دوشنبه 27 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

واکنش مادر سهراب اعرابی به شعارهای مردم در شادی های خیابانی

کلمه ـ پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی جوانی که ۲۵ خرداد ۸۸ در راهپیمایی اعتراضی پس از انتخابات کشته شد می گوید که من رای ندادم چون احساس مادری بر من علبه کرد و احساس کردم که اگر بروم رای بدهم پا روی خونِ بچه ام می گذارم اما رای دادن مردم باعث شد که یکی از خواسته ها محقق شود و آن اینکه رای مردم شمرده شد اما هنوز به آنجا که صد در صد رای مان را پس گرفته ایم نرسیدیم. چون هنوز آقای موسوی و کروبی در حصر هستند و زندانیان سیاسی آزاد نشده اند.

سهراب اعرابی، جوان نوزده ساله ایرانی بود که در راهپیمایی بیست و پنجم خرداد ۸۸ ابتدا ناپدید شد و سپس پروین فیهمی مادر او در شانزدهم تیرماه با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب در انتظار آزادی فرزندش بود که به خانواده اش اعلام کردند برای تحویل جسد به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.

بعد از گذشتِ چهار سال از جان باختن سهراب اعرابی، عاملان و آمران قتل او هیچ گاه معرفی نشده اند.

متن کامل گفتگو پروین فیهمی مادر سهراب اعرابی با مسیح علی نژاد روزنامه نگار را بخوانید:

در چهار سال گذشته بارها با شما گفتگو کردم در مورد فرزند شما سهراب اعرابی که به خاطر شعارشون «رای من کجاست» در راهپیمایی ۲۵ خرداد کشته شدند الان هم چهار سال گذشت و ۲۵ خرداد است، می خواستم ببینم اگر مایل هستید بگویید که حال و هوای شما چگونه است وقتی مشارکت و حضور مردم در انتخابات دیگری را می بینید؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


- از اینکه مردم رفتند و شرکت کردند خیلی خوشحال هستم و امیدوارم این شادی همیشگی باشد و نه اینکه فقط برای چند روز.

اگر اجازه سوال بدهید از خودتان شروع کنم به هر حال من با خانواده های زیادی صحبت ک کردم که برخی ها هاشان رای ندادند و شمار زیادی از آنان نتوانستند رای بدهند شما چطور؟
- من رای ندادم و دلیلش برای خودم قانع کننده بود برای همین نرفتم. اولا کاندیدای محبوب خودم آقای موسوی و خاتمی بودند، دوم اینکه خب کاندیدای دیگری معرفی شد و به اجماع رسیدند و من می توانستند روی آن کاندیدا (حسن روحانی ) هم نظر بدهند ولی به هر حال هرچه باشد من یک مادرم و واقعا احساسم بر منطقم غلبه کرد. دقیقا چون روز قبلِ بیست و پنجم خرداد ۸۸ بود، یاد آورِ آن روزها بود برای من. دقیقا چون سهراب جلوی چشم ام بود. با اینکه می دانم اگر سهراب هم زنده بود می گفت برو رای بده . مطمئن هستم که این را می گفت ولی احساس مادری بر من علبه کرد و احساس کردم اگر بروم یک لحظه پایم را روی خونِ بچه ام بگذارم. باید فضا به سمتی برود که من راحت بروم بتوانم رای بدهم، با احساسِ آرامش، با احساسِ کاملم بروم رای بدهم نه با یک احساس دروغین و احساس گناه. و خوشحالم که مردم رفتند رای دادند و همه را هم تشویق کردم و هر که به دیدنم می آمد می گفتم بروید رای بدهید چون باید در آینده کشورم و در تصمیم گیری ها ما نقش داشته باشیم. هر فردی باید نقش داشته باشد.
نتیجه مشارکت این شد که دیشب بخش زیادی از مردمی که چهار سال قبل منتقد بودند آمدند در خیابان و پیروزی آقای روحانی را جشن گرفتند و اسم سهراب را آوردند و گفتند «سهراب بیدار شو رای تو پس گرفتیم»… بمیرم الهی که انقدر مردم می فهمند….

