گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 خرداد» سخنرانی های محمد امينی در اروپا (هلند و آلمان)3 بهمن» تنگناها و چالش های مدرنيته و دمکراسی در ايران، سخنرانی های محمد امينی، در شهرهای سوئد 15 آبان» بروکسل: سخنرانی محمد امينی درباره دوران زمامداری محمد مصدق بههمراه رونمايی از کتاب "سوداگری با تاريخ"، ۲۴ نوامبر 28 مهر» سخنی با آقای اسماعيل نوریعلا، محمد امينی 8 تیر» يادداشتی پيرامون "آرزوهای محمدعلی شاهی"، محمد امينی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ايران آقای محمد امينی چگونه ايرانی است؟ حسن شريعتمداریمن مخالف شما و همفکرانتان نيستم. مخالف فعالين اقوام هم نيستم. میخواهم هر دو طرف افراط و تفريط را بر سر يک ميز نشانم و به اعتدال دعوت کنم تا ايران آينده را با هم بسازيمايران برای همه ايرانيان و يا ايران مالکين تاريخی و مهاجرين مستاجر آقای امينی در نقد مقاله من تحت عنوان "سامانيابی اقوام در ايران, گامی به سوی تمرکز زدايی دموکراتيک ايران" که من در ۴ سال قبل در روز اول آپريل۱۹۹۲ در کنفرانسی در پارلمان اروپا عرضه کرده ام .٬بطور غير منصفانه و گاه غير واقعی مطالبی نگاشته اند که من صرفا نه به هدف جواب به ايشان بلکه بيشتر با انگيزه توضيح اين مقاله و ايجاد باب گفتگو در اين مورد متن زير را می نگارم. لينک پخش مجدد و بدون اطلاع مقاله من: من هرگز دوباره اين مقاله را برای انتشار مجدد بيرون نداده ام. نمی دانم چه کسانی و با چه انگيزه ای بعد از چهار سال در چند ماه اخير مجددا آنرا در سايتهای مختلف انتشار دوباره داده و وسيله حمله و اتهام به من قرار داده اند . متاسفانه آقای امينی نيز که من را دوست پيشين خود خطاب کرده اند و من جز چند ملاقات چند ساعته در طول عمر سياسی خود با ايشان نداشته و هرگز نيز همکاری سياسی مشترک نداشته ام به اين صرافت افتاده که اين مقاله را دست آويز حمله شخصی به من قرار دهد. من از اين پيش آمد استقبال می کنم و آن را به فال نيک می گيرم زيرا به من اين انگيزه را داد که اگر پاره يی از بدفهمی ها به علت بيان نارسای من و يا کوتاهی ناگزير مقاله فوق که برای يک کنفرانس بين المللی تهيه شده بوده ٬ باشد ٬ با اين توضيحات رفع شود. ولی اگر انگيزه ايشان و ديگران بيش از پرداختن به مطالب اين مقاله حمله به شخص من بوده است متاسفانه کار زيادی از دست من بر نمی آيد بجز اين که ٬ديگر هرگز وقت خود را صرف جواب مجدد به آنان نخواهم نمود. فقط ناگزيرم بياد ايشان بيآورم که من در کنار پدرم روزی که اکثريت ملت مسحور خمينی شده بود و از او و ولايت فقيه طرفداری می کرد با اين بنياد استبدادی مخالفت کردم و طرف حمله به ما نيز نه آقای امينی در تبعيد که آقای خمينی بر مسند قدرت بود و ملت نيز در اکثريتی حيرت آور و در گمراهی عجيبی با او همراه شده و امت فراوان حزب الله بر عليه ما تظاهرات ميکرد ومغازه ها را می بست ودرنمازجمعه ها شعار"مرگ بر ضد ولايت فقيه" سر می داد. مطمئن باشند که بيدی نيستم که از اين باد ها بلرزم. بهتر است بجای تهمت و افترا وتوسل به دروغ و تخريب شخصيت٬استدلال به همراه بياورند که برای آن هميشه گوش شنوا و تواضعی بسزا دارم. اينک به مدعيات, استناد