گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 شهریور» قاضی صلواتی یکی از اضلاع مثلت «جنایت علیه بشریت»، ایرج مصداقی20 اردیبهشت» مکاتبات من با ابوالقاسم رضایی یکی از مسئولان مجاهدین در دیماه ۱۳۸۸، ایرج مصداقی قسمت دوم 20 اردیبهشت» مکاتباتم با ابوالقاسم رضایی یکی از مسئولان مجاهدین در دی ۸۸، ایرج مصداقی 13 اردیبهشت» گزارش ۹۲، نامه سرگشاده به مسعود رجوی، ایرج مصداقی 17 فروردین» نگاهی به پرونده کهریزک و سوابق جنایتکارانه «قاضی حداد»، ایرج مصداقی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! قاضی صلواتی یکی از اضلاع مثلت «جنایت علیه بشریت»(قسمت دوم)، ایرج مصداقیبخش اول این مقاله را اینجا بخوانید امید کوکبی که در زمینهی طراحی و ساخت لیزرهای پرقدرت و کاربردهای آن در فیزیک اتمی تحقیق میکند و در طول دوران تحصیل خود در ایران، اسپانیا و آمریکا مقالات متعددی را در معتبرترین نشریات علمی به رشتهی تحریر درآورده به علت رد همکاریهای امنیتی و نظامی در زمینه فیزیک اتمی در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ پس از آخرین دیدارش در معاونت سازمان انرژی اتمی ایران برای توافق بر سر درخواست همکاری، به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی بازداشت شد، در نهایت با تبرئه شدن از این اتهام و همچنین اتهام جاسوسی، به اتهام ارتباط با دولت متخاصم آمریکا، پس از ۱۵ ماه بازداشت موقت غیرقانونی، توسط قاضی صلواتی به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد.
محمد توسلی رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی. توسلی در آبان ۱۳۹۰ به اتهام امضای نامه ۱۴۳ نفر به سید محمد خاتمی دستگیر و توسط صلواتی به ۱۱ سال زندان محکوم شد. مقدمات پروندهسازی توسط علی اکبر حیدریفر انجام شد اما پس از زندانی شدن خود حیدریفر به اتهام تیراندازی در پمپ بنزین و آمریت در پروندهی کهریزک صلواتی رسیدگی به پرونده را بر عهده گرفت و اتهام توسلی به عضویت در نهضت آزادی تغییر کرد. عماد بهاور رییس شاخه جوانان نهضت آزادی در ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت گردید. وی پس از ۹۶ ساعت آزاد شد اما پس از اعلام نتایج انتخابات دستگیر و بگفته وبگاه موج سبز تحت فشارهای روانی برای اقرار تلوزیونی قرار گرفت. بهاور روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد. عماد در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، بازداشت شد. این فعال سیاسی پس از بسر بردن چندین ماه در زندان اوین با حکم قاضی صلواتی به اتهام اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در نهضت آزادی به اشد مجازات یعنی ۱۰ سال حبس قطعی محکوم شد. علاوه بر آن به عنوان مجازات تتمیمی ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی نیز برای وی در نظر گرفته شد. بازجویان در مراحل بازجویی به او گفته بودند حکم زندانش 10 سال خواهد بود. متن دفاعیه وی را در آدرس زیر میتوانید ملاحظه کنید.
http://www.kaleme.com/1389/11/05/klm-44860/?theme=fast عذراسادات قاضی میرسعید، محمد پورعبدالله، کیارش کامرانی، سعید متین پور، توسط صلواتی به هشت سال حبس محکوم شدند. حکم کیارش کامرانی در دادگاه تحدید نظر به ۴ سال تقلیل یافت. رسول بداقی، امید منتظری، علیرضا عاشوری، عبدالله مؤمنی، سلمان سیما، مسعود باستانی نیز توسط صلواتی به ۶ سال حبس تعزیزی و حسام سلامت، شهابالدین طباطبایی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه که در تاریخ ۲۲ خرداد سال ۸۹ بازداشت شده بود، در اعتراض به ادامه بازداشت خود، از اول آذر ۹۰ دست به اعتصاب غذا زد و سرانجام در دیماه همانسال به درخواست فعال سیاسی، اجتماعی و کارگری در بیمارستان «امام خمینی» تهران به اعتصاب غذای خود پایان داد. ربابه رضایی همسر وی در گفتگو با رادیو فردا گفت: « قاضی صلواتی به ما قول داد اگر رضا شهابی اعتصاب غذایش را بشکند به پروندهاش رسیدگی میشود، ما از او خواهش کردیم اعتصابش را بشکند. یعنی چون حالش خیلی بد بود، ما و پزشکان مجبورش کردیم اعتصابش را بشکند.» قاضی صلواتی بر اساس «قولی» که داده بود به پروندهی وی رسیدگی کرد و او را به به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به يک سال و به اتهام «تبانی به قصد اقدام عليه امنيت ملی» به پنج سال زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیتهای سندیکایی محکوم کرد. وی همچنين محکوم به بازگرداندن هفت ميليون تومان به دولت شد. در حالی که اين مبلغ از سوی تعداد زيادی کارگر جمع آوری شده و شهابی آن را به خانواده کارگران زندانی پرداخت کرده بود. او از ناحیه مهرههای گردن، دچار آسیب جدی شده است، و در صورت انجام نشدن عمل جراحی، نیمه چپ بدن او فلج خواهد شد.
