شنبه 4 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تالاب انزلی را از مرگ نجات دهید، جلال ایجادی

jalalejadi.jpg
بخود بیائیم، تالاب انزلی را باید نجات داد. این تالاب بین المللی در حال حاضر از طرف سازمان ملل در "فهرست مونترو" قرار گرفته است و این بدان معناست که "تالاب در حال خشک شدن است." بنا به گفته برخی متخصصان وسعت کنونی تالاب انزلی از ۲۰ هزار هکتار به حدود ۱۲ هزار هکتار رسيده است. سوء مدیریت دولتی و نادانی شهروندان مصرفگرا تیشه به ریشه طبیعت میزنند وبدینگونه است که ایران گنجینه های طبیعی خود را از دست میدهد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


طبیعت ایران ویران میشود، تالاب ها یکی پس از دیگری بیمار و گاه برای همیشه خشک میشوند و تالاب انزلی دربحران است ، بیمار است وثروتهای خود را بمرور از دست میدهد. تالاب بین المللی انزلی با حدود ۲0 هزار هکتار یکی از برجسته ترین زیستگاههای پرندگان مهاجر و از مکانهای تخم ریزی گونه های متنوعی از ماهیان دریای خزر و رویشگاه گیاهان گوناگون آبزی از جمله نیلوفر آبی است.

در زمانی نه چندان دور با قدرت میشد گفت عقاب دم سفید، کبک، اردک، قو، خوتکا، طاوسک، قرقاول، آبیا، آبچرار، غوصا، تنجه، آکراس، غاز پیشانی سفید کوچک، چنگر، تنها بخشی از صدها گونه پرنده‌ای است که تالاب انزلی پناهگاه‌شان بوده، که در میان آنها، غاز پیشانی سفید کوچک، قو، طاوسک، تنجه، عقاب دم سفید، آکراس، و فیل وش (نوعی مرغابی) جزو گونه‌های شکار ممنوع و حفاظت شده بوده، واین همه گنجینه طبیعی، عامل تعادل زیستنگاهی تالاب است. ولی امروز دیگر نمیتوان بااین قدرت حرف زد، زیرا تالاب انزلی دربحران بیسابقه ای است. استان گیلان در گذشته بخاطر وجود تالاب انزلی از مهم‌ترین مناطق محل تخم گذاری وجوجه‌آوری پرندگان مهاجر و بومی و در خاورمیانه از اهمیت بالایی برخوردار بود. اکوسیستم این منطقه و پیوند جنگل و دریا، زمینه مناسبی جهت تنوع و گونه گونی زیستنی فراهم آورده و تالاب انزلی به گنجینه اکوسیستم برجسته ای تبدیل شده بود، اکوسیستمی که با ثروت و تنوع و عملکرد خود عنصر اساسی برای دریای مازندران (خزر)، شرایط اقلیمی و زندگی انسانی بشمار آمد. امروز در شمال ایران، فقدان مدیریت درست، دریای مازندران را به یک دریای آلوده و جنگل ها را طعمه زمین خواران و ساختمان سازی وجاده کشی دولتی ساخته است. تالاب انزلی نیز آهسته آهسته زیر فشار 2800 قایق های موتوری وآلودگی های صوتی آنها، نبود اقدامات پاکسازی و لایروبی وآلودگی آب، تخریب جایگاه های طبیعی پرندگان، هجوم زمین خواران، افزایش نیترات در درون آب وبالاخره نبود یک پایش دولتی پیاپی به بحران بیسابقه ای کشانده شده است. عمق تالاب انزلی در گذشته حدود هشت متر بود که امکان صید هفت تا هشت تن ماهی در آن وجود داشت، اما امروز این عمق هم بدلایل جوی و کاهش باران و بویژه بلحاظ افزایش شن و زباله، به یک و نیم تا دو متر کاهش یافته است وبویژه سرشار از آلودگی گوناگون گشته است. به دنبال پائین آمدن آب و انباشت کثافات میزان ماهی بشدت کم شده و هزاران صياد شغل خود را از دست داده اند.

