شنبه 14 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا جنگ قدرتی جناح‌های حکومت با وال استريت ايرانی روبه‌رو می‌گردد؟ محمد ايرانی


چنانچه در مقاله جنگ قدرتی جناحهای حکومت در غياب جنبشهای داخلی شرح داده شد ، دو جناح عمده جنگ طلب و خواهان توافق با غرب همچنان ثبات رژيم را در رهبری خامنه ای دانسته و هرکدام تلاش دارند تا با دلايلی سياستهای وی را در جهت منافع جناحی خود متمايل کنند . رهبر جمهوری اسلامی که با همه تبليغات مزدبگيران سپاهی ، روحانی ، سياسی ، دلالان جناحهای حکومتی و خيل گروه مشاورانش نتوانست در مورد مرجعيت و قدرت سياسی به کاريزمايی خمينی دست يابد ، همچون توپی در ميان دو جناح عمده در گردش است و سياستهای متناقض وی گواه اين موضوع است . فشار تحريمهای غرب بهمراه سيگنالهايی که از طريق لابيهای جمهوری اسلامی به رهبری منتقل ميگرديد ، موجب شد تا وی جناح خواهان توافق با غرب را پيش بياندازد و کنفرانس اول در ترکيه و سخنان جليلی نشان از چنين راهکاری ميداد . فرماندهان جنگ طلب سپاه و همپيمانان اصولگرای آنها در آغاز مذاکرات هيچ سخن مخالفی برزبان نياوردند تا اينکه زمزمه صلح در داخل و خارج کشور پيچيد ، سپس در ادامه مذاکرات آنها به انجام مصاحبه های مکرر توافق را مورد سوال و صلح چنينی را دومينويی دانستند که به سقوط رهبری و نظام منجر خواهد گرديد و با ترساندن رهبری ، تلاش جناح ديگر را بهمراه تير در تاريکی رفسنجانی مبنی بر قدرت رهبر برای صلح با امريکا را خنثی و يا حداقل مورد ترديد قرار دادند . هرچند اين کش و قوسهای جناحی ناچارا ادامه يافته تا ضمن تحليل يافتن يک جناح و يا دگرگون شدن جناحهای در قدرت در کشاکش مذاکرات با غرب به نتيجه ای دست يابد ، با توجه به اينکه قدرتهای شرقی نيز به سياست فشار بيشتری برای توافق حکومت روی آورده اند . بايد ديد در کنار جنگ قدرتی جناحهای حاکم بهمراه سرکوب داخلی و مذاکره با قدرتهای بزرگ ، عامل گرانی و بيکاری موجب افزايش اعتراضات اقشار مردم نظير آنچه در شهر نيشابور روی داد ، گرديده و وال استريت ايرانی در خيابانها تشکيل خواهد گرديد يا اينکه اين موج هم کنترل ويا سرکوب ميگردد .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


برخلاف اعضای دو حزب قدرتمند کشورهای غربی ( که گاهی احزاب کوچکتر نيز نقشی در توازن قوا بازی می کنند ) که دقيقا سياستهای حزبی ( و نه نيازهای موکلين خود ) را رعايت می کنند ، افراد منفردی در ترکيب جناحهای حکومتی هستند که گاهی روزانه بسته به منافع فردی و يا اطاعت از قدرت برتر به اتخاذ سياستهای خود می پردازند . عدم وجود حزب در چنين حکومتی که اکثرا در کشورهای جهان سومی رواج دارد ، از طرفی منجر به جناح بندی متغيری ميگردد که همواره در حال دگرگونی بوده و ثبات نميگيرد و از طرف ديگر موجب عدم پايداری سياستی در مقابله با قدرتهای غربی و شرقی ميگردد . اين موضوع در دوران سلطنت قاجار و مقاطعی از سلطنت دو شاه پهلوی در ميان جناحهای حکومت نيز ديده ميشد ، مگر در زمانهايی که ايندو شاه به قدرت مطلق دست يافته و ديگر جناحهای حکومت تنها به بازيچه های امربر تبديل ميشدند . کاريزمای خمينی در بلوای سقوط شاه با واگذاری کليه منابع اقتصادی و سياسی به افراد ناهمگون روحانی ، سياسی ، نظامی و فرصت طلبان همراه گرديد و لذا هيچکدام از آنها انتقادی از جنايات و کشتار سالهای اوليه رژيم نکرده و با ايجاد جناحهای سياسی و نظامی در پی تثبيت نظام برآمدند . هيچ گروهی از جبهه ملی ، ملی مذهبی ، نهضت آزادی ، فداييان اسلام تا گروههايی همچون چريکهای فدايی و مجاهدين بدليل سرکوب هر نوع آزادی شاه سابق ، نميتوانند مدعی گردند که پيش از سقوط سلطنت از سازمان متشکلی برخوردار بوده اند . جملگی آنها بهمراه ساير گروههای پا گرفته تنها پس از استقرار جمهوری اسلامی که با مکانيزم غرب همراه بود ، توانستند بدليل آمادگی ذهنی مردم به سازماندهی گروههای خود بپردازند و چون اين امر بشکل توده وار و بدون داشتن دانش لازم و فرهنگ مورد نياز صورت پذيرفت ، در ادامه تثبيت نظام و شدت سرکوب به سرعت پاشيد . تنها گروه مجاهدين انقلاب اسلامی و موتلفه و حجتيه با گسترش خود توامان پايه اوليه تثبيت نظام را با ايجاد ارگانهای امنيتی و سپاهی ريختند و سپس با تکيه برقدرت سياسی به چپاول منابع اقتصادی پرداختند . دگرگونی اين گروههای نيمه حزبی همچنان در اشکال اصلاح طلبان و اصولگرايان خود را نشان داده و بايد باور کرد که آنها همواره مدافع نوعی از حکومت اسلامی خواهند ماند . اما ساير احزاب تشکيل شده فرمايشی و از بالای روحانيت ، روحانيون و غيره پس از مرگ خمينی بسرعت پاشيدند ، در ادامه رفسنجانی و خاتمی نيز با وجوديکه شخص اول کشور بودند بدليل نداشتن حزب و نهاد قدرتمند ، توسط خامنه ای که به نهادهای امنيتی و سپاه و بخشی از روحانيت تکيه کرده بود با کودتايی از قدرت حکومتی سرنگون گرديدند .
