چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نگاهی به نامه سرگشاده ايرج مصداقی به مسعود رجوی، حنيف حيدرنژاد

نامه سر گشاده ايرج مصداقی به مسعود رجوی که در ارديبهشت ۱۳۹۲ انتشار پيدا کرده است يک نقد و تحليل مستدل است که از چند زاويه در خور توجه می باشد:

الف) تابو شکنی
سازمان مجاهدين خلق با "تابو" کردن مسعود و مريم رجوی هر نوع نقد و يا حتی طرح سوال از آنها را با حمله های سنگين پاسخ می دهد. مسعود رجوی "خط قرمز" سازمان مجاهدين خلق است. هر کسی که جرعت کند که او را زير سوال ببرد بايد پی آن را به تن بمالد که با عناوينی چون بريده، خائن، مزدور رژيم، مزدور وزارت اطلاعات، تير خلاص زن و ... مورد حمله قرار بگيرد. بسياری از جدا شدگان از سازمان مجاهدين يا منتقدين مستقل از ترس اين چنين حمله هائی سکوت کرده و اصلا خود را با اين سازمان درگير نمی کنند. مجاهدين با اين رفتار خود عملا مانع از برخورد آزاد انديشه شده و از اين طريق هوادران و اعضاء خود يا روزنامه نگاران و مردم عادی را به خودسانسوری مجبور می کنند. اين روند مانع از تحولات دمکراتيک در بين ايرانيان می باشد.
سازمان مجاهدين پس از انقلاب ۱۳۵۷ اصلی ترين نيروی مخالف رژيم در ايران بوده و با گذشت سه دهه و عليرغم ضربه هائی که خورده، هنوز متشکل ترين نيروی اپوزسيون خارج از ايران می باشد. تا زمانی که نتوان بطور آزاد و بدون احساس از خطرِ مورد حمله قرار گرفتن از سوی اين سازمان به نقد آن و رهبری اش پرداخت، نمی توان به تحليل درستی از چرائی های تحولات سياسی ايران بويژه در رابطه با اين سازمان پاسخ داد. خط قرمز کردن مسعود رجوی و او را قديس کردن، رفتار و عملی ضد دمکراتيک بوده و ترمزی است بر سر راه تحولات دمکراتيک جنبش آزاديخواهانه مردم ايران. هر عمل و رفتار و سياستی که اين روند را کند نمايد، به همان ميزان بر طول عمر ديکتاتوری حاکم بر کشور، يعنی به طول عمر رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی می افزايد.
نقد ايرج مصداقی ترس حاکم شده در بين مردم، بويژه بين هواداران و جداشدگان از سازمان مجاهدين را می شکند و بر ديواری که آنان را محاصره کرده ترک جدی ايجاد می کند که اميدوارم اين افراد از آن درس بگيرند و اعتماد به نفس خود را باز يابند و ديوار سکوت تنيده شده بر دورِ فکر و مغز خود را شکسته و حرف بزنند و نظر بدهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ب) منطق و روش بيان موضوع
نامه ايرج مصداقی يک نقد و تحليل است که با استناد به فاکت ها و منابع مختلف، از جمله موارد زير تنظيم شده است:
- سخنان خود مسعود رجوی، مصاحبه های او، کتاب ها و نوشته های او در قبل و يا پس انقلاب
- فيلم ها و نوارهای صوتی يا تصويری مسعود رجوی، مباحث درونی مجاهدين يا فيلم های مربوط به "انقلاب ايدئولوژيک درونی" سازمان مجاهدين خلق
- گفتگوهای خود ايرج مصداقی با کادرها يا مسئولين سازمان مجاهدين
- گفتگوهای ايرج مصداقی با جداشدگان از سازمان مجاهدين خلق، قبل از سقوط صدام و قرارداد تسليم مجاهدين با نيروهای ايالات متحده آمريکا و ائتلاف در عراق، و گفتگو با جدا شدگان يا فراريان از اين سازمان پس از قرارداد مزبور
- اسناد و مدارک مربوط به توافقنامه ارتش آزاديبخش ملی ايران و سازمان مجاهدين خلق با ارتش ايالات متحده آمريکا و نيروهای ائتلاف حاکم درعراق
- اسناد مربوط به دادگاه رسيدگی کننده به خروج نام سازمان مجاهدين خلق از فهرست تروريستی در لندن
- برخی اسناد تاريخی ترجمه شده در ارتباط با موضوع کيش شخصيت، ديکتاتوری حزبی يا نقد جباريت از جمله در ارتباط با کشور شوروی سابق و استالين، چين و انقلاب فرهنگی مائو، ديکتاتوری حزبی حاکم بر مجارستان در ارتباط با شيوه ها و مکانيزم های مربوط با به سکوت کشاندن مردم
- اسناد مربوط به سازمان پيکار و منشعبين از سازمان مجاهدين خلق در قبل از انقلاب و برخی اسناد و منابع ديگر ...
ايرج مصداقی با کمک و استفاده از اين فاکت ها در واقع به يک مقايسه تطبيقی در رابطه با حرف وعمل مسعود رجوی می پردازد. او در اکثر موارد پس از اين مقايسه ها به طرح سوال می پردازد، در برخی موارد نظر می دهد که از نظر او اين مقايسه ها چه معنی دارد، در برخی موارد حکم صادر کرده و قضاوت می نمايد (يکی دانستن رجوی با استالين يا تقی شهرام و...). مصداقی در برخی موارد زبانی کنايه آميز دارد و در برخی موارد نيز عصبانيت نهفته در نوشته ی او آشکارا به چشم می آيد. در مجموع اما، مصداقی تلاش کرده تا با منطق و استدلال و به دور از پيشداوری يا عصبانيت سخن بگويد. نکته برجسته در نحوه نگارش مصداقی رعايت ادب و پرهيز از هرگونه الفاظ دور از ادب يا توهين آميز می باشد.
از آنجا که متاسفانه در فرهنگ سياسی رايج در بين ايرانيان، بويژه در اينترنت، نقد و تحليل و بررسی های سياسی و اجتماعی و حتی فرهنگی اغلب با توهين و برچسب زدن همراه است، نوشته مصداقی می تواند نمونه مناسبی باشد که بتوان ازآن الگو گرفت.

