چهارشنبه 10 آبان 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آیا مجاهدین و دشمنانشان فرهنگی مشابه دارند؟ ايرج مصداقی

ايرج مصداقی
سال‌هاست تلاش می‌کنم توضیح دهم فرهنگی که بر جامعه ایران حاکم است ما را به قهقرا می‌برد و مسئول آن فقط جمهوری اسلامی نیست. یکی از دلایل روشنگری‌ام در زمینه‌های مختلف هم مقابله با نارسایی‌های فرهنگی است که در مواضع سیاسی اپوزیسیون و فعالان سیاسی نیز خود را نشان می‌دهد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مصاحبه من در بی بی سی
شرکتم در دو برنامه‌ی «صفحه دوم» بی بی سی که به مناسبت حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی پخش شد بهانه‌ای است تا یک بار دیگر به نارسایی‌های فرهنگی در مواضع سیاسی اپوزیسیون و فعالان سیاسی بپردازم.
آن قدر تجربه و شناخت از پیرامونم دارم که بدانم در زمانه‌ای که «اخلاق» کالایی است کمیاب، حضور در چنین برنامه‌ای به ویژه تأکید روی جزئیات و تلاش برای بیان واقعیات چه نوع حساسیت‌هایی را می‌تواند دامن بزند.
اما برای من که تنها هدفم بیان واقعیت‌‌ها و روایت شسته‌ و رفته‌ی تاریخ میهن‌‌مان است چیزی که اهمیت ندارد همین حساسیت‌های هیستریک است که قبل از هرچیز حقانیت موضع مرا می‌رساند. به چند نمونه از واکنش‌های مختلف در این زمینه توجه کنید:

واکنش عناصر وابسته به رژیم نسبت به شرکت من در میزگرد بی بی سی
ابتدا پدرام میرپارسی (به نام و نام خانوادگی تولید شده‌ی وی توجه کنید) یکی از پادوهای دستگاه امنیتی رژیم به میدان آمد و با تهیه یک زندگی‌نامه دروغین از من مدعی شد که در آخر سال ۶۱ در یک خانه‌‌ی تیمی مجاهدین دستگیر شدم، تواب و بازجوی زندان بودم، همه زندانیان از من می‌ترسیدند. در سال ۶۷ در قتل‌عام زندانیان شرکت داشتم و همان سال آزاد شدم و به کار در دادستانی پرداختم و در سال ۷۲ با پاسپورت از کشور خارج شدم.
وی این بار مدعی شده است که در مقابل دریافت حقوق ماهیانه از مجاهدین مأموریت‌هایی را برای این سازمان انجام می‌دهم از جمله :
«الف _ کم رنگ و حتی پاک کردن نقش گروه تروریستی رجوی در ترور امریکایی ها در ایران
ب _ رد و پنهان کردن نقش گروه رجوی در ترور آقای خامنه ای در مسجد ابوذر در ۶ تیر ۱۳۶۰ و نسبت دادن این اقدام به گروه فرقان
ت_ محو و پاک کردن ردپای گروه تروریستی رجوی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ علیرغم ده‌ها سند و مدرک از جمله اشاره " آقای منتظری " در انجام این عمل جنایتکارانه که منجر به کشته شدن گروهی از مسئولین کشور ایران گردید. [من مطلقاً چنین تلاشی نکرده‌ام و نظرم برعکس این ادعا است]
پ_ کم رنگ کردن و محو نقش گروه تروریستی رجوی در تسخیر سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸
ج _ محو نقش موثر گروه تروریستی رجوی و اسرائیل در ترور دانشمندان و افراد مرتبط بافعالیت‌های هسته ای ایران درسال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ ...
هم اینکه در مقابل دریافت حقوق ماهیانه از این گروه به زندگی اش بعنوان یک آدم بیکار و بیسواد و سربار در سوئد ادامه دهد ....
نگاه کنید به گفتگوی ایرج مصداقی با تلویزیون BBC در برنامه بعبارت دیگر که چگونه باشیادی ودروغگویی سعی می کند ترور امریکایی ها را از پرونده گروه رجوی پاک کند !»
http://pelotoon.blogfa.com/post-202.aspx
پدرام میرپارسی سابقاً در مورد من به جای دستگیری در آخر سال ۶۱ نوشته بود در سال ۶۲ دستگیر شدم. و به جای کار در دادستانی پس از سال ۶۷ مدعی شده بود که آزاد شده و به جای سوئد به آلمان رفته‌ام و به جای پنج سال به هفت سال زندان محکوم شدم. در آدرس زیر می‌توانید ببینید:
http://pelotoon.blogfa.com/post-151.aspx
قابل ذکر است که من در دیماه ۶۰ در محل کارم در خیابان ولی‌عصر جنب سینما رادیو سیتی سابق توسط اکبر خوش‌کوش دستگیر شدم و در سال ۷۰ از زندان ‌آزاد و در سال ۷۳ از طریق کوه و به طور غیرقانونی از کشور خارج شده و ماه‌ها همراه همسر و فرزند بیست روزه‌ام در زندان ترکیه بودیم. به اندازه‌ی کافی در این زمینه اسناد و مدارک و گزارش‌ روزنامه‌ها و مراجع بین‌المللی موجود است.
