شنبه 25 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کنفرانس بروکسل شورای انتقالی قدرت در ايران، مهناز هدايتی

ياد آوری می کنم «اتوماتيک وار» قبل از سقوط هر نظام توتاليتر و ضد مردمی و در معنای مدرن آن سيستم حکومتی غير دمکراتيک در طی اين چند سال اخير در کشورهای دارای چنين سيستمی« شورای انتقالی قدرت تشکيل شده است » ازشروع اتوماتيک وار آن تا به مرحله اجرايی آن درنشست اين کنفرانس ها تا به رسيدن توافق ها و تفاهم های درون کنفرانسی تا به مرحله انتقال تصميم های نهايی برای تحويل قدرت به مردم بعد ازگذر از فروپاشی نظام های ضد مردمی و کمک به انتقال قدرت در حيطه تصميم گيری نهايی مردم در روز انتخابات وهمراهی و همگامی در جهت ثبات و آرامش قبل از انتخابات و تحويل قدرت از طريق صندوق های رای گيری در انتخابات پيش روی که در چندين کشورهمسايه افغانستان عراق ليبی سوريه و ديگر کشورهاصورت گرفته است وخواهد گرفت که معنای کلاسيک شورای انتقالی قدرت را می توان به طور فشرده دراين قالب هم تراز ديد .

قبل از تعويض رژيم های ضد مردمی در معدود کشورهای همسايه ايران اتفاق شکل گيری کنفرانس شورای انتقالی قدرت اکثرا در« کشورهای اروپايی» برگزار شده است و می شود و شورای بررسی انتقال قدرت در اين کنفرانس های مد نظر تقريبا در حمايت غربی ها بوده است که « هموار کننده » بار سياسی تبليغاتی امنيتی و مالی آن را برعهده داشته اند که « نگاه غرب » به نشست کنفرانس بروکسل « نشست اپوزيسيون ايران » می تواند همان نگاه کلی غرب در کنار اين شوراهای تشکيل شده و به نتيجه رسيده دراين کشورهای آزاد شده باشد که ضرورت برقراری اين کنفرانس ها تا کسب نتيجه مورد نظر دلايل حمايت غرب از اين کنفرانس های شورای انتقالی قدرت در افغانستان عراق ليبی سوريه وايران وديگرکشورهای شرايط پذير باشد .

که البته بايد گفت اين يک روی سکه اين ماجرای پرفراز و نشيب شورای انتقالی قدرت در جهان سوم است ايجاد اتحاد ايجاد کسب حمايت و مشروعيت از طرف جامعه بين المللی از يک سو و آن روی ديگر اين سکه تلاش سران حکومت های در حال سقوط گنجاندن نام اين شوراها و اعضای اين شوراها در ليست خرابکار وطن فروش عوامل تروريستی خائن مزدورغرب و دست نشانده عوامل امپرياليسم و صهيونيسم بين الملل می باشد که در تائيد بر گفته ام اشاره می کنم به نقل قولی ازمعمر قذافی ديکتاتور سابق ليبی که اعضای شورای انتقالی قدرت در ليبی را عده ای خيانتکار خواند وگفت با تروريست ها مذاکره نخواهد داشت که لقب خيانتکار و تروريست کمترين لقب محترمانه ای ست که به اعضای شورای انتقالی قدرت درکشورهای معترض به نبود دمکراسی اطلاق نمو ده اند واطلاق خواهند کرد .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


و اما مهم ترين دلايل حمايت غربی ها از اين کنفرانس های متوالی که شورای انتقالی قدرت رادربطن خويش د اشته است رساندن آرامش حتی نسبی در خاورميانه است که می توان گفت عمده ترين اهداف حمايتی غرب بوده است هدف از ايجاد ارامش در منطقه خاورميانه کمک هرچه سريع تر به« صلح و آرامش جهانی ست » که استراتژی طولانی مدت غرب می باشد چرا که منطقه آشوب زده مهم ترين تاثير گذاری اش بر جهان غرب « بی ثبات کردن » فضای اقتصادی سياسی اجتماعی دراين کشورها ست علاوه بر عوارض سياسی اقتصادی اجتماعی که برخود اين کشورهاپديد آمده و خواهد آمد که ثبات اقتصادی برای غرب زمينه ساز ثبات سياسی اجتماعی خواهد بود «اصل کلی» که برای غرب در همه حال حائز اهميت بوده و خواهد بود که هميشه سعی برتوازن و برقراری اين ثبات داشته اند حتی در مواردی با توصل به نيروی نظامی درکشورهای بر هم زننده اين توازن نظم جهانی وارد عمل شده اند .

