گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
17 اسفند» چرا با کانديداتوری آقای خاتمی مخالفم؟ رشيد اسماعيلی22 شهریور» برای رشيد اسماعيلی، ف. م. سخن 20 شهریور» رشید اسماعیلی فعال دانشجویی بازداشت شد 13 تیر» چرا از انسجام اصلاح طلبان میترسند؟ رشيد اسماعيلی 25 آذر» نامهای به محمد نوری زاد، رشید اسماعیلی، روز آنلاين
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! در ضرورت نيامدن خاتمی، ۱۰ گزاره در پاسخ به محمدرضا جلايیپور، رشيد اسماعيلیبه عنوان کسی که از موضع اصلاح طلبی (و نه راديکاليسم انقلابی و جنبشی) با حضور خاتمی در "انتخابات سال ۹۲" مخالف است بايد بگويم که نوشته محمدرضا جلايیپور حاوی نقاط ضعف و تناقضات مهلکی است که بر آفتاب افکندن آنها میتواند دست کم بخشی از دلايل وضعيت ناگوار فعلی جبههی اصلاحات را روشن و توجيه کندويژه خبرنامه گويا دوست انديشمند و برادر گرامی آقای «محمد رضا جلايیپور» که چنانکه پيش از اين يک بار نوشته و بارها گفتهام بدون شک از چهرههای شاخص و از سرآمدان نسل ماست (۱) با انتشار متنی تحت عنوان «چهل دليل در ضرورت نامزدی خاتمی»، از حضور آقای خاتمی در انتخابات پيش رو دفاع کرده است، (۲) متن «محمدرضا جلايیپور» فرصت خوبی به دست میدهد برای آسيبشناسی «جبههی اصلاحات» و «جنبش سبز» چرا که استدلالهای موجود در اين متن و پيش فرضهای اين استدلالها (که اکثرا قدمتی به اندازهی قدمت جنبش اصلاحات دارند) طی اين سال ها تا حدود زيادی در ذهن و جان نيروهای اصلاح طلب و کنشگران جنبش سبز رسوب کرده و اتفاقا همين رسوبات است که آنها را به ورود هيجان زده به عرصهی انتخابات و دعوت از خاتمی واداشته است. به هر حال شخصا از انتشار اين متن مهم و دعوت آقای جلايیپور به گفتگو در مورد آن استقبال میکنم. ضرورت آغاز گفتگوی درونی بين اصلاح طلبان ايرانی، امروز بيش از هر زمان ديگری احساس میشود، آغاز گفتگوی گستردهی «درون پارادايمی» اولين و ضروریترين گامی است که برای «بازسازی دوبارهی اصلاح طلبی در ايران» بايد برداشت و متن منتشر شده از سوی محمد رضا جلايیپور میتواند نقطهی آغاز چنين گفتگويی باشد. گفتگويی که به شرط پايبندی به «آيين گفتگو» و «اصول اصلاح طلبی» نتيجهی نهايیاش ايجاد همگرايی و اتحاد در جبههی اصلاحات خواهد بود. پس از اين مقدمه و پيش از ورود به نقد متن مزبور و ارائهی گزارههای اصلی لازم است که چهار نکته را متذکر شوم: اول اينکه مجموعهی اين «دلايل» که در مقالهی آقای جلايیپور آمده واقعا میتوانست کمتر از ۴۰ دليل باشد و گويا نويسنده مايل بوده است با افزايش کمّی ِ «دلايل» خود و رساندن آن به عدد جادويی ۴۰، اين کميت رازوارانه را حجت ضرورت حضور خاتمی کند به همين دليل در بسياری از گزارهها شاهد «تکرار» هستيم. ضمن اينکه بيشتر آنچه به عنوان دليل مطرح شده است چيزی جز مجموعهای از «احتمالات ذهنی» نيست بنابراين آنچه در مقالهی چند دليل در ضرورت نامزدی خاتمی مطرح شده در واقع معدودی دليل و در عوض تعداد زيادی «احتمال ذهنی» است. دوم اينکه بسياری از «دلايل» مطرح شده در مقاله