طبق نظر کارشناسان بیش از 16 سال است که تالاب انزلی مسیر خود را به سراشیب مردابی شدن آغاز کرده است و مرگ تدریجی "تالاب شاه" ایران شروع شده است. عرصه تالاب، آرام آرام کوچکتر می‌شود و آب،‌ جای خود را به نی‌زار و نی‌زار جای خود را به زمین خشک می‌دهد. مجموعه‌ای از عوامل طبیعی مانند کاهش باران و عوامل مخرب انسانی دست به دست هم داده‌اند تا تالاب را مرداب کنند.

هنوزعلیرغم عوامل منفی، تالاب مقاومت میکند و چهره وحشی خودرا نگه داشته، ولی همزمان، این تالاب زیر فشار عوامل ویرانگر عقب نشینی میکند. اقداماتی جهت نجات صورت گرفته ولی محدود بوده اند. چندی پیش باهمکاری برخی کارشناسان ایران، 13كارشناس و طرفدار محيط‌زيست از كشور ژاپن، دو سال در تالاب انزلی شب و روز زحمت كشيدند تا به گوشه‌ای از شگفتی های تالاب آشنا شوند. نتيجه كار آنها اين بود كه بايد هرچه سريع‌تر، در دل تالاب، نقاط امن و كاملا حفاظت شده‌ای، ايجاد كرد. در مساحتی حدود 4000 هکتار 4نقطه حساس و كاملن حفاظت شده در نظر گرفته شد تابا ترفندهای گوناگون، شرايطی مناسب برای پرندگان اين نقاط و زندگی آنها بوجود آید. پایش های کم دامنه در مورد پرندگان انجام میشود وبا کمک راهنمایان منطقه ای انواع پرنده ها با توجه به چگونگی پرواز، شکل ظاهری، رنگ پرها و بالها، اندازه بدن، رفتار و آواز آنها، طرز پرواز، زمان پرواز، با برج های دیدبانی وبا استفاده از دوربین های شکاری و تلسکوپ و دوربین عکاسی و فیلم برداری صورت میگیرد. ولی این پایش ها همراه با اقدامات بازسازی و پاکسازی همراه نیستند و روند تخریب پرسرعت است. فقدان بودجه جدی دولتی جهت مدیریت و ترمیم، اقدامات زمینخوارانه سودپرستان، استفاده های گردشگری نابهنجار، آلودگی آب تالاب و تخریب آشیانه پرندگان شرایط را دشوار نموده است.

بقول دکتر اسماعیل کهرم به‌دلیل تخریب زیستگاه‌ها و دخالت‌های غیرمسئولانه نظیر ساخت کنارگذر در تالاب انزلی، وضعیت زیستگاه‌های زمستان‌گذرانی پرندگان به‌شدت تنزل پیدا کرده و شمار پرندگان مهاجر به‌ویژه پرندگانی که از شوروی سابق به ایران می‌آمدند 90درصد کاهش یافته است. سه دهه پیش زمانی که تالاب‌ها هنوز تخریب نشده بود شمار پرندگان مهاجری که از سمت شوروی آن زمان به ایران می‌آمدند 5/5میلیون قطعه برآورد می‌شد، اما این آمار الان بالغ بر پانصد هزار پرنده است، زیرا اغلب تالاب‌ها و ایستگاه‌های زمستان‌گذرانی پرندگان خشک و تخریب شده است. وی با اشاره به اینکه تالاب انزلی تقریبا خشک شده و از تالاب سیاه کشیم و سلکه چیزی باقی نمانده که ایستگاه پرندگان مهاجر باشد، تصریح میکند: تالاب بوجاق هیچ‌گاه محلی برای زاد و ولد پرندگان نبوده است به‌ویژه اکنون که بخش عمده این تالاب تخریب شده و ازیک سو، انباشت شن و ماسه از اراضی این تالاب بیداد می‌کند و از سوی دیگر، بخشی از این تالاب تبدیل به زباله‌دانی شده است. (رجوع شود همشهری 25 مرداد 1391)

روند تخریب تالاب بسرعت به پیش میرود ومتاسفانه اقدامات لازم برای نجات آن وجود ندارند. برای ذهنیتی که مصرفگرائی و سودپرستی بلافاصله مطرح است، از بین رفتن یک تالاب چه اهمیتی دارد؟ ولی مگربا طبیعت ویران میتوان زندگی سالم داشت؟ حفاظت از تالاب حفاظت از حق انسانی است. جامعه و مسئولان نباید بی اعتنا باشند . آنها بایدعوامل مخرب را بازشناسی نموده و چاره جوئی نمایند. ببینیم عوامل ویرانگری کدامند؟

