متن کامل نامه خانواده هاشمی رفسنجانی به مجلس
در پی سخنان تند حميد رسايی، نماينده تهران در مجلس، در رابطه با آزادی مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی و درخواست پاسخگويی به وی از سوی دفتر هاشمی رفسنجانی، پايگاه اطلاعرسانی شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی متن کامل پاسخ خانواده وی را منتشر کرد. بخشهايی از اين نامه در مجلس خوانده شد.
بسم الله الرحمن الرحيم
رئيس، اعضای هیأت رئيسه و نمايندگان محترم مجلس شورای اسلامی
مردم شريف و اخلاقمدار ايران اسلامی
سلام عليکم
اگرچه توهين و تهمت به آيتالله هاشمی رفسنجانی و ياران ديرين امام(ره) که از شروع مبارزات مردم ايران اسلامی عليه طاغوت و طاغوتيان و پيروزی آنان بر انديشههای استعماری، استبدادی، سلطنتطلبها، تودهایها و منافقين خلق سابقهای ۵۰ ساله دارد، اما آنچه که روز سهشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱ در صحن علنی مجلس شورای اسلامی آن هم در تريبونی باز که حداقل ۷۰ ميليون جمعيت ايران از طريق پخش زنده راديويی، امکان استماع آن را داشتند، اتفاق افتاد، از جهاتی متفاوت بود و همين تفاوت، خانواده آيتالله هاشمی را بر آن داشت تا علیرغم ميل باطنی در اين شرايط حساس که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب و مردم به اختلافات خانوادگی دوستداران نظام دلخوش کردهاند و افرادی فريبخورده و يا نادان، دانسته يا ندانسته به آن دامن میزنند، مطالبی را نه در دفاع از يک خانواده يا شخص، بلکه در دفاع از اخلاق اسلامی و انسانی و نظامی مبتنی بر مکتب اهل بيت(ع) بيان دارد که سالهاست مظلومانه در رسانهها و محافل مختلف حقيقی و مجازی ، مورد هجمه قرار میگيرند و مانند نطق اخير در تريبون رسمی مجلس شورای اسلامی، با واژگانی غيراخلاقی لگدکوب میشوند.
همگان در اين سالها به خوبی میدانند رويه و منش آيتالله هاشمی رفسنجانی در برخورد با اينگونه تخريب شخصيتها کريمانه بوده و آنچه برای ايشان مهم است، فقط وحدت و تقويت وفاق ملی و بازگشت به رويه اعتدال و سرسپردگی به قانون است.
البته مطابق همين قانون اساسی که خود ناطق نيز به بعضی از اصول آن در اين نطق استناد کرده است، در فصل يازدهم و به ويژه اصل ۱۵۶ آن به صراحت قيد شده است: «رسيدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعديات، شکايات و حل وفصل دعاوی و رفع خصومت و اخذ تصميم و اقدامات لازم در آن قسمت را هم (که از امور حسبه است) قانون معين میکند و از وظايف قوه قضائيه است.»
انتظار میرود دادگاه محترم ويژه روحانيت چنانچه اين اظهارات را نوعی تعدّی به حريم و منزلت ديگران میداند، به صورت قانونی همانند مواردی که از قبل به آنها عمل کرده است، اقدام نمايد. چون هيچ کس حق ندارد قبل از اينکه متهمی در دادگاههای صالحه و به موجب حکم قطعی محکوم شود، جرايمی را به وی منتسب کند. مضافاً اينکه فرد موردنظر، هنوز به دادگاه نرفته و حتی اگر فرضاً در دادگاه بدوی هم محکوم شود، کسی حق ندارد او را مجرم معرفی کند يا با اين عنوان از وی نام ببرد. حال آنکه در اين نطق، علاوه بر اينکه نام متهم اصلی آورده و از اوصاف امالفساد، غول مفسد و... استفاده شده است، از کلمات و عباراتی چون «مشاور اصلی» نيز استفاده شده که متعرّض افراد ديگر است که ارتباطی با پرونده اتهامی ندارند و طرح آن در نطق علنی مشمول اصل ۸۶ قانون اساسی نيست.
البته دادستانی تهران طی بيانيهای در يازده بند و مستند به دلايل حقوقی گفت که ناطق روز سهشنبه مجرم و دروغگوست و انشاءالله مردم ايران مطلع خواهند شد که سرنوشت اين اعلام جرم به کجا میرسد.