امروزه در کشورهای غربی صحنه های تراژيکی فراوانی از سخنان و بيانيه های افراد و گروههای سياسی وابسته پيشين حکومتديده ميشود که در سالهای گذشته براثر جنگ جناحی از قدرت حذف شده و اکنون خود را در دادگاه خودمانی از وابستگی به جنايات رژيم تبرئه مينمايند . در تمام سالهای اوليه نظام اگر هم مخالفت و يا نقدی از جانب برخی مسولان صورت ميگرفت تنها در جهت تثبيت نظام بوده وگرنه همه افراد و گروههای وابسته رژيم با قبول خمينی و حاکميت به تمام جنايات رژيم صحه گذاشته و لذا ادعای آنها مبنی بر نفی حاکميت بی اساس است . بنی صدر با انقلاب اسلامی خود که تلاش دارد نوعی از حکومت اسلامی را موجه جلوه دهد ، همچنان خود را رييس جمهور منتخب مردمی ميداند که در وهم سقوط سلطنت و عدم آگاهی بر آنچه ميگذرد ، در تقابل با روحانيت بوی رای دادند . مزروعی ، مهاجرانی ، کديور ، سروش ، گنجی ، واحدی ، سازگارا و ديگرانی که اکنون با نوعی حمايت از حکومت ابتدايی و اصلاح حکومت ، يا با پوشش سکولار سياسی ، ليبرال دموکرات همچنان يا از دوران طلايی خمينی سخن گفته و يا بنوعی موسوی و کروبی و برخی مراجع مذهبی را با همه شرکت در جنايات پيشين رژيم موجه جلوه داده ولی در تمام مراحل علاقه ای به افشای همه اطلاعاتی که از جنايات رژيم داشته تن نميدهند تا پايشان گير نکند . همه اين افراد و گروهها با وجود تفاوت سياست فکری ، همچنان خود را پيرو اسلام دانسته و آينده نشان خواهد داد که در دگرگونيهای آينده چه اندازه حاضرند از دين حکومتی بسود دموکراسی دينی و يا حکومتی سکولار دست بردارند که گاها شعارش را ميدهند . طبيعی است در هر کشوری که مدعی دموکراسی است بايد آزادی انديشه چه با تفکر مذهبی و چه با ساير افکار و ايدئولوژيها برقرار باشد ، اما سلطه ايدئولوژيکی يک گروه در حکومت را نپذيرد که به ديکتاتوری ختم گردد . بيجهت نيست که در ميان ادعای اين مخالفان وابسته حکومت ، کسانی همچون رضا پهلوی با حمايت مشاورانش و ذخيره مادی خانوادگی و لابيهايش نيز داعيه سلطنت داشته و بخواهد ضمن تبرئه پدرش و چشم پوشی از استبدادش که پذيرش حکومت اسلامی را تسهيل کرد . تاسف به حال افراد و گروههايی که خود را سکولار ، جمهوريخواه ، دموکرات و حتی سوسياليست ميدانند و برای ايجاد آلترناتيو کذايی با کمک مکانيزم غرب به اين شاهزاده چسبيده و وی را قابل رهبر شدن ميدانند .
آنچه اکنون جناحبندی حکومت تحت نام کلی اصولگرايان وجود دارد ، برعکس سران اصلاح طلب که بنادرستی خود را از جنايات پيشين رژيم مبرا ميدانند ، کاملا کليت حکومت اسلامی را تحت ولايت خامنه ای قبول دارند . دو جناح اصلی حاکم که افرادش هرکدام در گروهبندی و جناحی متفاوتی همچون جبهه اصولگرايی ، پايداری ، موتلفه ، احمدينژاد ، روحانيت سنتی و غيره نيز شرکت داشته و مدام از گروهی به گروه ديگر پرواز ميکنند ، اما همگی ضمن تاييد و شرکت در سرکوب همه مخالفان نظام به چپاول منابع اقتصادی ميپردازند . جناحی که توافق با غرب را تلاشی خود ميپندارد بطور روشن با شعارهايی همچون ؛ بيثمر بودن تحريم ، بستن تنگه هرمز ، ناچيز شمردن قدرت نظامی غرب ، اخلال در مذاکرات مربوط به انرژی هسته ای ، ايجاد ترور و بحران از طريق سپاه قدس در کشورهای مختلف ، تبليغات در مخالف بودن رهبری در توافق با غرب ، مانور نظامی ، پيگيری غنی سازی و موارد ديگر فضای سياسی کشور را اشغال نموده و مذاکرات کشدار را تنها برای پيشبرد مقاصدشان قبول دارد . جناح ديگر که به تاثير تحريمهای اقتصادی ، محدوديتهای فروش نفت و امور بانکی ، مصادره حسابهای بانکی و شرکتهای فاميلی و وابسته ، ممنوعيت خروج افراد از کشور و موارد ديگر باور داشته و لابيهای آنها فشار برای توافق را زياد کرده اند ، ادامه تندروی بيشتر را به کودتايی سپاهی و کاهش و يا سقوط جناح خود از قدرت تعريف نموده و در انتها جنگی را با آينده نامعلوم پيش بينی ميکنند . اين جناح برخلاف جناح تندروتر ضمن تکرار بخشی از شعارهای آن جناح ، از طريق لابيها تلاش دارند تا در مذاکرات بسته نشده تا بتوانند مجددا رهبری را قانع سازند که برعکس ، عدم نتيجه گيری در مذاکرات موجب سقوط نظام خواهد گشت . گروه دولتی احمدينژاد گرچه در جنگ قدرتی تا حد حذف بخش ديگر بسرکردگی لاريجانی داشته و مصاحبه های روزانه اين دو گروه در مورد گرانی و افشای فساد اقتصادی يکديگر مطبوعات را پر کرده است ، اما هردو در مقابله با جناح تندروتر ، موافق آشتی با غرب ميباشند . گروه دولتی که همچنان در حال تضعيف شدن است ، تلاش دارد با فريبکاری و بردن جنگ قدرتی در ميان اقشار مردم ، گناه بحران را بگردن ساير گروهها بياندازد . پا فشردن احمدينژاد در ابقای مرتضوی که سمبل کشتار خرداد ۸۸ است در مقام مسول بيمه اجتماعی و ساير عوامل وابسته بهمراه روشن شدن چپاول منابع اقتصادی توسط يارانش ، برای اکثريت مردم روشن کرده که جملگی مسولان کشوری از يک قماشند .