محمد کرمی یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین و فرماندهان ارتش آزادیبخش که پس از جدایی از این سازمان برای جبران مافات به خدمت دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در آمد و به پاریس صادر شد نیز خط مشخص شده از سوی رژیم را دنبال کرده و نوشت:
«ایرج مصداقی مثل همیشه با سخنانی دوپهلو و گرد در برنامه بی بی سی شرکت کرده است، بدون اشاره به جنایت ها و خیانت های که رهبری سازمان مجاهدین در رابطه خلق قهرمان ایران ، اعضاء معترض و جدا شده خود در سیاه چال‌های مخوف انجام داده است و می دهد. نام برده بدون آشنائی با مسائل درونی سازمان مجاهدین با کتمان کردن حقیقت به دفاع از فرقه رجوی پرداخته،... ایشان به خاطر دلارهای فرقه رجوی از یک طرف، از طرفی توسط فرقه مانند بادکنک به نام فعال سیاسی و مدافع حقوق بشر! توسط انجمن دست ساز فرقه در مجامع سیاسی خارج از کشور جا انداخته شده ، برای او مهمترین چیز شهرت بادکنکی است که با مطرح شدن وی عاملی بوجود می آید که از فروش کتاب‌ها بیشتر جیب خود را پر کند. بک بار برای نمونه نشده که این آقای مدافع حقوق بشر! قلمی یا قدمی برای اسیران در عراق، اعضاء معترض جدا شده که توسط شخص رجوی حکم اعدام آنها صادر شده و بارها بر آن تاکید کرده برداشته باشد »
کرمی به همین قدر هم بسنده نکرد و در راستای خط رژیم، مدعی شد که من در سال ۶۷ در جریان کشتار زندانیان سیاسی، در حسینیه زندان اوین در کنار جوخه‌ی آتش هنگامی که جانیان سینه‌ی زندانیان را آماج گلوله قرار می‌دادند شعار می‌دادم و به این ترتیب فرمان آتش را صادر می‌کردم. این ادعاها در حالی صورت می‌گیرد که من در دوران کشتار ۶۷ در اوین نبودم و خاطراتم از کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت را به صورت روزشمار انتشار داده‌ام. همچنین زندانیان در سال ۶۷ در اوین و گوهردشت توسط جوخه‌ی آتش به قتل نمی‌رسیدند بلکه دار زده می‌شدند.
http://mohamadkarami.wordpress.com/2012/10/08
سپس حامد صرافپور یکی دیگر از اعضای سابق مجاهدین که پس از بازگشت به ایران و کسب آموزش‌های لازم توسط رژیم به فرانسه اعزام شد، در مورد حضور من در برنامه‌ی بی بی سی نوشت:
«... متأسفانه ایشان (ایرج مصداقی) که بخاطر دلارهای رجوی و ادامه حیات خویش که نام فعال سیاسی و حقوق بشر را یدک می‌کشد، هر از چندگاهی با چند انتقاد آبکی خود را منتقد مجاهدین جا می‌زند. برای وی مهمترین چیز شهرت و حضور در رسانه‌های غربی برای مطرح شدن و فروش کتاب و بدست آوردن دلارهای بیشتر است و در این راستا جان و کرامت انسانهای دربندی که اسیر رجوی هستند مهم نیست وگرنه اینگونه واقعیتها و حقایق را واژگون و کتمان نمی ساخت... در برنامه امروز «صفحه دو آخر هفته» بی بی سی ۶ اکتبر ۲۰۱۲ که توسط آقای عنایت فانی اداره می‌شد، آقایان امیرحسین گنج بخش، ایرج مصداقی و حسین باقرزاده پیرامون آینده مجاهدین بعد از خروج از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا و تخلیه اشرف گفتگو داشتند. در این برنامه ایرج مصداقی مثل همیشه با سخنانی دوپهلو و گرد (بدون اینکه اشاره‌ای به جنایتها و خیانتهای رهبری این فرقه داشته باشد و بدون اینکه حتا کمترین آشنایی با مسائل درونی مجاهدین و بخصوص وضعیت اشرف طی ۲۵ سال گذشته داشته باشد) به حمایت از فرقه رجوی پرداخت و مدعی شد که این فرقه از سال ۲۰۰۱ بنا به گفته خودش هیچ عملیات نظامی نداشته و بعد هم خلع سلاح شده و رزمندگان این ارتش در سال ۲۰۰۳ به این نکته اذعان داشته‌اند که خواهان مبارزه مسالمت آمیز بوده و بر سر آن توافق کرده اند! البته سخنان تکراری و جانبدارانه ایرج مصداقی ارزش چندانی برای نقد کردن ندارد. »
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/ayande%20rajavi.HTM
چنانچه ملاحظه می‌شود موضوع «دلارها» و «سخنان دوپهلو و گرد» و «فروش کتاب» و «شهرت» و «حضور در رسانه های غربی و مجامع» مو به مو تکرار شده است.
مسعود تقی بوریان یکی از جداشدگان مجاهدین که به خدمت رژیم در آمده در سایت «نیم‌نگاه» ضمن تأیید دیدگاه‌های هوشنگ امیر احمدی و علی کشتگر در مورد من نوشت:
«سومین نفر آقای ایرج مصداقی از مقاله نویسان سایت وابسته به فرقه مجاهدین بنام پژواک ایران بود که در یک شرایط هیستریک و تیک عصبی و اندکی لکنت زبان سعی داشت توانایی فوق‌العاده سازمان و شورای دست ساز رجوی در جذب لابی صهیونیستی و امریکایی !! را به رخ بینندگان بکشد . او ادعا کرد به هرحال گروههای خارجه نشین نیز از مجاهدین چنین لابی گری را بیاموزند؟! . او به خوبی می دانست که لابی اصلی امریکایی چگونه با پول نفت دریافتی از صدام حسین در سالهای قبل صاحبان زر و زور و تزویر امریکا را برآن داشته تا در این وضعیت اسفناک نظام سرمایه داری امریکا پشت مجاهدین باشند تا به هرحال به روزی خویش برسند .»
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=647
برای بررسی صحت و سقم ادعاهای گوینده در مورد نحوه‌ی گفتگوی من و مقایسه آن با دیگر شرکت کنندگان می‌توان به برنامه‌ی مذکور مراجعه کرد تا صداقت مدعی محک زده شود.
همچنین سایت «مجاهدین مانیتور» در مقاله‌ای با عنوان «رجوی به مهره سوزی افتاده است و اینبار نوبت ایرج مصداقی است؟» در مورد من نوشت:‌
«در روزهای اخیر و متعاقب خروج نام گروه بدنام رجوی از لیست آمریکایی‌ها، مجاهدین سخنگوی جدیدی را به رسانه ها عرضه نمودند. منظور آقای ایرج مصداقی است. گروه رجوی تلاش زیادی کرده بود که برخی عناصر و اعضای اسبق خود را با فاصله از این گروه حفظ نماید تا بتوانند لابی‌گری به نفع رجوی را بدون سر و صدا و بدنامی ناشی از وابستگی علنی به گروه بدنام فوق به انجام رسانند.