‌ورود فاضلاب وزباله به تالاب انزلی

از مهم‌ترین دشواری های تالاب بین‌المللی انزلی ورود آلاینده‌های آبی و خاکی و شیمیائی مانند شیرابه‌های زباله‌ها و فاضلاب‌های خانگی و شهری از طریق رودخانه‌های منتهی به آن میباشد. 12 رودخانه فاضلاب وزباله ۶ شهر استان گیلان واقع در حوزه آبخیز تالاب انزلی را وارد این تالاب می‌کنند که شامل رشت، صومعه‌سرا، فومن، شفت، انزلی و ماسال هستند. علاوه بر اینها، زباله‌هایی که در روستاهای مناطق بالادست در کنار رودخانه‌ها در اثر بیدقتی وبی‌انضباطی وخودپرستی برخی از شهروندان و دهیاران‌‌ رها می‌شود، باعث شده که سیلاب‌های فصلی بخش زیادی از این زباله‌ها را وارد تالاب انزلی کنند که چهره بسیار ناپسند وزشت بوجود آورده است. در واقع امکانات مدرن جمع آوری و بازیافت زباله و کارخانه های کمپوست متناسب با نیازها وجود ندارند. در سال 1387 یک کارخانه کمپوست با ظرفیت 70 تن در منطقه بشمن ساخته شد ولی در 1390 بخاطر زیاده روی دربهره برداری از ظرفیت آن، کارخانه دستخوش مشکلات عدیده شد و کارش متوقف گردید. بنابراین نبودامکان صنعتی برای بازیافت زباله و نبود فرهنگ زیست محیطی و تربیت اجتماعی، به رها کردن اشغالها درمسیر آب و بناچار به تالاب انزلی منتهی میگردد. سمی‌ترين و خطرناك‌ترين آلودگی کنونی در حوزه تالاب‌های ايران، سرازير شدن فاضلاب صنعتی و شيميايی میباشد. به طور مثال پلاستيك و مواد هيدروكربنی سال‌های بسیار در چرخه طبيعت میمانند. در محدوده تالاب انزلی و ديگر تالاب‌های ايران كارخانه‌هايی وجود دارند كه طبيعت منطقه را به خطر انداخته‌اند. در این نقطه، كارخانه چوكا تا شعاع 10‌كيلومتری خود را آلوده میکند. سيمان لوشان و كارخانه آسفالت "جيرده" هم جزو كارخانه‌های آلوده‌كننده محيط زيست میباشند. شب هنگام هم مدیران سودپرست کشتار‌گاه‌ها و مرغداری‌ها به طور مخفیانه پساب‌های خود را در این تالاب بی‌نظیرانزلی رها می‌کنند، انگار که نمی‌دانند که این پساب‌ها و پس‌ماندها چه بر سر طبیعت می‌آورد و آلودگی ناشی از آن نه تنها زندگی وحش تالاب بلکه همه کسانی که به گونه ای با تالاب سرو کار دارند را به خطر می‌افکند. بعلاوه پوشیده‌ شدن سطح آب ازگیاه خارجی آزولا، علوفه برای دام‌ها، لایه‌ای نفوذناپذیر را به وجود آورد که تبادل اکسیژن را بین هوا و آب تالاب رامختل کرد، در نتیجه آبزیان تالابی با کمبود اکسیژن مواجه شدند و بسیاری از این آبزیان مانند انواع ماهی‌ مانند اردک ماهی، سوف، سیم در اثر کمبود اکسیژن دسته دسته تلف شدند. سالها قبل گرفتن اردک ماهی و سوف برای ماهیگیران امری عادی بود اما اکنون "معجزه" است. البته کم خرج ترین راه مقابله با گیاه آزولا استفاده از حشره ای است که از این گیاه تغذیه میکند وجلوی رشد آنرا میگیرد. اما متاسفانه فعالیت مناسبی برای نجات این تالاب بین المللی تا کنون صورت نپذیرفته وخفگی آبزیان تشدید شده است. از گفته نماند که بدلیل فعالیت کشورهای مجاور، سالانه بیش از ۱۲۲ هزار تن مواد مسموم نفتی آلوده کننده به دریای مازندران وارد می‌شود و بخاطر آلودگی صنعتی دریا، این تالاب نیز از این آلودگی های شیمیائی و نفتی بی نصیب نیست و بعنوان نمونه لکه های نفتی وترکیبات فسیلی در بندر انزلی وگاه در تالاب مشاهده شده است.