مجید توکلی فعال دانشجویی و حقوق بشر در تاریخ ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ در برابر دانشگاه امیرکبیر بازداشت و پس از شکنجه و آزار و اذیت بسیار توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به رییسجمهور در مجموع به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از هرگونه فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد. پروندهی وی در کمتر از یک ماه به تشکیل دادگاه و دو هفته پس از آن به ابلاغ حکم منجر گردید. پدر وی در نامهای به لاریجانی تأکید کرد: «مجید توکلی در تمام مدت بازداشت و تا همین لحظه که سه ماه است از صدور حکم قاضی گذشته است، از حق دسترسی و ملاقات با وکیل محروم بوده است.» نسیم سلطان بیگی فعال دانشجویی سابق دانشگاه علامه طباطبایی و روزنامه نگار در نهم آذرماه 89 از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم شامل ۳ سال حبس تعزیری به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و یک سال به علت «تبلیغ علیه نظام» است و دو سال حکم تعلیقی نیز از سال ۸۵ به آن اضافه شده است. نسیم سلطان بیگی در تجمع فعالان جنبش زنان در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت و به دو سال حبس تعلیقی محکوم شده بود. او همچنین در آذرماه ۱۳۸۶ در جريان دستگيري گسترده دانشجویان طیف چپ بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شد و سرانجام پس از 56 روز با قرار وثيقه ۵۰ ميليون تومانی آزاد شد. پدر نسیم سلطانبیگی به اتهام هواداری از سازمان پیکار در دههی ۶۰ اعدام شد. ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه قزوین توسط صلواتی به ۹ سال و شش ماه حبس محکوم شد. کیفرخواست ارسلان ابدی ابتدا «محاربه» و «فساد فیالارض» عنوان شده بود که پس از چندی با توجه به فشار افکار عمومی و برخی از مسئولین، این کیفرخواست تغییر کرد. حکم صادره توسط صلواتی، از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس تعزیری کاهش یافت.
وحید روح بخش دانشجوی معماری دانشگاه آزاد قزوین، ۲۹ خرداد سال ۸۸ و در پی موج بازداشتهای پس از دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، توسط ماموران اطلاعات بازداشت شد. این دانشجو مدت ۵ روز را در ادارهٔ اطلاعات قزوین و ۵۵ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس بود و طی این مدت بارها مورد بازجویی و شکنجه قرارگرفته و به همین علت درصد عمدهای از شنوایی اش را از دست داده است روح بخش در نهایت و طی حکم قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال زندان محکوم شد.
احمد رضا یوسفی در بهار سال ۸۹ هنگامی که برای ادامهی تحصیل قصد حروج از کشور را داشت به اتهام ارتباط با بیگانگان بازداشت شد. یوسفی پس از یک سال بلاتکلیفی و بازداشت موقت از سوی قاضی صلواتی به ۲ سال حبس قطعی و ۳ سال تعلیقی محکوم شد.
سه تن از اعضای سرای اهل قلم به نامهای اکبر امینی و محمد پارسی و پژمان ظرفمند توسط صلواتی به ترتیب به ۵ سال و ۳ سال زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای و اجتماعی محکوم شدند.
معلم بازنشسته محمود بهشتی لنگرودی، در مورد وصول حکم زندانش در صفحه های فیسبوک شخصی خود و کانون صنفی معلمان ایران نوشت: «دیروز آقای صلواتی حکمم را به من ابلاغ کرد. چهارسال زندان به اتهام اجتماع وتبانی علیه امنیت ملی، یک سال زندان به اتهام تبلیغ علیه نظام؛ با احتساب چهار سال حبس تعلیقی جمعاً می شود ۹ سال زندان، به همین راحتی.»
اشرف علیخانی نویسنده وبلاگ «سبد سبد ستاره» و کارشناس علوم اجتماعی توسط قاضی صلواتی به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی، نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره به ۳ سال حبس قطعی محکوم شد.
