چهارشنبه 12 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

راندن شياطين از آسمان و رابطه آن با حکم "سنگسار" فقهی! آرش سليم

انگيزه کانونی در نگارش اين نوشتار به آن بخش مربوط می شود که حتی برای دفع شياطين، به سوی آن ها شهاب يا هر شئيی ديگری پرتاب نمی شود! شايد کمکی باشد در جهت فهم بهتر مفهوم "رجم" در راستای دست برداشتن از اين وحشيگری مجازات "سنگسار"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در آياتی از قرآن درباره رانده شدن «شياطين» از آسمان سخن رفته است. برداشت مفسرين قرآن عموما اين است که اين شياطين توسط پرتاب و اصابت «شهاب» به آن ها رانده می شوند. در اين نوشتار دو منظوره چنين تفسيری رد می شود. نخست با کنار يکديگر گذاشتن تمام آيات مربوطه نتيجه گيری می شود که اين «شياطين» هر چه هستند در برخورد با آسمان رانده می شوند و نه با اصابت «شهاب»! هر چند می توان با احتمال زياد گمانه زنی کرد که اين شياطين همان اجرام يا سنگ های موجود در فضا باشند. همانطور که در قرآن «شيطان» گول زننده و دشمن انسان يک تمثيل است؛ «شياطين» هم تمثيلی می باشند از اجرام آسمانی بالقوه خطرناک و شرّ آفرين برای ساکنين سياره زمين! سپس درباره رابطه احتمالی بين حکم فقهی سنگسار و فهم نادرست از «رجم» يا راندن شياطين بحثی ارائه می شود. مفهوم رجم در آيات قرآن، در تمامی موارد «راندن» و طرد کردن است: چه در رابطه با «شيطان»، و چه در رابطه با «شياطين» آسمان، و چه در داستان های قرآن. سنگسار کردن با انبوه سنگ به قصد کشتن فرد انسانی آن طور که فقها ادعا می کنند هيچ نشان و اشاره ای در قرآن ندارد. ممکن است فهم نادرست فقها از مفهوم «رجم»، به فهم نادرست آن ها از آيات راندن شياطين کمک کرده باشد و يا برعکس! طبق آيات قرآن، يکی از کاربردهای «آسمان دنيا» (جوّ زمين) اين است که چون سقف و يا سپری مانع عبور اين شياطين (اجرام آسمانی) شود و آن ها را براند. اما برخی از اين اجرام از اين سقف عبور می کنند و در حالی که شعله های آتش در دنباله آن ها حرکت می کند به راه خود ادامه می دهند.

می دانيم که در قرآن از منظر يک ناظر زمينی به آسمان و منظومه شمسی نگريسته می شود. «هفت آسمان» به اضافه يک آسمان (زمين)، همان منظومه شمسی است که شامل سياره زمين و هفت سياره ديگر می باشد [۱]. به بيان ديگر در قرآن به ازای هر آسمان (سماء) يک سياره وجود دارد. اصطلاح «السماء الدنيا» يا «السماء» برای آسمان زمين، و اصطلاح «جَوِّ السَّمَاء» (نحل:۷۹) برای جوّ زمين به کار رفته است. «السماء» يا آسمان دنيا به طور «جعلی» و يا قراردادی برای آسمان مجازی که در آن ستارگان و خورشيد و ماه قابل مشاهده هستند، نيز به کار رفته است. درست است که با تعريف ارائه شده از سماء زمين، ستارگان در واقع خارج از سماء زمين هستند، اما به طور جعلی در آسمان زمين قرار گرفته اند. همان مفهوم رايجی که در فارسی هم برای آسمان به کار برده می شود. در واقع لايه و ياسقفی به نام آسمان وجود ندارد. اما همان فضايی که در آن ستارگان و ماه و خورشيد توسط يک ناظر زمينی ديده می شود، اصطلاحا آسمان ناميده شده است!