اقدام مدیریتی جهت حفظ تالاب عاجل است. پاکسازی تالاب انزلی از وجود این زباله‌های انبوه نیازمند وجود وسائل مکانیکی است، که متاسفانه این امکانات در اختیار اداره کل محیط‌ زیست گیلان نمی باشد. در واقع این استان و حتا نهاد بنادر و کشتیرانی گیلان نیز فاقد دستگاههای لازم میباشند. این همه تجریه جهانی و تکنیک ساده جمع آوری زباله دریائی، مانند تله های رسوبگیر، که بآسانی در دنیا پیدا میشود، در ایران جهت پاکسازی تالاب انزلی وجود ندارد. دولتی که برای "اقتدار اتمی" و "مدیریت جهانی" ادعا دارد، قادر نیست وسائل اولیه پاکسازی بندر انزلی را فراهم کند. بعلاوه باید یادآوری نمود که امروز در جهان زباله ها و پساب ها، مدیریت اقتصادی و اکولوژیکی میشوند. جداسازی زباله های خشک و تر، زباله های پلاستیکی و الکترونیکی درآمدزائی داشته و بخش مهمی از زباله طبیعی نیز با استفاده از کرم های خاکی به کود آلی تبدیل شده ودر کشاورزی و پوشش های گیاهی بکار گرفته میشود. اینگونه اقدامات موثر در عمل ساماندهی نمیشوند زیرا بودجه دولتی وجود ندارد. در حال حاضر آنچنان زباله ها انبوه شده اند که طبیعت توان خودپالائی را از دست داده است وبنابراین به بودجه و تکنیک و توانائی حرفه ای نیازمند است که تالاب دوباره بتواند نفس بکشد.

فقدان بودجه و اراده جهت بهبودی

در ایران برای حاکمان محیط زیست فاقد اهمیت اساسی است و هرآینه از مسائل زیست محیطی صحبت شود بیشتر جنبه تبلیغاتی و نمایشی دارد. مدیران این حکومت برای طبیعت دلشان نسوخته است. پروژه احیاء و ساماندهی تالاب به عنوان مصوبه دولت که با اعتبار کشور و استان قرار است طی یک دوره ۱۰ ساله انجام شود، در کندی و فرسودگی در جا میزند. دیرزمانی است که قرار است این طرح با رسوب برداری ، جمع آوری آزولا ، گیاهان آبزی مازاد و احداث تله های رسوبگیر در مسیر رودخانه های ورودی به تالاب انزلی آغاز شود. این طرح ساماندهی و احیای تالاب انزلی از سال ٨٩ با اعتبار اولیه ١۰۰ میلیارد ریال و در قالب شش پروژه در شهرهای انزلی، رشت و صومعه سرا آغاز شد، اما سرعت کُند، روند نامطلوب اجرای این طرح‌ها و بی توجهی مسئولان باعث نگرانی همه کارشناسان محیط زیست شده است و یکبار دیگر این تجربه نشان میدهد که جمهوری اسلامی حساسیتی در اجرای اینگونه طرح ندارد.