السابقون و دلسوختگان انقلاب و مردم عزيز ايران به خوبی به ياد دارند که چگونه پس از پيروزی انقلاب و تشکيل نظام اسلامی، طيف وسيعی از سلطنتطلبها، منافقين، چريکهای فدايی خلق و... انواع و اقسام توهينها، تهمتها و توطئهها را عليه همه مردان راستين انقلاب بهويژه «سه ياور خمينی» به راه انداختند.
حتی واژگانی چون «شاه کليد» هم برای توهين و تهمت به آيتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ايشان تازگی ندارد و مردم خوب به ياد دارند که افراطيون ديگری نيز که دين را افيون ملتها میدانستند، برای ضربه زدن به نظام، با همين ادبيات به رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام میتاختند که امام راحل پس از ترور آيتالله هاشمی توسط گروه منحرف فرقان در پيامی، زنده بودن نهضت را به زنده بودن ايشان پيوند زدند و رهبری معظم انقلاب هم درست در پايان هشت سال دوره رياست جمهوری ايشان در پای صندوق رأی با صراحت هر چه تمامتر فرمودند: «هيچ کس برای من هاشمی نمیشود»
برای شخص آيتالله هاشمی رفسنجانی، ولايت فقيه به عنوان يک اصل مترقی در قانون اساسی و به عنوان يک سرمايه معنوی در فقه شيعه بسيار بالاتر از آن است که در منازعات سياسی از آن هزينه نمايند، تا چه رسد در پاسخ به ناسزاگويیها. اما اين چه ولايتپذيری و ادعای ولايتمداری از سوی يک نماينده مجلس است که در ناسزاگويی به آن استناد میکند و در تأکيد بر نطق خويش، میگويد: «من به وظيفهام عمل کردهام!!»
در همين زمينه به خطبههای جمعه ولیامر مسلمين که به جای دو رکعت نماز خوانده میشود، درباره آيتالله هاشمی رفسنجانی توجه فرماييد: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهای بعد از انقلاب نيست. من از سال ۱۳۳۶ يعنی ۵۲ سال قبل ايشان را از نزديک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزين جدی و پيگير قبل از انقلاب بود. بعد از پيروزی انقلاب از مؤثرترين شخصيتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. بارها اين مرد تا مرز شهادت پيش رفته است. قبل از انقلاب، اموال خود را صرف انقلاب میکرد، به مبارزين میداد. اينها را خوبست که جوانان بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهای زيادی داشت. هشت سال رئيس جمهور بود، قبلش رئيس مجلس بود، بعد مسئوليتهای ديگری داشت و در طول اين مدت هيچ موردی را سراغ نداريم که ايشان برای خودش يک اندوختهای از اين انقلاب درست کرده باشد. اينها حقايقی است که بايد دانست.»
متأسفانه بايد گفت از شبی که توهين و تهمت به آيتالله هاشمی رفسنجانی در قالب مناظره انتخاباتی از رسانه ملی پخش شد و فرهنگسازان جامعه با اهداف محدود انتخاباتی بهبه و چهچه گفتند، اين رذيله اخلاقی در کشور وارد فاز جديدی شد و بعدها که به بهانه برخورد با يک فرزند ايشان در کنار مضجع شريف حضرت عبدالعظيم حسنی در شهر ری تکرار شد، رشد کرد و اينک به بهانه برخورد با فرزند ديگر ايشان، چنان نهادينه شد که يک نفر در کسوت روحانی، به عنوان نماينده مردم، در تريبون مجلس و از طريق صدای جمهوری اسلامی ايران فحاشی میکند، در حالی که رهبری انقلاب در زمانی که يکی ديگر از همفکران همين شخص، به يکی ديگر از فرزندان آيتالله هاشمی رفسنجانی- البته نه از تريبون رسمی- فحاشی کرده بود، در ديدار نمايندگان مجلس خبرگان در فرازی از بياناتشان فرمودند: «فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، يکی از آن چيزهايی است که اسلام مانع از آن است، نبايد اين اتفاق بيفتد. فضای هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سياسی است. انتقاد، مخالفت، بيان عقايد، با جرأت، هيچ اشکالی ندارد، اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشی و دشنام و اين چيزها. همه هم در اين زمينه مسئولند. اين کار علاوه بر اينکه فضا را آشفته میکند و اعصاب آرام جامعه را به هم میريزد- که امروز احتياج به اين آرامش هست- خدای متعال را هم از ما خشمگين میکند. من میخواهم اين پيامی باشد به همهی آن کسانی که يا حرف میزنند، يا مینويسند، چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهی اينها بدانند، کاری که میکنند، کار درستی نيست.