بنظر می‌رسد که اکنون کفگیر رجوی‌ها به ته دیگ خورده و ناچار شده اند به خرج کردن مهره‌هایی روی بیاورند که نمی‌خواستند علنی کنند. ایرج مصداقی یکی از این آدم‌های رجوی است که بدرستی می‌توان آنها را مجاهد لباس شخصی نامید. آقای مجاهد لباس شخصی که اکنون وظیفه خطیر ماله کشی رجوی‌ها به وی واگذار شده، در واقع یک زندانی اسبق هوادار مجاهدین خلق بوده که به یمن ابراز ندامت، از قتل عام زندانیان در سال ۶۸ (منظورشان لابد ۶۷ است) جان به در برده و پس از آن به شیوه مشکوکی از خارج کشور سر درآورده است. موضوع فوق گرچه می‌تواند بعنوان یک راهکار حکومتی برای اپوزیسیون سازی و نفوذی تراشی مورد بررسی قرار گیرد، از حوصله این مطلب خارج است. (۱)
اگر آقای مصداقی مامور و معذور است که در پست وکیل مدافع رجوی‌ها ظاهر شود، چرا که با حکومت ایران بر سر جانش معامله کرده، پس بر وی حرجی نیست و او را قابل بحث نمی‌دانیم، اما اگر وکالت رجوی را به امید منقول و غیر منقول پذیرفته باید به او گفت جانا از سرنوشت اعضای مجاهدین که نامشان در همین مطلب برده شده عبرت بگیر. تازه این بدبخت‌ها عضو رسمی گروه بودند و حکایت شما و ایشان حکایت سرگروهبان و سرباز قوچعلی است. بماند که تبدیل شدن به عمله و دلقک مضحک یک ولایت فقیه مضحک تر در تبعید دیگر کسی را نمی خنداند.»
http://mojahedinmonitor.blogspot.se
در این‌جا آگاهانه از مواضع مخالفان سیاسی مجاهدین و رقبای این سازمان در خارج از کشور و اتهاماتی که به خاطر ضدیت‌شان با مجاهدین یا مطرح کردن خود به من نسبت دادند می‌گذرم (۲) و به آن سر طیف یعنی خود مجاهدین و مواضع این سازمان در ارتباط با شرکتم در برنامه‌ی بی بی سی و بیان نظراتم می‌پردازم.

مجاهدین و شرکت در میزگرد بی بی سی
سایت «همبستگی ملی» یکی از سایت‌های وابسته به مجاهدین خلق که مطالب انتشار یافته در آن پس از چک و بررسی و تأیید محتوا و شناخت دقیق از نویسنده و ... توسط بخش‌های ذیربط مجاهدین، انتشار می‌یابد نیز در این میان بیکار ننشست و مطلبی تحت عنوان «مجاهدین و شوهای تلویزیونی» را با نام مستعار «الف – پاییزی» انتشار داد. انتشار این مقاله در راستای بحث‌ها و نشست‌های توجیهی است که پیرامون موضوع فوق برای هواداران نزدیک مجاهدین در هفته‌های اخیر گذاشته شده است.
چنانچه مقاله‌ای یا بخشی از نوشته‌ی فرد شناخته‌شده‌ای در انتقاد به مجاهدین در سایت‌های وابسته به رژیم انتشار یابد، مجاهدین در تبلیغاتشان او را از جنس رژیم و دشمنان‌ خودشان معرفی می‌کنند. هرچند من به چنین قاعده‌ای باور ندارم و آن را مشابه تبلیغات مرتجعبین می‌دانم. اما در مورد من تمام قواعدی که مجاهدین اعلام می‌کنند عکس می‌شود. در حالی که بیش از هرکس مورد هجوم دشمنان مجاهدین و مزدوران رژیم قرار می‌گیرم هم‌زمان از سوی مجاهدین هم مورد حمله قرار می‌گیرم. آیا توجیهی برای این موضع مشترک اندیشیده‌اند؟
‌نکته‌ای که اتفاقا هواداران مجاهدین می‌بایستی روی آن تامل کرده و به خاطر آن مسئولان‌شان را مورد سؤال قرار دهند مشابهت مواضع مجاهدین با رژیم و دشمنان مجاهدین و رقبای آن‌ها در مورد من است! چیزی که مسئولان مجاهدین مایل به پاسخگویی در مورد آن نیستند.
«الف - پاییزی» در سایت‌ همبستگی ملی می‌نویسد:‌
«در روزهای پس از خروج مجاهدین از لیست، برخی از رسانه‌های فارسی زبان که عمدتا ارگان جناح‌های مشخصی از قدرت‌های بیگانه نیز هستند، در به در به دنبال این بودند که کسی را پیدا کنند که به عنوان مجاهدین و یا حداقل هوادارانشان جلوی دوربین بیاورند. ولی از آنجایی که این قبیل رسانه‌ها که عمدتا نگرانی اصلیشان فقط و فقط حفظ نظام است و در مقطع کشتار ساکنین اشرف نیز فعالانه خط "اشرف شکنی" را پیش میبردند، مدتهاست که از جانب مجاهدین و هوادارانشان تحریم شده‌اند، تلاش هایشان به جایی نرسید. از آن پس به ناگزیر به افراد دیگری متوسل شدند. اما برخلاف انتظارشان اغلب کسانی که به این شو ها دعوت شدند، به سرعت متوجه زهراگین بودن این"آنتن‌های مجانی" (۳) شده و از شرکت در آن‌ها سرباز زدند و بعضا حتی با صدور اطلاعیه افشاگرانه، این تلاش‌ها را رسوا کردند.»
قطعاً که «الف – پاییزی» و سایت همبستگی ملی در این زمینه همه‌ی حقیقت را نمی‌گویند چرا که در بحبوحه‌ی «اشرف شکنی» و در مقطع «کشتار ساکنین اشرف» در تاریخ ۱۷ ماه مه ۲۰۱۱ – مطابق با ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ کریم قصیم از اعضای ارشد شورای ملی مقاومت و رئیس کمیسیون محیط زیست این شورا در گفتگوی مبسوطی با بی بی سی (به عبارت دیگر) شرکت کرد و از موضع مجاهدین به توضیح رویدادها و وقایع پرداخت.
http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2011/05/110517_hardtalk_karim_ghassim.shtml
پیش از آن مهدی سامع سخنگوی سازمان چریک‌های فدایی خلق و رئیس کمیسیون صنایع شورای ملی مقاومت هم در سوم مارس ۲۰۰۹ در برنامه بی بی سی شرکت و از حقوق ساکنان «اشرف» دفاع کرده بود.
http://www.youtube.com/watch?v=sMOyjbrxFmY
اما ظاهرا این دو نفر پس از رو ترش کردن مجاهدین عقب نشسته و تا اطلاع ثانوی عطای بی بی سی را به لقایش بخشیده‌اند.