های خطا وتهمت ها ی ناروای ايشان می پردازم: ايشان پس از اين نقل قول در همان ابتدای مقاله بلا فاصله من را متهم می کنند که "از ديد کارشناسانه آقای شريعتمداری, مردم ايران هر يک عضوی از يک قوم اند و دارای حقوق حقه قومی" واضح است که جمله احقاق حقوق حقه هموطنان متعلق به اقوام اشاره به حقوق تک تک هموطنان ايرانی عضو اقوام که٬ يک حقوق فردی(Individual Right) است ميباشد . ايشان آنرا به حقوق حقه قومی که يک حق دسته جمعی برای اقوام يعنی در اصطلاح حقوقی (Collective Right) است تبديل می نمايند که هيچ ربطی به آنچه که من نوشته ام ندارد. البته من در جای ديگری جمله "حقوق حقه اقوام" را بکار برده ام که در محل خود به آن خواهم پرداخت. - سپس ايشان می نگارد: با يک مراجعه ساده به اصل مقاله معلوم می شود که صرفا اين جمله را در توضيح ارقامی که از سرشماری سال ۱۳۸۸ مرکز آمار ايران – سالنامه رسمی استخراج شده آورده شده و توضيح داده ام که رقمهای بکار برده شده فقط شامل افراد ساکن در استانهای مختلف است و شامل ديگرانی که در اين استانها زندگی نميکنند ٬ نيست. ايشان پيامبر گونه حالت روحی مرا نيز در هنگام نوشتن اين جمله ساده توضيحی ٬کشف کرده و در چند جای مقاله خود نگاشته اند که من با خامه ئی دردآلوده و يا سوگمندانه اين جملات را نگاشته ام . هوچی گری وتحريف توامان . - ايشان سپس پس از رفع شوک اوليه در شگفت می شوند که: "در شگفت از اينکه سودای جاه و بازی های سياسی چگونه انسان ها را دگرگون می کند و از آدمی که دير زمانی, کارت شناسايی اش, سخنگويی و دبيری جمهوری خواهان ملی بود, کسی را می سازد که داغدار زندگی نکردن اقوام در "ايالات متعلق به خويش است و پس از چند جمله ادامه می دهد: " پس از اين که آن واکنش نخست فروکش کرد, واکنش دوم من اين بود که کارزار سازمان يافته يی که سال هاست برای گسستن بندبند سرزمين تاريخی ما و به جان هم افکندن مردمی از تيره و تبار های گوناگون آغاز شده و اينک به ياری شيخ های سعودی و قطری بالا گرفته است, شوربختانه کسانی مانند دوست پيشين من را هم در سودای نام و جاه به کام خود کشانده است. او نيک می داند که آنچه می گويد بهيچ روی به من نمی چسبد من حکام عربستان سعودی و قطر را بمراتب عقب افتاده و مستبد تر از آن می دانم که با آنان کوچکترين وجه اشتراکی حس کنم. برای اين محقق کبير تاريخ ٬اگرحسن نيتی بود٬ زياد سخت نبود که با يک جستجوی ساده در گوگل مقالات و مصاحيه های گوناگون مرا بخواند و بداند که من مخالف هرنوع حکومت قومی و ازجمله فدراليسم قومی هستم . حداقل رجوع به يکی از جديدترين اين مصاحبه ها کافی بود: (بامدادخبر: فدراليسم انواع و اقسام گوناگون دارد. کدام يک از انواع فدراليسم را برای الگوی ايران مفيد میدانيد؟ و شما فدراليسم قومی و جغرافيايی را عقب مانده دانستيد علت آن چيست؟ آقای امينی چه بی مسئوليت هر تهمتی را به کسی که بيش از ۴۰ سال سابقه مبارزه سياسی شفاف دارد ميزند . آيا اينها تکراراتهامات حسين شريعتمداری- که خوشبختانه هيچ نسبتی با او ندارم- نيست که دائما در کيهان ولايت فقيه به من و ديگران می زند؟ آقای امينی شما چرا؟ - ايشان در پاراگراف بعد با من هم رايی می کنند و نوشته مرا قبول دارند ولی در پايان نتيجه می گيرند که: شگفتا گويی ايشان در کره يی ديگر زندگی می کنند. آقای امينی عزيز چشم خود را بگشائيد و واقعيات حکومت و جامعه را بدور از آرمانهای خود ببينيد. اين حق مردم در اداره امور محلی آيا يک شعار بر روی کاغذ است و يا بايد در يک محدوده جغرافيای سياسی متناسب با مدلی که برای "اداره امور محلی" عرضه می کنيد و تقسيمات اداری لازمه آن متبلور شود؟ آيا واحد جغرافيايی که جمعيت, درآمد, حدود و ثغور و خصوصيات زبانی و فرهنگی آن مشخص نيست چگونه قابل برنامه ريزی فرهنگی و اقتصادی برای يک توسعه سالم و همه جانبه در دستيابی به حقوق شهروندی مساوی و شانس اجتماعی برابر با ديگران خواهد بود؟ . چندان پيچيده نيست که دريابيم که هر نوع تقسيمات کشوری متناسب با احتياجات و اهداف نظام حاکم است . نظامهای اقتدارگرا ٬ هدف اصليشان امکان کنترل مستقيم واز مرکز واحدهای تحت حکومتشان است . اين است که واحدهای کلان را که ازجهت فرهنگی همگون و ازلحاظ اقتصادی دارای درآمدند ٬ بدون توجه به اين ملاحظات به واحدهای کوجکتر وقابل کنترل تر اما ازجهت نيروی انسانی ومنابع اقتصادی فقيرتر تقسيم ميکنند. ايران دموکرات آينده ٬ اين احتياج به کنترل از مرکز را در اولويت خود نخواهد داشت و برعکس هدفش توسعه فرهنگی و اجتماعی واقتصادی واحدهای جغرافيائی است . حال با چنين زمينه تفکری٬ چه راهی آسان تر و کم هزينه تر از قبول تقسيمات جغرافيائی کنونی و در عين حال بازگشت همزمان به واحدهای همگن قبل از تسلط نظام های متمرکز واقتدارگرا درقالب ايالاتی که هم مشکل همگونی هويتی و زبانی را درايران حل ميکند و هم اقتصادی تر و خودکفاتر ميباشند و بيشتر ميتوانند بدون اتکا به مرکز خودرا اداره کنند ٬بدون اين که هيج امتياز خاصی به قومی داده شود . البته بايد هم آقای امينی که همه را مستاجر والبته خود وهم انديشانش راصاحب خانه ميداند ٬اين طرح را تلاش من درتنظيم رابطه مالک و مستاجر وانمود کند وبا آن مخالف باشد . من همه احاد مملکت را صاحب خانه ميدانم و برخلاف آقای امينی آنان رابرحسب تاريخ ورود شان و به اين فلات قاره يعنی ايران به مالک و مستاجر تقسيم نميکنم . آقای امينی٬آيا هيچ به تشابه گفتار خود با راسيسم پی برده ايد. فقط مواظب باشيد که سوسياليسم دوران جوانی با ناسيوناليسم پيرانه سری٬ اگر پيوند برقرار کنند، حسابی کار دستتان ميدهند. اقای امينی در صدر مقاله مرا پرورش يافته فرهنگ غرب معرفی می کند و چند جای مقاله به تناوب آنرا تکرار می کند. تا آنجا که من می دانم ايشان قبل از ۲۰ سالگی و من در آستانه ۳۲ سالگی به غرب آمده ايم. من اگر در عرض ۳۳ سال زندگی در غرب چيزی آموخته ام همانا آداب و ادب نقد, فرهنگ سالم سياسی و گفتمان مبتنی بر انسجام فکری و منطق درونی است. اميدوارم ايشان نيز تجديد نظری در اين شيوه کار خود داشته باشند. - ايشان در پاراگراف بعدی مرقوم ميدارند: سپس امينی نقل قول از من را چنين نقد ميکند: آقای امينی فراموش می کنند که دولت مدرن فرا ايلی ما چون نتوانست از گفتمان مدرنيزاسيون آمرانه به مدرنيسم و توسعه همه جانبه فرا برويد در مقابل تهاجم بخش سنتی جامع شکست خورد و ما سی و سه سال است که با شکستی سنگينی به ادوار