علی اکبر محمدزاده از سوی قاضی صلواتی به ۶ سال زندان محکوم شد. وی که از بیماری خونی رنج میبرد، در مهرماه ٩٠ از زندان به بیمارستان منتقل و چند روزی را در بیمارستان گذرانده و سپس به زندان منتقل شده بود. وکیل محمدزاده که پرونده او را دیده، گفته است که هیچ مدرکی در مورد اتهام های وارد شده در پرونده وجود ندارد و خود علی اکبر محمدزاده نیز هیچ کدام از اتهاماتش را نپذیرفته است.
http://www.rahesabz.net/story/51169
مهدی خدایی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد شهرری و فعال حقوق بشر برای اولین بار در تیرماه سال ۸۷ از سوی مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شده و در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به ۴ سال حبس تعزیری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محکوم شد. وی هم چنین در ۱۱ اسفند سال ۸۸ توسط ماموران اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد و در ۳۱ مرداد ۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام عضویت و فعالیت در تشکیلات مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و فعالیت تبلیغی بر علیه نظام جمهوری اسلامی به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد که دادگاه تجدید نظر تهران حکم ۷ سال حبس تعزیری او را تایید کرده است.
مجید صداقت ۵۴ ساله که از بیماری قلبی رنج میبرد در شعبه ۱۵ توسط صلواتی به اتهام «اخلال درنظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات و تبلیغ علیه نظام» محکوم شد.
حسین درخشان مدتی پس از بازگشت به ایران در آبان ۸۷ بازداشت شد. وی که پس از سفر به اسرائیل به شدت از سیاستهای دولت احمدینژاد دفاع میکرد و به توصیهی اسفندیار رحیم مشایی به کشور بازگشته بود پس از دستگیری مدتها در سلولهای انفرادی بند ۲ الف، بند ۲۰۹ و بند ۲۴۰ زندان اوین تحت بازجویی قرار داشت. در تاریخ دوم تیر ماه ۱۳۸۹ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام همکاری با دولتهای متخاصم، تبلیغ علیه نظام اسلامی، تبلیغ به نفع گروهکهای ضد انقلاب، توهین به مقدسات و راهاندازی و مدیریت سایتهای مبتذل و مستهجن، به ۱۹.۵ سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و فعالیت در رسانهها و بازگرداندن وجوه اخذ شده به مبلغ ۳۰هزار و ۷۵۰ یورو، دوهزار و ۹۰۰ دلار و ۲۰۰ پوند انگلیس محکوم شد. درخشان اولین بار پس از ۲۶ ماه حبس با تودیع وثیقهی یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی برای دو روز به مرخصی آمد و پس از آن چندین بار دیگر نیز توانست از مرخصی استفاده کند. وی به خاطر همکاری با دستگاه اطلاعاتی و برخورداری از نفوذ خانوادگی در بیرون از زندان به سر میبرد .
ارژنگ داودي در آبان ماه 1382 دستگير و ۱۶ ماه بعد توسط حسن زارع دهنوي معروف به قاضي حداد مورد محاکمه قرار گرفت و به حکم سنگين و غير انساني ۱۵ سال زندان و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شد. حسن زارع دهنوی هيچگاه حکم محکومیت او رابصورت کتبی در اختیار وی و وکیلش قرار نداد. عليرغم گذشت سالها از بازداشتش هنوز حکم قطعي وي در ابهام است و در انتظار تشکيل دادگاه بسر مي برد. «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» گزارش دادند که وی تا به حال چهار بار به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب فراخوانده شده است که در آخرین لحظات تشکیل دادگاه به تعویق افتاده است. طبق گفتهی محمدعلیدادگاه وکیل مدافع وی او به محاربه و اعدام محکوم شده است.
http://persian.iranhumanrights.org/1391/02/dadkhah_sentence-2
آرش و کامیار علایی که در زمینهی جلوگیری از گسترش ایدز در ایران نقش داشتند توسط صلواتی به ۳ و ۶ سال زندان به اتهام زمینهچینی برای انقلاب مخملی و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با دولت آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم شدند. دو متهم دیگر پرونده انقلاب مخملی یعنی سیلوا هاراتونیان و محمد احسانی فیلمساز نیز محکومیتهای مشابهی دریافت کردند.