بيش از اينکه دليل به سود «نامزدی خاتمی» باشد توجيهاتی است برای اين گزاره که «اگر خاتمی رييس جمهور شود خوب است»! يعنی پيش فرض اصلی در بسياری از گزارهها اين است که گويا «حضور خاتمی مساوی با رييس جمهور شدن» او خواهد بود و به همين دليل بسياری از گزارهها به دوران تبليغات، جذب پول برای ستادها و حتی ترکيب کابينهی خاتمی يا انتخاب استانداران و فرمانداران مربوط میشود (که در نوع خودش جالب است!) از آنجايی که من با اين پيش فرض مشکل دارم بنابراين به گزارههايی که در مورد اين است که اگر خاتمی رييس جمهور شود چنين و چنان میکند نپرداختهام، چرا که آنها را گزارههايی ذهنی و بر مبنای پيش فرضهای غلط میدانم. هر چند محمد رضا جلايیپور معتقد است حتی اگر خاتمی رييس جمهور نشود هم حضورش در انتخابات به سود کشور خواهد بود! سوم اينکه مخالفت امثال من با نامزدی آقای خاتمی خدايی نکرده نه به دليل مشکلات شخصی يا حب و بغضهای پنهان نسبت به ايشان است و نه از سر ناديده انگاشتن ارزشهای شخصيتی ايشان. اينگونه قضاوت در مورد «مخالفين اصلاح طلب نامزدی آقای خاتمی» درست نيست و الا طبعا کسانی هم پيدا خواهند شد و خواهند گفت همهی کسانی که خواهان حضور آقای خاتمی هستند تنها به فکر پست و مقام يا باز گرفتن ميزهای از دست رفته هستند (که البته چنين نيست). به هر حال مخالفت با نامزدی آقای خاتمی همچنين به معنای نفی نقش ويژهای که آقای خاتمی در جبههی اصلاحات دارند نيست و اتفاقا از سر خيرخواهی و دلسوزی برای شخص ايشان و جهت حفظ همين نقش و موقعيت است. دست کم هيچ کدام از چهرههای شاخص اصلاح طلب که با حضور خاتمی مخالفند و من پای صحبتهای آنها نشستهام محرکشان در اين مخالفت احساسات يا منافع شخصی نيست و اتفاقا بسياری از آنها اين روزها از ترس اينکه مبادا به «انگيزههای ناپاک شخصی» متهم شوند سکوت کردهاند و اين به هيچ وجه به سود اصلاح طلبان نيست. متاسفانه از سال ۸۷ بدين سو کسانی که با اعمال فشار به خاتمی خواهان نامزدی او شدند بيشترين ضربه را چه در جريان انتخابات سال ۸۸ و چه پس از آن به او زدند. چهارم اينکه من در اين مقاله انتقاداتم نسبت به طرح حضور خاتمی در انتخابات سال ۹۲ را بر مبنای «راهبرد اصلاح طلبی» استوار کردهام، از اين رو احتمال دارد برخی از دوستانی که به اصلاح نظام اعتقادی ندارند يا آن را غير ممکن میدانند و خواهان براندازی و سرنگونی حکومت هستند با نوع استدلالهای من مشکل جدی داشته باشند، منتها مخاطب اين مطلب نيروهای معتقد به راهبرد اصلاح طلبی هستند. من پيش از اين دلايلام در نقد استراتژی تغيير نظام را در مقالهای ديگر به رشتهی تحرير در آوردهام. (۳) بنابراين در اينجا تنها مخاطب من نيروهای اصلاح طلب هستند. با اين مقدمه و در قالب گزارههای زير به نقد مدعاهای اصلی محمد رضا جلايیپور میپردازم: ۲-گفته شده است که نامزدی خاتمی در انتخابات احتمال رفع حصر موسوی و کروبی و آزادی زندانيان سياسی را افزايش میدهد. هرچه در متن آقای جلايیپور کنکاش کردم متوجه منطق اين پيش بينی نشدم. اين در حالی است که در شرايط کنونی و در حالی