خالفت کردن، استدلال کردن، يک فکر سياسی غلط يا يک فکر دينی غلط را محکوم کردن، يک حرف است، مبتلا شدن به اين امر خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سياسی، يک حرف ديگر است؛ ما اين دومی را به طور کامل و قاطع نفی میکنيم؛ نبايد اين کار انجام بگيرد. متأسفانه بعضی اين کار را میکنند. من به خصوص به جوانها توصيه میکنم. بعضی از اين جوانها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبی هم هستند، اما خيال میکنند اين وظيفه است؛ نه، من عرض میکنم اين خلاف وظيفه است، عکس اين وظيفه است.»
دشمن خوب میداند که «امالفساد و اختاپوس» خواندن يکی از ياران پرسابقه انقلاب، يعنی ايجاد شک و ترديد در باور مردم به نظام اسلامی و کسانی که با تحمل شکنجه و زندان و تبعيد آن را به وجود آوردند و در دوران تثبيت، تداوم و تاکنون در عالیترين مصادر امور هستند و پس از مسئوليتهای فراوان در شورای انقلاب، مجلس شورای اسلامی، دفاع مقدس و رياست جمهوری، برای چندمين دوره از سوی رهبری معظم انقلاب به عنوان رئيس عالیترين مجمع مشورتی خويش و داوری انتخاب میشود.
مردم آيتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ايشان را میشناسند و میدانند پدر اين خانواده سالها قبل از شروع علنی نهضت اسلامی، در عاشورای سال ۱۳۳۷ در همدان به خاطر انتقاد از مفاسد حکومتهای سلطنتی، بازداشت و پس از آزادی از شهر اخراج شد و با شروع مبارزات، وقتی رژيم پهلوی میخواست عرصه را بر مراجع، علما و طلبهها تنگ نمايند، جزو اولين سربازان طلبهای!! بود که از قم به پادگان نظامی در تهران آورده شد و از همان زمان تا پيروزی انقلاب، زندگی ايشان در متواری بودن، شکنجه، بازداشت، زندان، ممنوعيت از منبر بود و حتی حکم اعدام ايشان (با استناد به اسناد ساواک) در بيدادگاههای پهلوی صادر و با دخالت علما و مراجع قم و نجف جلوگيری شد.
مادر اين خانواده از دو سو، ريشه در دو خاندان اصيل و پرافتخار سادات مرعشی و مرحوم آيتالله سيدمحمدکاظم طباطبايی معروف به صاحب عروهالوثقی دارد و در تمام سالهای مبارزه، ضمن همراهی با شوهر، مسئوليت اداره فرزندان را در غياب پدر داشت.
فرزند بزرگ اين خانواده، فاطمه هاشمی است که علاوه بر تحمل رنجهای دوران مبارزه، در اسناد ساواک (دوران مبارزه، جلد ۲، صفحه ۱۰۲۰) از جمله افراد تحت مراقبت در مدرسه بود و پس از فراغت از تحصيل، مسئوليت اداره نهاد ارزشمند بنياد بيماریهای خاص را از سال ۱۳۷۵ تا امروز – آن هم بدون دريافت يک ريال حقوق- عاشقانه و مخلصانه به عهده گرفته و مطمئناً مردم و مخصوصاً کسانی که متأسفانه در خانواده خود بيمار خاص دارند، از برکات اين نهاد مطلع هستند.
فرزند دوم خانواده محسن هاشمی است که به خاطر نياز کشور به تخصص علمیاش در صنايع موشکی، تحصيل در مقطع دکترا را نيمهکاره رها کرد و به کشور آمد و در پايهگذاری اين صنعت نقش بهسزايی داشت و در دوران رياست جمهوری پدر، رئيس دفتر بازرسی ويژه رئيس جمهور بود و پس از آن در مسئوليت مديرعامل متروی تهران، مردم اين شهر از خدمات ايشان اطلاع دارند.
فرزند سوم اين خانواده فائزه، در يکی از بخشهای غريب و مورد غفلت کشور، يعنی ورزش بانوان نقش سازندهای داشت و در دوره پنجم با رأی قاطع مردم تهران، نماينده مجلس شورای اسلامی بود.
پس از ديپلم در دانشگاه الزهرا ليسانس گرفت و مقاطع عالی را در دانشگاه آزاد و خارج از کشور سپری کرد و پس از دفاع از رساله دکترای خويش در رشته حقوق بينالملل، به عنوان مدير گروه حقوق در واحد پرديس دانشگاه آزاد اسلامی مشغول بود.