۱. رانده شدن شيطان رجيم از درگاه خدا
در قرآن «الشيطان» همان «ابليس» است که با سرپيچی از فرمان خدا مبنی بر سجده به آدم از درگاه خدا «رانده» شد و لقب شيطان «رجيم» گرفت (برای مثال آيات ص:۷۳تا ۷۷). در آيه ص:۷۷ و همچنين آيه حجر:۱۵ خدا به شيطان می گويد: خارج شو که تو رانده شده ای، فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ. «رجيم» به معنای «رانده شده» و از ريشه «رجم» می باشد. کاملا روشن است که رانده شدن شيطان، به معنای کشتن و نابود کردن شيطان نيست. فقط از بهشت و درگاه خدا رانده می شود. پس اينجا تاکيد بر دقيق شدن روی مفهوم «رجم» می باشد: شيطان رانده شده و يا طرد شده، «رجيم» خوانده شده است. در بخش بعد همين مفهوم «رجيم» را در آياتی که در آن از رانده شدن «شياطين» آسمان سخن می رود پی می گيريم.

۲. رانده شدن شياطين توسط آسمان برای حفظ زمين
در آياتی از قرآن، «شيطان» به عنوان اسم عام (و نه اسم خاص «الشيطان» برای ابليس) و با جمع «شياطين» برای مواردی چند در اشاره به موجودات و يا پديده هايی که توسط سقف آسمان زمين رانده می شوند به کار رفته است. گفته شد که در داستان آدم، ابليس که بعد «الشيطان» شد از دستور خدا در سجده بر آدم (هماهنگی با خلق جديد) نافرمانی کرد. بر همين سياق می توان گفت «شياطين» نيز که با نظام آفرينش هارمونی ندارند و در جهت ضد آن عمل می کنند، در نافرمانی (تمرد) به سر می برند. در قرآن اين گونه شياطين نيز چون ابليس با صفت «رجيم» خوانده شده اند. از طرف ديگر بر اساس آيات قرآن می دانيم که خدای خالق، «حافظ» هر چيزی از جمله آسمان ها و زمين می باشد. برای مثال: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا (بقره:۲۵۵). در همين راستای «حفاظت» از زمين، «السماء» يا آسمان دنيا کار راندن شياطين را به عهده دارد. يعنی آسمان زمين چون سقفی جلوی اين شياطين را می گيرد و باعث رانده شدن آن ها می شود. برای مثال به آيه ملک:۵ دقت می کنيم. در اين آيه آمده است که آسمان دنيا را برای راندن شياطين قرار داده ايم:

ملک:۵
وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِيحَ
وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّیَاطِينِ
وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ! ﴿۵﴾
همانا آسمان دنيا را با چراغهايی زينت داديم
و آن (آسمان) را برای راندن شياطين قرار داديم
و برای آنها (شياطين) عذاب آتش فروزان آماده کرده ايم!

ضمير «ها» در جعلنا ارجاع به « السَّمَاء الدُّنْیَا» می باشد و نه مصابيح آن طور که برخی از مفسرين پنداشته اند. در آيات ديگری که می آيد خواهيم ديد که اين آسمان و يا لايه بالای اين آسمان است که باعث رانده شدن شياطين می شود. در ملک:۵، فعل «رُجُومًا» که برای راندن شياطين استفاده شده از همان ريشه «رجم» می باشد؛ همان «رجمی» که در راندن شيطان از بهشت و از درگاه خدا به کار رفته است. عذاب آتش (عَذَابَ السَّعِيرِ) آماده شده برای اين گونه شياطين، می تواند تمثيلی باشد از منفجر شدن اين گونه اجرام آسمانی در برخورد با جو زمين و از بين رفتن آن ها! که البته همانطور که در آيات ديگر در بخش بعد بحث می شود، برخی از اين اجرام منفجر نمی شوند و از بين نمی روند. بلکه از جو عبور می کنند و به دنبال خود يک دنباله نورانی دارند. واژه «شهاب» به معنای شعله های آتش برای دنباله نورانی اين دنباله دارها به کار رفته است.

از آن جا که فقها و مفسرين قرآن عموما «رجم» را به معنای سنگسار و پرتاب کردن سنگ فرض کرده اند، به نظر می رسد در تفسير اين گونه آيات به خطای بزرگی دچار شده اند. رانده شدن اين گونه شياطين را، در اثر پرتاب «شهاب» به سمت آن ها تفسير کرده اند! در حالی که شهاب به معنی شعله آتش است که در دنباله آن اجرام و يا شياطين حرکت می کند! از بين رفتن يا با زبان آيات قرآن رانده شدن اجرام در اثر برخورد با جوّ را به اشتباه به مصابيح آسمان يا پرتاب و اصابت شهاب به آن ها ربط داده اند!

