یکشنبه 2 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اندر باب مخالفان منشور شورای ملی و جنگ احتمالی، عبدالستار دوشوکی

عبدالستار دوشوکی
وای به حال ملتی که روشنفکرانش اسیروار در زوایای تاریک و بسته ذهن متعصب خویش کورکورانه به سوی گذشته عصاها می زنند تا نوحه خوان عاشوراهای کربلا و تاسوعا های ٢٢ بهمن و ٢٨ امرداد باشند. وای به روزگار ملتی که فعالان و روشنفکران آن بجای همدلی و اتحاد برای مصالح اهم ملی، اینگونه در دایره حقیر خودمحوری های خود اسیر باشند!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

اخیرا ً آقای خاتمی رئیس جمهور سابق کشور نیز به جمع طبیبان فرهیخته ای پیوست که با تشخیص بیماری مزمن ایرانیان کشف راز کردند. وی گفته است که جامعه ایران بیمار است و این طرز تفکر، مشکل و بیماری تاریخی است که عمدة ریشه شکل‏گیری آن در تاریخ استبدادزده ماست. علاوه بر این سخن آقای خاتمی، مقاله ای پرسش برانگیز طنزآمیز اما فاش کننده که در بعضی از سایت ها منتشر شده است، مرا بر آن داشت تا در چارچوب عوارض این بیماری تاریخی ـ سیاسی سخنی کوتاه با فرهیختگان دنیای ادب و تاریخ و سیاست، که بعضا ً شدیدا ً به منشور شورای ملی و امضاء کنندگان آن پرداخته و تاخته اند، داشته باشم. اگرچه بسیاری از نکات برجسته و پرسش های درخور پاسخ در مقاله مذکور با زبانی شیوا و طنزآمیز مرئوس شده اند. اپوزیسیون تافته جدا بافته ای از جامعه ایران نیست و طبیعتا ً نمی تواند از گزند بیماری های جامعه در امان باشد. سخن را کوتاه می کنم زیرا در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

علیرغم هزاران امضاء و بیش از ده هزار تائیدیه در فیس بوک منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی، برخی از فرهیختگان قلم بدست و یا میکروفون به لـــــب اپوزیسیون شمشیرها را از رو بسته و سراسیمه به مقابله با آن شتافته اند. متاسفانه یکی از عوارض ناگوار بیماری، تب و التهاب شدید می باشد که در مراحل حاد ممکن است به هذیان گویی نامربوط منجر شود. و اینگونه است که تب و هیجان مخالفت عصبی با پدیده و یا جریانی ممکن است منجر به عود بیماری به مراحل حاد و تیزگونه شود. در این راستا می توان به نوشته فرهیخته ای نامدار اشاره کرد که اخیرا ً نوشتار سنجشی خود را با بیان آرزوی های خویش برای موفقیت شورای ملی آغاز کرده، اما تا پایان مقاله تاب نیاورده و دُم خروس ء آرزوی حضرت عباسی آن "وعده پیشگویانه" نمایان است. نوشتار در پایان نتیجه گیری می کند که: " بزودی این شورا بمثابه پلی شکننده و بی اساس تخریب (ببخشید فرو خواهد ریخت) و رهروان "ناپخته" و "ناشناخته" این پل لرزان به قعر دره فرو خواهند رفت". نوشتار علاوه بر توهین مستقیم و غیر مستقیم به اعضای کمیته هماهنگی شورای ملی و هزاران امضاء کننده آن، سازمان ها و احزاب شناخته شده از جمله جبهه متحد بلوچستان ایران که یکی از امضاء کنندگان منشور می باشد را جدیدالتاسیس، بی اهمیت و ناشناس قلمداد می کند. و از آنسو شبکه سکولارهای سبز را که کمتر از سه سال عمر دارد پلی سترگ ، مطمئن و استوار برای گزار به دمکراسی و رهایی ایران می داند.

یکی دیگر از فرهیختگان میکروفون به دهان نیز طبق روال همیشگی استبداد حاکم را رها کرده و به استبداد سابق تاخته است که یا ایها الناس از خواب گران بیدار شوید و خطر استبداد سابق را دریابید و برای مقابله با آن بسیج شوید. این دانشمند بینا طرفداران نظام پادشاهی پارلمانی را با پیروان هیتلر و نازی های آلمان مقایسه کرده. وی مدعی شده است که عده ای فرصت طلب غیر سیاسی که ترکیبی از تجزیه طلبان و استبدادیون سابق می باشند بوی آتش کباب جنگ به مشامشان خورده است و برای تجزیه ایران و بازگشت استبداد سابق طرح ریزی می کنند. حقیقت این است که همه جریانات قومی امضاء کننده منشور شورای ملی شناخته شده هستند و همه آنها به تمامیت ارضی ایران التزام دارند. هیچکدام از آنها عضو مجموعه های جدایی طلب و حتی عضو کنگره ملیت های ایران فدارل نیستند. وانگهی در بندهای متعدد منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی بصراحت بر حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی و همبستگی ملی ایرانیان و "ملت یگانه ایران" بارها تاکید شده است. حال این تاریخدان برجسته از کجا کشف راز کرده و بقول مقاله فراهانی با یک کرشمه دو کار کرده اند، خود اتهامی است بغایت پیچیده در کذبیت خویش و در حین حال بسیار حزن انگیز!