که چراغ قرمز حاکميت و همهی دستگاههای امنيتی و نظامی برای جلوگيری از ورود آقای خاتمی روشن است و با توجه به نوع نگاه دوستان که هدفشان از شرکت در انتخابات «تحميل هزينه» و به قول معروف «به هم ريختن کافه» است نه تنها نامزدی خاتمی در انتخابات کمکی به رفع حصر از موسوی و کروبی و آزادی زندانيان سياسی نمیکند بلکه احتمالا در نهايت موجب حصر خاتمی و محبوس شدن تعداد زيادی از فعالين اصلاح طلب هم میشود. (مسلما کسانی که در ايران زندگی میکنند و گزينه ی فعاليت سياسی علنی و قانونی داخل کشور را انتخاب کردهاند به هيچ وجه راضی به چنين چيزی نيستند.) به خصوص اگر دوستان از هم اکنون خود را برای تکرار الگوی سال ۸۸ آماده میکنند لابد انتظار ندارند که حاکميت دست روی دست بگذارد، آن هم حاکميتی که يک بار تجربهی اين قضايا را داشته است. ۳-آقای جلايیپور معتقد است نامزدی آقای خاتمی فرصتها و امکانات دموکراسی خواهان برای ارتقای سلامت انتخابات را افزايش میدهد. گويا ايشان فکر میکنند با توجه به محبوبيت آقای خاتمی و با اتکا به امواج اجتماعی وسيع قبل از روز رای گيری میتوان از مهندسی انتخابات جلوگيری کرد. ايشان در اين قسمت نيز باز از سياست «هزينه سازی برای حاکميت» دفاع کردهاند و پرسيدهاند: «آيا با نامزدی خاتمی هزينههای مهندسی انتخابات به ميزان قابل توجهی افزايش نمیيابد؟» پاسخ اين است که بدون شک حضور آقای خاتمی در انتخابات هزينههای مهندسی انتخابات را افزايش میدهد اما خب که چه؟! آيا اصلاح طلبان میتوانند در نهايت از مهندسی انتخابات جلوگيری کنند؟ اگر در سال ۸۸ نتوانستند امروز چگونه خواهند توانست؟ آيا امروز ما در موضع قوی تری قرار داريم؟ آيا موازنهی قوا به سود اصلاح طلبان تغيير کرده است؟ نگاه واقع بينانه به صحنهی سياسی کشور بيانگر اين است که اصلاح طلبان حتی در صورت تحميل هزينهی مهندسی انتخابات به حاکميت قادر به رئيس جمهور کردن آقای خاتمی نخواهند بود، ضمن اينکه تجربه و شناخت ۱۶ سالهی ما از آقای خاتمی بيانگر اين است که «تهديد به استعفا در روز انتخابات» توسط خاتمی گزينهای است که تنها در تخيلات دوستان گرامی و صادقی مانند آقای جلايیپور قابل صورت بندی است و الا چنين اقداماتی حتی در مخيلهی آقای خاتمی هم نمیگنجد. احتمالا منظور آقای جلايیپور از «احياء جنبش اجتماعی – اصلاحی و تلاش برای استيفای حق انتخابات آزاد» تکرار الگوی اعتراضات سال ۸۸ است. يعنی فرض اين دوستان اين است که آقای خاتمی تائيد صلاحيت میشود،تا آخر در صحنه می ماند، بعد «۲۷ ميليون» رای میآورد آنگاه حاکميت يا آرای واقعی خاتمی را اعلام میکند و يا اگر چنين نکرد خاتمی رهبری جنبش مردمی برای استيفای حق انتخابات آزاد را بر عهده میگيرد. به عنوان مثال محمد رضا جلايیپور در جايی نوشته است: «اگر به خاطر مهندسی آراء، [خاتمی] پيروز اعلام نشد جامعه میتواند همچون سال ۸۸ از طريق مجاری خشونت پرهيزانه اعتراض خود را به گوش مجريان انتخابات برساند و هزينههای مهندسی انتخابات توسط تماميت گرايان را افزايش بدهد» اگر چنين چيزی در ذهن اين دوستان است بايد عرض