فرزند چهارم خانواده مهدی، پس از رسيدن به سن بلوغ تا پايان جنگ در جبههها و در خطوط مقدم بود که جانباز شيميايی است و به تأييد پزشکان ۹ درصد ريهاش سياه است.
پس از جنگ با تأسيس شرکت دولتی صنايع دريايی، چندين تکنولوژی برتر را تقديم کشور کرد. ساخت سکوهای عظيم حفاری در دريا، ساخت لولههای قطور و مهم نفت و بکارگيری آنها در کف دريا و آوردن تکنولوژی حساس حفاریهای افقی چاههای نفت که علیرغم تحريمهای شديد کشور، اين شرکت هنوز در داخل و خارج طرحهای مهمی در دست اجرا دارد و شروع ساخت اولين فاز گاز پارسجنوبی و پايهگذاری منطقه فوقالعاده مهم عسلويه و راهاندازی مرکز بهينهسازی مصرف سوخت از جمله خدمات ارزشمند او به کشور است که تا قبل از آن، بیسابقه بود.
آخرين فرزند خانواده ياسر است که از نوجوانی به جبهه رفت و مدال جانبازی را به سينه خويش آويخت. پس از تحصيل ابتدا در جهاد سازندگی و پس از آن در دفتر پدر در مرکز تحقيقات استراتژيک مشغول شد و نقش اساسی در رونق صنايع جنبی لبنی کشور ايفا کرد.
اين خانوادهای که ناطق مجلس آن را اختاپوس و مفسد میخواند، از سالها پيش که پدر به جرم همراهی امام و مردم محبوس بود، تفريحات روزهای تعطيل را در اطراف زندانهای قزلقلعه، قصر و اوين میگذراندند.
خانوادهای که رئيس قوه قضائيه وقت در سال ۱۳۷۶ و پس از پايان ۸ سال رياست جمهوری پدر، اعلام میکند که نه تنها دارايی آنها زياد نشده، بلکه کم هم شده است.
به اين جمله امام راحل توجه و آن را با اين تهمت مقايسه کنيد که وقتی در سال ۱۳۶۰ دشمنان انقلاب تهمتهای مالی به ياران صديق نظام میزدند، در تير ماه همان سال میفرمايند: «شايعهسازی میکنند که اجناس جنگزدهها میرود توی جيب آقای بهشتی، آقای خامنهای و آقای هاشمی.» (صحيفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۲۳)
خانوادهای که مقام معظم رهبری پدر خانواده را با صفات «متدیّن، متعبد، جزو صلحای زمان، عالمی متفکر، سياستمداری هوشمند، فقيهی زمانشناس، مجاهدی خستگینشناس و برادری مهربان برای ضعيفان» (پايگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، آرشيو بيانات) به جامعه معرفی میکند، اما يک نماينده که ادعای ولايتمداری دارد، کلماتی میگويد که کاش سهواً و از روی احساسات بوده باشد، اما در مصاحبههای متوالی پس از نطق میگويد: «هيچ کجای نطق را توهينآميز نمیدانم» و حتی اين توهين و تهمتها را «واقعيتهايی میداند که آنها را کنار هم جمع کرده و صريح گفته!!»
در پايان ذکر اين نکته ضروری است که آيتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ايشان اين توهين و تهمت را هم در کنار ديگر تهمتهای از اول انقلاب اسلامی تاکنون میگذارند و با يادآوری اين جمله امام که فرموده بودند: «احتمال قوی میدهم پس از من برای انتقامجويی از من به بعضی از نزديکانم و دوستانم تهمتهايی که من آنها را ناروا میدانم، بزنند و به آتشی که بايد مرا بسوزانند، آنان را بسوزانند و احياناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگيرند.» (پايگاه اطلاعرسانی حوزه) به ارواح منور آن پير فرزانه و همه شهدای راه انقلاب اسلامی سلام و درود میفرستند و میگويند: «سر خمّ می سلامت شکند اگر سبويی»
ضمن تشکر از مردم عزيز ايران، نخبگان و نويسندگان جامعه که پس از نطق با تماسهای مکرر تلفنی و نوشتن مقالات متعدد، به محکوميت اين توهين و تهمت پرداختند و همچنين سپاس ويژه از اعضای هیأت رئيسه و شما نمايندگان محترم که فرصت اين پاسخگويی را فراهم کرديد، بر حقانيت نظام اسلامی و انشاءالله دوام آن تا ظهور حضرت حجت(عج) تأکيد داريم و میگوييم:
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرّين بشکست
ارزش سنگ نيفزايد و زر کم نشود
خانواده آيتالله هاشمی رفسنجانی