اما گذر فوری می زنيم به تشکيل اين شوراهای انتقالی قدرت در چند کشور همسايه وارد بحث چرايی و چند و چون آن نخواهيم شد که وقت گير هست و جای پرداختن به آن درحال حاضر نيست ضرورتی هم ندارد وارد اين بحث شويم اما اتفاق رخ دادن اين شوراها قبل از سرنگونی نظام های سرنگون شده که در عراق و افغانستان توسط امريکا و متحدانش صورت گرفت حمله نظامی سال ۲۰۰۱ توسط امريکا به افغانستان و حمله نظامی ۲۰۰۳ به عراق در پس ديگر آن حمله های مردمی بدون دخالت وحمله امريکا و اروپا در وحله نخست چون حمله مستقيم و حمله غير مستقيم غرب که در بعضی از کشورها از جمله افغانستان و عراق و احتمالا ايران «حمله مستقيم » غرب بوده است وخواهد بود .

حمله «غير مستقيم » حمله نظامی ناتو زير چترحمايت غربی ها در اين کشورها و يا همان همراهی با انقلاب های مردمی درليبی واحتمالا سوريه و « حمايت شفاهی از معترضين يمن و تونس » باز هم وارد بحث چندوچون اين رخ دادهای انقلابی نمی شويم به ما هم ربطی ندارد که بار منفی يا مثبت به اين انقلاب های پديد آمده در اين کشورها بدهيم و يا احيانا زير سئوال بردن اين انقلاب ها را مد نظر قراربدهيم اما آنطرف تر قضيه اين رخ دادهای انقلابی و مردمی و با مداخلات نظامی غربی ها ناتو و حمله های مستقيم امريکا به جريان افتادن شوراهای انتقالی قدرت در اين کشورها را ممکن ساخته است و خواهد ساخت .

که اين شوراها از قبل از رفتن « دولت رسمی اما غير مردمی» از انقلاب ها وجهش های مردمی در کشورهای افغانستان عراق ليبی و ديگر کشورها را برعهده داشته اند و همين طور شورای انتقالی قدرت در سوريه که در تدارک زمينه های بعد از بشاراسد در سوريه را دنبال می کنند و در نيمه ی راه قرار دارند. با توجه به آنچه در ديگر کشورها رخ داده و شاهدش بوده و خواهيم بود
بايد گفت قبل از به ثمر رسيدن اعتراض ها و مخالفت های داخلی درکشورهای درگير اعتراض به حکومت های مستبد بر« مسند قدرت نشسته » نقش شوراهای انتقالی قدرت در اين کشورها از اهميت چشم گيری برخورداراست شورايی که هماهنگ کننده سازمان دهنده روند انتقال قدرت از نظام رو به سقوط نظام های بر مسند قدرت درکشورهايشان را برعهده داشته اند و قبل از سرنگونی در روند ايجاد و تسهيل قدرت به منتخبين مردمی را ضرورتا برعهده گرفته اند .

در سال ۲۰۰۱ درافغانستان شورای انتقالی قدرت «لويی جرگه افغانستان » در بن المان در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۱ با حضورشرکت کنندگان از طيف وسيعی ازجناح های مختلف قومی مذهبی سياسی عقيدتی تشکيل شد و توافقنامه دو مرحله ای قدرت در افغانستان به امضاء رسيد و حامدکرزی به رياست دولت انتقالی قدرت برگزيده شد برای يک دوره شش ماهه در افغانستان تا مراحل بعدی ثبات قدرت در اين کشور وانتقال قدرت به برگزيده انتخاباتی مردم در افغانستان که حاصل توافق ها بود وهم چنين توافق بر سر« تقاضای حضور سربازان بين المللی » از سازمان ملل برای حضور در افغانستان «کابل و ديگر مناطق» اين کشور برحسب ضرورت که اين توافق در نشست جمعی شرکت کنندگان در نشست بن اول المان بود .

اما در مورد عراق کنفرانس ۴ روزه لندن که با حضور رهبران گروه های مخالف صدام حسين در۲۶ اذر۱۳۸۱ تشکيل شد که حاصل تجمع و تفاهمشان بعد از حل اختلاف های درون کنفرانسی نشست لندن به ۲ توافقنامه برای آينده بعد از سرنگونی صدام حسين دست پيدا کردند و به توافق نهايی رسيدند و در امتداد اين نشست به ضرورت توافق بر سر تشکيل کميته ای برای هماهنگی فعاليت های گروه های مخالف با « ديگر کشورها » به توافق رسيدند که نياز همکاری و همراهی جهانی بخصوص کشورهای غربی از گروه های مخالف درافغانستان و عراق واهميت داشتن حمايت همه جانيه اين کشورهای ياد شده از «جامعه جهانی » در اين کنفرانس ها کاملا به چشم می خورد و ضروری است و تکيه کردن اين مخالفين حتی بر ضرورت توافق بر سر حضور نيروهای نظامی سازمان ملل در اين کشورها محسوس است .

