یکشنبه 19 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مهدی خزعلی اعتصاب غذای خود را از سر گرفت؛ تماس نیمه کاره با خانواده پس از ۴۰ روز

کلمه- زهرا صدر: محمدصالح خزعلی با بیان اینکه امروز پدرش پس از چهل روز با خانواده ی خود تماس داشته اعلام میکند که مهدی خزعلی از امروز وارد اعتصاب غذای تر شده است.

فرزند مهدی خزعلی، نویسنده و فعال سیاسی منتقد محبوس در زندان اوین در گفتگو با کلمه می گوید: پدرم در تماس کوتاهی که داشتند بیشتر نگران خانواده بودند و اینکه الان در سلولی هستند که خودشان به مستراح از آن یاد کردند، به طول ۲ متر و عرض یک متر. و در وسط آن یک دستشویی فرنگی است و کف آن مرطوب است طوری که یک پتو اضافه تر زیر می اندازند تا کمتر خیس بودن زمین آزارشان دهد و بوی تعفن فاضلاب هم سلول را پر کرده است.

فشار به خانواده ی زندانیان سیاسی برای عدم اطلاع رسانی در باره ی وضعیت زندانیان موضوع جدیدی نیست و بیش از سه سال است که خانواده ها گاه با سکوتشان و گاه در مصاحبه های خود از این فشارها و تهدیدها پرده برداشته اند.

چند روز پیش گزارش شد که یک شاهد عینی در دادسرای تهران، شاهد حضور همسر و دختر و برادر خزعلی در این مکان بوده است، احضار اعضای خانواده در حالی صورت گرفته که محمدصالح خزعلی به کلمه می گوید: بازپرس محترم شعبه ششم اصلا کسی را داخل راه نمی دهد که بتوان ایشان را دید. یکبار رفتیم پیش بازپرس برای گرفتن اجازه ملاقات که خودشان نیامد جلو و مسئول دفترشان نامه ملاقات داد و درباره پرونده چیزی نمی دانست. به ما هم برای مصاحبه فشار می آورند که انجام ندهیم. ولی وقتی با نامه بازپرس اجازه ملاقات نمی دهند ما باید چه بکنیم؟

بیش از یک ماه از بازداشت مهدی خزعلی که در سرای اهل قلم صورت گرفت، تاکنون این خانواده موفق به دیدار وی نشده اند. مهدی خزعلی که تاکنون شش بار بازداشت شده است، آخرین بار پس از ۷۰ روز اعتصاب غذا با قرار کفالت آزاد شد.

متن کامل گفتگوی کلمه با محمدصالح خزعلی، فرزند این زندانی سیاسی را با هم می خوانیم:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چهل روز از بازداشت آقای خزعلی می گذرد آخرین خبری که از ایشان دارید چیست؟
ما در این مدت هیچ خبری از پدرم نداشتیم و حتی با نامه بازپرس هم به ما اجازه ملاقات ندادند و کلیه ی ارتباط های ایشان رو قطع کرده بودند تا امروز که پدر تماس گرفتند.

از تماس امروز آقای خزعلی بفرمایید و اینکه در چه شرایطی هستند؟
پدرم در تماس کوتاهی که داشتند بیشتر نگران خانواده بودند و اینکه الان در سلولی هستند که خودشان به مستراح از آن یاد کردند، به طول ۲ متر و عرض یک متر. و در وسط آن یک دستشویی فرنگی است و کف آن مرطوب است طوری که یک پتو اضافه تر زیر می اندازند تا کمتر خیس بودن زمین آزارشان دهد و بوی تعفن فاضلاب هم سلول را پر کرده است.
پدرم گفتند که از اول بازداشت اعتصاب غذای خشک بودند و به ماموران هم گفته بودند به شرط آزادی همه ی بازداشت شده ها از جمله خودشان اعتصاب را می شکنند.

و چه زمانی به اعتصاب خود پایان دادند؟
ظاهرا در روز دوازدهم بازجو با قسم و قول هایی ایشان را راضی به شکستن اعتصاب کرده بود و به پدرم گفته بودند اتهام جدیدی متوجه شما نیست بقیه ی بازداشت شده ها آزاد شده اند و خودتان هم آزاد می شوید.

آیا شخص دیگری از بازداشت شدگان نیز هنوز در بازداشت هستند؟
بله آقای پژمان ظفرمند بر خلاف قولی که داده شده بود هنوز در بازداشت هستند و آزاد نشده اند.

پس از اینکه بازجو به وعده هایش عمل نکرد واکنش آقای خزعلی چه بوده است؟
ایشان در تماس امروز اعلام کردند که از همین امروز دست اعتصاب غذا زده اند و تا رهایی به اعتصاب غذای خود ادامه می دهند.

