جمهوری اسلامی، آتش بيار جنگ در باريکه غزه، بهروز ستوده

آقای زياد النخاله معاون رهبری جهاد اسلامی فلسطين در مصاحبه با شبکه خبری عربی المنار ميگويد : « اسلحه ای که اين روزها گروههای فلسطينی در جنگ با اسرائيل ازآن استفاده ميکنند ، از فشنگ گرفته تا موشک ، در ايران اسلامی ساخته شده است » آقای ابوترابی نماينده مجلس شورای اسلامی نيز ضمن اظهار شادمانی از موشک پرانی حماس و جهاد اسلامی بطرف اسرائيل ، اعلام ميکند که :«موشک های فجر ساخت ايران توسط مقاومت فلسطين بسوی تل آويو شليک شده و لرزه بر اندام صهيونيستها انداخته است » و آقای علی لاريجانی در مقام رئيس مجلس شورای اسلامی ، از بی غيرتی کشورهای عربی و اسلامی شکوه ميکند و ازآنها ميخواهد که برای حمايت از برادران مسلمان فلسطينی ، نيروی نظامی به غزه اعزام نمايند ! و برخی از نشريات جمهوری اسلامی نيزبمنظور شاخ و شانه کشيدن در مقابل امريکا و اسرائيل ، مصاحبه نخاله فلسطينی و مقام های دولتی جمهوری اسلامی را با آب وتاب نقل کرده اند تا بخيال خود قدرت جمهوری اسلامی را به رُخ "استکبارجهانی" بکشند ، غافل از آنکه اعتراف به ارسال اسلحه و موشک برای حماس و جهاد اسلامی ، ميتواند پرونده جديدی را عليه جمهوری اسلامی باز نمايد.

مسلح ساختن ، آموزش نظامی و ارسال مليون ها دلار برای حزب الله لبنان ، حماس و جهاد اسلامی فلسطين ، گروههب شيعه عراقی و ساير گروههای تروريستی در کشورهای خاورميانه ، موضوع جديدی نيست و همه ميدانند که دکترين صدورانقلاب اسلامی به ساير کشورها از همان روزهای نخست بقدرت رسيدن خمينی در ايران ، از شاخصه های اصلی سياست خارجی آخوندهای تازه بقدرت رسيده بوده است که تنها يک قلم از نتايج شوم چنين سياستی ، ميتوان از جنگ ۸ ساله ايران و عراق با برجای گذاشتن بيش ازيک مليون کشته و مجروح و ويرانی دهها شهر و روستای ايران ياد کرد . اما موضوعی که امروزه در راستای دکترين صدورانقلاب اسلامی تازگی دارد دخالت نظامی جمهوری اسلامی در منازعه ديرپای اعراب و اسرائيل و دخالت مسقيم درجنگ داخلی سوريه است(پرداختن و بررسی دخالت مستقيم اعضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و گروههای اعزامی شيعه از جنوب لبنان و عراق بدستور شخص خامنه ای ، در اين نوشتار نمی گنجد)

منازعه اعراب و اسرائيل طی ۶۰ سال گذشته ، چهار جنگ تمام عيار و کلاسيک را بين ارتش های کشورهای عربی و ارتش اسرائيل و دهها جنگ و درگيری های پراکنده را بين فلسطينی ها و اسرائيلی ها رقم زده وتا کنون صدها هزار کشته و مجروح و مليونها آواره را بر جای نهاده است بدون اينکه ذره ای از فقر و محروميت و آوارگی مردم دردمند فلسطين چيزی کاسته شده باشد . تمام جنگ وستيزهای اعراب و اسرائيل درطی بيش از شش دهه ، بروشنی نشان داده است که جنگ و خونريزی و بمباران ها و ترورها و موشک پرانی ها و بمب گذاری ها ، پاسخ مناسبی برای حل بحران پيچيده فلسطين نبوده و نيست بلکه در تحليل نهائی ، طرف های درگير و متخاصم ، از طريق گفتگو و تفاهم و تعامل و برسميت شناختن حقوق يکديگراست که ميتوانند به دشمنی دير پای خود پايان دهند و درمرزهای بين المللی شناخته شده ، با حقوقی برابر در کناريکديگر زندگی نمايند . تمام کسانی که با مسائل خاورميانه عربی وبحران ديرپای بين اعراب و اسرائيل آشنائی دارند بر اين باورند که هيچگونه راه حل نظامی برای اين بحران و جنگ و ستيزهای خونين و تکراری متصور نيست . بشريت متمدن و صلح دوست کنونی نيزکه از دالان جنگهای هولناک و خانمانسوز در قرن بيستم عبور کرده است تا به اينجا رسيده ، اينک بدرستی دريافته است که عفريت جنگ حتی برای فاتحان جنگ ، جز مرگ و حرمان و تباهی و ويرانی چيزی برجای نميگذارد که قابل افتخار باشد.