البته در همان دوران «اشرف شکنی» من بارها دعوت رادیو و تلویزیون‌های مختلف از جمله بی بی سی برای اظهار نظر پیرامون موضوعات مربوط به «اشرف» را رد کردم چرا که نه عضو یا هوادار مجاهدین بودم و نه اطلاع مستقلی از ماوقع داشتم و نه در جزئیات فعل‌و انفعالات و اقدامات مجاهدین، دولت عراق، سازمان‌های بین‌المللی و طرف‌های درگیر در ماجرا بودم. نه می‌توانستم از موضع سخنگو، یا نماینده مجاهدین به تکرار تبلیغات و روایت آن‌ها بپردازم و نه از موضع یک پژوهشگر مستقل و آگاه به موضوع، و با اتکا به دانستنی‌های خودم به تبیین و تشریح وقایع مربوط به «اشرف» بپردازم. بنابراین لزومی در استفاده از «آنتن مجانی» ندیدم و تمامی دعوت‌ها را رد کردم. اما موضوع بیرون آمدن مجاهدین از لیست تروریستی چیزی نیست که نسبت به آن اشراف لازم را نداشته باشم و در جریان فعل‌‌و انفعالات و اقدامات مجاهدین و نهادهای ذیربط در آمریکا نباشم. قطعاً برای اظهار نظر در مورد آن دعوت هیچ رادیو و تلویزیون و رسانه‌ای را رد نمی‌کنم. چنانکه در طول این مدت با رسانه‌های مختلف و از جمله «رادیو فردا» و تلویزیون میهن و ... هم گفتگو داشته‌ام.
قطعاً این حق مجاهدین یا هواداران آن‌ها هست که در هر برنامه‌ای شرکت کنند یا نکنند. دیگران و از جمله من نیز این حق را برای خودم محفوظ می‌دانیم که به کسی اجازه ندهیم برای‌مان خط مشی تعیین کند. البته عدم حضور مجاهدین در رسانه‌ها و عدم شرکت‌شان در گفتگو با منتقدان و ... تبعات خاص خودش را دارد که پرداختن به آن موضوع این نوشته نیست. مگر می‌شود گروهی خود را «آلترناتیو» معرفی کند و از شرکت در میزگردهای تلویزیونی رسانه‌های فارسی زبان اروپایی و آمریکایی از جمله «صدای آمریکا رادیو و تلویزیون، بی بی سی رادیو و تلویزیون، رادیو فرانسه، رادیو دویچه‌وله، یورو نیوز و ...خودداری کند؟
ادعای «الف – پاییزی» در مورد «زهرآگین» بودن «آنتن‌های مجانی» و سرباززدن افراد از شرکت در آن‌ها و حتی صدور «اطلاعیه افشاگرانه» از سوی آن‌ها ظاهراً اشاره‌‌ای است به اطلاعیه‌ی حسن داعی در مورد عدم شرکت وی در برنامه‌ی بی بی سی.
سایت همبستگی ملی و «الف – پاییزی» بایستی به این تناقض پاسخ دهند که چگونه حضور حسن داعی در صدای آمریکا و گفتگوی چند باره با هوشنگ امیراحمدی، فرخ‌ نگهدار، مجتبی واحدی، حسین قاضیان، محمد سهیمی، علیرضا نامور حقیقی، کاوه افراسیابی و ... را توجیه می‌کنند؟ یا گفتگوهای هفتگی وی با علیرضا میبدی را که مدت‌ها مجاهدین وی را جاسوس رژیم و مزدور وزارت اطلاعات معرفی می‌کردند رفع و رجوع می‌کنند؟ یا اگر شرکت او در برنامه‌های صدای آمریکا محکوم است چرا از کنار آن گذشته و به عدم شرکت او در برنامه‌ی بی بی سی اشاره می‌کنند؟ نمی‌شود یک بام و چند هوا داشت.
البته من حضور حسن داعی در شبکه‌های گوناگون و بحث پیرامون مسائل مختلف با چهره‌های سیاسی را اقدامی مسئولانه دانسته و آن را تأیید می‌کنم. ما در عصر رسانه‌ها به سر می‌بریم. چنانچه حقانیتی در ما و مواضع‌مان هست بایستی از حضور در رسانه‌ها و از به چالش کشیده شدن نظرات‌مان استقبال کنیم. نوع برخورد مجاهدین با مسئله رسانه مربوط به گذشته است و در دنیای امروز جایی ندارد. دعوت دیگران به پیروی از دستور‌العمل‌های صادر شده از سوی آنان نه تنها عاقلانه نیست بلکه زیادی خواهانه هم هست.

بررسی یکی از برنامه‌های اصلی «صدای آمریکا»
من نمی‌دانم فرق بی بی سی با صدای آمریکا در چیست؟ چرا به صدای آمریکا «حجت‌الاسلام» صدای آمریکا گفته نمی‌شود؟ آیا عملکرد این رسانه تفاوت چشمگیری با بی بی سی دارد؟ مثلاُ اگر گفتگو با رضا پهلوی و پرداختن به موضوع «مجاهدین» به جای برنامه‌ی «افق» صدای آمریکا در یکی از برنامه‌های بی بی سی صورت می‌گرفت آیا برخورد مجاهدین فقط شامل حال رضا پهلوی‌ می‌شد یا کماکان «آیت‌الله بی بی سی» را نیز مورد حمله قرار می‌دادند.