۳. آسمان دنيا برای حفاظت
در اين بخش نخست به آيه انبياء:۳۲ دقت می کنيم. در اين آيه گفته شده است که آسمان (السَّمَاء) را سقف حفاظت کننده ای قرار داده ايم. در ملک:۵ نيز ديديم که آسمان برای راندن شياطين می باشد. در فصلت:۱۲ نيز از آسمان دنيا سخن رفته است. با ارتباط اين آيات به يکديگر می توان گفت که لايه ای از جو زمين چون «سقفی» عمل می کند که باعث راندن شياطين يا همان انهدام سنگ ها يا اجرام آسمانی می شود تا از برخورد آن ها با زمين جلوگيری می کند.

انبياء:۳۲
وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا
وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ!
و ما آسمان را قرار داديم يک سقف محفوظ،
ولی آنها از آيات آن رويگردانند!

فصلت:۱۲
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ
وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا
وَزَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِيحَ
وَحِفْظًا
ذَلِکَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
آنگاه آسمانهای هفت‏گانه را در دو دوره سامان داد و
در هر آسمانی امر آن را وحی کرد،
و آسمان دنيا را به چراغها[ی ستارگان‏] آراستيم
و آن را محفوظ داشتيم،
اين است تقدير عزيز عليم!

حال با آن چه از انبياء:۳۲ و فصلت:۱۲ آموختيم؛ به دو مجموعه آيات:
الف- حجر:۱۶، ۱۷ و ۱۸؛ و
ب- صافات:۶ تا ۱۰؛
دقت می کنيم.

«الف» و «ب» هر کدام دارای دو بخش می باشد که برای فهم بهتر اين دو بخش با خط نقطه چين از هم جدا شده اند. بخش نخست هر کدام درباره آن دسته از شياطينی است که توسط آسمان از ورود آن ها جلوگيری می شود. اما بخش دوم که با «إِلَّا» شروع می شود، درباره آن دسته از شياطينی است که از آسمان عبور می کنند و به راه خود ادامه می دهند.

حجر:۱۶، ۱۷ و ۱۸
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿۱۶﴾
وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِيمٍ؛ (۱۷)
------
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ-
فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ! ﴿۱۸﴾

همانا در آسمان برج هايی قرار داده ايم و آن را برای مشاهده کنندگان زيبا گردانيده ايم
و آن (آسمان) را از هر شيطان رجيمی محافظت کرده ايم؛
---------
به استثنای آن که با استراق سمع [مخفيانه عبور کند]،
پس او با شعله سوزان مبينی دنبال شود!

صافات:۶ تا ۱۰
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِينَةٍ الْکَوَاکِبِ. ﴿۶﴾
وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ: ﴿۷﴾
لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی!
وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ-
دُحُورًا. ﴿۸﴾
وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ؛ ﴿۹﴾
--------
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ -
فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ! ﴿۱۰﴾

همانا آسمان دنيا را با زيبايی ستارگان زينت بخشيده ايم.
و آن را از هر شيطان نافرمانی حفظ می کنيم:
تا نتوانند گوش بسپارند به آن چه در آن بالا می گذرد (تا نتوانند فرصت عبور به دست آورند)!
و از هر طرف پرتاب شوند-
دفع شوند.
و برای آن ها عذابی مدام است؛
--------
به استثنای آن که مخفيانه نفوذ کند-
آن که با شعله ای فروزان دنبال می شود!

با مقايسه دو گزاره زير در آيات حجر:۱۶ و صافات:۷، به روشنی می توان نتيجه گيری کرد که لايه ای از آسمان چون سپری در برابر اين شياطين عمل می کند:
- وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِيمٍ (حجر:۱۷).
- وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات:۷).

