یکشنبه 9 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حجاب، حجاب، باز هم حجاب! لاله حسين پور

حجاب ديگر يک کلمه نيست. مفهومی ست قدرت مند که می تواند متفرق کند و در عين حال به وحدت رساند. می تواند قدرتی را سرنگون کند، يا بر سرپا نگاه دارد. حجاب می تواند به قدمت يک تاريخ نقش بازی کند و نه تنها زنان بلکه مردان را نيز بر محور خود بچرخاند. می تواند جنبشی به راه اندازد، ياجنبشی را به اسارت بکشد. خود را ملی و فراملی کرده و درعرصه جهان قانون را به خود مشغول کند. می تواند باعث بريدن سردختری در پستوی يک دالان شود يا خفقان را نصيب ميليون ميليون زن در دنيا نمايد.

راستی چرا؟ چرا پوشش زن (و دربرخی از کشورها، از جمله ايران، حتی پوشش مردان) تا اين درجه مورد توجه قدرت ها و حاکمين قرار می گيرد؟ چنين بحثی بسيار فراگير است و نه تنها شامل حجاب می شود، بلکه انواع و اقسام مدها و تعيين مستقيم و غيرمستقيم پوشش را نيز در بر ميگيرد. می توان از لباس های مائويی در چين که چپ های ايرانی نيز بسيار تحت تأثير آن بودند و يا لباس های مدرن و رنگ های مد روز که هر سال به نوعی از بالا تعيين شده و بر نوع پوشش انسان ها حاکم می شوند نيز نام برد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


هم آهنگی و بازی مشترک سرمايه داری و مردسالاری که از بدو تولد ِ مالکيت، همواره پايه های حاکميت قدرت ها را تضمين کرده است، باعث به وجود آمدن ترفندهای مختلفی شده که نه تنها از طريق مذهب به نهايی ترين زوايای زندگی انسان ها رسوخ می کند، بلکه فرهنگ، عرف، تعليم و تربيت، مد و پوشش و شيوه زندگی درجوامع را می سازد.

قدرت ها در اين بازی مشترک با ابژه کردن انسان ها به هدف و سود خود می رسند. آن ها با ابزارسازی انسان، انسان را مسخ واز خود بيگانه کرده، مرز اختيار و اجبار را درهم می ريزند و وی را در چهارچوبی قرار می دهند که تنها در آن جا امکان گزينش يافته و به آن نام اختيار می دهند. تنها آگاهی انسان ها و عمل ِ آن ها ست که می تواند اين چهارچوب را بشکند و از مرزها بگذرد، خط های قرمز را پاک کند و به آزادی معنا دهد.

همين که انسان در انتخاب پوشش خود آزاد باشد، اولين گام را در جهت عمل آگاهانه خود برداشته است. او اجازه می يابد ، اين سئوال را در مقابل خود نهاده و فکر کند که چرا اين پوشش را انتخاب می کند. اين عمل تفاوت ماهوی دارد با شرايطی که انسان پوششی را که برايش تعيين کرده اند، "انتخاب" کند. در اين حالت، عمل، ضد آگاهی است و هر آن چه بر انسان تکليف شده و امکان تفکر و عمل آگاهانه را از او بگيرد، فرو رفتن او را در حفره ابزارشدن جدی تر می کند.

حجاب يک دستور مذهبی يا نماد مبارزه با امپرياليسم؟

اگربه حجاب به عنوان يکی از اعتقادات مذهبی مردم بنگريم، می بايست مذهب و دلايل به وجود آمدن آن و استفاده قدرت ها از مذهب را برای حفظ حاکميت خود روشن کنيم . چنان چه به مذهب به معنای يک فيلوسوفی و تعريف و تبيين زيست شناسی بشر نگاه کنيم که در هر برهه از تاريخ توسط يک پيامبر بيان شده تا به معمای ظهور جهان و انسان پاسخ دهد، می توانيم بسيار راحت به کنه به وجود آمدن اديان مختلف پی ببريم.

دين درطول تاريخ، در شکل گيری جوامع نقش بزرگی ايفا کرد و با توجه به ناآگاهی و نادانی نسبی انسان ها در گذشته های دور تا اکنون به مثابه قوانين سخت و آهنين، هم زيستی بشر را تا حدی ممکن ساخت. دستورات دين از طرفی ترس و واهمه از واکنش خدايان را نهادی کرد و خشونت بدوی در انسان ها را مهار و به زنجير کشيد و از طرف ديگر اين خشونت را انحصاری کرده و در اختيار قدرت ها نهاد تا با تبليغ توسعه کشور و ملک و حيوانات و انسان ها به ويژه زنان، با برده داری و ارتش سازی و جنگ های تن به تن و خانمان سوز بتوانند حاکميت خود را قوی تر کرده و جايگاه شان را ابدی سازند.

و حجاب يکی از وجوه دين اسلام است که البته بارها و بارها تفاسير متفاوت از آن در اينجا و آنجا به بحث گذاشته شده است. با اين حال هدف من از بحث در مورد حجاب، همان حجابی ست که توسط رضا شاه با سرنيزه از سر زنان برداشته شد و حال در سی و اندی سال گذشته با زندان و شلاق و جريمه بر سر زنان نهاده شده است.