پ) ميزان بلوغ سياسی- اجتماعی نيروها و فعالين سياسی ايرانی
اگر چه ايرج مصداقی نامه سرگشاده خود را برای مسعود رجوی نوشته و بطور محوری بر روی سازمان مجاهدين خلق تمرکز دارد، اما مخاطب ديگراو نيروها و فعالين سياسی و افکار عمومی می باشند. اشاره های متعدد او به موارد مختلف تاريخی مربوط به ايران و ديگر نقاط جهان و مقايسه اين موارد تاريخی با شرايط ايران قبل و بعد از انقلاب به خوبی روشن می سازد که نيروهای سياسی و فعالين سياسی در جامعه ايران تا کجا در فقر سياسی بسر می برند. تا کجا از عدم تشکل رنج می برند، تا کجا بجای روابط تعريف شده و قانونمند ازهيجان های زود گذر تاثير می پذيرند و خلاصه اينکه چگونه سرنوشت يک کشور و مردم ساکن در آن بازيچه ی قدرت های سياسی حاکم يا غير حاکم (اپوزيسيون) واقع می شود. تا کجا عدم آگاهی مردم را به پيروی کورکورانه از تحولات سياسی می کشاند و تا کجا رهبران سياسی (حاکم يا غير حاکم) به نادانی و ناآگاهی مردم يا هوادارانشان دامن زده تا بتوانند بر پايه ی اين ناآگاهی سياست های خويش را پيش ببرند.
مقايسه های مصداقی در رابطه با تئوری ها و حرفهای رجوی قبل از انقلاب با پس از انقلاب در زمينه مسائلی همچون حقوق بشر، اعدام های اوائل انقلاب، استفاده از کودکان و نوجوان در ارتش آزاديبخش به خواننده نشان می دهد که سازمان مجاهدين خلق و نيروها و هواداران آن تا کجا با اين مفاهيم بيگانه بوده يا آنها را بر اساس منافع گروهی خود تفسير می کرده و کماکان بر همان اساس تفسير می کنند. اين موضوع البته تنها به اين سازمان محدود نمی ماند و می توان در بين ديگر نيروهای سياسی ايرانی موارد مشابه آن را يافت.
نوشته ايرج مصداقی فرصتی است تا هر فردی که پس از انقلاب ۱۳۵۷ به فعاليت های سياسی کشيده شده بوده يا اکنون درگير فعاليت های سياسی می باشد از خود سوال کند که تا کجا عمق وعاقبت فعاليت های خود را می شناسد. اين نوشته فرصتی است تا بجای رفتارهای هيجان آميز، بتوان با ژرف انديشی و آگاهی به مسائل سياسی-اجتماعی پرداخت، چرا که در غير اينصورت عواقبی را به همراه خواهد داشت که می تواند آينده کشور را برای چند دهه تحت تاثير بگذارد.
امروز اکثريت بزرگی از نسل جوان ايران از سياست و احزاب سياسی گريزان و به آنان بدبين هستند. با وجود نارضايتی شديد در بين مردم، حرکت های سياسی متشکل بسيارکم است. از آنجا که اکثريت بزرگ مردم و نسل جوان ايران به شدت از آنچه رهبران سياسی حاکم يا رهبران سياسی نيروهای اپوزيسيون انجام می دهند، سرخورده گشته و نسبت به آنان بی اعتماد گشته اند، سياست گريز شده اند. اگر رژيم جمهوری اسلامی با دستگيری و اعدام و شکنجه، تحولات دمکراتيک سياسی در ايران را سرکوب کرده است، سازمان های سياسی ايرانی ازجمله و مهم تر از همه سازمان مجاهدين خلق، با سياست های غلط خود و با عدم پاسخگوئی به افکار عمومی عملا اين تحولات دمکراتيک را قفل کرده و ترمزی بر سر راه اين تغييرات گشته اند.