کنم لابد اين عزيزان از يک آقای خاتمی ديگر به جز «سيد محمد خاتمی» سخن میگويند. مثلا احتمالا «سيد محمد رضا خاتمی»! وگرنه کيست که نداند آقای خاتمی خوب يا بد اهل به خيابان کشاندن مردم و يا هر اقدامی که از نظر ايشان پيامدش تحميل هزينههای سنگين فيزيکی به مردم و بدنه اصلاحات باشد نيست. آقای جلايیپور در بخشی از نوشتهی خود آوردهاند که: «اگر خاتمی شجاعت ثبت نام در انتخابات را داشته باشد چنين و چنان میشود» چطور انتظار دارند کسی که به بنا به مدعای آقای جلايیپور شجاعتش حتی برای ثبت نام در انتخابات و تحمل فشارهای پيش از آن محل «اما و اگر» است در صورت مهندسی فاحش انتخابات همان مسيری را برود که مهندس موسوی پس از انتخابات سال ۸۸ رفت. (حالا از اين بگذريم که آيا ان مسير درست بود يا نه!). مشکل اين است که برخی دوستان فکر میکنند همهی کارها با تهور و شجاعت قابل حل است در حاليکه شجاعت بدون عقلانيت گرهها را کورتر میکند همچنان که تا کنون کرده است. ۴-آقای جلايیپور ترس از رد صلاحيت خاتمی را ترسی موهوم دانستهاند. به همين سياق عدهای اتفاقا با قاطعيت بيشتر میتوانند مدعی شوند اميد به تائيد صلاحيت خاتمی اميدی موهوم است با اين قيد که تازه رد صلاحيت بهترين اتفاقی است که در اين انتخابات میتواند در انتظار آقای خاتمی باشد! من بر خلاف آقای جلايیپور احتمال رد صلاحيت آقای خاتمی را بسيار بالا میبينم. رد صلاحيت آقای خاتمی برای حاکميت اگرچه بیهزينه نيست اما آنقدرها هم که دوستان متصورند سخت و پر هزينه نخواهد بود. حاکميت طی ۴ سال گذشته کارهايی به مراتب هزينه زاتر از رد صلاحيت خاتمی انجام داده است. (ضمن اينکه اگر دوستان معتقدند که در انتخابات سال ۸۸ تقلب موثر شده تقلب در انتخابات که ده بار پرهزينهتر از رد صلاحيت است و به علاوه الزاما نيازی به رد صلاحيت هم نيست با توجه به روانشناسی آقای خاتمی کافی است چند تن از نزديکانش را بازداشت کنند تا ايشان از گود خارج شوند.) اما به طور کلی اين پندار که حاکميت از رد صلاحيت خاتمی به خاطر هزينههايش میترسد يا ابايی دارد به نظرم ناشی از عدم شناخت دقيق ساختار حقيقی قدرت در ايران است. آيا رد صلاحيت خاتمی از حصر دو رهبر جنبش سبز که ماهها، صدها هزار هوادار آنها در خيابانها حکومت را به «بر پايی قيامت» تهديد میکردند پر هزينهتر است؟ رد صلاحيت کسی که ۴ سال است همهی تريبونهای رسمی عليه او سخن گفتهاند و حتی در مجلس نمايندگان «مرگ بر» او را فرياد زدهاند اتفاق چندان عجيبی نيست که روی دادن آن غير منتظره باشد. چطور برخی دوستان اينگونه خام انديشانه فکر میکنند حاکميت بعد از اين همه هزينهای که داده است اجازه میدهد فردی مانند آقای خاتمی رييس جمهور شود؟! يکی از تناقضات نوشته آقای جلايیپور اين است که ايشان نوشتهاند حتی بدون حضور خاتمی هم حداقل ۵۵ تا ۶۵ در صد مردم در انتخابات شرکت میکنند با اين وصف بايد پرسيد پس حاکميت برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای چه احتياجی به خاتمی دارد؟ و چرا نبايد هزينه رد صلاحيت او را بدهد؟ ۵-آقای جلايیپور معتقدند در صورت نامزدی خاتمی ۳ حالت قابل تصور است «۱- رد صلاحيت ۲- تائيد صلاحيت و پيروزی و ۳- تائيد صلاحيت و شکست» و عجبا و حيرتا که از نظر محمد رضای گرامی هر سه اين گزينهها به نفع جنبش دموکراسی خواهی و اصلاحات در ايران است! ايشان معتقدند «در صورت ثبت نام و رد صلاحيت خاتمی اتفاقی که تحريميان سالها انتظارش را میکشيدند رخ خواهد داد». احتمالا اتفاق مورد اشاره چيزی جز همان سوخت شدن خاتمی و گسست کامل او و اصلاح طلبان از ساختار حقيقی قدرت نيست. آيا اين به سود اصلاحات و گذار مسالمت آميز است؟ اما عجيبترين بخش ادعای آقای جلايیپور اين است که «اگر هم خاتمی در رقابتی نسبتا آزاد شکست خورد، تصويری که تحليل گران سياسی و دموکراسی خواه از جامعهی ايران دارند تصحيح و واقع نگرانهتر خواهد شد». (مثل اين است که مستقيما به مغز خودمان شليک کنيم تا کشته شدن بر اثر تير را ثابت کنيم!) سوال اينجاست که آيا آقای جلائیپور به عنوان يک جامعهشناس برای شناخت واقع بينانهی جامعهی ايران راهی بهتر از نيست و نابود کردن مهمترين سرمايهی انسانی جبهه اصلاحات ندارد؟! البته میدانم که ايشان معتقد است آقای خاتمی قطعا رای میآورد، منتها گنجاندن اين جملات سست در چنين مطلب مهمی بيانگر اين است که محمد رضای عزيز «ابر و باد و مه و خورشيد و فلک» را در خدمت توجيه حضور خاتمی در انتخابات میخواهد. اين پيش بينی «پيامبرانه» که «پس از ثبت نام خاتمی همان حلقههای امنيتی که اکنون برايش مانع میتراشند او را تحمل خواهند کرد و او شانس بالايی برای پيروزی در انتخابات دارد» هم بيش از اينکه حاکی از واقعيات باشد ناشی از آرزوهای بزرگ محمد رضا است که اتفاقا من هم در آنها شريک هستم. ۷- جلايیپور در بخشی از مطلب خود از «احتمال تبديل نامزدی خاتمی به بازی برد-برد برای اصلاح طلبان و رهبری مینويسد»، پرسش اينجاست که طی سه ماه آينده چه ميزان امکان تحقق چنين احتمالی و پذيرش آن از سوی راس هرم قدرت در ايران وجود دارد؟ من نيز معتقدم اصلاح طلبان نهايتاً راهی جز تبديل اصلاحات به يک بازی برد-برد برای خود و حاکميت ندارند. اما در شرايط کنونی اين امر- خصوصاً در اين فرصت کوتاه- با نامزدی آقای خاتمی محقق نمیشود و حضور ايشان در اين انتخابات بيش از آنکه بر اساس منطق اصلاح طلبی و يکی از مهمترين ابزارهای آن يعنی «مصالحه و سازش» باشد بر مبنای يک نوع «چالش طلبی» بیفايده و پرهزينه است. ۸-تبديل «فضای امنيتی» به «فضای سياسی» در حال حاضر مهمترين نياز و دغدغهی فعالين سياسی در داخل کشور است. مسلماً «رويکرد چالش طلبانه» به انتخابات پيش رو نه تنها از فشارهای امنيتی نخواهد کاست بلکه غلظت و چگالی اين فشارها را افزايش خواهد داد. به همين دليل است که آقای خاتمی به دليل همان هراسی که آقای جلايیپور معتقد است ورودش در انتخابات در دل «حلقههای قدرتمند امنيتی درون نظام» ايجاد میکند به هيچ وجه گزينه مناسبی برای نامزدی اصلاح طلبان نيست. ۹-محمد رضای گرامی در بخش ديگری از نوشته خود «افزايش اميد اجتماعی ايرانيان و کاهش خمودگی فعالان دموکراسی خواه» را از جمله نتايج طبيعی