جنگ قدرتی جناحهای حکومت برسر کسب قدرت سياسی مطلق ، به چپاول بيشتر منابع اقتصادی منجر گرديده و چون افراد جناحها بويی از انسانيت نبرده اند ، از انجام هرگونه جنايت بيشتری در پوشش مذهب که به آنها امکان تطهير را هم ميدهد ، ترسی ندارند . اگر خمينی منابع قدرتی سياسی و اقتصادی را بين پشتيبانان خود تقسيم کرد و اگر رفسنجانی منابع قدرتی سياسی و اقتصادی را بيشتر در ميان وابستگان و افراد فاميل کاناليزه کرد ، خامنه ای واگذاری منابع قدرتی سياسی و اقتصادی را علاوه بر خانواده ، به فرماندهان سپاه تقديم نمود که آماده هر نوع جنايتی بودند و در اين ميان مراجع و ساير اصولگرايان نيز سود کلانی بردند . افزايش قيمت نفت در سالهای اخير موجب گرديد که بذل و بخشش رهبری نه تنها حاميان داخلی وی را پوشش دهد ، بلکه وی را قادر ساخت به پروژه انرژی هسته ای سرعت بخشيده و حاميان تروريست بين المللی را برای ايجاد بحران تقويت نمايد . حلقه ای که در داخل و خارج کشور بدور رهبری جمع شده اند ، تنها در فکر امور دنيوی بوده و آن جهان را برای کسانی باقی گذاشته اند که همچنان تلاش دارند دموکراسی و آزادی را درون مذهب جستجو کنند و در اين ميان ساده انديشانی هستند که با وجود اسارت و زندانی شدن هنوز چنين راهی را تبليغ ميکنند . در سالهای اخيربا وجوديکه قدرت يابی سرداران سپاه و چنگ اندازی آنها بر منابع قدرتی سياسی و اقتصادی افزايش يافت ، اما عطش سيری ناپذير آنها در افزايش مال و قدرت موجب گرديد که به منابع قدرت سياسی و اقتصادی همپالکان روحانی و اصولگرا خود نيز دست بياندازند و بخصوص که اين اواخر بيت المال ! با محدوديت فروش نفت و تحريمهای اقتصادی و سياسی کاهش يافته است . سرداران پوشالی سپاه نه تنها به منابع اقتصادی و پروژه های نفتی قانع نيستند ، بلکه در همه امور حتی در ورزش نيز نفوذ کرده و هزينه های ميلياردی در فوتبال ناشی از دست اندازی آنها به رانت ورزشی در جهت کنترل جمعيت انبوه هوادران ميباشد . سخنان محسن رضايی مبنی براينکه آمريکا باين دليل نميتواند به ايران حمله کند که توانايی سپاه در اقدامات تلافی جويانه بالا است ، خود نشانه استيصال و پشت کردن به واقعيتها است . اعتراضات افراد جناحهای مختلف از روحانی و اصولگرا در مورد گرانی ، واردات قاچاقی ، رانتهای بانکی ، به فرماندهان سپاه و اينکه در انتخابات نيز دست داشته اند ، همه ناشی از کوتاه شدن دست آنها از قدرت پيشين بوده و ربطی به اين ندارد که مسولين در فکر مردم هستند .
طبيعی است که برخی از جناحهای حاکم و فرماندهان سپاه و مخصوصا بخش سپاه قدس که در طی چند سال صاحب مملکت شده و بزور سرنيزه جنبشهای داخل را نيز سرکوب کرده اند ، حاضر به تغيير وضع فعلی نبوده و لذا فشار بيشتری بر رهبری برای حداقل کش دادن مذاکرات هسته ای وارد آورند . مصاحبه های ابتدايی جليلی مهره آينده دار و مطيع رهبری در آغاز مذاکرات در ترکيه نشانه اين بود که جناح موافق محدود کردن غنی سازی توانسته بودند رهبری را بدليل تحريمهای غرب ترسانده و بستر کنفرانس ترکيه و عراق را آماده سازند . جناح تندروتر برای از دست ندادن سلطه قدرتی ، با ترسيم آينده تاريکتری خامنه ای را وادار به گفتن عقب نشينی ما دشمن را گستاخ ميکند ، نموده و لذا جهت مذاکرات در عراق کند گرديد . روشن است که زيان و آسيب تحريمهای اقتصادی مستقيما به کارگران و مزدبگيران و ساير اقشار پايين جامعه وارد ميگردد و اثرات آن کاملا مشاهده ميگردد ، بطوريکه ديگر خريد گوشت و ميوه و لبنيات و ساير مايحتاج ضروری برای آنها غيرممکن گرديده است . تحريمهای اقتصادی تنها درآمد رهبری و وابستگان حکومتی را کاهش ميدهد ولی کمتر آنها را وادار به توافق ميکند که نمونه ديکتاتورهائی همچون صدام ، قذافی ، حافظ اسد ، طالبان و سايرين مصداق اين امر است و اگر در مواردی همچون تونس و مصر ، تغيير ديکتاتور بدون خونريزی صورت گرفت ، بيشتر بدليل وابستگی مالی بيشتر اين ديکتاتورها به قدرتهای بزرگ بوده است . بلوکه کردن حسابهای بانکی و ممنوعيت خروج برخی از فرماندهان سپاه و مسولين بمراتب تاثير بيشتری از تحريمهای اقتصادی برآنها داشته و برخی از افراد جناحها را نگران آينده خود و فرزندانشان کرده است . روشن است که گذشتن از قدرت و مال بادآورده و غصب شده برای کسانيکه نهادن نام انسان بر آنها شرم آور است ، آسان نبوده و لذا با سماجت بر حفظ اين قدرت پوشالی ايستاده اند . سخنان خامنه ای مبنی بر عدم بيان تاثير تحريمها بر اقتصاد کشور ناشی از اينستکه راه کش دادن مذاکره و عدم توافق ادامه خواهد داشت و طبق معمول سران سپاه و مسولين نظام پس از حرف رهبر خود ، بلافاصله آنها را با آب و تاب بر بلندگوها ذکر ميکنند تا فرصتی ديگر برای تغيير سخنان پيدا شود .
