گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 آذر» هرکه دارد هوس کربُبلا ... اسد مذنبی17 آذر» بادمجان با ایمان و گفتگو با میوه ممنوعه، طنز اسد مذنبی 11 آذر» خبرنگار ایرانی و آنگ سان سوشی؟ طنزی از اسد مذنبی 13 آبان» مجلس باحال و نماینده حلال زاده، طنز نوشته ای از اسد مذنبی 30 مهر» جاسم (داستان فکاهی)، اسد مذنبی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مقام (بی) ادبی مقام رهبری، اسد مذنبیبسیاری از منتقدان بی ادبی جهان معتقدند مقام رهبری یکی از چهره های شاخص بی ادبی در بین رهبران جهان است وایشان از سوی مجامع بی ادبی جهانی به عنوان «ا- دیب» نیز شناخته میشود. که ترکیبی است از لغت فارسی دیب یا دیو، وحرف اِ لاتین بمعنای یک . صرف نظر از این مزخرفات آیا واقعا مقام رهبری اِ- دیب است؟ مقام رهبری با شکسته نفسی که از جزئی از خصوصیات ذاتی همه رهبران باحال است درباره خود مدعی است که از زمان تی نیجری شعر می بافته(شکسته نفسی در حد ملی چرا از شعر سخن می گوید ولی از وِر حرفی بمیان نمی آورد) قضیه از آنجا شروع می شود که یکشب تابستان مقام رهبری روی بام طاق بسته خوابیده بود و رادیوی همسایه آهنگ شب بود بیابان بود زمستان بود پخش می کرد و ایشان هرچه به خودش فشار آورد معلومش نشد چرا وسط چله تابستان خواننده می خواند شب بود بیابان بود زمستان بود؟ آنشب مقام رهبری دچار تناقضات درونی می شود. تناقضات درونی وقتی به اوج می رسد که مقام معظم تنگ اش می گیرد و در همان حالت روحانی می سراید: قضای حاجتم روا نمی شود درقضای روزگار/ بخت و اقبالم نیست یار دردفع خیار. مقام شاه مُخ در ادامه درباره خویشتن می فرماید: بنده از نوجوانی زیاد مطالعه میکردم، خیلی ادبیات، وشعر و قصه و رمان میخواندم ولی یک کلمه هم سردر نمی آوردم. کار بجایی رسید که هرسال درس املا و انشاء صفر می گرفتم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمانهای معروف مثل گلستان سعدی و حسین کرد شبستری و موش و گربه مرحوم جان اشتاین بیک را می خواندم. به ادبیات رئالیست جمبل و جادویی نیز شدیدا علاقه داشتم. چون عاشق جادو و جمبل بودم بهمین دلیل رمان معروف دویست سال تنهایی مرحوم آل اجمد را می خواندم. سالها بعد منتقد ادبی کیهان سربه هوایی، میر مشکوک در یک محفل ادبی گفته بود: مقام شامخ ولایت اینقدر به ادبیات احاطه دارد که رمان دویست سال تنهایی را قبل ازانتشارخوانده بود. حداد ظالم معروف به حداد عادل، پیشکار آقا که بعدا رئیس دارالمومنین شورای اسلامی شد درباره رهبر می گوید: بسیاربیسواد است اما خط قشنگی دارد. اخیرا یکی از نویسندگان نزدیک به خلافت نیزتعریف و تمجید مقام رهبری از رمانش را جالب ترین و غم انگیز ترین و مسخره ترین اتفاق در مورد این رمان دانسته و پس ازاینکه رمانش را وزن کرده و به اندازه هرکیلو از رمانش دهانش را حسابی شیرین کرده اند با لحن شیرینی گفته: بابا ایول به این ذوق و قریهه هه هه. احاطه رهبر به شعر و بخصوص صنعت شعری که خود مبتکرش بوده که به سبک "دستمال" معروف می باشد، وخیم ترازاین حرفهاست و کاراین احاطه بجایی رسیده که ایشان هرماه در حیاط منزلش برای شاعران درباری بساط می گذارد و با گفتن کلماتی مانند آورین آورین به هنگام شعر خواندن به طرف می فهماند که آیا شعرش در وزن صنایع شعری دستمال هست یا خیر. ناظران و بیکاران ادبی اما مواضع مقام رهبری در حوزه ادبیات و آثار ادبی را به دو بخش تقسیم می کنند؛ یکی ادبیات کلاسیک و دیگری ادبیات پلاستیک. چون نامبرده از سویی بهنگام خواندن رمان جنگ و صلح تولستوی توی سر خود می زند و آنرا دستاورد جنگ هشت ساله و دوران دفاع مقدس می داند اما از سوی دیگر به دلیل علاقه شدید به شعر دستمال، به محض برخورد با نویسنده های ایرانی در خیابان، شروع می کند به عربده کشی و خفه کردن آنان با دستمال.