http://persian.iranhumanrights.org/1388/03/unfairconvictions
صدور حکم زندان و شلاق برای جوانان موسوم به«کف خیابانیها» در حدود چهل نفر از زندانیان معروف به «کف خیابانیها» که در حوادث پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ دستگیر شده بودند توسط صلواتی به حبس از شش ماه تا پنج سال محکوم شدند. تعدادی از این افراد عبارت بودند از : علیرضا اشراقی به پنج سال زندان، محسن جعفری چهار سال، مهرداد ورشویی سه سال، اکبر اجدادی دو سال و هشت ماه، یقوتیل شائولیان دو سال و شش ماه، فرامرز عبداله نژاد به دو سال و چهار ماه، حسام ترمسی دو سال و چهارماه، امیر حجتی دو سال و سه ماه، موسی شاه کرمی دو سال و سه ماه، کامران جهانبانی دو سال، حسین باستانی دو سال، حسین اعزامی دو سال، مهدی فتاح بخش یک سال و نه ماه، مجید مقیمی یک سال، محمد فراهانی ۱۰ماه، ماه محمد رسولی 10 ماه، میثم قربانی شش ماه و ۷۴ ضربه شلاق و ایمان پور رضا به شش ماه زندان محکوم شدند. بیشتر این افراد، غیر سیاسی بوده و بخاطر سنگ پرانی به نیروهای بسیج و شرکت در درگیریهای خیابانی توسط بسیج و نیروهای قرارگاه ثارالله دستگیر و تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفته بودند. حسام ترمسی که در دادگاه حاضر به خواندن متن ارائه شده از سوی بازجویش نشد پس از طی محکومیت غیر انسانی و غیر قانونی هنگام بازگشت از محل کار مورد هجوم دونفر موتورسوار قرار گرفت و با ضربات چاقوی آغشته به زهر کشنده و نامشخص مجروح شد و تا آستانه مرگ پیش رفت که با تلاش و کوشش پزشکان نجات یافت. ایمان زارعی و میثم بیک محمدی به ۳ سال حبس و امیر محمدی به یک سال حبس تعزیری و یک سال تعلیقی محکوم شدند.
صدور احکام سنگین قضایی برای وکلای مدافع وکلای مدافع به خاطر دفاع از حقوق موکلانشان پیوسته مورد اذیت و آزار دستگاه امنیتی و نیروهای فشار آنها قرار دارند اما برگزاری دادگاه و ابلاغ احکام سنگین و طویلالمدت برای حقوقدانان خوشنام کشور یکی از جنایاتی است که توسط صلواتی تحت عنوان قاضی صورت میگیرد. محمد سیفزاده، حقوقدان از سوی قاضی صلواتی به اتهام «تاسیس کانون مدفعان حقوق بشر» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شد. در تیرماه ۱۳۹۰ شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران، رای صادره را به ۲ سال حبس تقلیل داد. پرونده مربوط به اتهام خروج غیرقانونی از کشور وی همچنان باز است.
محمد علی دادخواه، حقوقدان و فعال حقوق بشر در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به دلیل اتهامهای متعددی مانند عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، مصاحبه با رسانههای، داشتن وکالت پرونده مترو اصفهان مورد بازخواست قرار گرفت. او بر اساس حکم دادگاه بدوی که در تیرماه اعلام شد به ۹ سال حبس تعزیری، ۱۰ سال محرومیت از وکالت و تدریس محکوم شد. در حال حاضر به گفته قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی دادگاه تجدید نظر عینا حکم دادگاه بدوی را تایید کرده و به زودی حکم به او ابلاغ خواهد شد. دادخواه در ارتباط با چگونگی اطلاع از حکم خود به «کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران» گفت: http://persian.iranhumanrights.org/1391/02/dadkhah_sentence-2
وکلای مدافع دراویش گنادی از دیگر قربانیان دادگاههای برگزار شده توسط صلواتی بودهاند که به خاطر دفاع از موکلانشان به زندانهای طویلالمدت محکوم شدهاند.