اما بخشی از اين شياطين، در بخش دوم هر کدام از مجموعه آيات با « إِلاَّ » مستثنا شده اند. به بيان ديگر برخی از اين شياطين از اين سپر يا حفاظ نفوذ می کنند که در دنباله آن ها يک شعله يا شهاب نورانی وجود دارد. اين گونه شياطين که با سقف آسمان رانده نشده و از آن عبور می کنند، در مجموعه آيات الف با «مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ» (حجر:۱۸) و در مجموعه آيات ب با «خَطِفَ الْخَطْفَةَ» (صافات:۱۰) مشخص شده اند. اين گونه شياطين با استراق سمع و دزدکی از اين ديواره نفوذ می کنند و به راه خود ادامه می دهند در حالی که شعله ای آن ها را تعقيب می کند. استراق سمع می تواند کنايه از گوش به زنگ بودن و مترصد فرصت بودن برای عبور باشد!

بنابراين اگر اين شياطين را سنگ ها يا اجرام آسمانی فرض کنيم که با جو زمين برخورد می کنند، می توان گفت برخی از آن با برخورد به سقف يا جو زمين منفجر و از بين می روند. اما برخی از آن ها که از بين نمی روند در حالی که با دنباله ای نورانی مشاهده می گردند به راه خود ادامه می دهند. در نتيجه ممکن است به زمين اصابت کنند و برای ساکنين آن دردسر ساز شوند. اينجا تمثيل «شياطين» برای اين جرم های آسمانی سرگردان به کار رفته است که امکان برخورد فاجعه بار و شرّ آفرين آن ها با زمين وجود دارد. می دانيم که شيطان نيز وجود واقعی ندارد. شيطان در قرآن تمثيلی است از «شر»، در دوگانه خير و شر در نفس انسان.

۴. نگاهی به «رجم» در آيات قرآن
می دانيم که در قرآن مجازات «سنگسار» وجود ندارد. فقها با استناد به برخی احاديث، حکم «سنگسار» را برای «زنا» در آورده اند. همانطور که در [۲] بحث شده است، در قرآن به روشنی و بدون هيچ ابهامی برای مجازات زنا، چه مرد زناکار و چه زن زناکار، صد ضربه شلاق تعيين شده است (نور:۲). و اين سخت ترين مجازاتی است که برای فحشای جنسی در قرآن آمده است. مجازات مرگ در کار نيست. در عمل نکوهيده زنا، به حريم «زوجيت» مرد و يا زنی که جفت دارد تجاوز می شود. برای آن هايی که مزدوج نيستند، مجازات زنا اصلا موضوعيت ندارد [۳]. در [۴] درباره ورود مبحث رجم از يهوديت به اسلام، اما با مفهموم راندن و طرد کردن، بحث عميقی ارائه شده است که علاقه مندان می توانند به آن مراجعه کنند.

اگر احاديث نقل شده از پيامبر را معتبر بدانيم، می توان گمانه زنی کرد که قبل از نزول حکم زنا تحت تاثير يهوديان مقيم مدينه درباره رجم سخنی گفته باشد. اما در همان يهوديت برای اظهار طرد کردن کسی به کار رفته است و نه برای کشتن آن فرد. حتی اگر در آن فرهنگ يهودی پرتاب شئيی برای اظهار خشم و طرد کردن کسی به کار رفته باشد، برای کشتن آن فرد نيست. حالت سمبليک داشته است [۴]! شوربختانه فقها با بدفهمی، رجم را به قتل با پرتاب انبوهی از سنگ برای مجازات زناکار گسترش داده اند که در تضاد آشکار با آيات روشن قرآن می باشد.

حال که در اين نوشتار دريافتيم حتی برای کشتن «شياطين» به سمت آن ها «شهاب» پرتاب نمی شود؛ بايد ديد کدامين آيات قرآن ممکن است فقها را در قتل ناحق و بيرحمانه انسان چنين بی پروا کرده باشد. همچنين ديديم که حتی در کاربرد «رجم» برای راندن «شيطان» پرتاب کردن چيزی و قتلی در کار نيست! با اميد به اين که اين گونه تلاش های فکری بتواند به حل هميشگی اين مشکل که ننگ بشريت است کمکی کرده باشد، اينجا نگاهی می اندازيم به کليه آيات قرآن که در آن ها از ريشه «رجم» استفاده شده است. مشتقات ريشه «رجم» در چهارده آيه قرآن به کار رفته است که اينجا در دو دسته هشت آيه ای و شش آيه ای به آن ها نگاهی می افکنيم. هشت مورد آيات رجم درباره چنين موضوعاتی می باشد:

الف- پنج آيه درباره «شيطان» رجيم و رانده شدن او می باشد: آل عمران:۳۶، نحل:۹۸، تکوير:۲۵، حجر:۳۴، و ص:۷۷.
ب- دو آيه درباره «شياطين» می باشد: حجر:۱۷ و ملک:۵. درباره راندن شياطين با توجه به آيات مربوط ديگر در اين نوشتار بحث شد.
ج- يک مورد نيز برای حدس زدن (رَجْمًا بِالْغَیْبِ) به کار رفته است: (کهف:۲۲).

به شش آيه ديگر از چهارده آيه؛ يعنی آيات هود:۹۱، کهف:۲۰، مريم:۴۶، شعراء:۱۱۶، دخان:۲۰، و ياسين:۱۸ که در دنباله آمده است دقت می کنيم. با مطالعه اين آيات در متن مربوطه به روشنی می توان دريافت که:

اولا- هيچ کدام از اين آيات درباره قوم قريش مخاطب پيامبر نيست. يعنی نمی توان حتی با احتمال کم گمانه زنی کرد که قبل از بعثت در فرهنگ قوم قريش سنگسار مرسوم بوده است. اگر در آن قبائل سنگسار مرسوم بود، شايد احتمال ادامه آن بعد ار بعثت وجود داشت. يعنی اين که سنگسار رايج پيش از بعثت، مثل مواردی ديگر مورد تاييد قرار گيرد و همچنان به سبک دوران جاهلی ادامه پيدا کند. آن گونه احکامی که فقها به آن اصطلاحا احکام «امضايی» اسلام می گويند!

دوما- از هيچکدام از اين شش آيه نمی توان «سنگسار» با مفهوم کشتن يک فرد با پرتاب سنگ توسط ديگران را برداشت کرد. بلکه به همان مفهوم «راندن» يا طرد کردن است که با روح ساير آيات سازگاری دارد.

سوما- هيچکدام از اين شش آيه درباره «زنا» نيست. عموما در رابطه با پذيرش يا عدم پذيريش يک فکر و عقيده است، که در صورت اصرار فرد به ترويج آن به رانده شدن يا طرد شدن فرد از جمعيت مقابل می انجامد. به بيان ديگر انتخاب بين «پذيرش» و «طرد شدن» است و نه انتخاب بين «پذيرش» و «کشته شدن»!

با هم به کاربرد تک تک شش آيه دقت می کنيم. تمام اين آيات در رابطه با گفتگو بين منکرين پيامبران و پيامبران می باشد. اين که پيامبران را قبول نداشته اند و آن ها را طرد می کردند. اما چون در ذهن مترجمين اين آيات، «رجم» مساوی سنگسار بوده است، در اکثريت قريب به اتفاق ترجمه های قرآن هر جا فعلی از ريشه «رجم» ديده اند آن را سنگسار معنی کرده اند:

۱) در ميانه گفتگوی شعيب با قومش، قوم شعيب در هود:۹۱ به او می گويند ما بسياری از حرف های تو را نمی فهيم و اگر به خاطر خانواده ات نبود ترا طرد می کريم چرا که تو در ميان ما عزيز نيستی. در ترجمه های قرآن، «رَجَمْنَاکَ» در گزاره: وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ وَمَا أَنتَ عَلَیْنَا بِعَزِيزٍ؛ سنگسار ترجمه شده است. در حالی که نوع گفتگو و لحن آيه با کشتن سازگار نيست. مجازات «عزيز» نبودن، کشتن نيست.
۲) در آيه کهف:۲۰، « یَرْجُمُوکُمْ» در گزاره یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِيدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ؛ سنگسار ترجمه شده است. در حالی که اينجا هم راندن و طرد کردن سازگاری بيشتری با محتوی آيه دارد: يا شما را می رانند يا از شما می خواهند که به دين يا ملت آن ها در آييد.
۳) در گفتگوی بين ابراهيم با پدرش، پدر ابراهيم در پاسخ دعوت به خدا پرستی در آيه مريم:۴۶ به ابراهيم می گويد: اگر بر اين کارت ادامه دهی تو را طرد می کنم و ادامه می دهد برای مدتی دور شو. « لَأَرْجُمَنَّکَ» در گزاره یَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا؛ سنگسار ترجمه شده است.
۴) در گفتگوی بين نوح و قومش در شعراء:۱۱۶ قوم نوح به او می گويند اگر دست برنداری از رانده شدگان خواهی بود. ««لْمَرْجُومِينَ» در قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ، سنگسارشدگان ترجمه شده است!
۵) دخان:۲۰ بخشی از آيات دعوت توسط موسی می باشد. در آيه قبل می گويد که بر خدا برتری مجوييد من برای شما حجتی آشکار آورده ام. سپس در دخان:۲۰ ادامه می دهد. وَإِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ أَن تَرْجُمُونِ. يعنی من به خدای خود و شما پناه می برم اگر مرا نپذيريد و به دعوت من پاسخ ندهيد. اينجا سخن موسی می باشد و نه تهديد از طرف ديگران. حتی اگر فرض را بر بيم موسی از صدمه ديدن و يا کشته شدن بگذاريم، سخن از سنگسار کردن موسی نيست!
۶) آيه ياسين:۱۸ نيز بخشی از گفتگوی دو پيامبر با ساکنان دياری است که دعوت آن ها را نمی پذيرفته اند. به اين پيامبران گفته شده است ما شما را بدشگون يا نحس می دانيم و شما را از خود می رانيم.

۵. سخن پايانی
همانطور که بيان شد هدف اين نوشتار ارائه تفسيری علمی از آيات قرآن درباه راندن «شياطين» نيست. اما با کنار هم گذاشتن آيات و و با توجه به دانش بشر از انواع اجرام آسمانی، می توان گمانه زنی کرد اين شياطين بايد موجوداتی واقعی باشند که در جهت ضد و به ضرر بشر کار می کنند. اگر چه چنين نتيجه گيری هم به عهده اين نوشتار نيست. انگيزه کانونی در نگارش اين نوشتار به آن بخش مربوط می شود که حتی برای دفع شياطين، به سوی آن ها شهاب يا هر شئيی ديگری پرتاب نمی شود! شايد کمکی باشد در جهت فهم بهتر مفهوم «رجم» در راستای دست برداشتن از اين وحشيگری مجازات «سنگسار». شياطين مورد بحث خود در حرکتند. با برخورد به جو زمين يا رانده می شوند (از بين می روند) و يا به راه خود ادامه می دهند که ممکن است به زمين اصابت کنند. همانطور که گفته شده جو زمين يا سقف آسمان چون سپر برای حفاظت زمين عمل می کند. با اين حال برخی از آن ها به راه خود ادامه می دهند در حالی که در دنباله آن ها نور خيره کننده ای در حرکت می باشد. قرآن با توجه به دانش زمانه نزول آيات و سطح سواد قريش امی مخاطبش ، اين اجرام آسمانی مزاحم را که ممکن است باعث شرّ شوند به شياطين تشبيه کرده است.

در پايان بد نيست به دو مورد ديگر آيات قرآن در اين رابطه اشاره شود. آيات جن:۸، ۹، و ۱۰ نيز درباره مشاهده جنيان از اجرامی است که در فضا وجود دارند. اما جنيان نمی دانند که اين اجرام در جهت خير و يا شر ساکنان زمين است. مورد ديگر آيه رحمن:۳۳ می باشد. نفوذ به اقطار «آسمان ها و زمين» در اين آيه، نفوذ به خارج از منظومه شمسی است: أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ! که نبايد با نفوذ به آسمانِ زمين و يا آسمان هر کدام از سيارات اشتباه شود. با خروج از فضای منظومه شمسی و حوزه نيروی جاذبه خورشيد وارد فضای متفاوت بين ستاره ها می شويم که با فضای بين سيارات در منظومه شمسی فرق دارد. فضاپيمای وويجر يک با بيش از ۲۶ سال پرواز (از سال ۱۹۷۷) هم اکنون و برای نخستين بار در آستانه خروج از فضای منظومه شمسی و ورود به فضای بين ستارگان می باشد.