منشور پیشنهادی برای تشکیل شورای ملی وحی مُنزل نیست بلکه مجموعه ای از باورها و پیشنهادات جمعی از هموطنان است برای بقیه هموطنان جهت غور و بررسی ـ نه چیزی کم ارزشتر از این و نه چیز بالاتر از آن! اما گویا امضاء و حمایت جمع خانواده پهلوی از این منشور، عده ای را سخت آشفته و عصبی کرده است. آنها بجای پرداختن به اصول منشور و پیشنهادات مطرح شده، افراد و امضاء کنندگان را آماج حملات و تهمت های ناروای خود قرار داده اند که خود بیانگر بسی مطالب و موارد می باشد که گر نویسم شرح آن بی حد شود، مثنوی هفتاد من کاغذ شود. تا انجایی که من می دانم و در طی قریب به یک سال نسبتا ً در بطن بحث و جدل ها و رایزنی ها بوده ام، یکی از اهداف اصلی این مجموعه و شورای ملی در آینده مخالفت شدید و فراگیر با هر نوع حمله نظامی بر علیه کشورمان ایران است. اصل چهارم منشور نیز صراحتا ً مخالفت خود را با هر گونه حمله نظامی خارجی بر علیه ایران روشن می سازد. چون در جلسات حضور داشته ام می توانم با صراحت بگویم که همگی حامیان و اعضای کمیته هماهنگی شورای ملی با خلوص نیت و صادقانه بر این اصل اصرار و تاکید داشتند و آن را متفق القول تصویب کردند. حال چرا و چگونه دانشمند محترم در ملاء عام و بی محابا ادعای خلاف حقیقت می کند، و اینکه اسناد و شواهد ناگفته خود را از کجا آورده است ـ من در عجبم ! حقیقتا ً در عجبم!

ناخدایان بی بصیرت جمهوری اسلامی سکان کشتی طوفان زده ایران را بسوی دریاهای متلاطم و پر آشوب سوق داده اند و بحران های دهشتناکی ممکن است در پیش باشد. مردم برونمرز توان و آزادی بیان اراده خود را ندارند. دریغا ما برونمرزی های آسوده نشین در سواحل امن بجای درک خطر جنگ خانمانسوز محتمل بر کشورمان و ادای رسالت تایخی خویش در این برهه بحرانی، همانند قبیله های خودمحور و فرقه های غوغاسالار سرگرم جنگ های حیدری نعمتی از یکسو، و از سوی دیگر فضل فروشانه مشغول غلط گیری در انشاء های یکدیگر هستیم. زمانی که تصمیمات مهم اتخاذ می شوند، و اسرائیل بی آزرم و بیصبرانه بر طبل جنگ می کوبد و محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز از جنگی اجتناب ناپذیر سخن می گوید، آیا وظیفه روشنفکران و به اصطلاح "فرهیختگان" اپوزیسیون خــُرده گیری بر یکدیگر و نشر اکاذیب و اتهام بر علیه یکدیگر است؟

وای به حال ملتی که روشنفکرانش اسیروار در زوایای تاریک و بسته ذهن متعصب خویش کورکورانه به سوی گذشته عصاها می زنند تا نوحه خوان عاشوراهای کربلا و تاسوعا های ٢٢ بهمن و ٢٨ امرداد باشند. وای به روزگار ملتی که فعالان و روشنفکران آن بجای همدلی و اتحاد برای مصالح اهم ملی، اینگونه در دایره حقیر خودمحوری های خود اسیر باشند! باید از سرنوشت همسایگان شرقی و غربی خود درست عبرت گرفت ـ در هر دو سوی ما ملت هایی که نتوانستند برای سرنوشت خویش ابتکار عمل بخرج دهند و تصمیم بگیرند، نهایتا ً دیگران برای آنها تصمیم گرفتند! آنجا که بعد از سالها کــُـشـت و کــُـشـتار، نه از تاک نشانی باقی مانده است و نه از تاکنشان.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016