قاضی سرکوب بهاییان و دراویش گنابادی صلواتی به همراه مقیسه و پیرعباسی در ارتباط با سرکوب بهاییان و دراویش گنابادی هم مثلث جنایت را تشکیل میدهند. اگر حکم بیرحمانهی بیست سال زندان هفت تن از رهبران جامعهی بهایی توسط قاضی محمد مقیسه صادر شد در حکمی که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست ابوالقاسم صلواتی به وکلای هشت تن از زندانیان بهایی زندان رجایی شهر کرج ابلاغ گردید فرهاد فهندژ به ۱۰ سال و آقایان پیام مرکزی، فرهمند ثنائی، فواد فهندژ، سیامک صدری، کمال کاشانی و کوروش زیاری هر یک به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند. دادگاه هر یک از این افراد در حدود پنج تا ده دقیقه طول کشید و صلواتی با بکارگیری الفاظ رکیک و رفتاری زننده حکم محکومیت آنان را صادر کرد. همچنین به همراه احکام هفت زندانی مذکور، عادل نعیمی دیگر شهروند بهایی نیز توسط قاضی صلواتی به تحمل ده سال و نیم حبس تعزیری محکوم گردید. صدف ثابتیان، دیگر شهروند بهایی اهل ساری نیز که در ارتباط با دانشگاه مجازی بهائیان ایران بازداشت شده بود از سوی قاضی صلواتی به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد. وی به همراه دو شهروند بهایی دیگر در ساری بازداشت و به تهران منتقل شده بود. کامران رحیمیان و همسرش فاران حسامی از سوی قاضی صلواتی به اتهام «عضویت در جامعه بهائی» و «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» هر یک به چهار سال حبس تعزیری محکوم شدند. پدر کامران رحیمیان در سال ۱۳۶۳ به دلیل اعتقاد به آیین بهایی بازداشت و اعدام شد. او همچنین پروندهی سرکوب فعالان سایت مجذوبان نور و وکلای دراویش گنابادی را اداره میکند. در این پرونده حمید رضا مرادی سروستانی (مدیر سایت مجذوبان نور و از فعالان حقوق دراویش) به ۱۰ سال و شش ماه حبس تعزیری، رضا انتصاری (عکاس خبری و فعال حقوق دراویش و از مدیران سایت) به ۸ سال و شش ماه حبس تعزیری و آقایان مصطفی دانشجو (وکیل دراویش و از مدیران سایت)، فرشید یداللهی فارسی (وکیل دادگستری و از مدیران سایت)، امیر اسلامی (وکیل دادگستری و از مدیران سایت)، امید بهروزی (وکیل دراویش و از مدیران سایت)، افشین کرم پور (حقوقدان و از مدیران سایت) هر کدام توسط صلواتی به ۷ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شدند. همچنین این افراد از بابت تکمیل مجازات به ۵ سال محرومیت از عضویت در گروهها، احزاب، فرق و فعالیت در مطبوعات، رسانهها و فضای مجازی نیز محکوم شدند. این هفت وکیل پس از آنکه به دلیل عدم صلاحیت در دادگاه شرکت نکردند به دستور قاضی صلواتی از بند عمومی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. مصطفی عبدی از فعالان حقوق دراویش که به همراه ۱۵ تن دیگر از دراویش گنابادی و وکلا و پرسنل سایت مجذوبان نور در شهریور سال ۹۰ در تهران بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت پس از آن که در دادگاه خود به نحوه دادرسی به پروندهاش توسط قاضی صلواتی اعتراض کرد، ملزم به تشدید قرار و گذاشتن وثیقه ۱۰۰ میلیونی شد، در پی آن در اسفند سال ۹۰ با امتناع از تودیع وثیقه، روانه زندان اوین شد. وی به اتهام اجتماع و تبانی بر ضد امنیت کشور از طریق فعالیت در سایت مجذوبان نور به تحمل سه سال حبس تعزیری شد. علی معظمی، علیرضا روشن و نصرت طبسی نیز با اتهامی مشابه به ترتیب به دو سال، یک سال حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی و شش ماه حبس تعریزی و چهار و نیم سال تعلیقی محکوم شدند. در تابستان ۱۳۸۸سه شهروند آمریکایی به نامهای شین باوئر، جاشوا فتال و سارا شورد در مرز ایران و كردستان عراق توسط ماموران ایرانی بازداشت و به تهران منتقل شدند. صلواتی رسیدگی به این پرونده را که به منظور باجخواهی از دولت آمریکا طراحی شده بود به عهده گرفت. سارا شورد در شهریور ماه ۱۳۸۹ با سپردن وثیقهای به مبلغ پانصد میلیون تومان از زندان آزاد شد و به کشورش بازگشت. یک سال بعد شین باوئر و جاشوا فتال به اتهام ورود غیرقانونی به خاك ایران و جاسوسی به نفع كشورهای خارجی توسط صلواتی