واما شورای انتقالی قدرت در ليبی هم در ۲۷ فوريه ۲۰۱۱ کمتر از دو هفته بعد از آغاز اعتراض ها و شروع قيام های مردمی و انقلاب مردم ليبی آغاز و در ۵ مارس ۲۰۱۱ اولين جلسه خود را در شهر بنغاری برگزارکردند و فرانسه اولين کشوری بود که اين شورا را به رسميت شناخت همچنين قطر شورای انتقالی قدرت در ليبی را جايگزين حکومت ليبی به رسميت شناخت.

در مورد شورای انتقالی قدرت در سوريه نيز نخستين نشست اين شورا در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۱با حضورنزديک به ۱۲۰ تن از مخالفين در تبعيد بدون ذکر اسامی برگزار شد وديگر نشست شورای انتقالی قدرت سوريه در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۲ دراستانبول ترکيه به برقراری حکومت بعد ازبشاراسد پرداخته شد که تا ژوئن ۲۰۱۲ در حمايت از اين شورا ۱۲ عضودائم شورای امنيت از جمله امريکا و فرانسه به رسميت شناخته شده است و ۲ سازمان بين المللی اتحاديه اروپا و اتحاديه عرب و شورای انتقالی قدرت در ليبی نيز اين شورا را به رسميت شناخته است هم چنين تا تاريخ اول آپريل ۲۰۱۲بيش از ۸۰ کشور درجهان شورای انتقالی قدرت سوريه را به رسميت شناخته است .

اما به کنفرانس بروکسل برگرديم و پس از آن اگر لازم بود باز به شورای انتقالی قدرت درديگر کشورهای همجوار ايران برخواهيم گشت .

کنفرانس بروکسل « يکی ديگر» از مجموع همين کنفرانس ها و نشست های در حال حاضرهم شکل شوراهای انتقالی قدرت در کشورهای منجر به انقلاب و پيروزی ودرگير با حمله نظامی و مداخله ناتو در کشورهای آسيايی که با حضورعده ای ازناراضيان ايرانی که ساليان سال در کشورهای اروپايی وامريکا تن به تبعيد اجباری داده اند که اغلب انها شايد بيشتر از سه دهه را در خارج از ايران گذرانده اند و شناسنامه کاری شان حکايت از سال ها تلاش ومبارزه برای ايجاد «دمکراسی و آزادی» درکشورخويش بود برگزارشد در راستای پيشبرد اهداف آزاديخواهانه ملت ايران و کمک به ثمررساندن آن تا رسيدن به نتايح نهايی کسب شده قابل تعمق می باشد .

بی گمان نام بردن از يکايک آنها و عملکرد ديرينه شان در سطور اين مقاله نمی گنجد اما نام هر يک از آنها تاريخچه مبارزه شان را درطی اين سال ها نشان می دهد و هر يک از اعضای اين کنفرانس چه آنها که از دور زمانی در فراق و آزادی زادگاهشان روزشماری کرده اند و «هم غم مردم وهم غم خويش» خورده اند و چه آنهايی که در سال های اخير به جمع هم وطنان در تبعيد خويش پيوسته اند و بيرق آزادی ايرانشان را در دست گرفته اند و از هر فرصت و تريبونی برای رساندن صدايشان به داخل ايران کوتاهی نکرده اند تا جايی که « پا فراتراز آگاهی رسانی» برداشته و در حيطه فعاليت علنی و عملی برای رهايی وطنشان در قالب شرکت در کنفرانس بروکسل در جهت ايجاد يک شورای منسجم و ضروری برای انتقال قدرت در فردای واژگونی قدرت غير مردمی حاکم بر زادگاهاشان برداشته اند و يا بر حسب ضرورت پيش آمده به چنين اتفاق نظری رسيده اند .

اما کنفرانس بروکسل مکمل کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه با ۴ موضوع قابل بحث و قابل اهميت پی گيری شد که حول موضوعات مهمی ازجمله :
۱- بررسی روندهای سياسی و گزينه های پيش روی ايران در سال جاری { با توجه به شرايط حساس و ضعف سياست سران جمهوری اسلامی و پای فشاری جمهوری اسلامی در قبال پروسه اتمی اش که در حال حاضر تا به اين لحظه در بن بست مذاکراتی قرار دارد و شکست مذاکرات ۵+۱ با تهران هم چنان ادامه دارد و خواهد داشت که موقعيت جمهوری اسلامی را در وضعيت قرمز که همان وضعيت جنگی ست قرار داده است } و به احتمال زياد همچنان در اين وضعيت خواهد ماند .
۲- بررسی راه های اعتماد و هماهنگی نيروهای اپوزيسيون { که بايد گفت از اين منظر به اتحاد اعتماد سازی معقول رسيده بودند چرا که لازمه شرکت و پاسخ مثبت به حضوردراين کنفرانس خواه نا خواه اتحاد اوليه محسوب می شود که حاصل اعتماد سازی قبل از حضورحکايت از تفاهم و هماهنگی های اوليه را به دنبال داشته است و خواهد داشت .
۳- بررسی راهکارها و گام های عملی برای اجرای انتخابات آزاد { که با بيشترين پرسش و کمترين پاسخ به اين نتيجه می توان رسيد که انتخابات آزاد با وجود استمرار سيستم حکومت فعلی در ايران نه تنها هموار نيست بلکه با شرايط موجود در منطقه و شرايط جهانی انتخابات آزاد تنها بعد ازعبور از حاکميت حکومت فعلی} قابل اجراست و قابل اجرا خواهد بود .