تاريخ نشان ميدهد که ديکتاتورها اگر در مقاطعی در آغاز قدرت از افراد با دانش استفاده کرده اند ، با گذر زمان و افزايش توهم قدرت به افراد بيکفايتی روی ميآورند که گزارشات نادرستی را برای حفظ مقام به رهبری انتقال ميدهند و خامنه ای ديکتاتوريست که ضمن تهی بودن از دانش روز مجبور به پذيرش توصيه های مشاوران انبوه خود و سرداران و سرکردگان حکومت است تا آينده ای همچون صدام و قذافی برای وی پيش بينی گردد . همواره ديکتاتورها و عوامل قدرت آنها با وجود بو نبردن خود از انسانيت ، به احساس وطن پرستی اقشار مردم تکيه کرده و گمان ميبرند که آنها حفظ کشور در مقابل بيگانگان را واجب شمرده و سرکوب و کشتار مردم بدست رهبريت خود را فراموش ميکنند . همواره ديکتاتورها و عوامل قدرتی آنها با شناختی که از قدرتهای بزرگ و وحشت آنها نسبت به گسترش جنبشهای دموکراتيک و کارگری دارند ، گمان ميبرند دوام حکومت آنها بسودقدرتهای بزرگ است . همواره ديکتاتورها و عوامل قدرت آنها به قدرت روزافزون سرکوب باور داشته و حدی را در مقاومت اقشار مردم باور دارند که بالاخره آنها برای ادامه حيات تن به ذلت خواهند داد . همواره ديکتاتورها و عوامل قدرت منابع مالی خود را پايان ناپذير دانسته و گمان دارند با تکيه بر بافت لمپن جامعه قادر به کنترل جنبشها و مخالفان هستند . همواره ديکتاتورها و عوامل قدرتی آنها گمان ميبرند که ميتوانند از تضاد منافع قدرتهای بزرگ غرب و شرق بسود خود استفاده کنند و با هزينه هايی که به برخی از سران کشورها ميدهند ، پشتيبانی آنها را خواهند داشت . موارد ديگری نيز ميتوان ذکر نمود ولی اين ديکتاتورها هيچگاه سرنوشت امثال پيشين خود را سرمشق قرار نميدهند که عاقبت آنها بچه پايان تراژيکی منتهی گرديد ! اما همواره جنبشهای دموکراتيک و کارگری در ادامه ديکتاتوری و استثمار سربرون آورده و نشان داده اند که برايشان ديکتاتورهای وطنی با بيگانگان متجاوز تفاوتی نخواهد داشت و تکيه بردانش مبارزاتی لازمست تا فريب زمان خمينی تکرار نگردد . ديکتاتورها فراموش ميکنند که با وجود انطباق کامل سياستهای امثال محمد رضا شاه و مبارک بر سياستهای قدرتهای بزرگ ، بازهم موجبات سقوط آنها توسط همان قدرتها پايه ريزی گرديد تا منافع بيشتری نصيب آنها گردد .
چشمان ديکتاتورها کور است تا ببينند چگونه قدرتهای بزرگی چون شوروی و چين ، سران ديکتاتور کشورهايی همچون ونزوئلا و برزيل و عراق و افغانستان و لبنان و سرانجام گروههای سياسی و تروريستی همچون حزب الله و حماس که در چند سال اخير سود سرشاری از حکومت خامنه ای برده اند ، پشت وی را بدليل منافع آينده و بزرگتر خود خالی خواهند کرد . اکنون نيز نه چين ، نه شوروی ، نه هند ، نه کره جنوبی ، نه ترکيه و نه ساير کشورهايی که دارايی حکومت جمهوری اسلامی در آنها بمقدار فراوان بلوکه شده ، حاضر نيستند تسهيلات بيشتری برای واردات محصولات گاها بی کيفيت خود با تکيه بر آن دارائيها اعمال کنند . اين کشورها با تبديل دلار نفتی حاصل از فروش نفت کشور ايران به آنها به ارز بی ارزشتر کشور خود ، سود سرشاری را برده و در اين ميان منابع اقتصادی کشور ايران است که به تاراج ميرود . ساير کشورهائی همچون ونزوئلا ، سوريه ، لبنان ، عراق ، نيکاراگوا و کشوهای ديگری که بزحمت در نقشه های جهان قابل شناسايی هستند و از وامهای هنگفت و بی بهره و سرمايه گذاريهای وسيع خانواده رهبری و عوامل قدرت سپاه و سايرين بهره برده و قرضهای سنگينی دارند ، حاضر به پرداخت آنها نيستند که ونزوئلا در عدم پرداخت بدهی به خودروسازان يک نمونه روشن است . مسولان حکومت نيز چاره ای ندارند تا منابع اقتصادی بيشتری را بدليل تحريم کشورهای غربی به چنين کشورهايی انتقال داده و نفت و محصولات ديگر را از طريق دلالان وابسته با تخفيف فوق العاده بفروش رسانند ، فروش زمين به قطری ها نيز نهايت درماندگی مسولان برای تامين بودجه است . آری اگرچه دوام چنين وضعيتی است که ميتواند خانواده رهبری ، فرماندهان سپاه و ارتش ، مراجع روحانی و اصولگرايان را از طريق دلالی و واسطه گری در قدرت نگاه دارد و برای همين است که حفظ وضع فعلی برای آنها ايده آل است ، اما دوام وضعيت فعلی بدليل گسترش جنبشهای داخلی و تناقض منافع با قدرتهای بزرگ ، بدست آنها تعيين نميگردد . اگر جناح ديگر خواستار صلح است نه بدليل اينکه حفظ وضع موجود را نميخواهد ، بلکه سود کمتر با حفظ حکومت جمهوری اسلامی را بر آينده تاريک ترجيح ميدهد واگر سخنی در تامين زندگی مردم توسط مسولين شنيده ميشود بدليل جنگ قدرتی جناحهای حکومت است .