آیا افرادی که تحلیل‌گران صدای آمریکا را تشکیل می‌دهند به لحاظ سابقه و دیدگاه‌های سیاسی و نظری تفاوت چندانی با تحلیل‌گران بی بی سی دارند؟
کافیست به یک آمار در این زمینه توجه کنیم:
شنبه ۱۴ مهٔ ۲۰۱۱وبلاگ صدای آمریکا اعلام کرد که« طی چهار ماه گذشته ۸۱ کارشناس و مهمان برجسته فارسی زبان در برنامه افق» این تلویزیون حضور داشته اند. نام این ۸۱ نفر به شرح زیر است:
«سیاست و جامعه شناسی:
عباس میلانی، رسول نفیسی، رامین جهانبگلو، عبدالعلی بازرگان، شاهزاده رضا پهلوی، حسین قاضیان، مهرزاد بروجردی، منصور فرهنگ، ابوالحسن بنی صدر، حسین علیزاده، علی اکبر امیدمهر، مجتبی واحدی، آلن ایر، فاطمه حقیقت جو، هوشنگ امیراحمدی، امین بزرگیان، مراد ویسی، مجید محمدی، علی کشتگر، علیرضا نوریزاده، علی افشاری، محمود مرادخانی، بابک داد، امیرفرشاد ابراهیمی، ایرج ادیب زاده.
اقتصاد و انرژی:
رضا قریشی، ریحانه مظاهری، ژاله وفا، فرخ زندی، بورقان نظامی، حسن منصور، فریدون فشارکی، حمید زنگنه، محمدرضا جهان پرور.
انرژی هسته ای:
علی نیری، نامدار بقایی یزدی، محمد سهیمی، مهران مصطفوی.
نظامی و امنیتی، سپاه و ارتش:
علی آلفونه، مرتضی عشقی پور، حسین آرین.
استراتژیک، خاورمیانه:
جلیل روشندل، محسن میلانی، بابک رحیمی، ژوبین گودرزی، مه یر جاودانفر، ماهان عابدین.
حقوق بشر، دانشجویی، کارگری، اقلیت‌ها:
سهراب رزاقی، مهرانگیز کار، عبدالکریم لاهیجی، محمد مصطفایی، هادی قائمی، لادن برومند، سعید قاسمی نژاد، مهدی کوهستانی نژاد، روزبه بولهری، عبدالله مهتدی، رحیم رشیدی، فرهاد ثابتان، دیان علایی، عبدالستار دوشوکی، عزیز بلوچ، فریار نیکبخت، فتانه فرید، مصطفی آزمایش، بهروز سرشار، حسن شریعتمداری، فاخته زمانی، عرفان قانعی فرد، نادر انتصار.
دین، مذهب، و فلسفه:
محسن کدیور، آرش نراقی، مهدی جلالی، منصور برجی، مهدی حائری.
مطبوعات و رسانه:
نوشابه امیری، جواد طالعی، فرج سرکوهی، سیامک زند.
هنر و سینما:
سعید زیدآبادی نژاد، رضا صدیق.»
http://voacapitol.blogspot.se/2011/05/blog-post_14.html
آیا مجاهدین اکثریت افراد فوق را «پاسداران سیاسی» رژیم و به نوعی «آلوده» نمی‌شناسند؟ آیا دعوت از این افراد طبق نظر مجاهدین در راستای خط «سرنگونی» رژیم است؟

مجاهدین و حضور در صدای آمریکا
سال گذشته کریم قصیم مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت همراه با رسول نفیسی که یکی از پشتیبانان ابقای مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا بود و از جمله ۳۷ نفری که به هیلاری کلینتون نامه نوشته و خواهان عدم حذف مجاهدین از لیست تروریستی شدند در برنامه «افق» صدای آمریکا حاضر شد و به سؤالات سیامک دهقانپور مجری برنامه پاسخ داد.
در بیست و یکم آذرماه ۱۳۹۰ شیرین نریمان یکی از هواداران مجاهدین در واشنگتن که تجربه‌ی چندانی هم ندارد همراه با علیرضا نامور حقیقی مشاور سابق وزیر ارشاد در برنامه‌ی «افق» صدای آمریکا در مورد «اشرف» شرکت کرد. بعید می‌دانم حضور وی بدون اطلاع و تأیید مجاهدین بوده باشد؟
http://www.youtube.com/watch?v=1yN_ruZOuzM&lr=1&uid=XLN0vv9oVhMTixga8n0CFA
علیرضا جعفر زاده نماینده سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت در آمریکا در برنامه‌ی «صدای آمریکا» شرکت کرد. حتماً مجاهدین به خاطر دارند که در آن برنامه حسین سبحانی یکی از «جداشدگان» مجاهدین نیز روی خط آورده شد. به متن گفتگوی انجام گرفته که در سایت‌های وابسته به رژیم آمده است توجه کنید:‌
http://www.negaheno.net/1387/06/24/1106/
آیا مجاهدین قول می‌دهند که در آینده هیچ‌گاه در صدای آمریکا و رسانه‌های اروپایی حاضر نشوند؟ آیا حسن و قبح هر چیز را بایستی مجاهدین تعیین کنند؟ آیا ملاک درستی یا نادرستی هر اقدام سیاسی و یا غیرسیاسی مجاهدین هستند؟
مصاحبه‌ی مریم رجوی با «یورو نیوز» و اعلام کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه در سال ۲۰۰۱ را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ آیا خط «یورو نیوز» حمایت از سرنگونی رژیم است؟‌ چرا مریم رجوی برای اعلام رسمی چنین موضعی که من سال‌ها قبل روی آن تأکید کرده بودم، یورو نیوز را انتخاب کرد؟
http://www.sarkhat.com/fa/news/137638647/

«الف- پاییزی» و مقوله‌ی «نیاز»
«الف- پاییزی» بدون نام بردن از من به شرکتم در میزگردهای بی بی سی در ارتباط با حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا اشاره کرده و می‌نویسد:
«برای خالی نبودن عریضه نیز جای خالی مجاهدین را با تحلیل‌گری پر کرده بود که هرچند که در مقام دفاع از مجاهدین بر می‌آمد، اما نفس حضورش در برنامه‌ای که سراپا آلوده به رژیم بود، البته که نقض غرض بود و صد البته که مجاهدین به چنین دفاعی بی‌نیاز بودند چرا که بی شک خود بهتر از هر کس مدافع خویشند.»