وضعيت مردم درمانده و بينوا در باريکه غزه شباهت زيادی به وضعيت مردم ايران دارد که در يک بزنگاه تاريخی وبه اميد رهائی از فقر و محروميت و نابرابری ها ، به گروههای اسلامی روی آوردند و با رأی خود گروه حماس را در باريکه غزه بر سر قدرت نشاندند ولی تا چشم بازکردند ، خود را گروگان اين گروه و ساير گروههای بنياد گرا و تروريست اسلامی يافتند با شعارهای جنگ طلبانه و محواسرائيل از روی نقشه جغرافی ! همان شعارهای جنگ طلبانه ای که روزگاری جنبش ناسيوناليستی عرب به رهبری جمال عبدالناصر، سازمان آزاديبخش فلسطين و گروههای راديکال چپ درکشورهای عربی و فلسطين سرميدادند ولی رفته رفته به غيرواقعی بودن شعارهای خود پی برده و حل معضل فلسطين را در گفتگو و برسميت شناختن موجوديت اسرائيل واعاده حقوق پايمال شده مردم فلسطين جستجو کردند ، و همان شعارهائی که سران ابله جمهوری اسلامی امروزه مشغول تکرار آن می باشند و در هر فرصتی محو اسرائيل را فرياد ميزنند . ناگفته نماند که در رشد و قدرت گيری حماس در کرانه غزه ، نقش سازمانهای امنيتی و جاسوسی اسرائيل را نبايد ناديده گرفت ، چرا که آنان تضعيف سازمان آزاديبخش فلسطين و ايجاد شکاف و تفرقه را در ميان فلسطينيان بسود برنامه های خود تصور ميکردند ، سياست گزاران اسرائيلی درمورد ميدان دادن به حماس در مقابل سازمان آزاديبخش فلسطين که نماينده مشروع مردم فلسطين است ، همان خطائی را مرتکب شدند که سياست گزاران کاخ سفيد در جريان انقلاب ۵۷ ايران و زد وبند با خمينی و گروههای اسلامگردر ايران مرتکب شدند و در افغانستان با سازماندهی و تقويت مجاهدين افغان و طالبان برای مقابله با نفوذ شوروی در آن کشور .

رهبران حماس پس ازکسب رأی مردم درباريکه غزه ، مانند جمهوری اسلامی ايران ، قدم اول را با تصفيه و ترور مخالفان و عمدتاً طرفداران سازمان آزاديبخش فلسطين که نماينده قانونی و مشروع مردم فلسطين در مجامع بين المللی است آغاز کردند و پس از پاکسازی غير خودی ها از دواير و مؤسسات دولتی، حاکميت اسلامی خويش را درکرانه غزه برقرارنمودند و بدين ترتيب با تقسيم فلسطين به دو پاره ، ضربه بزرگی را بروحدت مردم فلسطين و سازمان آزاديبخش فلسطين وارد ساختند .

ياسر عرفات رهبر فقيد سازمان آزاديبخش فلسطين ، نخستين شخصيت خارجی بود که پس از پيروزی انقلاب ۲۲ بهمن برای جلب پشتيبانی رژيم جديد ايران از آرمانهای مردم فلسطين وارد تهران شد ، در ديدارعرفات با خمينی و ساير رهبران تازه بقدرت رسيده در ايران ، خمينی حمايت رژيم اسلامی ايران را از عرفات و سازمان متبوعش ، مشروط به اين ميسازد که سازمان آزاديبخش فلسطين ، اولاً موجوديت اسرائيل را برسميت نشناسد و ثانياً قراردادهائی که اين سازمان تا آن روز در جهت کسب پاره ای از حقوق فلسطينی ها با اسرائيل امضاء نموده بوده است را منسوخ اعلام کند . خمينی و نوچه های انقلابی و جنگ طلب او از ياسرعرفات خواسته بودند که او به همان نقطه ای بازگردد که ۱۵ سال پيش از آن ، او در آن قرار داشته است ، يعنی به سالهای دهه ۱۹۶۰ ميلادی ، و به نقطه ای که گروههای فلسطينی با توسل به ترور و هواپيما ربائی و گروگان گيری و بمب گذاری ، به مبارزه با اسرائيل برخاسته بودند تا شايد ازآن طريق حقوق غصب شده خود را بدست آورند . نا گفته روشن است که بازگشت به دوران ترور و بمب گذاری واز دست دادن پشتيبانی جهانی در ازای بدست آوردن حمايت يک مشت آخوند تازه بقدرت رسيده درايران ، برای عرفات و سازمان آزاديبخش فلسطين غيرممکن بود . و ازآن هنگام بود که جمهوری اسلامی ، ياسرعرفات و سازمان آزاديبخش فلسطين را "خائن به انقلاب فلسطين" لقب داد و درصدد برآمد که با صرف مليون ها دلار در ميان فلسطينی ها گروهی وابسته به خود را سازماندهی و مسلح سازد . گروه مذکور که بعدها با نام عربی"حرکة الجهاد الاسلاميه فی فلسطين" اعلام موجوديت کرد و در فارسی با نام "جهاد اسلامی" ازآن ياد ميشود همين گروهی است که معاون رهبر آن آقای نخاله امروزه اعلام ميدارد که از فشنگ تا موشک توسط جمهوری اسلامی بدست گروههای فلسطينی در غزه ميرسد . گروه جهاد اسلامی در حقيقت شعبه فلسطينی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در غزه است ، کما اينکه حزب الله لبنان و جيش المهدی عراق ، وساير گروههائی که با پول و اسلحه جمهوری اسلامی در کشورهای عربی و اسلامی بوجود آمده اند همگی شعباتی از سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در آن کشورها ميباشند که مسقيماً زيرنظر خامنه ای و از بيت رهبری برای اجرای برنامه های تروريستی خود دستور ميگيرند. بنابراين وقتی معاون رهبری جهاد اسلامی در مقابل خبرنگاران ، موشک هائی که از غزه بسمت اسرائيل شليک ميشود را هدايای جمهوری اسلامی به گروههای تروريستی اعلام ميدارد و همچنين پاره ای از مقامات جمهوری اسلامی نيز با شادمانی بر اين واقعيت صحه ميگذارند بايد منتظر بود که در روزها و هفته آينده ، پرونده ديگری عليه جمهوری اسلامی در مجامع بين المللی گشوده شود .