به هشت سال زندان محکوم شدند. این سه نفر اتهام جاسوسی را به شدت رد كردند و گفتند هنگام گردش در منطقه مرزی كردستان عراق و ایران بازداشت شدند. برخی منابع آمریكایی گزارش دادند كه ماموران ایرانی به منظور دستگیری این سه نفر، آنان را به سوی خود فرا خوانده بودند. شین باوئر و جاشوا فتال نیز پس از محکومیت در دادگاه با پرداخت وثیقهی ۵۰۰ میلیون تومانی از کشور خارج شدند و به این ترتیب دستگاه قضایی مجموعاً یک میلیارد تومان باج گرفت. طبق قوانین جاری، تشخیص بیماری زندانیان و ضرورت یا عدم ضرورت بستری شدن آنها در مراکز درمانی خارج از زندان با پزشکی قانونی و پزشکان زندان است و قاضی حق دخالت در این موارد را ندارد اما برخلاف صراحت قوانین صلواتی در چندین مورد به مسوولین بهداری زندان اوین دستور داده که برخی زندانیان سیاسی را که به دلیل بیماری حاد در بیمارستان بستری بوده اند به زندان برگردانند. وی برای اجرایی کردن دستوراتش مسئولان قضایی و امنیتی را تهدید کرده چنانچه در موارد یاد شده اقدام نکنند آنها را بازداشت خواهد کرد. محسن دگمهچی یکی از قربانیانی است که توسط صلواتی زجرکش شد . او به اتهام کمک مالی به خانوادههای زندانیان سیاسی در شهریور ۸۸ دستگیر و از سوی قاضی صلواتی به ۱۰ سال حبس و تبعید به زندان رجاییشهر محکوم شد. دگمهچی که از زندانیان دههی شصت بود به علت سرطان لوزالعمده شرایط بسیار ناگواری را در زندان میگذراند. پزشکان از ۲۵ دی ماه ۸۹ برای او شیمی درمانی تجویز کرده بودند اما مسئولان زندان به دستور قاضی صلواتی تا اوایل اسفند به او اجازه بستری شدن در بیمارستان را ندادند و وی در حالی که از درد زیادی رنج میبرد در زندان گوهردشت جان داد. مریم النگی همسر محسن دگمهچی که به خاطر روشنگری در ارتباط با وضعیت همسرش دستگیر شده بود توسط صلواتی به ۳ سال حبس و تبعید به زندان رجاییشهر محکوم شد. خبرگزاری هرانا در فروردین ۹۲ گزارش داد که «باوجود وخامت وضع جسمی و عود بیماری سرطان مثانه علی معزی زندانی سیاسی زندان اوین، وی به دستور قاضی صلواتی از درمان محروم گشته و طی ۶ ماه گذشته نیز ممنوع الملاقات بوده است.» علی معزی ۶۳ساله، در تاریخ ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۰ در حالی که تنها چند روز از عمل جراحیاش میگذشت و وضعیت جسمی وخیمی داشت به علت شرکت در مراسم ختم محسن دگمهچی بازداشت شد. وی پیشتر در آبان ۱۳۸۷ به علت دیدار با فرزندانش در اشرف دستگیر شده بود. او به سرطان، نارسایی کلیه و آرتروز شدید گردن مبتلاست و درحال حاضر نیز مسئولین از رسیدگی درمانی به وی خودداری میکنند. حمیدرضا مرادی از درویش های زندانی و مصطفی دانشجو وکیل دراویش دربند که در بیمارستان میلاد بستری بودند و نماینده پزشکی قانونی نظر بر بستری بودن آنها داشت قبل از اتمام دوره درمانشان، به دستور صلواتی به صورت خودسرانه، به زندان بازگردانده شدند. از آنجایی که پزشک معالج با ترخیص آنها، مخالفت کرده بود صلواتی رئیس بیمارستان را تهدید به بازداشت کرده و وی ناچار به ترخیص بیماران شد. قاضی صلواتی طی دستوری به زندان اوین، اعزام دراویش به مراکز درمانی را منوط به استفاده از لباس ویژه زندانیان و دستبد کرده است. صبح روز شنبه ۲۲ تیرماه نیز افشین کرم پور و امید بهروزی به دلیل عدم تمکین در برابر این دستور غیر قانونی قاضی صلواتی به مراکز درمانی اعزام نشدند. همچنین صبح یکشنبه ۲۳ تیرماه فرشید یدالهی از وکلای زندانی به مراکز درمانی اعزام نشد. فیض الله عرب سرخی معاون سابق وزیر بازرگانی که سال گذشته به مدت چهار ماه تحت الحفظ و به همراه سه مأمور زندان در بیمارستان تحت درمان قرار داشت در پی دستور مسئولین قوۀ قضائیه و قاضی صلواتی که مسئولیت پروندهی او را به عهده دارد، درمانش ناتمام مانده و به زندان بازگردانده شد. با آن که چند ماه پیش پزشکی قانونی به درخواست دادستانی وی را مورد معاینه قرار داد و پزشک اعزامی سپاه پاسداران از بیمارستان بقیهالله نیز بیماری وی را مورد تأیید قرار داد اما همچنان از بستری شدن وی در بیمارستان و انجام عمل جراحی ممانعت میشود.