«الف – پاییزی» از قرار معلوم مجاهد است(۴) و از سوی سازمان متبوعش صحبت می‌کند چرا که به صراحت عنوان می‌کند «مجاهدین به چنین دفاعی بی نیاز بودند» اگر چنانچه وی مدعی باشد مجاهد نیست و از سر احساس مسئولیت چنین مطلبی را نگاشته است آنوقت این سؤال پیش می‌آید که آیا قاعده‌ی «مجاهدین» و «دفاع» و «بی‌نیازی» در مورد او عمل نمی‌کند؟ آیا مجاهدین نیازمند به دفاع او شده‌اند؟ آیا مجاهدین «بی شک خود بهتر از هرکس مدافع خویش» نیستند؟
«الف – پاییزی» که ظاهراً به عمرش جز به دستور مافوقش عمل نکرده تصور می‌کند همه بایستی مانند او و به «فرموده» عمل کنند و یا برای انجام هر کاری از مجاهدین و مسئولانشان اجازه بگیرند. او مانند مزدوران رژیم و جداشدگان از مجاهدین فکر می‌کند که من در «مقام دفاع از مجاهدین» در برنامه شرکت کرده‌ام و اعلام می‌کند که مجاهدین «نیاز» به چنین دفاعی نداشتند. وی سپس در مورد من حکم صادر می‌کند که «اما نفس حضورش در برنامه‌ای که سراپا آلوده به رژیم بود، البته که نقض غرض بود و صد البته که مجاهدین به چنین دفاعی بی نیاز بودند چرا که بی شک خود بهتر از هر کس مدافع خویشند.»
لابد کسی به «الف- پاییزی» گوشزد نکرده در دنیای کنونی مجاهدین گاه آنقدر «نیاز» پیدا می‌کنند که با صرف ده‌ها هزار دلار یک نماینده‌ی خارجی را با هزار قربان صدقه می‌آورند تا حرف آن‌ها را بزند که البته از نظر من کاری است درست و اصولی. کما این که در گفتگوی با بی بی سی هم روی آن تأکید کردم. دولت‌ها سالیانه صدها میلیون دلار خرج می‌کنند تا سازمان‌های غیردولتی از آنها دفاع کنند. فراموش نمی‌کنم که روزگاری مسعود رجوی می‌گفت: « ما به یک آه و یک دعای شما نیاز داریم» و حال «الف – پاییزی» دم از «بی نیازی» می‌زند. قطعا در دنیای کنونی مجاهدین یکی از «نیازمند»‌ترین‌ها هستند و ژست «الف - پاییزی» یادآور «دور علی گلابی» است.
«الف – پاییزی» در اوهام خود تصور می‌کند او کسی است که می‌تواند برای من «نیاز» را تعریف ‌کند.

دفاع از حقیقت و روایت شسته و رفته‌ی تاریخ
در دنیای این افراد، دفاع از حقیقت و روایت شسته و رفته تاریخ جایی ندارد. اگر با منطق امثال «الف- پاییزی» پیش برویم وقتی مقاله‌ نوشتم و تأکید کردم که روایت اعدام فرزندان محمدی گیلانی به دست خودش، نادرست است، در «دفاع از محمدی گیلانی» پا به میدان گذاشته بودم؛ یا زمانی که مقاله نوشتم و تأکید کردم آن‌کس که در کنار گروگان‌ آمریکایی در سفارت آمریکاست نه احمدی نژاد که تقی محمدی است و یا شهادت زندانیان مجاهد در ارتباط با بازجو بودن و تیرخلاص زنی احمدی نژاد در اوین را نادرست ارزیابی کردم در «دفاع از احمدی نژاد» اقدام کرده بودم؛ یا حتی هنگامی که در دفاع از شخصیت ناخدا افضلی مقاله نوشتم از حزب توده حمایت به عمل آورده بودم؛ یا زمانی که شهادت انتشار یافته در نشریه‌ی مجاهد مبنی بر قتل‌عام زندانیان سیاسی در کشتار ۶۷ توسط لاجوردی را دروغ خواندم در دفاع از لاجوردی قلم زده بودم؛ یا زمانی که روایت مجاهدین و شاهدی که به خدمت گرفته و بر اساس آن مدعی بودند سعید شاهسوندی در شهریور ۶۸ در کارگاه اوین حضور داشته و سپس مسئولیت سالن ۶ اوین را به عهده گرفته غیرواقعی و جعلی خواندم به دفاع از شاهسوندی برخاسته بودم.
جای شکرش باقیست که محمدی گیلانی و احمدی نژاد و لاجوردی و حزب توده و سعید شاهسوندی و ... اطلاعیه ندادند و مدعی نشدند که نیازی به دفاع ندارند و چنانچه لازم باشد «بی شک خود بهتر از هر کس مدافع خویشند».
«البته» اگر «الف – پاییزی» و «صد‌البته» «بزرگتر»‌های او درایت سیاسی لازم را داشتند مدعی نمی‌شدند که مجاهدین به «دفاع» دیگران به ویژه در موضوعات حساس سیاسی نیازی ندارند. هیچ نیروی مسئول و هوشیار و آگاه سیاسی چنین اظهار نظر‌های «بدیعی» که مشابه آن را در مواضع احمدی‌نژاد می‌توان دید، نمی‌کند.

«الف- پاییزی» و مقوله‌ی «آلودگی»
در دنیای تنگ و بسته‌‌ی «الف – پاییزی» و وابستگان رژیم که در دو سوی میدان هستند و متاسفانه از فرهنگی مشترک برخوردارند من به نوعی «آلوده‌ام». تفاوت در این است که مزدوران رژیم تبلیغ می‌کنند از مجاهدین حقوق می‌گیرم و مجاهدین می‌گویند «آلوده به رژیم» شده‌ام. جل‌الخالق.