جای ترديد نبود درنشست بروکسل اصول مد نظردرآن علاوه بر مندرجات بيانيه پايانی کنفرانس که به امضاء اعضای شرکت کننده در کنفرانس رسيد درپای فشاری بر چارچوب تماميت ارضی ايران تجمع کرده بودند وغير از اين نبود آنها که شرکت کننده بودند شايد البته به احتمال خيلی کم روزگاری آنارشيسم گرا بودند و شايد هم به گسستن از يک پارچه گی ايران می انديشيدند اما داغ غربت نشينی بر دل هايشان چنان سيطره انداخته بود که در نهايت آغوشی گرم تر از آغوش کشور اشغال شده شان پيدا نکردند .

زيستن درغربت « سرايی که متعلق به آنها نيست » بلکه مهمان های ناخوانده ای هستند که در ملک ميزبانشان به خوبی و گرمی پذيرفته شده اند درملک ميزبانی که ميزبانش حاضر نيست « يک سانتی متر» از خاکش را از کل خاک کشورش جدا کند کشوری مثل امريکا يا کانادا يا اروپا که برای هرسانتی مترازخاکش حاضر است جانش را فدا کند و متجاوزين به خاکشان را با تمام تجهيزات نظامی به عقب براند و حتی در برخورد با « تجزيه طلبان داخلی » به عنوان يک عقب مانده ذهنی يا يک بيمار روحی و يا يک تروريست خطرناک مواجه شود که نهايت رفتار با کسانی که قصد تجزيه کشورشان را دارند اقامت هميشگی در تيمارستان يا زندان يا مراکز نگهداری ازمعلولين عقب مانده ذهنی خواهد بود.

بايد بپذيريم درست است ما در « جامعه جهانی زندگی می کنيم» اما همين جامعه جهانی برای نمونه اروپا وامريکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد اين کشورها شدند اما « قصد تصاحب » حتی يک سانتی متر از خاک اين ۲ کشور را نداشتند و به مرور زمان نيروهايشان را از اين کشورها فرا خواندند و خواهند خواند همين رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزيه طلب کشورهايشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذره ای ازخاکشان به هرعنوانی جدا شود و « بهانه های جدايی طلبی در عصر حتی اين کشورها هم پايان يافته است » همانطور که کشورگشايی و تصاحب خاک ديگر کشورها پرونده اش برای هميشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر ديگر در انديشه کشورگشايی نيست بلکه در انديشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت ودراختيار خويش می باشد » و خواهد بود .

اشاره ديگری می کنم به اينکه «تبعيد» درس بزرگ وحدت در دايره ايران متعلق به ايرانی بودن را « تفهيم کرد » در کنفرانس بروکسل که نماينده تمام شهرهای ايران چه ازخطه شمال و چه ازخطه جنوب و شرق وغرب و مرکزايران از طيف های مختلف سياسی شرکت کننده داشت وعجبا هيچ کسی ازهيچ کسی جويا نشد شما شرکت کننده درکدامين شهر ايران متولد شده ايد در مجموعه ايرانی شرکت کننده در اين نشست نام « ايران متحد » برروی اسامی شرکت کنندگان ثبت شده بود که برای جامعه بين الملل اروپايی و امريکا و ديگر کشورها نيزقابل پذيرش بود و خواهد بود برای روزهای قبل وبعد از نظام فعلی حاکم بر ايران چراکه چيدمان اين اسامی در کنارهم و درمجمع کنفرانس بروکسل گل چينی اندک ازگلستان نخبگان دلسوز وتلاش گر برای آزادی ودمکراسی درايران بود در «چارچوب تماميت ارضی ايران » به صورت واگذاری قدرت يکسان درتمامی استان ها که لغت « فدرال» به جای« استان » در حضورذهن ياران می باشد متاسفانه ناخواسته مورد استفاده گفتاری قرارمی گيرد که فدرال يک لغت ايرانی نيست غير فارسی ست که بايد تصحيح شود و همان لغت استان که يک لغت مندرج درلغت نامه دهخداست جايگزين شود .

مهناز هدايتی
لندن شهريور ۱۳۹۱


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016