قبل از فرا ايلی خود پرتاب شده ايم . نظام فعلی نه تنها مساله تحول زندگانی قومی در حاشيه ايران به زندگانی مدرن را که در دوره قبل حل نشده باقی مانده بود٬ نتوانسته حل کند بلکه آنرا به يک گسل خطرناک مرکز و حاشيه تبديل نموده است. اين حسن شريعتمداری نيست که می خواهد در آستانه قرن بيست و يکم جامعه را به عقب براند٬ بلکه واقعا بخش های مهمی از ايران از توسعه نيافتگی وخيم سياسی و اقتصادی رنج می برند و نظام سياسی ايران نيز چندی است که خود در منطقه بحرانی و در حالت فروپاشی است. حسن شريعتمداری با توجه به واقعيات موجود راه حل های کم هزينه تر را جستجو می کند. از لحاظ حقوقی نيز حقوق حقه قومی يعنی حقوق برسميت شناخته شده دراسناد بين المللی برای اقوام و حق دسته جمعی (Collective Right)برای هر قوم ٬مانند حق يک قوم برای حفظ هويت, آداب و رسوم٬ مذهب و زبان که بخصوص چون در جنگ دوم جهانی که دنيا شاهد قوم زدايی های وحشيانه فراوان بود پس از جنگ در دستور کارسازمان ملل جديد التاسيس قرار گرفت و در قطنامه ها و کنوانسيونهای فراوانی تعريف شد و برای تحقق آنها کوشش های سازمان يافته فراوانی بعمل آمد. من يکی از مهمترين آنها يعنی قطعنامه ۱۳۵/۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل مورخ ۲ دسامبر ۱۹۹۲ را به فارسی ترجمه کرده ام که می توانيد برای مطالعه آن به لينک زيرمراجعه کنيد. در اروپای پس از جنگی که آقای امينی فقط از حقوق شهروندی و گفتمان فراملی در آن صحبت می کند امروز حقوق بشر و کنوانسيون های پيوسته به آن نيز در رديف قوانين داخلی و حقوق بشر هم طراز حقوق شهروندی و در موارد تعارض برتر از آنست. حکومتها موظف به اجرای آن در محدوده قانونی و قضايی خود هستند.شهروندان اروپائی امروزه ميتوانند شکايات خود درزمينه نقض حقوق بشر ازحکومتهايشان ٬در ײ دادگاه اروپائی حقوق بشر در استراسبورگ فرانسهײ مطرح و دادخواهی نمايند . درجابجای جهان امروز وحتی در اروپای پيشرفته امروزی نيز٬ مساله اتنيک مساله بسيار مهمی است .اين مساله در سطح کلان يکی از مسائل مهم اسپانيا, بلژيک, يوگوسلاوی, فرانسه و انگلستان بوده و در گروهها واحزاب نيز گروه های نژادپرست و نئو نازی در سراسر اروپا وجود دارند . در آلمان اخيرا قتل های زنجيره ئی و رفتار آنان با ترکان و قتل شهروندان ترک و يونانی ساکن آلمان موضوع پرونده مطرح و جنجالی دادگاه جنائی شهرمونيخ می باشد. پس در هيچ سطحی ادعای آقای امينی واقعی نبوده و ايشان دنيای آرمانی خود را اراده گرايانه جايگزين دنيای واقعی می کنند. در سطح خاورميانه نيز در ترکيه, عراق, سوريه, فلسطين, اسرائيل و لبنان درگيريهای اننيکی بقدری آشکار می باشند که محتاج به توضيح بيشتری نيستند. آقای امينی ادامه ميدهد: از آنجائيکه هدف آقای امينی بجای ديدن وضعيت أسفبار ايران روانکاوی من و تلاش در انتصاب من به ايل و قبيله و گذشته تاريخی است مجبور است دست به هرکاری بزند. ايالت ترجمه فارسی State است. لابد آقای امينی نيز که اکنون در ايالت کاليفرنيا بسر می برند لابد زندگانی ايلياتی دارند؟ ايشان در جای ديگری مینويسد که من ايالت را بجای استان نشانده ام. اين هم نعل وارونه ديگريست. من در طرح خود همه تقسيمات کنونی کشوری را که شامل واحدهای استانی است پذيرفتهام ولی چون نظامهای اقتدار گرا متمرکز بنا به احتياجات خود واحدهای تقسيمات اداری را کوچکتر و غير اقتصادی تر کرده اند، چند استان را در يک ايالت جای داده ام. من درطرح خود به اصل خدشه ناپذير يکپارچگی سرزمينی ايران و زبان فارسی به عنوان زبان سراسری وارتباطی تاکيد کرده ام . حال آقای امينی به استناد به چه چيزی مرا درصدد تجزيه ايران ميداند٬ من نميدانم . اتفاقا اولين عکس العمل های تند برعليه نوشته من ازطرف گروههای جدائی طلب بود . يکی ازسايتها که يک جدائی خواه دوآتشه آنرا اداره ميکند٬ اولين عکس العمل را نشان داد و تحت عنوان غلط اندازײ نگاهی به نقشه مهندس حسن شريعتمداری و خطر تجزيه کامل آذربايجان ײانرا منتشر نمود . منظور اواين بود که من با اين طرح ميخواهم جلوی پيوستن آذربايجان ايران را به جمهوری آذريايجان بگيرم . به سايت زير توجه نمائيد. در ادامه ٬ايشان جملاتی چند از سابقهٔ تقسيمات اداری در صدر مشروطه گفته اند که ربطی به طرح من ندارد و مانند اغلب قسمتهای تاريخی مقاله ايشان اطلاعاتی پراکنده است که شايد برای خالی نبودن عريضه مرقوم داشته اند. ايشان سپس به اين میپردازند که در طرح من برای بسياری ديگر از اقوام ايران واحدی تعريف نشده است. ايشان چنين میانديشد و يا وانمود ميکند که هدف من از ارائه اين طرح صرفا کمک به اقوام برای بازگشت به خانه اوليه آنان است. و چون مثلا ايل باصری بینصيب مانده است و يا طايفه کلهر از قلم افتاده است پس اين طرح بدرد نمیخورد. در صورتيکه اين طرح کوششی برای تلفيق جغرافيای سياسی فعلی ايران که بر مبنای مهندسی نظامهای تمرکز گرا و بدون توجه به واقعيت تاريخی و احتياجات يک توسعه همه جانبه و پايدار پديد آمادهاست با واحدهای بزرگتر و توانا تری است که هم تا آنجا که ممکن است زندگانی اقوام موجود و بزرگی را که در واحدهای غير اقتصادی امکان رشد و انکشاف اقتصادی و تبديل اقتصاد عشيرهای به اقتصاد مدرن را ندارند، فراهم کند و هم به غنای فرهنگی و توسعه اجتماعی آنان برای عبور از سنت به دوران مدرن امکانات لازم را فراهم آورد. بديهی است که يک واحد بزرگ کشوری و دارای چند کلان شهر میتواند حومهها و دهات و قصبات عقب افتاده خود را در کشاورزی و صنعت مدرن متناسب با جغرافيای محل ياری کند و شهرها در دادن سرويس آموزشی و بهداشتی عالی و تخصصی موسسات خود را در اختيار مناطق کوچکتر ولی نزديک قرار دهند. پس از دريافتن منظور اصلی برای ارائه چنين طرحی٬ آنگاه بايد به منظور دوم آن پرداخت که معين شدن حدود و ثغور ايالتهای است که ما چه بخواهيم و چه نخواهی٬ در ايران ما اغلب به نام ساکنان تاريخی آن نامگذاری شده است . حدود رعايت حوزه زبانهای گوناگون در آموزش عمومی و حدود نفوذ قوانين خاص محلی و اختصاص بودجه برای پيشرفت فرهنگی آن منطقه و ايالت بر حسب سليقه مردم آن و بر حسب احتياجات آنان و در راستای شکوفايی ملی ايران معين شده وامکان برنامه ريزی برای انجام آنهارا فراهم ميکند. آقای امينی، آيا اين طرح عقب افتاده است و يا تصور مرکز گرا و اقتدار طلب شما که اغلب ساکنان اين ايلات را کوچندگان سنوات نه چندان دور (۵۰۰ الی ۷۰۰ سال قبل) ميدانيد که