته شدن سرطان شاه و دلايل ديگری)، کل آن نظام فلج شد." آنانکه سالها مبارزه کرده بودند و ماهها ايثارگرانه زندگی و هستی شان را روی انقلاب گذاشته بودند ؛ بمرور توسط جامعۀ روحانيت کنار زده شدند و آرام آرام حذف (زندان ، تبعيد و اعدام) گرديدند. انقلاب عدالتخواهی و آزادی طلبی مردم ايران به کجراهۀ مذهب کشيده شد و به انقلاب اسلامی تبديل گرديد. آرزوی سيستم مردمسالارِ کثرت گرای قانونمند يکبار ديگر بخاک سپرده شد. قانون ستيزی ، قانون گريزی و مسئوليت ناپذيری ما ايرانيان نيز ، زائيدۀ همين "حق ويژه" ی خداسالاری می باشد. زيرا در سيستم خداسالار ، قانون نه برای برقراری عدالت بلکه در برقراری اطاعت است. اراده ، انتخاب و تصميم گيری از مردم سلب می شود ، تسليم بنده وار و اطاعت کور کورانه جايگزين آن می گردد ، و نيازی به انديشيدن ، مقايسه و انتخاب کردن ، نبوده و ملت مجری اوامر می باشند. مسئوليت ناپذيری ما زائيدۀ اين بندگی و اطاعت است ؛ رأی فردی نيز نمی تواند پاسدار عدالت باشد. بر اندازی بدون يک برنامۀ جايگزينی هدفمند ، مشخص ، شفاف و قانونمند ؛ جز تکرار ناکامی ها و شکست های گذشته ارمغانی به دنبال نخواهد داشت. برای اينکه دوباره مجبور به تکرار اشتباهات گذشته نگرديم ، بايد با بيداری ، آگاهی و شناخت شرايط ، برنامه ريزی کنيم و قدم برداريم. امير حسين لادن
Copyright: gooya.com 2016
|