چهارشنبه 26 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به گسترش اعتراضات سياسی در ايران خوش‌بينم! گفت‌وگوی زهرا باقری شاد با مهرداد درويش‌پور

مهرداد درويش‌پور
انتخابات آزاد صرفا به عنوان يک راه‌گشای سياسی مطرح نيست. طرح آن از اين رو اهميت دارد تا اين پيام را به جامعه بدهيم که ما خواستار حذف هيچ نيروی سياسی از جامعه نيستيم، خواستار تحول مسالمت‌آميز هستيم و در واقع اين نوع ملايم‌تری از طرح شعار تغيير نظام است که کم‌ترين هزينه را در برداشته باشد، توليد کم‌ترين هراس را بکند و نشان بدهد که ما خواستار تغيير ساختارهای جامعه از طريق قهر و حمله نظامی نيستيم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در ميزگرد دوم روز نخست پنجمين همايش اتحاد جمهوری‌خواهان ايران که از روز جمعه تا يکشنبه ۱۴ اکتبر در کلن آلمان برگزار شد، شرکت کنندگان درباره "هم‌گرايی و اتحاد نيروهای جمهوری‌خواه؛ موانع و راه حل‌ها" سخن گفتند.

مهرداد درويش‌پور، جامعه‌شناس مقيم سوئد يکی از شرکت کنندگان در اين ميزگرد بود که با تاکيد بر پيوندهای قدرتمند جمهوری خواهان با داخل ايران، اين نيروی سياسی را با کيفيت ترين نيرو و مرکز ثقل سياسی در جامعه‌ دانست و گفت:" به اين دليل که جمهوری‌خواهان به عنوان نيرويی تحول طلب از روش‌های مسالمت‌آميز حمايت کرده و همزمان عليه استبداد سياسی و جنگ طلبی ايستاده‌ اند به‌عنوان يکی از جدی‌ترين نيروها در سياست ايران حضور دارند".

به بهانه برگزاری اين همايش، با درويش پور درباره تاکيد او بر برگزاری انتخابات آزاد به گفتگو نشستم که در ادامه می خوانيد.

***

شما در همايش اخير اتحاد جمهوری خواهان ايران در کنار تشکيل بلوک جمهوری خواهی مثل هميشه از ضرورت انتخابات آزاد حرف زديد آن هم در شرايطی که خطر جنگ کشور را تهديد می کند. فکر نمی کنيد بحث درباره انتخابات آزاد در اين شرايط رها کردن تيری در تاريکی است؟ آيا شما از هراس افتادن در دام حمله نظامی به شعار انتخابات آزاد روی آورده ايد؟
در اين ترديد نيست که در شرايط فعلی هيج زمينه ای برای انتخابات آزاد وجود ندارد. زمانی که جمهوری اسلامی ايران حتی در وسوسه حذف رييس جمهور کودتای انتخاباتی خويش است، تصور اينکه اين حکومت به يک انتخابات آزاد تن بدهد واقعا يک شوخی است. ضمن اينکه انتخابات آزاد در شرايطی که اقتدار ولايت فقيه بر سر جامعه سنگينی می کند چگونه ميسر است؟ قانون اساسی ايران يک قانون اساسی تبعيض آميز است. نهادهای غيردمکراتيک همچون شورای نگهبان، مجلس خبرگان و ولی فقيه شالوده نظام تئوکراتيک حاکم بر جامعه اند. ولايت فقيه قدرت واقعی حاکم بر جامعه است و حتی رييس جمهور و مجلس و بقيه نهادها در برابر ولايت فقيه بی قدرت هستند. بنابراين يک انتخابات آزاد در شرايط فعلی چه معنايی می يابد؟ اگر ما در پی برگزار انتخاباتی واقعا آزاد هستيم ، آنرا بايد به چالشی عليه حکومت بدل سازيم. با وجود جمهوری اسلامی در بهترين حالت ممکن است در تعادل قدرتی ناشی از فشارهای بين الملی و خيزش های اجتماعی که به عقب نشينی حاکميت منجر شود ما با انتخابات نيمه آزاد روبرو شويم. اما انتخابات آزاد صرفا به عنوان يک راهگشای سياسی مطرح نيست. طرح آن از اينرو اهميت دارد تا اين پيام را به جامعه بدهيم که ما خواستار حذف هيچ نيروی سياسی از جامعه نيستيم، خواستار تحول مسالمت آميز هستيم و در واقع اين خواست نوع ملايم تری از طرح شعار تغيير نظام است که کمترين هزينه را در برداشته باشد، کمترين هراس را در جامعه توليد کند و نشان بدهد که ما خواستار تغيير ساختارهای جامعه از طريق قهر و حمله نظامی نيستيم. اهميت آن در اين است که همه نيروهای سياسی با مقيد ساختن خود به آن از سنگربندی خيابانی در برابر هم دوری کنند و به رای مردم احترام بگذارند. همچنين با طرح اين شعار در شرايط فعلی ما نشان می دهيم که مايل به توسل به راه حل هايی که خطر جنگ داخلی را افزايش دهد، ايران را نظير سوريه و ليبی و عراق کند و شيرازه جامعه را از هم بپاشد نيستيم.