آیا هنوز هم بازجویی می شوند؟
نه گویا دیگر بازجویی ها تمام شده و خیلی وقت است که بازجویی نمیشوند. البته آنقدر تماس کوتاه بود و در مدت تماس مدام با صدای مامور که می گفت “بس است تمامش کن” مواجه شدیم که نتوانستند بیشتر صحبت کنند و در آخر هم مامور بدون خداحافظی تماس را قطع کرد.

به نظر شما از نظر روحی چطور بودند؟
از نظر روحی بسیار مقاوم و مثل همیشه استوار بودند.

در پیگیری های قضایی چه جوابی برای این بازداشت و انفرادی گرفته اید؟
تا الان کسی به ما پاسخگو نبوده که بتوانیم بپرسیم. بازپرس محترم شعبه ششم اصلا کسی را داخل راه نمی دهد که بتوان ایشان را دید. یکبار رفتیم پیش بازپرس برای گرفتن اجازه ملاقات که خودشان نیامد جلو و مسئول دفترشان نامه ملاقات داد و درباره پرونده چیزی نمی دانست.

در خبرها آمده بود که شما هم تحت فشار هستید. ممکن است در این باره توضیح بدهید؟
بله به ما هم برای مصاحبه فشار می آورند که انجام ندهیم. ولی وقتی با نامه بازپرس اجازه ملاقات نمیدهند ما باید چه بکنیم؟

آیا شما هم احضار شده اید؟
من خیر ولی مادرم و خواهرم و عمویم احضار شده بودند.

دلیل احضارشان چه بوده است؟
درباره فراخوان ۱۳ آبان مورد سوال قرار گرفتند و دلیل هم بودن اسمشان در زیر فراخوان بوده است.

و نتیجه چه شد؟ آیا پرونده تشکیل شده است؟
یک پرس و جوی ساده بوده و خدا را شکر با تدبیر نیرو های امنیتی ختم به خیر شد.

آیا خانواده ی پدری شما پیگیری قضایی داشته اند یا خیر و نظرشان درباره ی بازداشت و اعتصاب غذای ایشان چیست؟
به نظرم هر پدر و مادری همیشه دلتنگ فرزندشان می شوند و پیگیری کارهای او هستند ولی از اقدامات خانواده بی اطلاعم. ترجیح می دهم در این باره حرف نزنم. راستش نمی دانم باید چه بگویم.
مادرم هم در عین نگرانی برای پدر همیشه در تلاش بودند تا خانواده را منسجم نگهدارند تا فرزندان کمبود پدر را کمتر احساس کنند.

در دو سال گذشته چند بار در این فشار روحی قرار گرفتید که پدرتان در اعتصاب غذا بودند. آیا بعد از آزادی دفعات قبل درباره ی این فشارها با ایشان صحبتی داشته اید؟ نظرتان در باره ی این شیوه ی مبارزه ی سنگین که پدرتان در ایام بازداشت پیش می گیرند چیست؟
در این دو سه سال گذشته بارها پدر بازداشت شدند و چندین بار اعتصاب غذا کردند. ما به عنوان خانواده ایشان همیشه پشتشان هستیم و حمایتشان می کنیم. اما به عنوان یک فرد بنده خودم را مثال می زنم که بارها در مسائلی پیش آمده که با پدرم اختلاف نظر داشتیم و با هم بحث و گفتگو داشته ایم. در بعضی بحث ها به نتیجه واحد رسیدیم و در بعضی هم دو طرف قانع نشده اند ولی همچنان رابطه ی پدر و پسری را حفظ می کنیم و از اوامر ایشان به عنوان پدر اطاعت می کنم و تا آخر هم ازشان حمایت می کنم.

قطعا الان نگران پدر هستید. به عنوان درد دل یا نکته ای اگر بخواهید با خوانندگان کلمه صحبتی داشته باشید چه می گویید؟

من گاهی به دوستان که مرا به شوخی آقازاده خطاب می کنند می گویم که ما فقط از آقازادگی اوین نصیبمان شده است. پسر زندانی سیاسی بودن این حس را دارد که همیشه در هول و ولای این هستی که الان یک خبر بد می شنوی و همیشه آماده ی هر اتفاق خوب و بدی هستی و اگر تلفنت را خدایی ناکرده جایی جا بگذاری یا باطری موبایلت تمام شود خانواده هزار فکر و خیال می کنند که پسرشان الان چه بلایی سرش آمده که موبایلش خاموش شده است. آیا گرفتنش؟ دارند اذیتش می کنند؟ کجاست؟ حالش خوب است؟

و کلام آخر؟
هرگز لبخند آخری را که بابا هنگام خروج از سرای اهل قلم داشت و همان لحظه بلند گفتند: مرا به کدام سلول ۲۰۹ می برید و من از همین لحظه اعتصاب غذای خشک می کنم و لب به آب و غذا نمی زنم و با همان لبخند از در خارج شدند را فراموش نمی کنم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016