س) نتيجه گيری ايرج مصداقی
از نظر من نتيجه گيری پايانی ايرج مصداقی در تضاد با ۲۲۵ صفحه قبل از آن می باشد. او از مسعود رجوی می خواهد که تا دير نشده کاری بکند و تاکيد می کند که "هيچ ائتلاف موثری بدون حضور مجاهدين نه امکان پذير است و نه واقعی". از رجوی می خواهد که خودش را برای تغيير آماده کند و پنجره را بر روی بهار بگشايد و به تشکيل جبهه فراگير ملی بيانديشد و تاکيد می کند که در اين راه مجاهدين بخاطر امکانات و توان تشکيلاتی می توانند مددرسان باشند.
مصداقی از رجوی می خواهد تا دير نشده کاری کند و "نام و اشتهار مجاهدين را احياء" کند. مصداقی می خواهد با اين جملات حسن نيت خودش را نشان دهد، اما اشتباه می کند. همانطور که خود او در نوشته اش تاکيد می کند، تاريخ لابراتوار فيزيک و شيمی نيست که بشود يک نتيجه را دوبار تکرار کرد و اينکه هر تجربه تاريخی تنها يک بار واقع می شود. زنده کردن و احياء "نام و اشتهار مجاهدين" امکان پذير نيست. حتی اگر مسعود رجوی هم بخواهد نمی شود. آنچه در اين نامه ۲۳۰ صفحه ای نقد شده است اشکالاتی کوچک و تک مورد نيستند. آنها حاصل يک دستگاه فکری و يک سيستم فلسفی و ايدئولوژيک هستند که در راس آن مسعود رجوی قرار داشته است. رفتار و سياست هائی آگاهانه هستند و نه کارهائی اتفاقی و بر حسب تصادف. بسياری از مواردی که مصداقی در نوشته اش با استناد به فاکت های مختلف نقد کرده است هر کدامش می تواند موضوع يک کيفرخواست حقوقی بر عليه مسعود رجوی و رهبری سازمان مجاهدين باشد. چطور می شود از چنين "رهبر" و سازمانی انتظار داشت که در يک جبهه فراگير، که بايد بر پايه و بنيادی دمکراتيک بنا شود، شرکت نمايد؟ از نظر من اين گفته ها و آرزوها بيشتر به ساده باوری شبيه است تا پيشنهاد يا خواسته ای واقع بينانه.
درب تغيير بر روی سازمان مجاهدين بسته نيست، اما آنچه لازم است انتقاد از خود مسعود رجوی، کناره گيری او از رهبری مدام العمر و اعلام آمادگی او برای گشايش درب های سازمان مجاهدين خلق برای يک کميته ی حقيقت ياب است. اگر نتيجه آن حقيقت يابی اتهامی را متوجه مسعود رجوی و رهبری مجاهدين نکند و اگر آنها درعمل به معيارهای دمکراتيک پايبند باشند، آن موقع می توان از حضورشان در يک جبهه فراگير استقبال کرد.
سازمان مجاهدين بايد درب های پادگان و پايگاه های خود را بر روی خبرنگاران باز کرده و به سوالات آنها پاسخ دهد. اعضاء و هودارا ن اين سازمان بايد بتوانند آزادانه با مطبوعات ارتباط برقرار کنند، به نحوی که هراسی از اتهام و برچسب و ترور شخصيت نداشته باشند.
افرادی که از اين سازمان انتقاد می کنند، بويژه جدا شدگان از اين سازمان و خبرنگارانی که سياست های اين سازمان را مورد نقد و سوال قرار می دهند، نبايد مورد ترور شخصيت و برجسب و اتهام و تهديد قرار بگيرند. سازمان مجاهدين خلق بايد بجای پاسخ های کلی يا تهديد و توهين، به حق آزادی اطلاعات و مطلع شدن مردم و افکار عمومی از روابط درونی و سياست های اين سازمان احترام گذاشته و درب خود را بر روی آنان بازکند.
توان تشکيلاتی و فداکار بودن نيروها به يک تشکيلات مشروعيت نمی دهد و برای او حق ويژه ايجاد نمی کند. برای آنکه بتوان از تکرار آنچه که در سه دهه گذشته اتفاق افتاده پيشگيری نمود، بايد پايبندی به معيارهای جهانشمول مبتنی بر حقوق بشر و کنواسيون های بين المللی را معيار قرار داد و نه طول و عرض يک تشکيلات يا توانمدندی ها و امکانات آن را.

حنيف حيدرنژاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016