اما همين مساله انتخابات آزاد هم برای جمهوری اسلامی، توليد هراس می کند.
بله اما به نظر من عاقلانه نيست سياستی اتخاذ کنيم که پنداشته شود شعار ساختارشکنانه ما به اين معنی است که می خواهيم همه نهادهای دولتی و مراجع وابسته به حاکميت را ميخواهيم به گونه ای قهری از قدرت سياسی حذف و يا نابود کنيم. می خواهيم بگوييم هر نيروی سياسی می تواند خود را سامان بدهد و در انتخابات آزاد شرکت کند. يعنی نوعی وزن کشی شود که در پرتو آن نشان روشن شود اصولگرايان، اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها، جمهوری خواهان طرفدار جدايی دين و دولت و دمکراسی، کمونيست های طرفدار حکومت کارگری، مجاهدين خلق ايران، گروه های اتنيکی تحت ستم، و بقيه چقدر قدرت دارند و جامعه از طريق رای مردم هدايت شود و نه از طريق نيروی سرکوب. اينکه انتخابات آزاد قبل از تغيير نظام و در شرايط تعادل قدرت بين مردم و حکومت صورت می گيرد يا بعد از تغيير نظام، از پيش نمی توان در باره آن گمانه زنی کرد. اما بايد تاکيد کرد که برگزاری يک انتخابات واقعا آزاد درگروه تغيير قانون اساسی است. طرح اين شعار اگر بتواند در شرايط فعلی چنان بسيج گسترده ای در جامعه را در پی داشته باشد تا تحت شرايطی خاص بتوان حتی شکل سر و دم بريده تری و ناقصی از آنرا برنظام تحميل کرد مثبت است.

اجازه بدهيد بگويم که اين نگاه خيلی خوشبينانه است؛ فکر می کنيد ديکتاتوری حکومت اسلامی در ايران برای حتی اشکالی از انتخابات نيمه آزاد آمادگی پذيرش دارد؟
اين واقعيتی است که استبداد دينی حاکم می تواند در دوره هايی حتی از آن چه که شاهد آنيم خشن تر نيز عمل کند، اما در اين جا بحث توازن آرايش قوا و ميزان فشار نيروهای داخلی و بين المللی اهميت شايان دارد. شايد ما در تحليل نهايی با سناريوی سياه تری مواجه شويم و با حمله نظامی و يا جنگ داخلی نظام فرو بريزد. اما در هر فرايند قهری نيرويی که به قدرت برسد خود را به جامعه تحميل خواهد کرد. اما اگر هم خيزش اجتماعی به سقوط حکومت منجر شود، خواست انتخابات آزاد از آنجا که فرايندی است که از طريق مسالمت آميز گردن نهادن به رای مردم را طلب می کند، شرايطی را فراهم می کند که ما با مدل حکومت های ترور و وحشت انقلابی مواجه نشويم. از سوی ديگر نمونه کشورهای نظير لهستان، آفريقای جنوبی و...نشان داده است که حتی حکومت های کاملا ديکتاتوری وجود داشتند که قبل از اينکه اول برچيده شوند تحت خيزش های اجتماعی و نافرمانی های مدنی و فشارهای بين المللی، به نوع خاصی از انتخابات نيمه آزاد تن داده اند. وقتی ما از انتخابات آزاد حرف می زنيم نمی دانيم در عمل آيا نخست نظام بر اثر يک خيزش اجتماعی تغيير خواهد کرد و بعد انتخابات آزاد صورت خواهد گرفت يا اين که يک انتخابات نيمه آزاد زمينه ساز تغيير حکومت خواهد شد. من بر اين باورم که اين شعار حکومت و نيروهای سرکوب گر را به نوعی خلع سلاح روانی می کند. با اينهمه ضرورتا جامعه از طريق انتخابات آزاد به تغييرنظام نخواهد رسيد، بلکه شايد اين پروسه برعکس باشد. البته من هميشه بر آن بوده ام که نظارت مراجع بی طرف بين المللی می تواند برای تضمين سلامت انتخابات مثبت باشد.