من می خواستم مشخصا نظر شما را در مورد همین شعارِ پس گرفتن رای بپرسم…
- هنوز به آنجا که صد در صد رای مان را پس گرفته ایم نرسیدیم. واقعیت را می گویم نظر شخصی خودم را می گویم، چون هنوز آقای موسوی و کروبی در حصر هستند، هنوز زندانیان سیاسی ما در زندان هستند. هنوز خواسته های به حقِ بچه های ما به نتیجه نرسیده. امیدوارم آقای روحانی یا هر شخص دیگری که در این مملکت احساس مسئولیت می کند و می خواهد برای این کشور حکومت و ریاست بکند لااقل به خواسته های مردم هم توجه بکند. خواسته های جوانان ما هنوز آرزو ها دارند، بچه من هم آرزو داشت آرزوهایش هیچ کدام در زمان حیاتش بر آورده نشد. امیدوارم آنچه بچه های ما آرزویش را دارند تک به تک به نتیجه برسد و مسولین ما فقط احساس مسولیت کنند و عدالت را واقعا در این مملکت برقرار بکنند. حالا در گذشته هم مردم واقعا خیلی ظلم و ستم دیدند ولی در چهار سال گذشته این wلم ها عریان بود. فقط می خواهم این ظلم و ستم تمام شود، سه تا آرزوی سهراب برآورده شود.

خواسته های جوان هایی مثل سهراب و یا اساسا خواسته فرزند خود شما چه چیزهایی بود؟
- سلامت برای خانواده و مردم ایران و صلح و آزادی و دموکراسی برای مردم ایران و مردم همه دنیا. سهراب با این سن کم خیلی عمیق فکر می کرد و من خودم الان به اینجا رسیدم که اگر صلح است باید برای همه باشد، چه سفید چه سبز چه سرخ برای همه باشد..

خانم فهیمی شما بارها گفتید حاضر هستید از خون فرزند تان بگذرید به خاطر آزادی زندانیان سیاسی، می دانم که این تصمیم آسانی هم نیست. اما خب به هر حال من با خانواده های کشته شدگان و زخمی های زیادی وقتی صحبت می کنم که اسمی در رسانه ها ندارند و خیلی هاشان ناشناس هستند آنها هم احساس گناهی که شما مطرح کردید را عنوان کردند و در انتخابات هم شرکت نکردند می خواهم ببینم شما چطور می توانید از حق شخصی خودتان بگذرید به خاطر زندانیان سیاسی؟
- من این فرصت را خودم به وجود آوردم به خاطر اینکه بستگان من در زندان بودند، احساس مسئولیت کردم که از یک چیزی که منفعت شخصی بوده بگذرم، به هر حال بچه ام از بین رفته است و من می توانم دادخواهی را ادامه دهم ولی بخشش هم داشته باشم. یعنی آدم می تواند یک چیزی را ببخشد و یک خواسته بزرگتری از آنها طلب کند. البته خون بچه من خیلی فراتر از اینهاست. من این را قبول دارم، یا خون بچه های دیگر نیز، چون همه بچه هایی که کشته شدند در یک سطح هستند، خدا شاهد است که بچه های دیگر برایم عین سهراب هستند، دقیقا مثل سهراب هستند. من الان خودم سه تا جوان دارم وقتی از خون بچه ام می گذرم که لااقل اینجا یک منفعت عمومی برای همه مردم در میان باشد من خارج از این مردم که نیستم. بچه من هم جزیی از این مردم بوده، مطمئن هستم اگر سهراب هم بود جز این مردم می رفت شعار می داد و ابراز احساسات می کرد ولی ما هنوز به خواسته هامون نرسیدیم. که اولین آن از حصر خارج شد آقای موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی است و آزاد شدن زندانیان است. اینها جز خواسته های اولیه ماست. یعنی می خواهیم دونه دونه ما به خواسته های مان برسیم مردم ما واقعا مردم نجیب ما هستند. مردمی که ضد خشونت هستند، نمی خواهند خشونت در این مملکت باشد. ما با مظلومیت داریم فریاد می زنیم.

خیلی خیلی ممنونم خانم فهیمی اگر فکر می کنید سوالی باقی مانده که من نپرسیدم بفرمایید.
- من باور کنید دیروز از صبح مثلِ مرغِ پرکنده بودم به خاطرِ اینکه روزِ بیست و پنجم برای من یادآوری می شد ولی یک آرامشی داشتم که لااقل مردم به یکی از خواسته های شان رسیدند و آن اینکه رای شان شمرده شود و شد. حالا یک تعدادی مثل من که نتوانستند رای دهند یا وقتش را نداشتند یا احساس گناه کردند یا مردد بود، امیدوارم چهار سال دیگر جلوتر برویم عقب نرویم….


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016