باید از ایشان پرسید آیا برنامه‌ای که کریم قصیم و رسول نفیسی در آن شرکت داشتند هم «سراپا آلوده به رژیم» بود؟
آیا شیرین نریمان با شرکت در برنامه مشترک با علیرضا نامور حقیقی «آلوده» شد؟
آیا برنامه‌‌ای که علیرضا جعفرزاده در آن شرکت کرد، «آلوده به رژیم« بود؟ اگر آری این چه شورا و سازمانی است که اعضای عالیر‌تبه‌ی آن در برنامه‌های آلوده به رژیم شرکت می‌کنند؟ پس مرز سرخ کجاست؟ اگر نه چرا در مورد شرکت دیگران در برنامه‌های مشابه حکم صادر می‌شود؟
آیا مهدی سامع و کریم قصیم مشغول پاک کردن «آلودگی» ناشی از شرکت در برنامه‌های قبلی بی بی سی هستند؟

سردرگمی ناظران سیاسی
بسیاری از ناظران سیاسی و کسانی که به فرهنگ سیاسی اپوزیسیون ایران آشنا نیستند وقتی مشاهده‌ می‌کنند شرکت من در یک برنامه‌ی تلویزیونی با حجم گسترده‌ای از حمله و هجوم مزدوران رژیم و مخالفان و رقبای سیاسی مجاهدین در خارج از کشور روبرو می‌شود و در همان حال من از طرف مجاهدین هم مورد حمله قرار می‌گیرم با ساده اندیشی تصور می‌کنند چه بسا مجاهدین برای «مستقل» نشان دادن من چنین مواضعی را اتخاذ می‌کنند. گاه‌ بعضی از آن‌ها در اوهام خود تا آن‌جا پیش می‌روند که مدعی می‌شوند من نماینده‌ی مجاهدین هستم و از سوی آن‌ها پشتیبانی می‌شوم. (۵) حال آن که واقعیت غیر از این است و متأسفانه سقوط اخلاقی و فرهنگی هم در همین‌جاست. در این رابطه گفتنی بسیار است. چنانچه ضرورت بیانش را احساس کردم حتماً در مورد آن‌ توضیح خواهم داد.
البته برخوردهای دور از عقلانیت «الف – پاییزی» و مجاهدین هم نمی‌توانند پرنسیب‌های من را خدشه‌دار کنند. من با خودم عهد بسته‌ام که از جاده‌ی انصاف بیرون نروم هرچند هر دم بی‌انصافی ببینم.‌

مجاهدین و نیاز به تهیه میزگردهای وزین سیاسی
«الف – پاییزی» در مورد دو میزگردی (در میزگرد اول با هوشنگ امیراحمدی و علی کشتگر و در میزگرد دوم با حسین باقرزاده و امیرحسین گنج‌بخش) که من در آن شرکت داشتم می‌نویسد:
«در این میان اما، بی بی سی فارسی که از طرف ایرانیان لقب " آیت الله" گرفته است، گوی سبقت از دیگران ربود و به سر هم کردن یک "سریال تلویزیونی" پرداخت. در این سلسلسه شو های رسوا، بی بی سی که رندانه قصد داشت شامورتی بازی اش را به صورت یک "میز گرد بین افراد اپوزیسیون" جا بزند طوری صحنه را چیده بود که در آن بیش از دو نفر حضور داشته باشند. برای اینکار هم افرادی مانند هوشنگ امیر احمدی لابی رژیم در آمریکا که ابلهانه هرجا که ظاهر میشود قبل از هر چیز ارادتش به احمدی نژاد و سفر چند روز پیشش به تهران را یادآوری میکند، و علی کشتگر که از کهنه پاسداران سیاسی آخوندهاست و بیلان همکاری های خیانت بارش با رژیم جهل و جنایت بر همه آشکار است، و یا حسین باقرزاده که دشمنی قدیمی‌اش با مجاهدین نقل محافل است ولی کسی از او فعالیت آشکاری علیه آخوندها ندیده است را به عنوان افراد مخالف رژیم، وارد معرکه کرده بود.»
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=38188:2012-10-07-12-25-52&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=15
البته اگر «الف- پاییزی» فراموش کرده، من به خاطر او می‌آورم که نشریه «مجاهد»، اطلاعیه‌ی حسین باقرزاده در محکومیت دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه را در سال ۲۰۰۳ انتشار داده بود.
سؤال اصلی این است که چرا مجاهدین در تلویزیون خودشان میزگردی تشکیل نمی‌دهند که منتقدان سالم‌شان هم شرکت کنند و بدون «آلودگی به رژیم» موضوعات گوناگون را مورد نقد و بررسی قرار دهند؟ آنوقت نه دو به یک که سه به یک افرادی را به نفع خود در چنین نشست‌هایی شرکت دهند.
آیا تاکنون سابقه داشته است که مجاهدین یک منتقد خود را به «سیمای آزادی» یا آن‌چه خود معرفی می‌کنند «تلویزیون ملی ایران» دعوت کنند؟ آیا در مقابل تحلیلی که مفسران و تحلیل‌گران این «تلویزیون ملی» ارائه می‌دهند تاکنون شده که نظر مخالفی را هم ارائه دهند؟ آیا تاکنون سابقه داشته رو در رو با منتقدان خود مواضع سیاسی یکدیگر را به چالش بکشند و به مردم این حق را بدهند که نظر درست را انتخاب کنند؟
آیا برای استفاده از واژه‌ی «ملی» نبایستی سعه‌ی صدر بیشتری داشت و برای کلمات بار و معنا قائل بود؟
مشابه‌ میزگردهایی که در سیمای آزادی برگزار می‌شود را در کدام تلویزیون معتبر اروپایی و آمریکایی و عربی و ... دیده‌اید؟ آیا هیچ‌گاه شده است که سیمای آزادی چیزی تحت عنوان «مناظره» داشته باشد؟
آیا میزگردهای برگزار شده در سیمای آزادی نیز نوعی دیگری از «سلسله شوها» نیست؟
من هم با نظر مجاهدین در مورد «سلسله شوهای رسوا» موافقم اما چرا آن‌ها درس آزادگی و آزاداندیشی و درس رعایت عدالت و انصاف را به بی بی سی و صدای آمریکا و ... نمی‌دهند؟ چرا «سلسله میزگردهای وزین» را تشکیل نمی‌دهند؟‌ چرا معیارهای درست تحقیق و پژوهش مستقل را به پژوهشگران و محققان آموزش نمی‌دهند؟

تغییر سیاست رژیم پس از مشاهده‌ی واکنش مجاهدین
پس از انتشار مطلب «الف- پاییزی» در سایت همبستگی ملی، نویسندگان سایت وابسته به رژیم «ایران اینترلینک» که سطح هشیاری‌‌شان بیشتر از امثال «الف – پاییزی» و مخالفان و منتقدان مجاهدین است بلافاصله خط برخوردشان را تغییر داده و از موضعی کاملاً متفاوت و با اشاره به تراوشات فکری نویسنده‌ی سایت «همبستگی ملی» به شرکت من در برنامه‌‌ی بی بی سی پرداختند.