دربخش کلاسیک، مقام رهبری در مورد ویکتور هوگو معتقد است که: رمان "مستضعفان" که غربی ها به آن بینوایان می گویند برترین رمانی است که مرحوم بالزاک بخاطر گُل روی ویکتورهوگو نوشته است. منتقد شهیر ادبیات نماز جمعه ای، آیت الله جنتی نیز درتایید فرمایشات مقام رهبری نقل کرده که روزی در قافله حج با پیرمردی بنام شکسِ پیر همسفر بوده و از دهان مرحوم شکسِ پیر شنیده که مرحوم ویکتورهوگو گفته است که اگرخدابیامرز بالزاک قبل از نوشتن بینوایان با مقام رهبری آشنا می شد، قطعا بجای نویسندگی شغل آهنگری را انتخاب می کرد. البته بعدا ورثه ویکتور هوگو ضمن تکذیب این سخن اعلام کردند که یک روده راست توی شکم فلانی یعنی جنتی نیست و مرحومِ موردِ نظربه قبر پدرش می خندد که چنین نقل قولی راباجنتی درمیان گذاشته باشد. اما مقام رهبری در دیدار با گروه راک اَند رول صدا و سیما گفته است: بنشنید سر جایتان واولش، نویسنده هایی مثل کاظم هدایت نویسنده بوفه کور و حسین چوبک را نقد کنید، بعد اگر دیدید فایده ندارد به کتابهایشان مجوز ندهید، اگر متوجه شدید که هیچکدام افاقه نکرد آنها را چوب کاری کنید. مقام رهبری وقتی متوجه شدند که این دو نویسنده سالهاست از دار دنیا رفته اند، فرمودند: خوانندگان کتابهایشان که زنده هستند، انها را چوب کاری کنید. و در یک جمله به گونه ای صادق هدایت را نقد کردند که منتقدان ادبی کلا بی خیال ادبیات شدند چون فرمودند: بنده حاضرم شرط ببندم که کاظم هدایت جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. و اما نقد ادبی مقام رهبری در مورد محمود دولتآبادی: میبینم یه آقایی که اصلا نمی خواهم اسمش را ببرم چون معروف می شود برداشته قصه نوشته و در کتاب کل حیدر خود روستاهای خراسان را طور دیگری توصیف کرده است. من خودم خراسانیم و روستاهای خراسان را میشناسم. سالها بخاطر دو تومن پول روضه از این ده به آن روستا رفته ام، او این کتابهای امیل زوربای فرانسوی را خوانده...آن را نسبت به روستاهای اطراف سبزوار تقلید میکند... شما کدام روستا را سراغ دارید که در آن فاحشه خانه هست؟ اگر بود که ما زودتر از همه خبردار می شدیم. کدام روستا دارای مسجد نیست؟ اگر نیست پس ما آنجا چه غلطی می کردیم؟!آیا این دروغ نیست؟ نقد مقام شامخ بر فروغ فرخزاد نیز از شاهکارهای نقد ادبی است: شعری که فروغ فرخزاد میگفت همانموقع هم خریداری نداشت چرا که اگر داشت حتما بنده خبردار می شدم چرا که اگر می بینید ما شاعران را می خریم و بیش از چهارصد شاعر درباری داریم بخاطر آنست که اینجانب از همان زمان درکار خرید و فروش شعر و شاعر بودم. وباید اعتراف کنم که من از همان زمان دل پری از این فروغ فرخزاد داشتم و بعد از انقلاب که دور دورِ ما شد دستور دادم حالش را بگیرند گفتند که عمرش را به شما داده دستور دادم برادرش را بکشند تا دنیا بداند که ما نسبت به شعر و شاعری بی تفاوت نیستیم. Copyright: gooya.com 2016
|