در کارزار جنگ قدرتی جناحهای حکومت سه موضوع اصلی دوام رژيم از نظر مسولان شامل سرکوب هر مخالفت و جنبشی در نطفه ، ايجاد لابيهای مذاکره با قدرتهای غربی و شرقی برای حفظ رژيم و سرانجام ايجاد بحرانهای منطقه ای و فرامنطقه ای توسط سپاه قدس و تروريستهای بين المللی برای ايجاد تاخير در مذاکرات و باجگيری از قدرتها همواره رعايت شده است . سرکوب هر نوع مخالفتی از سياسی ، اجتماعی ، حفظ محيط زيست و آثار باستانی در نطفه هدف اصلی همه سران رژيم از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی با شدت فراوان دنبال شده تا هيچگونه جنبشی از دموکراتيک و يا صنفی پا نگيرد . اگر در مقاطعی همچون دوران رياست جمهوری رفسنجانی و خاتمی وقفه ای ظاهری در جنايات و شدت سرکوب حرکتهای سياسی و اجتماعی مشاهده گرديد ، بدليل سرکوب گسترده رژيم در پيش از آن مقاطع و سلطه مطلق حکومت در آن دوران و وهمی است که در ميان افکار مترقی در جهت آزادی و رشد پيش آمده بود . ساده انگاری است اگر سياستهای فعلی حکومت در مورد سرکوب مخالفين داخلی و جنبشهای کارگری و دموکراتيک را تنها به چند سال اخير محدود نمود ، مگر نه آنکه قتلهای زنجيره ای ، سرکوب دانشجويان از جمله واقعه تير ۷۸ ، بيکاری فزاينده ، کشتار کارگران معدن کرمان ، ادامه اعدامها و بسيار موارد ديگر در دوران رفسنجانی و خاتمی انجام گرفت . مگر استارت انرژی هسته ای در زمان رفسنجانی و در ادامه در دوره خاتمی و در نهان پيگيری نميگرديد که امروزه آنها خود را از اين شرارت کنار ميکشند و آيا ترورهای ايرانيان خارج کشوری تنها در زمان قدرت خامنه ای و احمدينژاد سرعت گرفت ! مگر سپاه قدس در چند سال اخير کارش را آغاز کرد که رفسنجانی و خاتمی و ساير سران اصلاح طلب داخلی و پناهنده خارج کشوری بعنوان جنايات رهبر منسوب کرده و خود رابصرف دانستن سردار سازندگی و تدارکچی مبرا دانند ! آيا امثال گنجی ، حجاريان ، سروش ، سازگارا و ساير سران اصلاح طلب با نفوذی که در سپاه و نيروهای امنيتی که خود تاسيس کرده بودند ، داشتند از اهداف ايجاد آن بيخبر بودند که امروزه خود را صاحب جنبش سبز دانسته و از طريق پناهنده های خود و لابيها در کنفرانسهای سوئد و ديگر کشورها بدنبال ايجاد آلترناتيوند !
لابی گری از طريق عوامل خودفروخته ای همچون تريتا پارسی ، امير احمدی ، مولانا و ديگران که تنها برای پول بهر کاری تن ميدهند ، با بودجه های سنگين در جهت داشتن حمايتهای مسولان سياسی و حقوقی قدرتهای غربی همواره در جريان بوده و خواهد بود . البته بنظر ميرسد بدلايلی همچون يکپارچه نبودن جناحهای مختلف رژيم برای توافق ، ترس از پيش بردن مذاکره توسط يک جناح و به قدرت مطلق رسيدن آن جناح ، اختلاف منافع افراد و ناروشن بودن هدف قدرتهای غربی و شرقی در مذاکرات موجب گشته هيچگاه توصيه های اين مشاورين خود فروخته توسط مسولين نظام کاملا رعايت نگردد . اوج فعاليت اين لابيها برای نزديک کردن احمدينژاد به مسولين اسرائيل و امريکا بود تا ضمن کاهش قدرت دولتهای اروپايی در کنفرانسها ، به توافقی در مذاکرات انرژی هسته ای دست يافته و فشار حقوق بشری غرب را کم نمايند . خامنه ای که از طريق احمدينژاد قصد رسيدن به توافقی را داشت ، بدلايلی چون عدم فرمانبری مطلق او و فشار جناح تندروتر برای کش دادن ، به قطع مذاکرات فرمان داد تا راه حلی کلی برای تثبيت نظام پيدا شود . لابی گری برای تامين حمايتهای قدرتهای شرقی نيز از طريق خريد اسلحه و محصولات صنعتی و تکنولوژيهای جاسوسی و امنيتی بهمراه فروش نفت و اجرای پروژه ها اجرا ميگردد . شوروی و بخصوص چين نيز ضمن سود سرشار بردن با حربه جمهوری اسلامی به مذاکره با غرب برای امتياز گرفتن ادامه ميدهند و حمايت و وتوی آنها از جمهوری اسلامی و سوريه تا زمانی خواهد بود که ديگر در تجارت جهانی بصرفه آنها نباشد . در اين ميان مسولان نظام و در راس آنها فرماندهان سپاه قدس برای رهبران عراق همچون مالکی ، برخی سران افغانستان ، مسولان حزب الله لبنان ، حماس ، رهبران ونزوئلا و ساير کشورهای آمريکای جنوبی و مرکزی از هيچ هزينه ای چشم پوشی نکرده و حتی در اينراه از تامين سکس برای برخی از آنها نيز شرم ندارند ، شايعه است که برخی از مسولين حقوق بشری نيز از برخی امکانات رژيم بی بهره نبوده اند . اخيرا مسولان رژيم بدليل اينکه بدرستی اسراييل را موجب ترور بعضی از مسولان انرژی هسته ای ، انفجار پادگان سپاه در کرج ، ورود ويروس در برنامه های کامپيوتری و موارد ديگر خود ميدانند ، در مقابله به ترور افراد اسرائيل در کشورهای مختلف جهان پرداخته اند که بيشتر به انزوای رژيم و فضای جنگ طلبی خواهد انجاميد . بنظر ميرسد بدلايل وجود جنبشهای عربی و امکانات و هزينه هايی که سران سعودی ، قطر ، ترکيه و سايرين انجام ميدهند ، ايجاد بحران در منطقه توسط حماس و حزب الله کاربرد کمتری يافته و اين گروهها بيشتر بفکر دوام خود هستند ، گرچه فشار بر سوريه نيز موجب گشته که حمايتهای بشار اسد از عمليات سپاه قدس در منطقه کاربرد پيشين را نداشته باشد . اعزام چند فرمانده سپاه قدس و بستن قراردادهای صنعتی در مورد آب و برق با سوريه و ارسال نفت مجانی و دلار بسوی سوريه بيشتر شوی تبليغاتی بوده و نيز جوابگوی پشتيبانی مالی و اسلحه کشورهای ثروتمند عربی به مخالفان بشار اسد نخواهد بود .