به اظهارات «محمد ب» در سایت اینترلینک که قطعاً از نظر مجاهدین مزدور رژیم است توجه کنید:‌
«و اما یک نفر دیگر بنام «ایرج مصداقی» که در این میزگرد شرکت کرده بود و قاطعانه از مجاهدین حمایت می کرد وسعی می کرد کثافتکاریهای آنها را طی این سالیان شستشو دهد نیز از تیغ زهرآگین مجاهدین در امان نمانده است. در ادامه این اطلاعیه بدون اینکه از این عنصر مفلوک سیاسی نامی برده شود نوشته است «برای خالی نبودن عریضه نیز جای خالی مجاهدین را با تحلیل گری پر کرده بود که هرچند که در مقام دفاع از مجاهدین بر می آمد، اما نفس حضورش در برنامه ای که سراپا آلوده به رژیم بود، البته که نقض غرض بود وصد البته که مجاهدین به چنین دفاعی بی نیازبودند چرا که بی شک خود بهتر از هرکس مدافع خویشند.»
این هم مزد آقای مصداقی که سعی می کرد مجاهدین را تطهیر کند و آنها را از اتهاماتی که بر آنها وارد است، مبرا جلوه دهد. قابل توجه آقای مصداقی اینکه، مجاهدین عناصری هستند که دوست و دشمن حالی شان نمی شود، آنچه که برای آنها مهم است تعریف و تمجید از رجوی است در غیر این صورت از نظر آنها رژیمی هستید.»
http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=13617
مشکل «محمد ب» آن‌جاست که فکر می‌کند برای روایت صحیح تاریخ بایستی «مزد» هم گرفت. او در نقطه مقابل «الف – پاییزی» است اما منطق یکی است.
و یا بهار ایرانی در مقاله‌ی «چند کلام با آقای ایرج مصداقی در باب مجاهدین خلق (فرقه رجوی)» تنها و تنها به به موضوع شرکت من در برنامه بی بی سی و برخورد کوته نظرانه‌‌ و تنگ نظرانه‌ی مجاهدین با آن می‌پردازد.
http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=13624
چنانچه ملاحظه می‌کنید جامعه ما بیمار است. داخل کشور و خارج کشور ندارد. ما فرهنگ منحطی را با خود حمل می‌کنیم؛ بایستی همین امروز فکری به حال آن کرد. امیدوارم مجاهدین و دیگر نیروهای سیاسی ایران به خود آیند چرا که همه‌ی ما برای موفقیت در به زیر کشیدن نظام جمهوری اسلامی و بنای ایرانی نو نیاز به خانه تکانی داریم و قطعاً مجاهدین بیش از بقیه.

ایرج مصداقی
www.irajmesdaghi.com
[email protected]

ـــــــــــــــــ
پانویس:
۱- موضوع اپوزیسیون‌سازی و نفوذی‌‌تراشی را می‌توانید در تبلیغات «هیات اجرایی راه کارگر» و «توفان» و ... در مورد من ببینید. این که کدام یک از دیگری موضوع را وام گرفته معلوم نیست.
۲- آن‌هایی که در اثر اشتباه و سوءبرداشت و تحت تأثیر تبلیغات کینه‌توزانه‌‌ی دشمنان «ایران تریبونال» و... مرا وابسته به مجاهدین می‌شناسند توجه داشته باشند که ریشه‌ی این تبلیغات در رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن است تا به زعم خود مخاطبان مرا کم‌تر کنند و از تأثیر روشنگری‌هایم بکاهند که البته آب در هاون می‌کوبند.
۳- برخلاف ارزیابی «الف – پاییزی» از قبل می‌دانستم که استفاده از «آنتن مجانی» بی بی سی برای من هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ سیاسی و ... «پرهزینه» است.‌ در حالی که در بستر بیماری بودم و از درد به خود می‌پیچیدم و بیش از هرچیز به آرامش نیاز داشتم در دو گفتگوی با بی بی سی شرکت کردم و به ارائه‌ی نظراتم در مورد خروج مجاهدین از لیست تروریستی پرداختم و خوشحالم که چنین کردم. پس از گفتگو با بی بی سی دوباره در بیمارستان بستری و بار دیگر مورد عمل جراحی قرار گرفتم و این سطور را روی تخت بیمارستان می‌نویسم. ‌پس از مرخصی از بیمارستان و در طول یک هفته‌ای که این مطلب را مورد بازبینی قرار می‌دادم نیز ۴ مرتبه با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده و تحت درمان قرار گرفتم.
۴- اگر فکر نمی‌کردم «الف – پاییزی» یکی از مسئولان مجاهدین است زحمت نوشتن این مقاله را در شرایط کنونی به خودم نمی‌دادم.
۵- ‌‌این پندار‌ واهی در حالی صورت می‌گیرد که طی دو ماه و نیم گذشته، یک ماه و نیم را در بیمارستان گذراندم و سه بار به اتاق عمل برده شدم. در این مدت کسی از مجاهدین و اطرافیان نزدیک‌شان حتی حالم را نپرسید. نه آن که چنین انتظاری داشته و یا دچار خوش‌خیالی بوده باشم خیر؛ از جنبه‌ی اطلاع‌رسانی و بیرون آوردن افراد از اوهام و خیالات توضیح دادم. خوب است هواداران مجاهدین هم این واقعیت را در نظر بگیرند که این سازمان نیز همچون منبری‌ها داستان زنی یهودی را مورد اشاره قرار می‌دهد که هر روز از بالای بام برسر محمد که از کوچه می‌گذشت زباله و آشغال می‌ریخت و روزی که محمد متوجه‌ی بیماری او شد به بالین‌اش شتافت و جویای احوالش شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016