يکی از وجوه اين بحث، همان اختياری يا اجباری بودن حجاب است. با توجه به استدلالی که در بالا آمد، چنين اختياری نيز تنها در چهارچوب اجبار معنا می يابد و نمی توان از اختيار مطلق سخنی به ميان آورد. تصور کنيد دختری که در يک خانواده و جامعه مذهبی رشد می يابد و تماما آموزه های دين است که ذهنيت او را می سازد، روشن است که به "اختيار" حجاب را انتخاب می کند. البته اين بحث را می توان در مورد دختری در يک خانواده سکولار نيز مطرح کرد که در چهارچوب تعليم و تربيت خود، گزينه بی حجابی را انتخاب می کند. بنابراين اصل بر نسبی بودن "اختيار" است. با اين حال چنين اختياری نيز قابل احترام است.

"انتخاب" حجاب بر اساس اعتقادات مذهبی و عرفی امری ست تاريخی که سنت خود را داشته و در همين چهارچوب نير می توان با آن برخورد کرد. اما انتخاب حجاب به معنای مبارزه با کالای جنسی شدن زنان و يا مبارزه با امپرياليسم و سياست های نئوليبرالی، به راستی بر طبل وارونه زدن است. اگر جامعه طبقاتی- ليبرال با تعيين پوشش بر مبنای مد و از طريق تبليغات و رسانه ها، انسان ها را به سمتی سوق می دهد که به آن وسيله سود و بقايش را تأمين کند، جامعه طبقاتی- مذهبی نيز دقيقا با تعيين پوشش اجباری و سرکوب انسان ها و برخا نيز با سوء استفاده از اعتقادات مردم هويت و ابقای حاکميت خود را تضمين می کند. اين ها دو روی يک سکه هستند.

بحث پايه ای در اين جاست که نمی بايد حجاب و کلا پوشش را اجباری کرد. بنابراين هر استدلالی مبنی بر اين که حق آزادی پوشش يک مطالبه حقير و نشانه "بی بند و باری" ست، استدلالی يک جانبه است که تنها يک روی سکه را ملاحظه می کند و ريشه يابی دقيقی از پوشش انسان ها و نقش آن در جامعه ارائه نمی دهد.

کدام مطالبه اولويت دارد؟

در اين ميان جدل ميان اين که آيا حق آزادی پوشش و طرح آن اولويت دارد يا خير، بحثی ست که آگاهانه يا ناآگاهانه قصد به انحراف کشاندن اذهان را دارد. چه فاکتورهايی تعيين می کنند که کدام يک از مطالبات زنان اولويت دارند؟ آيا ميزان زنانی که اين خواسته را دارند، تعيين کننده است؟ آيا ميزان سرکوب و فشارهايی که در رابطه با يک مطالبه به زنان وارد می شود، می تواند جايگاه آن مطالبه را معين کند؟ آيا توان سازمان گری يک مطالبه و جمع شدن هر چه بيشتر زنان حول آن به ما نشان می دهد که آن مطالبه می بايد طرح شود، يا مسکوت گذاشته شود؟...

جالب اين جاست که حجاب اجباری هيچ گاه در مطالبات جنبش های تاکنونی زنان در ايران جايی نداشته است و فقط گاهی مقالات و بحث هايی در اين مورد را می شد در سايت ها و غيره مشاهده کرد. اين مطالبه نه تنها هيچ گاه در اولويت قرار نداشت، بلکه در هيچ کدام از ليست های مطالباتی که در ايران مطرح شده اند، نيز(اگر اشتباه نکنم) تاکنون به چشم نخورده است. جنبش زنان ايران و مهم ترين بخش آن يعنی کمپين تغيير برای برابری (آيا واقعا اين طور است؟!) در تمام سال های گذشته دررابطه با حجاب اجباری سکوت اختيار کرد و به بهانه وحدت با بخشی از زنان مسلمان، با اين مطالبه به مثابه خط قرمز برخورد کرد. متآسفانه ۳۳ سال دستگيری، جريمه، سرکوب، زندان، شلاق و تحقير زنان در خيابان ها، در دانشگاه ها، در ادارات و غيره، مطالبه ای نبود که اين جنبش را به خود جلب کند.

اکنون که بحثی جدی در اين رابطه آغاز شده، حساسيت ها به نقطه جوش رسيده و مطالبه آزادی پوشش با "کالای جنسی" شدن، با در "چاه افتادن" زنان و "بی بند و باری" مترادف شده و آن را خواسته يک مشت زنان بورژوا که به دنبال مد و نمايان ساختن بدن برهنه خود هستند، جلوه می دهند.

آيا به همين ترتيب نمی توان به حق طلاق، حق مسافرت آزاد و حقوقی از اين قبيل نيز چنين مارک هايی زد و آن ها را مسکوت گذاشت؟ آيا می بايست با انگيزاسيون به جستجوی هدف و قصد تک تک زنان رفت تا بتوان از مطالبه ای دفاع کرد؟ پرواضح است، همين که مردم به آزادی پوشش برسند و اجبار و وحشت ناشی از سرکوب محو شود، مدت ها بايد يگذرد تا ثبات معينی در امر پوشش به وجود آيد. از هم اکنون می توان شرايط پس از جمهوری اسلامی را پيش بينی کرد. اين سرکوب و خفقان وحشيانه، طوفان و طغيان به ارمغان خواهد آورد.

بحث حجاب سردراز دارد. می توان اين بحث را از زوايای مختلف مورد بررسی گذاشت و اتفاقا بحثی ست همه جانبه و روشن گر. مطالبه آزادی پوشش، مطالبه ای ست که به سرنگونی جمهوری اسلامی گره خورده و مسلما از جانب کسانی که تنها برای اصلاح اين رژيم و در نهايت برای ابقای آن می کوشند، با واکنش سختی روبرو خواهد شد. چاره ای نيست، می بايست بحث را قدم به قدم به جلو برد.

http://lalehhoseynpour.wordpress.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016