ضعف جنبشهای کارگری و دموکراتيک داخل کشور بدليل سرکوب شديد حکومت به برخی از اپوزيسيونهای نيم بند خارج کشوری فهماند که همچون کشورهای عربی امکان استفاده از مکانيزم و حمايت قدرتهای غربی که همواره تلاش دارند به جنبشهای مستقل داخل کشوری تکيه نکنند ، برای ايجاد اپوزيسيون مشترک و سرانجام آلترناتيو را دارند . در ادامه کنفرانسهای استکهلم و ديگر که تلاشی برای سازش افراد و گروههای ايرانی گاها متناقض مقيم خارج کشور هستند ، گروههای شرکت کننده چه براساس اختلافات درونی و فکری ، چه براساس رهبری طلبی ، چه براساس نزديکی به قدرتهای غربی و چه براساس نداشتن پايگاه داخلی ، شکلی ناپايدار خواهند داشت . روشن است که همواره وحدت افراد و گروههای ايرانی پناهنده موجب قدرت يابی اپوزيسيون گرديده و بسود گسترش جنبشهای داخلی است ، اما موضوع اينستکه هدف از اين وحدت بايد در حمايت از رشد جنبشهای داخلی بوده و از طريق اعتراضات دستجمعی به فشارهايی به سازمان ملل متحد و ساير سازمانهای حقوق بشری و از جمله سران دولتهای مقتدر با توجه به مسائل حقوق بشری و کاهش سرکوب در ايران باشد و نه اينکه داعيه دولت موقت در خارج کشور را بازی کنند . در حال حاضر قدرتهای غربی چه بدليل موقعيت حساس ايران در منطقه و چه بدليل ترس از عدم کنترل جنبشهای داخلی که سريعا پس از سقوط رژيم گسترش خواهند يافت ، کاملا به نتيجه حذف نظام جمهوری اسلامی نيافتاده اند و شدت تحريمات چنانچه مقامات غربی عنوان ميداشتند ، نبوده است . مسولين رژيم با ترفند فروش نفت با تخفيف بی سابقه از طريق کشتی های پر شده در سواحل مختلف جهان ، با تغيير نام کشتی و پرچم آن برای دور زدن تحريمها ، تحمل بيمه سنگين برای کشتی ها و محموله نفتی ، تکيه بر خريد نفت از طرف چين و بعضی از کشورها و وهم وتوی شوروی و چين از هر نوع قطعنامه تند شورای امنيت برعليه رژيم به کش دادن مذاکرات ميانديشند و اينکه بالاخره معادلات بسود آنها تغيير خواهد کرد . قدرتهای غربی نيز در کنار بسرانجام رساندن وضعيت بشار اسد و سوريه ، بوروکراسی عمليات تحريمهای بيشتر اقتصادی و ممنوعيت خروج برخی از مسولين نظام را پيگيری کرده و به متقاعد کردن شوروی و چين از طريق دادن امتيازات مورد درخواست برای تاييد محکوميت رژيم در شورای امنيت ادامه ميدهند تا اهرم جنگ را بعنوان آخرين گزينه آماده داشته باشند . ترساندن مسولين حکومت اسلامی از اپوزيسيون خارجی نيز يک گزينه موثر در دست قدرتهای بزرگ است تا آنها را وادار به پذيرش تعليق غنی سازی و موارد ديگر بنمايند و درصورت نياز نيز امکان جايگزينی به برخی از اپوزيسيونها داده خواهد شد . مذاکرات اخير نشان داد که رعايت موارد حقوق بشر و حمايت از زندانيان ايرانی و سرکوب اقشار مردم ، بهيچوجه موضوع قدرتهای غربی نبوده و تنها در زمانهايی که ضروری ميبيند بعنوان فشار بر رژيم مورد استفاده قرار ميگيرد . تزلزل در رهبريت نظام جمهوری اسلامی و اختلافات جناحی موجب چرخش سياستهای رژيم در مقابله با قدرتهای غربی و ناپايداری حمايت قدرتهای شرقی ادامه خواهد داشت و بنظر ميرسد که قادر نخواهند بود تا در صورت امکان سقوط سوريه که حداقل خواست دولت اباما در داشتن برگ برنده انتخاباتی مقابل جمهوريخواهان است ، به روال فعلی ادامه دهند .