آيا طرح انتخابات آزاد و حتی نيمه آزاد در ايران در شرايط فعلی با طرح شعارهای ساختارشکنانه ای که جمهوری خواهان دمکرات و لائيک همواره مطرح کرده اند در تناقض نيست؟
نه ضرورتا! ما قيام عليه جباريت را حق مردم ايران ميدانيم و ازاعتراضات سياسی و اجتماعی و نافرمانی های مدنی به عنوان راه کار اصلی برای تغيير حمايت می کنيم. شعار انتخابات آزاد اگر واقعا به آن و پيش شرط های تحقق آن وفادار بمانيم خود شعاری ساختارشکنانه است. اما من بر آنم که شعار انتخابات آزاد بهرو گفتمانی فراگير و ملی است که برای همگانی کردن آن بايد کوشيد. يک تفاوت چشمگير با اصلاح طلبان در اين است که ما به دنبال التزام به قانون اساسی نيستيم بلکه آنرا متکی بر استبداد دينی و تبعيض آميز می دانيم. بنابراين طرح انتخابات آزاد به معنای کنار گذاشتن شعارهای ساختارشکنانه نيست، بلکه خود نوعی ساختارشکنی نرم است. ما خواستار تغيير کل نظام هستيم. بحث تغيير قانون اساسی، انتخابات آزاد و تشکيل مجلس موسسان سه شعار به هم پيوسته است، هرچند که فرايندهای تحقق آن ممکن است از يک همزمانی تاريخی برخوردار نباشند. تاکيد من اين است که طرح انتخابات آزاد به جامعه اين پيام را به جامعه می دهد که ما نيرويی معتدل و مسالمت جو هستيم که در پی روش های قهری نيستيم و آماده ايم در تحولات آينده کشور نقش جدی ايفا کنيم.

چقدر در جامعه آمادگی می بينيد برای گرفتن اين پيام ها و اينکه اين بتواند در جامعه حرکت هايی ايجاد کند؟
من درباره گسترش نافرمانی های مدنی و اعتراضات سياسی در ايران خوشبينم. ترديد ندارم شاهد گسترش خيزش های اجتماعی بيشتری به صورت اعتصاب و يا تظاهرات در ايران خواهيم بود. البته فشارهای اقتصادی و نارضايتی نقش کليدی در اين حرکت ها خواهد داشت. اما فکر می کنم با توجه به تجربه جنبش سبز، تمايل مردم ايران به تحول قهری در جامعه کم رنگ است. درست است که موج انزجار از حکومت، همگانی تر از هر زمان ديگری است. حتی اين انزجار در شرايطی که آزادی احزاب وجود ندارد و حکومت به مخالفان درون نظام نيز ميدان نمی دهد می تواند جامعه را به عکس العمل قهری بکشاند. اما در مجموع جنبش سبز نشان داد ميزان آگاهی جامعه مدنی بيشتر از آن است که به سادگی تسليم روش های خشونت آميز بشود.هرچند اگر اين اتفاق هم بيفتد مسئول آن در درجه اول حکومت است. شايد تاکيد و آرزوی من در اشاره به انتخابات آزاد اين است که مايلم در ايران هم تغيير بيشتر با مدلی نظير تونس مواجه شود تا ليبی و عراق و سوريه.

چه سناريوهايی را در آينده پيش بينی می کنيد؟
من چهار سناريو را می توانم برای آينده ايران تصور کنم. يکی اينکه حکومت تلاش ميکند به تثبيت خودش در داخل و تحميل خودش به جهان بپردازد.

اين با توجه به شرايط فعلی بين المللی دور از واقعيت است.
بله اما سناريوی مطلوب حکومت همين است هرچند کاملا غيرواقعی و بعيد است که رخ دهد. سناريوی ديگر اين است که حمله خارجی و يا جنگ داخلی صورت بگيرد. اين خيلی دور از ذهن نيست و يکی از مصيبت بارترين سناريويی است که ممکن است جامعه با آن مواجه شود؛ در اين صورت شرايط ايران از يوگسلاوری و سوريه و ليبی و عراق بدتر خواهد شد. سناريوی سوم اين است که خيزش های عمومی آنقدر همگانی شوند که بتوانند حکومت را با فرايند فروپاشی روبرو سازند. اين فرايند مطلوب بخش مهمی از نيروهای ساختارشکن و از جمله خود من است. اما اينکه چقدر امروز زمينه برای آن وجود دارد، خيلی نبايد خوشبين بود. هنوز حکومت قدرت سرکوب دارد و ترس بر جامعه مستولی است. سناريوی چهارم اين است که تحت فشارهای روز افزون داخلی و بين المللی حکومت عقب نشينی کند و چهره های معتدل و پراگماتيست خود را به پيش براند تا هم ميزان نارضايتی ها را کنترل کند و هم چهره معتدل تری از خود در سطح جهانی معرفی کند و به اين ترتيب جلوی جنگ را بگيرد. به نظر می آيد که حکومت ناگزير از اين عقب نشينی است. به نظر من هم هر گامی که برداشته شود تا جلوی جنگ گرفته شود و حکومت به عقب رانده شود گام مثبتی است. گرچه خواست ما چيز ديگری است و در پی برچيدن هر گونه تبعيض، استقرار نظام جمهوری، جدايی دين و دولت و دمکراسی پارلمانی هستيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016