دربسیاری از موارد بودجه دولتی در مورد مدیریت زیست محیطی در نظر گرفته نمیشود و آنجا که اندک بودجه ای مورد نظر است، اعتبارها در عمل استفاده نمیشود و به مصارف دیگر میرسند. بعنوان نمونه از محل ردیف اعتبارات خاص معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری بودجه ای ناچیز بمبلغ 90 میلیارد تومان جهت تکنیک رسوب گیری برای یک دوره پنجساله در نظر گرفته شد؛ از این میزان طی دوسال گذشته فقط 15 میلیارد تومان مصرف شده و بقیه بودجه بدون هیچگونه شفافیت در دست جهاد سازندگی قراردارد. در نظر باید داشت که محدود نمودن ویا حذف پساب های فاضلاب های شهری وجلوگیری از ورود آنها به تالاب، مستلزم برنامه ریزی جدی وسرمایه گزاری جهت احداث تصفیه خانه های فاضلاب شهررشت، شیرابه زباله سراوان، پساب کارخانه کمپوست لاکان، پساب‌های کارخانه‌ها و کشتارگاه‌ها وغیره میباشد. بنا به ارزیابی نشریه همشهری ساختن هر تصفیه خانه 30 میلیارد تومان هزینه میبرد. بنابراین باید ارزیابی از کل نیازها به تصفیه خانه ها، با هزینه های تکنیکی و انسانی لازم را در نظر داشت و سازماندهی جدی و مدیریت علمی و انسانی را مورد توجه قرارداد، تا بتوان تالاب را نجات داد. شعارهای لحظه ای و تبلیغاتی رژیم بی ثمر است. بهبود شرایط زیست محیطی مستلزم اراده سیاسی روشن و درایت حرفه ای و بودجه لازم میباشد و متاسفانه تالاب انزلی هیچگاه بطور جدی مورد توجه دولت قرار نگرفته است. دولت جلوی تلاش ها و استعداد ها را میگیرد. ژاپنی‌ها 30سال پيش، از ايران خواستند كه اجازه لايروبی تالاب انزلی به آنها داده شود. آنها قصد داشتند تالاب را رايگان پاکسازی و لايروبی كنند و در مقابل اجازه پیدا کنند رسوبات را از ايران خارج نمایند و با هواپيما، روی كوه‌های ژاپن بريزند. دولت با آن مخالفت کرد. دولت ایران با تلاش انجمن ها و نهادهای غیر دولتی نیز پیوسته یا مخالفت کرده ویا نسبت به پیشنهاد آنها بی اعتنا بوده است.

زمین خواران وجاده سازی و فساد ادرای

زمین خواری یکی دیگر از عوامل فاجعه زیست محیطی تالاب انزلی است. ابراهیم پورمجیب، مسئول پناهگاه حیات‌وحش سلکه که سال‌ها است زندگی‌اش با تالاب گره خورده است، به همشهری می‌گوید: 20 هزار هکتار وسعت کل تالاب آرام‌آرام کوچک و کوچکتر می‌شود و چه بی‌رحم‌اند مردمانی که تنها برای چند متر زمین بیشتر تالاب را می‌خشکانند. دست درازی حاشیه نشینان به حریم تالاب داستان تازه‌ای نیست، از زمانی که تالاب بوده، تصرف و تجاوز به حریم تالاب هم بوده است. کاشتن درخت در همه جا تلاشی برای آبادانی است، اما اینجا هر درختی که در حریم آبی تالاب کاشته می‌شود امضایی است در تومار نابودی تالاب. ماجرا از این قرار است که حاشیه نشینان تالاب در قسمت‌هایی از حریم تالاب که آب عقب رفته و تبدیل به نیزار شده اقدام به کاشت درخت می‌کنند و با این ترفند هم به خشک شدن سریع‌تر این مناطق کمک می‌کنند و هم به بهانه‌ اینکه با درختکاری سبب آبادانی شده‌اند این نقاط را به زمین‌های کشاورزی خود اضافه می‌کنند.(26 آذر 1389) در واقع حریم تالاب به خوبی مشخص میباشد، ولی نشانه گذاری صورت نمیگیرد، بازرسی وجود ندارد، فساد اداری غوغا میکند وزمین دزدی قانون رایج است. به یک نمونه از تبلیغات معاملات املاکی ها توجه کنید: "فاصله زمین تا دریا 200 متر و جنب تالاب انزلی - دارای موافقت طرح گردشگری - قابلیت تفکیک به قطعات کوچکتر - دارای ویلا با پایان کار -دارای 3 استخر ماهی - آب - برق - گاز - تلفن و - چهاردیواری دارای سند دفترچه ای و وکالت نامه محضری با قیمت استثنایی فروش یا معاوضه".