طبق همان مثل شما حالت مستاجری را دارند که گويا من میخواهم آنرا دراشکوبه های استيجاری خود جای بدهم. جالب اينجاست که متعصبين و جدايی خواهان آنسوی گسل اتنيک نيز پارسها را مستاجر و مادها را صاحب خانه میدانند. کافيست به نوشته های ناصر پورپيرار که شباهت ويژه ئی در روش به نوشته های شما دارد ولی نتيجه گيريهايش درجهت عکس است بيافکنيد. آيا واقعا اين ديد ٬که اساسش گرفتن حق برتری نژادی از تاريخ است ٬همان نژادپرستی نيست. ممکن است امروز رفتار بيمارگونه اين نظام پارهای از هموطنان را ناسيوناليستهايی دو آتشه کرده باشد که عکس العملی قابل فهم است ولی شما چرا بازاريابی سياسی خود را بر اين عکس العمل نه چندان سالم بنيان نهاده ايد و عوام گرايانه داد سخن میدهيد؟ در قسمتی ديگر آقای امينی شرح کشافی از کتب تاريخی و نقشه های قديمی در قدمت نام خوزستان می آورد و فراموش می کند که در اين طرح نيز يکی از ايالت های اين طرح ايالت خوزستان نام دارد. تنها بخش کوچکی متناسب با اعراب ساکن خوزستان به عنوان واحد اداری خودمختار به آنان اختصاص داده شده تا ازشرمی که من و شما و همه ديگران از رفتاری که پس از رضا شاه با آنان شده بدر آئيم و آنان را نيز هموطنان متساوی الحقوق ايرانی خود بدانيم و بپذيريم که اعراب ايرانی امروز هيچ نسبت وقرابتی با لشکر خليفه دوم و جنگ قادسيه نداشته اند و هيچ دليلی وجود ندارد که مورد بی مهری حکومت و پاره ای ايرانيان نژادپرست و ضد بيگانه بخصوص ضد عرب ايرانی که بيگانه نيست قرار گيرند تا آنها بتوانند در مملکتی که تحصيل عربی در مدارس سراسری جزو برنامه تحصيلی است و هر روز پنج وعده اذان به زبان عربی از مساجد آن پخش می شود و اغلب ائمه جمعه اش يکی از خطبه هايشان را بزبان عربی می خوانند, در مدرسه خودشان کودکان شان را به زبان عربی تعليم دهند و شهروندان درجه سه بشمار نيايند. منظور از تفکيک مناطق خودمختاردراين طرح امکان اعمال مکانيسم های موسوم به ײ تبعيض مثبتײ درمورد مناطق وگروههای بشدت محروم وکوچک تر اجتماعی است ٬ تا بتوانند در طول زمان متناسبی با بقيه هموطنان خود هم سو و همگن شوند . در پايان ايشان می نويسند: "هنگامی که در سال پيش آقای شريعتمداری پذيرفتند در کنفرانسی در هامبورگ با نام "سرنوشت آذربايجان جنوبی" شرکت کنند و اينک به چرخش خامه ای... آقای امينی با وجوديکه اکراه دارم اين را بگويم مجبورم شما را يک دروغگوو هوچی بنامم, زيرا تا آنجا که من می دانم چنين جلسه ای در هامبورگ نبوده و اگر هم بوده و من از آن نااگاهم ٬نه از من هرگز دعوت به عمل آمده و نه من در آن شرکت داشته ام. آقای امينی شما مثل اينکه مخالفتتان با شخص من بيش از طرح من است. بيائيد اين بار و يک بار ديگر اين طرح را با عينکی ديگر بخوانيد, خواهيد ديد که يا اين طرح برای تقسيمات کشوری و يا طرحی مشابه آن که با احتياجات يک نظام دموکراتيک و غير متمرکز هم خوان باشد يکی از پايه های قانون اساسی آينده خواهد بود. من مخالف شما و هم فکرانتان نيستم. مخالف فعالين اقوام هم نيستم. ميخواهم هر دو طرف افراط و تفريط را بر سر يک ميز نشانم و به اعتدال دعوت کنم تا ايران آينده را با هم بسازيم. حسن شريعتمداری Copyright: gooya.com 2016
|