گرانی و خط فقر بالاخره اثر خود را در صفهای طولانی مردم برای عرضه مرغ ارزانتر دولتی نشان داد و باوجود سخنان مسولين در ايجاد آرامش ، زمزمه اعتراضات در حال افزايش است . روشن بود که سياست واردات قاچاقی و با استفاده از رانت توسط وابستگان سپاه و مسولين نظام ، موجب کاهش توليد در کليه محصولات داخلی از توليد مواد غذايی و پوشاک و صنعتی بهمراه بيکاری روزافزون کارگران و مزدبگيران شده و عدم کنترل قيمتها و ادامه سياستهای هدفمندی يارانه ها به گرانی سرسام آور نه تنها مرغ ، بلکه همه کالاهای داخلی و وارداتی منجر گردد . آشکار بود که سياست کش دادن مذاکره برای غنی سازی با غرب به تحريمهای بيشتر اقتصادی ختم شده و مسدود شدن اعتبارات بانکهای ايرانی در رابطه با بانکهای کشورهای ديگر حتی بانکهای چين و هند و کره جنوبی موجب توقف واردات خواهد گرديد ، اما مسولين نظام در توهم بودند که امکان مراودات از طريق واردات قاچاقی و بانکهای کشورهای دوست امکان پذير است . بحران اقتصادی که گاهی از طرف برخی مسولين هم پيش بينی ميشد ، قادر نبود حرص مسولين و وابستگان آنها را در افزايش سود نامشروع کاهش دهد که لاريجانی عامل گرانی را بنادرستی در اجرای نادرست قانون هدفمندی يارانه ميخواند و لذا بيکفايتی مسولين و مشاوران درباری نيز موجب کنترل بحران نگرديد . مرجعی که خود در واردات کالاهای اساسی صاحب رانت است ، گفته اطبا که خوردن گوشت مضر بوده و خود ديگر از مصرف گوشت خودداری ميکند ، را تبليغ کرده و انگار که دکترها پس از افزايش گرانی چنين توصيه ای داشته اند و يا مردم باور ميکنند که ايشان و ساير مراجع و مسولين چنين امساکی را بکنند . لذا سخنان آنها نه تنها هيچ تاثيری در صفهای طولانی مرغ نگذاشته است ، بلکه حمله مسلحانه به مرغداری هشداری در حد يک فاجعه است . يکی از صفهای طويل توزيع مرغ دولتی که در مقابل درخواست تعداد کثيری از مردم بسيار ناچيز است ، در نيشابور به اعتراضات خود جوش تبديل گرديد تا بطور پراکنده به شعارهای ضد دولتی و حکومتی نيز ختم گردد . مقابله مسولين نظام در برابر صفهای طولانی توزيع مرغ و بليت دريافت مرغ بسيار ابتدايی و مسخره بوده و نشان از اين دارد که هنوز بسياری از آنها از ابعاد بحران بيخبر بوده و در توهم باورهای مذهبی مردم و ترس از سرکوب قرار دارند . آخوندی که مردم مشهد را طبق روال پيشين به خوردن اشکنه پياز بجای مرغ دعوت ميکند و يا فرماندهان سپاهی که رسانه ها را به بزرگنمايی در گرانی ها متهم ميکنند ، هنوز در توهم قدرت خود و اينکه مردم توان خروش را ندارند ، بسر ميبرند . البته مسولان رژيم در پی راه حل فوری برای واردات از هرطريق ممکن گشته و آزادی واردات مرغ و گوشت نيز چراغ سبزی به تجار وابسته است که حتما برای گرانتر شدن از عرضه مرغ موجود در انبارهای خود جلوگيری کرده و در ادامه تنها در فکر سود بيشتر بازهم به گرانی دامن خواهند زد و قيمتها پس از توقفی کوتاه مجددا افزايش خواهند يافت .
بحران اقتصادی که در کشورهای غربی موجب خروش اقشار گوناگون بخصوص زحمتکشان و مزدبگيران گرديد و سرانجام تبلور آن جنبش در امريکا به وال استريت موسوم گرديد ، آغاز تحرکی جديد بر عليه سيستم سرمايه داری بود . در اروپای غربی نيز تظاهرات اقشار گوناگون مردم بر عليه صندوق پول و بيکاری ، زنگ خطر را برای نظام سرمايه داری بصدا درآورد و گرچه تظاهرات وال استريت در امريکا فروکش کرده ، اما کارگران در اروپای غربی ادامه حرکت را با اعتصابات پيگير شده اند و بنظر ميرسد در آينده تشکلات در امريکا و اروپا راديکالتر گردند . تظاهرات خودجوش در نيشابور ، گرچه اندک و در شهر دور افتاده ای نسبت به تهران انجام گرديد ، اما راه حلی را پيش پای ديگر شهرها مقابل زحمتکشان قرار داد تا صفهای طويل را به محلی برای اعتراض به دولت و حکومت تبديل کنند . مزدبگيران که از گرانی و بيکاری تحت فشار جديد هستند ، ديگر آينده ای با کمک يارانه نديده و بتدريج آگاه گرديده اند که دولت و حکومت اصلا قرار ندارند که بهبودی در اوضاع ايجاد کنند . زمانيکه بجای حل مشکلاتی که خود مسولين ايجاد کرده ، بحث نشان ندادن مرغ و گوشت از تلويزيون مطرح ميگردد و اينکه مگر انقلاب بخاطر شکم بود ، روشن ميگردد که مسولان بيشتر در پی حذف مواد غذايی اصلی همچون گوشت و ميوه از سفره مزدبگيران بوده و مشکلات بيشتری در راه خواهد بود تا حتی تامين نان و لبنيات نيز باسانی ميسر نگردد . وال استريت ايرانی ميتواند نمود ديگری از اعتراضات اقشار گوناگون را دربر گيرد که کنترل آنها بآسانی سرکوب جنبشهای سياسی و اجتماعی نخواهد بود و در اين ميان حاشيه نشينان شهرهای بزرگ همچون سالها پيش به مشکل لاينحلی برای مقامات تبديل خواهند گرديد .
