سه شنبه 25 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بوسه برپای يک "بهايی" کوچک، محمد نوری زاد

فيس بوک محمد نوری زاد - امروزبه ديدن يک خانوادهٔ کوچک بهايی رفتم. کوچک ازآن روی که: ازخانواده، يک مادربزرگ مانده است ويک نوهٔ چهارساله. "آرتين" يعنی‌‌ همان پسرک چهارسالهٔ بهايی را نشاندم بريک صندلی، وازجانب همهٔ گردنفرازان شيعه، ازاو پوزش خواستم وبرپاهای کوچکش بوسه زدم. چشم درچشم او دوختم وبا التماسی آميخته به درد، ازاو خواستم که اگرمی تواند به روی منِ شيعه آب دهان بيندازد وبه صورتم سيلی بزند.

در آن خانهٔ کوچک، گرچه جای پدر و مادر آرتين خالی بود، اما جای رهبر و مراجع صاحب نام ومسئولين روحانی و غير روحانی ما خالی تربود. و من، بجای همهٔ آنانی که درآنجا نبودند، از آرتين پوزشخواهی کردم. به وی گفتم: آرتين عزيز، نگران مباش، اگرپدر و مادرت بی‌دليل و همزمان در زندان‌اند، رهبر شيعيان ايران که نه، رهبر مسلمين جهان اما هست. او خود شخصاً به تأسی ازعلیِ مرتضی تو را سرپرستی می‌کند و حق تو را ازحلقوم قانونی که در اين ملک به طنز گراييده بيرون می‌کشد و برکات آن را برسرتومی بارد. اگراين روز‌ها پدر و مادرت بی‌دليل در زندان‌اند، مراجع صاحب نام و پرآوازهٔ ما هستند و به تونشان خواهند داد که: درقاموس الهی، مردمان را بخاطر عقايدشان ازهستی ساقط نمی‌کنند. وبه توخواهند فهماند: بفرض اگرپدر و مادرت مقصرند، تورا دراين ميان هيچ گناه وتقصيری نيست.

امروز بدليل کسالت وبيماری، روزه نبودم. آرتين که برايم آب آورد، گرفتم و نوشيدم. و بعد که ميوه آورد، گرفتم وتناول کردم. تا نشان او بدهم: خوردنی‌های يک بهايی، اگراز خوردنی‌های يک مرجع تقليد شيعهٔ دوازده امامی پاکيزه ترنباشد، حتماً دست کمی ازپاکیِ آن ندارد. وبهايی کوچک، با حيرت به دهان من می‌نگريست. که: مگرمی شود يک مسلمان شيعه ازخوردنی‌های خانهٔ يک بهايی تناول کند؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به آرتين گفتم: پسرکم، من ازطرف آنانی که دراين سالهای اسلامی، بر تو و برهمهٔ همکيشان توجفا باريده‌اند، ازتو پوزش می‌خواهم. به اوگفتم: وقتی پاپ، رهبر کاتوليک‌های جهان خم می‌شود و پاهای يک دخترکِ بزهکار مسلمان را می‌شويد و بر آن بوسه می‌زند، من چرا به نمايندگی ازدم و دستگاه عريض و طويل رهبر مسلمين جهان و مراجعِ پشت به پشت شيعه برپاهای کوچک وبهشتیِ توبوسه نزنم؟

آرتين کوچک، يکشنبه به يکشنبه به ملاقات می‌رود. يکبار به کرج برای ملاقات پدر و عمويش، ويکبار به زندان اوين برای ملاقات مادرش. پدر و مادر آرتين، جز اينکه بهايی‌اند، هيچ خطايی مرتکب نشده‌اند. پس جرمشان چيست؟ جرمشان تدريسِ درسهای دانشگاهی به جوانان بهايی است. تدريس به جوانانی که به حکم دستگاههای اسلامی ما ازتحصيل محرومند.

امروزچشمان معصوم آرتين از من پرسيدند: آهای‌ ای محمد نوری زاد، آهای‌ ای شيعهٔ اثنی عشری که غيرخودت همه را جهنمی می‌دانی، مگر نه اينکه پيامبر شما فرموده: زگهواره تا گوردانش بجوی؟ و مگرنه اينکه پدر و مادر من به همين سخن پيامبرتان عمل می‌کردند؟ و مگرنه اينکه دراين خانه و آن خانه به جوانان محروم از تحصيلِ بهايی فيزيک و شيمی و روان‌شناسی درس می‌دادند؟ پس چرا اکنون بايد آنان در زندانِ شما باشند و مرا مادر بزرگم پرستاری و نگهداری کند؟

آرتين، اين بهايی کوچک، عکس پدر بزرگش را نشان من داد. پدربزرگی که سال‌ها پيش به حکم دستگاههای اسلامیِ ما و احتمالاً بجرم جاسوسی اعدام شده است. کجايند صاحب نامان شيعهٔ دوازده امامیِ ما تا عدل را درمقياس علوی‌اش تماشا کنند و از تناول يک لذتِ مستمر در پوست نگنجند؟ خانهٔ کوچک که می‌گويم يعنی همين! مادر بزرگی با نوه‌اش. ومابقی؟ يا اعدام يا زندان.

امروز در آن خانهٔ کوچک، احساس کردم از رهبر مسلمين جهان به خدا نزديکترم. ازهمهٔ مراجع شيعه فهيم تر و با تقوا ترم. از آقايان روحانی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی و همه نمايندگان مجلس برترم. چرا؟ چون اطمينان دارم همهٔ اينان دردل آرزومی کنند ايکاش جای من بودند. وشهامت اين را داشتند که آشکارا و بی واهمه از شماتتِ خشک مغزانِ دينی، درآن خانهٔ کوچک می‌بودند. اما چه جای درد که ترسی پنهانی، همهٔ غيرتمندی اينان را بخاک آغشته. ترس ازبی آبرويی. که مثلاً:‌ ای امان، رهبرمسلمين جهان راببين که به خانهٔ يک بهايی رفته! رييس جمهورمنتخب را ببين که ازحقوق تباه شدهٔ بهاييان می‌گويد! نمايندگان مجلس را ببين که برای دلجويی از آرتين اين بهايی کوچک، و برای استجابتِ دعاهای خود دست به پاهای بهشتیِ او می‌سايند.

امروز از اينکه گرايشی به هيچ تشکيلات و به هيچ حزب ودسته‌ای ندارم، و توانستم بی‌واهمه به ديدن اين خانوادهٔ کوچک بهايی بروم خدای را سپاس گفتم.

معتقدم: حزب و تشکيلات و نمايندگانی که نتوانند درامتداد حقوق تباه شده، و استيفای حقوق شهروندی آرتين اين بهايی کوچک گريبان چاک زنند، به آفتابه داریِ آبريزگاه‌های مسجد شاه اصفهان شايسته ترند.

محمد نوری زاد
بيست وچهارم تيرماه سال نود ودو - تهران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016