ورود آقای خاتمی به انتخابات محسوب کرده است. «محمدرضا» اما به اين روی سکه توجه نکرده است که اگر آقای خاتمی بيايد و رد صلاحيت شود يا به هر ترتيبی در انتخابات پيروز نشود اين فضای ياس و سرخوردگی موجود دو چندان خواهد شد و هر گونه اميد نسبت به اصلاحات در جامعه از بين خواهد رفت. آيا نحوهی ورود اصلاح طلبان در انتخابات سال ۸۸ و واکنش آنها به نتايج انتخابات در نهايت در ميان اصلاح طلبان و مردم شوق و اميد برانگيخت يا پس از تحميل هزينههای فراوان بر گردهی جامعه و فعالين سياسی اصلاح طلب به ياس و خمودگی انجاميد؟ «محمدرضا» در پايان بار ديگر از خاتمی خواسته است که «موی دماغ» حلقههای امنيتی حاکميت شود، حالا لحظهای خود را جای حلقههای امنيتی حاکميت بگذاريد، شما اگر جای آنها بوديد و قدرتش را هم داشتيد با «موی دماغ» چه میکرديد؟ ۱۰-بنيان مشکل در همان بيت شعری است که محمد رضا در پايان مطلب خود آورده اين بيت به بهترين وجه بيانگر کل بنايی است که خانهی شنی نامزدی خاتمی در انتخابات بر آن بنا شده است، آنجا که «محمد رضا» مینويسد «دوست دارد يار اين آشفتگی/ کوشش بيهوده به از خفتگی» به اين معنا که دوستان پر انرژی ما صادقانه «خفتگی» را تاب نمیآورند و به هر دليل آشفتگی و کوشش بيهوده را ترجيح میدهند بیتوجه به اينکه اين «کوشش بيهوده» آن هم توام با «آشفتگی» میتواند منجر به بدتر شدن اوضاع شود. اين بيت به عنوان يک شعر زيباست اما مسلما با منطق نهفته در اين شعر نمیتوان فعاليت سياسی کرد چرا که برای دنيای سياست منطقی مهيب و نابود کننده است، اين همان چيزی است که نام آن را «سياست قماربازانه» میگذارم و البته منطق «سياست قمار بازانه» فرسنگها با منطق اصلاح طلبی فاصله دارد. ضمن اينکه اگر دوستان بر انجام کار بيهوده اصرار دارند گزينههای «کمتر بيهوده» و «کمتر آشفته» هم هست! من البته در اين انتخابات «خفتگی» و «بیعملی» يا «تحريم» و «کناره گيری» را تجويز نمیکنم بلکه تنها با نامزدی آقای خاتمی و ورود چالش طلبانه به انتخابات بر مبنای سياست «ايفای نقش موی دماغ» به وسيله اصلاح طلبان مخالفم. به نظرم مهمترين و جالب توجهترين بخش مقالهی جلايیپور گزارهی ۷ آن است، آنجا که به «استفاده از انتخابات به عنوان بستری بیبديل برای متصل و فعال شدن شبکه اصلاح طلبان کشور» اشاره میکند. با توجه به آنچه در مضرات ورود آقای خاتمی گفته شد اصلاح طلبان بايد به دنبال رويکرد و برنامه ديگری جهت تحقق اين گزاره، استفاده از اين بستر و آغاز فرايند بازسازی خود باشند. چنين طرح و برنامهای وجود دارد و آقای خاتمی نيز بدون نامزد شدن در انتخابات و با توجه به محبوبيت و جايگاه و نفوذ خود در ميان اصلاح طلبان میتواند به تحقق آن کمک کند. اگر عمری باقی بود و آزادی و مجالی برای نوشتن، در يادداشت بعدی پيش از عيد نوروز به طرح و برنامهی پيشنهادی خود اشاره خواهم کرد و اين نوشتار را که تا همين جا هم به اندازه کافی طولانی شده است جهت جلوگيری از اطالهی بيشتر کلام خاتمه میدهم. رشيد اسماعيلی ــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|