زمین خواران با امنیت کامل اینچنین تبلیغ میکنند تا تالاب حفاظت شده توسط کنوانسیون رامسر تکه تکه شود و سود پرستان به سود کلان دسترسی پیدا کنند. آیا این معاملات از چشم دولت دور است؟ چه کسانی اجازه تفکیک داده و سند محضری صادر میکنند؟ نقش فساد اداری در نابودی تالاب قابل پنهان کردن نیست، ماموران دولتی به این معاملات آگاه هستند، ولی رشوه گیری و چشم خودرا بستن شیوه آنانست. تکه تکه تالاب و اطراف آن توسط سودپرستان تصرف میشود، ویلا با استخرهای ماهی ساخته میشود و بخش خصوصی با رشوه و دوز و کلک با دولت کنار میاید و تالاب انزلی، گنجینه عمومی و بین المللی، نابود میشود.

عامل دیگر شوربختی انزلی میان گذری است که وزارت راه دردل تالاب ساخته است و 800 متر از اين مسير از جنگلهای متراكم و نيمه‌متراكم منطقه عبور میكند. ساختن راه از سال 1377 آغازشد. فعالیت ساختمانی در سال 1379 متوقف شد. همان زمان تمامی صاحب نظران محيط زيست و بدنه کارشناسی برخی نهادهای اداری عبور اين کنارگذر از ميانه تالاب مخالفت کردند و هشدار دادند که اگر طرح در اين مسير انجام شود موجب کاهش ارزش های زيباشناختی، تفريحی و زيستی در شمال تالاب خواهد بود و تقسيم تالاب به دو بخش شمالی و جنوبی نيز موجب افت ارزش طبيعت گردی منطقه می شود. از طرف ديگر تجاوز به حريم شمالی تالاب، باعث دسترسی متخلفان به نواحی حفاظت شده، گسترش بی رويه صنايع در بين جاده کنارگذر و مسير اصلی، صدمه به منابع آب زيرزمينی، اختلالات زمين شناختی، راه اندازی مراکز خدماتی غيرمجاز، ايجاد زهکش های غيرطبيعی در شمال تالاب و گسترش انواع آلودگی ها را موجب می شود. علیرغم این فشار کارشناسانه، مصوبات دولتی 3 آذر 1383 ساختن میانگذر رادر خارج تالاب مطرح کرد، ولی علیرغم مخالفت ها و حکم توقف فعالیت ساختمانی آن، پیمانکاران با حمایت سوداگران تکنوکرات کله شق دولتی با نقض قانون خود، کار خودرا ادامه داد. بدنبال دعواهای موش و گربه ای، بالاخره سازمان راه وترابری پیروز شد سازمان حفاظت محیط زیست کشور از قطعی شدن احداث جاده میان گذر تالاب انزلی خبر داد. معاون محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست با اشاره به تایید مسیر مورد نظر وزارت راه از سوی صادق واعظی زاده معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری افزود: قرار شد 60 درصد طول این مسیر به صورت پل باشد، دهانه پلها گشاد و با فاصله ساخته شود، از عایقهای نوری و صوتی استاندارد استفاده شود که با اجرای این طرح تنها 40 درصد دغدغه های زیست محیطی ما برطرف می شود و 60 درصد مشکلات باقی می ماند.(خبرگزاری مهر 1/3/1388 ).

کنارگذریا میان‌گذر انزلی برای این خاطر کلنگ احداث آن زده شد تا مسیر دسترسی به انزلی را کوتاه‌تر کند و خودروهای صاحبان ویلا ها و گردشگران تابستانی راحت تر آمد ورفت کنند، اما این گذرگاه تنها عمر تالاب انزلی را کوتاه‌تر کرد زیرا با بتن ریزی و میله های فلزی و شرکتهای گوناگون در اطراف آن خشکی های تالاب را افزایش داد. سنمبه وزارت راه جمهوری اسلامی آنقدر سفت وپر زور است که سازمان حفاظت محیط‌زیست دولتی یارای برابری با آن را ندارد. این سازمان نمایشی ابزار تبلیغاتی است وهرگز در برابر طرح های ویرانگر وزارت خانه های دولتی مقاومت نداشته است. وزارت راه و جهاد سازندگی از جمله نیروهای مخرب تالاب هستند. کنارگذر انزلی، به جد می‌توان گفت که حتی یک ضابطه زیست‌محیطی هم در ساخت آن رعایت نشده است. تراکتورها برای ساختن آن در تالاب خاکریزی نمودند تا پایه های راه را استوار کنند، بورکراتها و مهندسان، همانند تراژدی دریاچه ارومیه، با بی توجهی و نابخردی تمام به احداث ادامه داده و به خرابکاری مشغولند. احداث آن گذرگاه تا کنون موجب شده تا تبادل آب میان دو قسمت تالاب انزلی تا حد زیادی قطع شود و همین امر، روند خشک شدن تالاب را تسریع کرده‌است و بعلاوه با ضربات علیه اکولوژی و اکوسیستم منطقه شعاع تخریب تا 300 هکتار قابل تخمین است.