صلواتی همچنین شخصاً در ضرب و شتم و شکنجهی زندانیان مشارکت دارد. «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» گزارش داد که علی قشقائی، از سوی قاضی صلواتی مورد ضرب وشتم قرار گرفته و مصدوم شد. بر اساس گزارشات منتشر شده صلواتی در جلسهی محاکمهی علی قشقائی، با لگد ضربهای به بیضهی این زندانی وارد نمود. پس از درگذشت افشین اسانلو، فعال کارگری زندانی در رجایی شهر، دهها زندانی سیاسی با امضای بیانیهای نسبت به بیتوجهی دستگاه قضایی اعتراض کرده و قاضی صلواتی را مسئول دانستند: «بار دیگر سهل انگاری و بی توجهی مسوولین دستگاه قضایی و سازمان زندان ها باعث فوت مظلومانه افشین اسانلو، یکی دیگر از زندانیان سیاسی، شد. این البته اولین مورد از این گونه نبود. دوسال قبل نیز مرحوم هدی صابر به دلیل عارضه مشابه و به دلیل کوتاهی مسئولین مربوطه جان باخت. اعتراضات بعدی در آن مورد هرگز شنیده نشد و جایی نرسید. نتیجه آن بی توجهی ها اینک قربانی شدن افشین اسانلو است و هر لحظه می تواند تکرار گردد. هنوز هم کم نیستند زندانیان سیاسی که از بیماری های شدید رنج می برند و علیرغم نظر پزشکان متخصص برای درمان آنها دادستان تهران و در مواردی قاضی صلواتی از بستری شدن و معالجه آنان جلوگیری می کند.» در طول چند سال گذشته زندانیان متعددی در زندانهای اوین و رجاییشهر به خاطر عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست دادهاند. محسن دگمهچی، منصور رادپور، محمد مهدی زالیه، علیرضا کرمی خیرآبادی، امیرحسین حشمتساران، اکبر محمدی، ولیالله فیض مهدوی، عبدالرضا رجبی، هدی صابر، افشین اسانلو، امیدرضا میرصیافی، زهرا کاظمی، البرز قاسمی، حسن ناهید، ستار بهشتی، و... از جمله این افراد هستند. زندانیان زیادی در اوین و گوهردشت به سر میبرند که نیاز به درمان فوری دارند که مقامات زندان با پشتیبانی دستگاه قضایی و افرادی چون صلواتی از ارائهی خدمات پزشکی لازم به آنها جلوگیری میکنند. (۴) همچنین دکتر ابراهیم یزدی و دکتر محمد ملکی با وجود آن بخاطر سرطان پیشرفته تحت شیمی درمانی بودند دستگیر و با محدودیتهای پزشکی زیادی در زندان مواجه بودند.
شرکت مستقیم در صحنهسازیهای پیش از تشکیل دادگاههای نمایشی در نظامهای استبدادی آنچه به عنوان دادگاه و یا دادرسی نمایش داده میشود صحنههایی است که پیشتر روی آن کار شده است. در دادگاههای نمایشی به ظاهر «علنی» که توسط صلواتی اداره میشوند بازجویان با همکاری صلواتی و دادستان (مرتضوی و جعفری دولتآبادی) و بالاترین مقامات قضایی با به کارگیری غیرانسانیترین و زشتترین شیوهها متهمان را مجبور به پذیرش کیفرخواستهای غیرواقعی تنظیمی و اعترافات نمایشی میکنند.
مهدی محمودیان روزنامهنگار زندانی در نامهای به خامنهای در رابطه با «نحوه و اداره کردن زندانیان به تن دادن به اعترافات» از جمله مینویسد: «حداقل در 2 مورد از افرادی که در دادگاهها علیه خود و دیگران صحبت کردند، همسرانشان توسط این نهادها بازداشت شده بودند و به آنها گفته شده بود اگر قبول نکنند برای همسرانشان احکام سنگین صادر میشود که بعد از پذیرش حضور در دادگاه، همسرانشان شب قبل یا روز قبل آزاد شده بودند. در یک مورد نهادهای امنیتی شما وقتی با مقاومت زندانی روبرو میشوند، فرزند نوجوان وی را بازداشت و از پشت شیشه وی را در مقابل پدرش بازجویی میکنند و او را تهدید میکنند که اگر وی همکاری نکند فرزندش را به اتهام فروش چند کیلو!!! مواد مخدر بازداشت میکنند و به خاطر آبروی دختر جوانش مجبور میشود از آبرو و حیثیت خود بگذرد و در دادگاه صحبت کند. در حداقل سه مورد از کسانی که در دادگاهها صحبت کردند نهادهای امنیتی شما با تحت فشار گذاشتن زندانیان از طریق افشای مسائل خصوصی زندگیشان، از جمله تصاویر فیلمها و یا اطلاعات بدست آمده از شنودها و ردگیریهای غیر قانونی موفق به گرفتن اعترافات بعضا دروغین شدند.» http://www.kaleme.com/1390/02/20/klm-57610 وی همچنین در مورد احکام اعدام و زندانهای طویلالمدت صادره از سوی صلواتی پس از انتخابات ۸۸ مینویسد: حداقل سه نفر از کسانی که در دادگاه به انجام اقداماتی از جمله آتش زدن کیوسک و همینطور مسجد و یا بانک در تاریخ۲۵/۳/۸۸ اعتراف کردند اساسا شب 23 خرداد توسط نیروهای امنیتی شما بازداشت شده بودند تا برای انجام چنین نمایش هایی مورد استفاده قرار گیرند.»