اقشار زحمتکش که مدتيست در اجاره مسکن مستاصل شده و پوشاک هزينه سنگينی برای آنها دربر دارد بطوريکه قادر نيستند فرزندان خود را بدليل هزينه ها به مدرسه بفرستند ، حال از تامين مواد غذايی آنها نيز درمانده اند . اگر حداقل حقوق يک سوم خط فقر است که خود نشانه خط قرمز مزدبگيران است ، حال که هيچ آتيه ای برای حتی فرزندان خود نميبينند به خط قرمز ديگری که ادامه حيات باشد ، رسيده و ناچارا بايد که به خيابانها و ادارات بريزند تا شايد اين اعتراضات مسولان کشور را بخود آورد . وال استريت ايرانی اگر در شهرهای بزرگ راه بيافتد که بنظر ميرسد اصفهان ، تهران ، تبريز و ديگر شهرها بايد پرچمدار بوده و اعتراضات خود را علنی کنند ، امکان کنترل بدليل جمعيت زياد عملی نبوده و اگر اين اعتراضات به سيلی تبديل گردد ، خواهد توانست حرکتهای صنفی ، اجتماعی و سياسی را گسترش دهد . وال استريت ايرانی که ميتوان آنرا جنبش خود بخودی ضد گرانی اقشار زحمتکش بر عليه حکومت ناميد ، ميبايست در مقابل ترفندهای دولت و حکومت که بطور مقطعی توزيع مرغ و گوشت را سامان ميبخشند ، فريب نخورند . مگر روسای دولت و بانک مرکزی افزايش نرخ سکه و دلار را موقتی اعلام نکردند ولی رشد قيمتها پس از توقفی کوتاه مجدا در حال افزايش است و مگر همه مسولان فرياد نزدند که قيمتها با دادن يارانه ها بالا نخواهد رفت ، پس چه شد که هيچکدام از قولهای مسولين تحقق نمييابد ! بايد گفت که هيچکدام مسولين کوششی درجهت کنترل بحران نميکنند تا سود سرسام آور وابستگان کاهش نيابد و در اين بلوا مسولان دولتی گرانی را ناشی از برخی سود طلبان سياسی و نظامی دانسته ، مجلسيان گرانی را ناشی از اجرای نادرست دولتيها پنداشته ، رييس قوه قضاييه درگير افشا کنندگان زمينخواری برادران لاريجانی است و سرانجام بيت رهبری نيز بهمراه فرماندهان سپاه در راس چپاول گران قرار دارند . بايد نتيجه گرفت که فساد چنان ريشه در همه مسولان لانه کرده که جز با سقوط خود راهی برای حل مشکلات باقی نميگذارند .
کارگران بعنوان يک طبقه استثمار شونده ، در حقيقت سالهاست که طعم زير خط فقر بودن ، بيکاری ، اخراج مداوم ، تن دادن به قرارداهای موقت ، استفاده نکردن از حقوق ناچيز بازنشستگی بدليل مرگ زودرس و موارد ديگر را چشيده اند ، و اينروزها با اعتراضات فراوان و اما پراکنده خود در صف اول مخالفان قرار دارند . روزی نيست که در سايتهای دولتی خبری از بيکاری کارگران واحدهای صنعتی نباشد ، روزی نيست که خبری از تبديل قراردادهای رسمی به پيمانکاری و سپس به موقت يکساله و اينروزها تبديل قراردادهای سفيد امضا به يکماهه نباشد ، روزی نيست که خبر از عدم پرداخت چند ماه حقوق چند واحد صنعتی در بين نباشد و اخبار گويای روزهای بسيار بدتری برای کارگران گواهی ميدهد . در کنار تعطيلی بخش وسيعی از صنايع بزرگ کشوری ، اکثر اصناف همچون نساجی ، کفش ، پوشاک ، قالی بافی ، چرم ، سنگبری ، و مشابه در حال تعطيلی کامل هستند و اخيرا خبر از تعطيلی کارخانه های مواد غذايی ميشود که تعطيلی توليدات لبنيات ، گوشت قرمز ، مرغ و غيره مطرح است تا محصولات چينی و ساير کشورها جايگزين آنها گردند . توزيع محصولات وارداتی توسط تجار سودجو و وابسته با ظرافت خاصی صورت ميگيرد تا کمبود آنها موجب افزايش روزانه قيمتها گشته و سود بيشتری نصيب وابستگان نمايد . کارگران با اعتراضات و اعتصابات در محل کار و رفتن به ادارات دولتی و مجلس و با جمع آوری امضا به مسولان نشان داده اند ، که خواهان تغيير شرايط هستند هرچند که با سرکوب نيروهای امنيت روبرو گردند . اما گسترش اعتراضات بدليل گرانی که همراه خانواده ها صورت گيرد ، امکان سرکوب کمتری داشته و بنابراين کارگران بايد همراه ساير مزدبگيران و زحمتکشان اعتراضات خود را در صفهای طويل نيز نشان دهند تا همبستگی بيشتری بين آنها و سايرين ايجاد گردد تا وال استريت ايرانی ابعاد وسيعتری پيدا کند . طبيعی است که مسولين نظام که چنديست از گسترش جنبش کارگران بهراس افتاده و دستگيری های گسترده اخير خود گواه اين موضوع است ، در پی خاموش کردن نطفه وال استريت ايرانی و اعتراضات مستمر کارگران خواهند بود ، اما سيل اگر راه بيافتد هيچ سدی قادر نخواهد بود که جلوی آنرا بگيرد ، بخصوص اگر اين سيل سازماندهی گردد . طبعا کارگران نياز دارند تا در محل کارشان توسط کارگران آگاه به تشکلات مستقلشان شکل سازمانی دهند تا باين طريق به اعتراضات و اعتصابات مستمر دست زده و به تشکلات مستقل آنها منجر گردد تا به سلطه سرمايه داری پايان دهند زيرا تا زمانيکه حکومت جمهوری اسلامی و هر رژيم ديگری که بر پايه چنين نظامی پايه ريزی گردد ، سرکوب کارگران و زحمتکشان و استثمار آنها برقرار خواهد بود .

محمد ايرانی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016