دوعامل خطر: سازمانهای دولتی و بی فرهنگی مردم

دست اندازی بشر به طبیعت بیش از ظرفیت آن بوده است. دانشمندان علوم محيط زيست برای تالاب ها خواصی تعادلی مهمی قائل هستند. آنها درمورد تالاب انزلی از جمله پيشگيری از بروز سيلاب ها، جلوگیری از فرسایش سواحل دریای مازندران، تامين سفره های آب زيرزمينی، تلطيف آب و هوای مناطق اطراف و زاد و ولد ماهيانی که در درياهای اطراف زندگی میکنند را بر می شمارند. تالاب انزلی در واقع مانند رحم عمل می‌کند و حیات طبیعت را بارور می‌سازد و از این رو از بین بردن آن بدون شک نابودی طبیعت را به دنبال خواهد داشت. بعنوان نمونه بسیاری از ماهی های دریای مازندران در تالاب انزلی تخم ریزی نموده و سپس این نوزادان وارد دریا میشوند. نمونه دیگر اینکه پرندگان در گلهای نیلوفر آبی تخم میگذارند، ولی قایق های موتوری با سرعت بالا موج ایجاد کرده و بوته ها را میلرزانند و تخم ها را به درون آب میاندازند. این قایق رانی تفریحی طبیعت کش که باید متوقف شود وبجای آن، تنها از قایق های بی موتور با پارو استفاده گردد، امروز یک فعالیت زیان آور بوده و دولت هیچ مخالفتی بااین مکانیسم آسیب رسان ندارد. در ایران غفلت 50 ساله و تشدید فاجعه در سی سال اخیر در زمینه حفاظت از محیط زیست و تالاب‌ها خانمانسوز بوده است. تمایل دارم یکبار دیگر روی دوعامل مهم که در این فاجعه دست داشته اند تاکید کنم.

یکم: نقش دستگاه دولتی است. سازمانهای دولتی نقش بسیار فعال در تخریب محیط زیست داشته ودارند و اولین اقدام برای حفاظت از محیط زیست ایران بیرون کردن سازمانهای دولتی مانند وزارت نیرو و وزارت راه از هرگونه پروژه زیست محیطی واقتصادی است. مغز های تکنوکرات و سود پرست اینان بدون هیچ نگرانی تمامی محیط زیست راتابع منافع شخصی واداری خود کرده و برای پروژه های خود به هرتخریبی دست میزنند. دولت وسازمانهای دولتی ویرانگر هستند. تخریب دریاچه ارومیه و گسترش ریزگردها سرطان زا قبل از هرچه نتیجه سیاست های حکومتی و بی مسئولیتی حاکمان است. اگر تالاب انزلی بیمار است این امر بطور مستقیم نتیجه بی همتی و بی لیاقتی جمهوری اسلامی و سازمان های آن مانند وزارت راه، جهاد سازندگی و عدم احترام به پیمان بین المللی 1971 رامسر است.