کلام آخر : حمله اسرائيل به مناطق مسکونی و بمباران غير نظاميان در باريکه غزه ، يعنی جائی که گروههای بنيادگرای اسلامی ، مردم درمانده و محروم فلسطين را به گروگان گرفته اند همانقدر شنيع و ضدانسانی است که موشک پرانی گروههای تروريستی به مناطق مسکونی اسرائيل و بمب گذاری اين گروهها در اتوبوس و رستوران و مدرسه . کشتن غير نظاميان و بويژه زنان و کودکان که هيچگونه دخالتی در جنگ ندارند از جانب هرکس و درهر کجا ، عملی است وحشيانه و ضد بشری که آمران و مجريان آن ميبايستی بپای ميز محاکمه کشيده و مجازات شوند . موشک پرانی گروههای فلسطينی نميتواند توجيهی باشد برای مقابله به مثل و اقدام تلافی جويانه ارتش اسرائيل به مردم بيگناه و بی دفاع غزه که خود بوسيله حماس و جهاد اسلامی و سايرگروههای بنيادگرای اسلامی ، در باريکه غزه به گروگان گرفته شده اند . تاوان موشک پرانی های حماس و جهاد اسلامی را نبايد غيرنظاميان و زنان و کودکان محروم فلسطينی بپردازند .

چرخه جنگ وبازتوليد فرهنگ خشونت و نفرت درميان ملت های خاورميانه را سه نيرو و سه قطب ايدئولوژيک مذهبی و ارتجاعی با در اختيار داشتن منابع عظيم مالی و تسليحاتی وانسانی بحرکت در مياورند . اين سه نيروی جنگ افروز و ضد مردمی که مسبب ايجاد بحران ها و جنگ ها در کشورهای خاورميانه ميباشند عبارتند از : ۱- احزاب وگروههای راست افراطی با حاکميت ايدئولوژی بنيادگرائی يهودی و توسعه طلبانه دراسرائيل ، که ائتلاف آنان معمولاً نقش تعيين کننده را در سياست های داخلی و خارجی اين کشور ايفا ميکند . ۲ – جمهوری شيعه اثنی عشری اسلامی با حاکميت ايدئولوژی ولايت فقيه ، بعنوان هادی و راهنما و منبع مالی و تسليحاتی گروههای تروريستی شيعه در کشورهای خاورميانه که در روياروئی با امريکا و اسرائيل در کشورهای خاورميانه ، مرز شيعه و سنی برای اين رژيم کم رنگ ميشود و به گروههای سنی ضد امريکائی و ضد اسرائيلی نيز کمک مالی و تسليحاتی می نمايد . ۳- عربستان سعودی سنی مذهب با حاکميت ايدئولوژی وهابيت و پرده داری کعبه ، که ملهم و منبع مالی و تسليحاتی گروههای بنيادگرای تحت کنترل سنی مذهب در کشورهای عربی و اسلامی می باشد . اعزام تانک و توپ به بحرين در حمايت از خليفه اين کشور و درهم کوبيدن شيعان آن ديار، فقط يک نمونه ازعمق رقابت های ارتجاعی را در اين منطقه به نمايش گذاشت . درحالی که جمهوری اسلامی و پادشاهی عربستان سعودی ، دو رژيم ايدئولوژيک و ضدمردمی ، برای گسترش نفوذ و توسعه حوزه قدرت خود در کشورهای منطقه به رقابتی ارتجاعی اشتغال دارند قدرتهای خارجی و نفتخواران جهانی نيزدرچهارچوب تأمين منافع خود ، به فروش ساز و برگ وتجهيزات نظامی به کشورهای خاورميانه ادامه ميدهند تا به همت اين دو قطب قرون وسطائی و ضد مردمی ، چرخه جنگ و خشونت در منطقه آشوب زده خاورميانه همچنان به گردش خود ادامه دهد . و در اين ميان آتش بس ها فقط ميتواند بمنزله تجديد قوای جنگ افروزان باشد برای شروع جنگ های بعدی باشد .

بهروز ستوده