در [۱] با ارائه مدلی از نظام «خلق و امر»، بحث شد که تفسير چينش نظام هستی بر مبنای هيئت بطلميوسی با «لايه های» آسمان ها و عرش ها و کرسی های وصف شده، خلاف آيات قرآن است. دانش بشر نيز نشان داده است که آن لايه های خيالی ادعايی ابن عربی، باطلی بيش نيست. همچنن در [۵] درباره ابهامات و خرافاتی که منشا آن واژه «غيب» در قرآن می باشد مطالبی ارائه گرديد. در [۶] نيز درباره آن چه به «معراج» پيامبر موسوم است بحث شد. چنين سفرهايی حتی اگر در عالم خيال هم انجام شده باشد، تصويری که از آن به اصطلاح «بالاها» ارائه می شود خلاف واقعيت نظام هستی است. بالايی متفاوت بالای آسمان زمين وجود ندارد. همان فضای بين سيارات منظومه شمسی می باشد و کمربندهايی از اجرام گوناگون که بين اين اين سيارات به وفور وجود دارند و در مداری در حال گردش می باشند. ورای فضای منظومه شمسی نيز طبق آيات قرآن، منظومه های مثل منظومه خورشيدی ما وجود دارد.

فضای بين منظومه ها فضای بين ستاره هاست که تا کنون بشر به آن پروازی نداشته است. اما بشر در آستانه عبور از فضای منظومه خورشيدی و حوزه نيروی جاذبه خورشيد می باشد. آن چه مسلم است محل قرار و سکنای فرزندان آدم سياره زمين می باشد. اگر لازم باشد خدا به کسانی «وحی» کند، «الروح» و فرشتگان وحی که همان صورت هايی از «الروح» می باشند، به زمين ما «نزول» می کنند. «عروج» هم که بر عکس «نزول» می باشد، ويژه «الروح» و «ملائکه» می باشد و نه انسان. روح چيست؟ نمی دانيم! و طبق قرآن درباره آن دانشی کسب نخواهيم کرد! اين که با تفسير و تاويل آيات به دنبال پيدا کردن مکان استقرار ملائک در لايه های بالای آسمان ها باشيم، و يا اين که بخواهيم با خيال به آن لايه های واهی پرواز کنيم؛ سرانجامی نخواهند داشت. بر اساس آيات قرآن فرشتگان خود با «نزول» به زمين می آيند. روح خدا همه جا وجود دارد و اگر فردی شايسته «وحی» باشد؛ بنا بر آيات قرآن خدا همين جا نزديک نزديک نزديک است- نزديک تر از رگ گردن!

۶. منابع
[۱] الاهيات قرآنی- نظام «خلق و امر» و آزمون انسان، آرش سليم، اسفند ۱۳۹۱، سايت فرهنگی نيلوفر
[۲] نگاهی به داستان قوم لوط در رابطه با پديده "زوجيت" در قرآن، آرش سليم، خرداد ۱۳۹۱، سايت گويانيوز
[۳] برتری و سلطه مردان بر زنان؟ (۲) - نگاهی به "نکاح" و "صيغه" در مقايسه با "زوجيت" در قرآن ، آرش سليم، تير ۱۳۹۱، سايت راديو زمانه
[۴] سنگسار بدعتی سخيف، عبدالحميد معصومی تهرانی، مرداد ۱۳۸۹، سايت دفتر عبدالحميد معصومی تهرانی
[۵] «اسم»، «غيب»، و «نور» در قرآن- بدفهمی هايی که تعقل، دانش اندوزی، و خردورزی را به تعليق در آورده است، آرش سليم، خرداد ۱۳۹۲، سايت فرهنگی نيلوفر
[۶] عروج يا نزول در «وحی»؟ نگاهی متفاوت به آيات قرآن درباره معراج پيامب، آرش سليم، تير ۱۳۹۲، سايت ملی مذهبی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016