گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! برای مادران آفتابی سرزمينم، سپيده پورآقايی"مادر سرحدی"، اولين "مادر" از تبار خاوران نيست که زمان از ۶۷ خونين، براش متوقف شد. اگر رفت جسمش رفت که روحش سال هاست در جان بی جان منوچهرش حلول کرده
نمی دانم چند نفر از ما که امروز در شوق تبريک روز "مادر" بی قراريم، حتی با خبر شديم که چند روز پيش مادری عاشق که در روزهای آخر، حتی از رفتن به مزار بی مزار دلبندش در خاوران تهران محروم شده بود، از دست رفت. مزاری که برای زدودن بيشتر و پيشتر از حافظه ها زير و رويش کردند تا ملوک بانو، ناميده شده به مادر "سرحدی" را حتی از تصور و خيال بودن در کنار پيکر فرزند نازنينش ناتوان کنند. فرزندی که بی محاکمه و بی دفاع، به امضای امام ضحاک زمانه، در نيمه شبانی داغ و تب کرده، جانش ستانده شد. اما "مادر سرحدی"، اولين "مادر" از تبار خاوران نيست که زمان از ۶۷ خونين، براش متوقف شد. اگر رفت جسمش رفت که روحش سالهاست در جان بی جان منوچهرش حلول کرده. اگر چه هرگز از عذاب و گزند گزمگان و پاسبانان شرور در امان نبود، در برابرشان نه سرخم کرد و نه آخ گفت و بسياری زمان ها از جلوداران مادران سوگوار و معترض بود. حتی زمانی که ماموران معذور!! به خانه اش ريختند تا بزم سوگ بيستمين سالمرگ دردانه اش را بر هم زنند و عکس پسرش را از روی ديوار بردارند، کارد را بر گلويش می گذارد و می گويد:" اگر عکس پسرم را ببريد، خودم را خواهم کشت". و ای کاش ما نگذاريم غبار فراموشی بر قاب ياد شجاعت و مهر بی انتهای چنين مادرانی بنشيند و نه هيچ مادری. يه ياد بياوريم آنچه بر آنها رفت هزار بار دردناک تر و غمبارتر از نسل اينترنت و ماهواره ای ما بود. آنها سالهای سال تا همين اکنون حتی، در خود گريستند بی هيچ مصاحبه و خبرنگاری. بر اين اميدم که حافظه قوی تاريخی ما به نسل های بعد خواهد آموخت تا سينه به سينه بازگويند که در روزگار ما بر مادر رامين ها، ستار ها و سهراب ها چه رفت. به قول دوستی ظريف طبع، بياييم"تاريخ را از گوگل نياغازيم." Copyright: gooya.com 2016
|