دومین عامل، نقش مخرب بسیاری از ایرانیان ناآگاه است. مسئله اینستکه در جامعه تلاش فرهنگی و آموزشی کافی صورت نگرفته و بی مسئولیتی بیداد میکند. نابودی منابع طبیعی نشانه پیروزی سودآوری و مصرف پرستی بوده است ومیباشد. بی توجهی ونابودی محیط زیست بیانگر ناآگاهی عمیق در جامعه است. ایرانیان اغلب رابطه قهرآمیز وکینه جویانه با طبیعت و اجزای آن دارند: با تیرکمان باید گنجشگ را مورد هدف قرارداد و کشت، در فرهنگ اسلامی وعامیانه سگ را باید زد و کشت، بطرف گربه باید سنگ انداخت، درختان را باید شکست، آب را باید هدر داد ودر آن شاشید، مواد خوراکی را باید حیف ومیل نمود، کوهها را باید با ریختن اشغال کثیف نمود، در رود خانه ها باید زباله و کثافت ریخت، در رودبارها باید پساب هاوگندآب ها را رها کرد، جنگل را باید خشک کرد و ساختمان سازی کرد، در تالاب برای تفریح شخصی باید موتور گازوئیلی بکار گرفت و حیوانات راترساند و پرندگان را کوچ داد. اینست متاسفانه تربیت منحط بسیاری از هموطنان ما. شگفتا که این همه ویرانگری، اینان را به درد نمیاورد، شگفتا که این فاجعه های زیست محیطی برای اینان امور پیش پا افتاده بحساب میایند. حق مردم است که از رفاه مادی و کیفیت غذائی برخوردار باشند و از خوردن مرغ که در دست احتکارگران خصوصی و دولتی افتاده بهره مند باشند و همانگونه که در خراسان اعتراض کردند، بر حق خود پافشاری نمایند. ولی ویرانگری ها زیست محیطی در ایران هزاران بار برای زندگی انسانها خطرناکتر و دلخراش تر است و شگفتا که این واقعیت دلگزا هموطنان را باعتراض نمی کشاند.

کشور ما از فرهنگ زیست محیطی، بسیار دور است و روشنفکران و سیاسیون ما از عقب ماندگی فکری عظیمی در این زمینه برخوردارند. آنان سیاست زده گان بیمارگونی هستند که هزاران خطابه درباره ریش و عمامه و رساله فلان آیت الله حکومتی خواهند نوشت و اثبات خواهند نمود که چرا موضع فلان فرد حکومتی معضل عصر ماست. ولی اینان دلشان برای آب و هوای آلوده و جنگل و تالاب سوخته و بیماری های ناشی از این فجایع واقعن نمیسوزد. تالاب انزلی در بی توجهی دولتیان و شهروندان آهسته آهسته می میرد، بخود بیائیم، تالاب انزلی را باید نجات داد. این تالاب بین المللی در حال حاضر از طرف سازمان ملل در "فهرست مونترو" قرار گرفته است و این بدان معناست که "تالاب در حال خشک شدن است." بنا به گفته برخی متخصصان وسعت کنونی تالاب انزلی از 20 هزار هکتار به حدود 12 هزار هکتار رسيده است. سوء مدیریت دولتی و نادانی شهروندان مصرفگرا تیشه به ریشه طبیعت میزنند وبدینگونه است که ایران گنجینه های طبیعی خود را از دست میدهد.

جلال ایجادی استاد دانشگاه و کارشناس محیط زیست است.

idjadi@free.fr

برخی مقاله های من درباره ویرانگری زیست محیطی در ایران:

» ریزگردهای سرطان زا در جمهوری اسلامی [۲۱ ژوييه ۲۰۱۲]
» سد گتوند، آثارباستانی و روستاهایی که زیر آب می‌روند [۱۹ ژوييه ۲۰۱۲]
» رودهای بیمار و دریاچه های سوخته ایران [۱۷ فوريه ۲۰۱۲]
» جمهوری اسلامی برای نفت، پارک ملی "نایبند" راتخریب می کند [۲۶ ژانويه ۲۰۱۲]
» بررسی بحران اکولوژیکی دریاچه ارومیه [۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱]
» بحران و مبارزه اکولوژیکی و اجتماعی در ایران [۲۸ اوت ۲۰۱۱]
» درختانی که برای پول قتل عام شدند [۱۶ اوت ۲۰۱۱]
» ویرانگری زیست محیطی در ایران توسط رژیم جمهوری اسلامی [۲۸ ژانويه ۲۰۱۰]

» جمهوری اسلامی زاینده رود و تالاب گاوخونی را نابود کرد [۰۵ ژوييه ۲۰۱۱]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016