http://www.kaleme.com/1390/02/20/klm-57610
محمودیان در ارتباط با «مراحل آمادهسازی افراد برای حضور در دادگاههای نمایشی» مینویسد:
«بعد از اینکه زندانیان تحت فشارهای ویران کننده جسمی و روحی از ضرب و جرح قرار گرفته تا هتاکی و فحاشی و تا تهدید و تطمیع نیروهای امنیتی شما مجبور میشدند حضور در دادگاهها را بپذیرند و اوراق تایپ شدهای که در اختیارشان قرار میگرفت تا با خواندن و تمرین کردن آن متون در دادگاه نقش خود را بهتر و جذاب تر بازی کنند. و براین این امر متون تایپ شده توسط زندانی مجدداً نوشته میشد تا در دادگاهها خواندن از روی آنها طبیعی تر جلوه کند و در صورت لزوم دست نویسها توسط سایتهای خبری نهادهای امنیتی منتشر شود تا دادگاهها و اعترافات طبیعی تر جلوه کند. آقای آیتالله، از روزهای قبل بسیاری از این افراد توسط برخی از بازجویان خاص مورد آزمایش قرار گرفتند و برای اجرای بهتر نقش مجبور بودند چندین و چند بار مطالب را در حضور بازجوها تکرار کنند و حتی به آنها در مورد چگونگی حرکت دست و صورت و نحوه بیان مطالب آموزشی و تذکرات لازم داده شده بود.»
http://www.kaleme.com/1390/02/20/klm-57610
«روز قبل از تشکیل دادگاهها، زندانیان به محل دادگاه برده میشدند و در حضور قاضی صلواتی و یا دادستان وقت و یا آقایان دادیار و بازپرس متون را در مقابل دوربین های صدا و سیما و برخی خبرنگاران وابسته اجرا میکردند و در حین اجراء تذکراتی برای بهتر شدن نقش از کارگردانان گمنام شما دریافت میکردهاند. جالب اینجاست که در یکی از موارد که زندانی بخت برگشته در دادگاه اصلی بخاطر حضور تماشاگران دست و پای خود را گم میکند و نمیتواند نقش خود را خوب بازی کند و برنامه 20:30 تصاویر و گفتههای وی در تمرین روز قبل را پخش میکند و آقای شمشادی مجری این برنامه خبری احتمالا به اشتباه در حالی سخنان اعتراف کننده در دادگاه را پخش کرد که پشت سر وی خالی از تماشاگران و دیگر زندانیان بود. جناب آقای آیت الله : توجه داشته باشید که این تمرینات نه توسط تعدادی سرباز گمنام که توسط عمال قوه قضاییه، قاضی ارشد آن و دادستان وقت تهران که مورد حمایت همیشگی شما بوده است صورت میگرفته است. ۱۲ نفر از افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند برای امتحان نهایی!! به حسینیه و یا مسجدی در طبقه سوم دادگاه برده میشوند که در حضور سعید مرتضوی متن های خود را بخوانند و بعد از تایید ایشان 9 نفر از آنها فردای آن روز در دادگاه صحبت میکنند و البته دادستان به آن قول شرف!!! میدهد که آنها را فردای ... جهت اطلاع میگویم که هیچ یک از حاضرین در آن دادگاهها نتوانستند و یا بهتر بگویم نگذاشتند از وکلای خود استفاده کنند و به اجبار وکلای خود را عزل کردند و از وکلای خود فروخته که توسط قضات و یا آقای دادستان و یا نهادهای امنیتی شما تعیین میکردند تن بدهند، و صد البته همان وکلای تسخیری از هیچ وقت با این زندانیان ملاقات و گفتگویی نداشتند و حتی هرگز اجازهی دسترسی به پروندههای متهمین را نداشتند و فقط برای سیاهی لشگر در دادگاهها حضور پیدا کردند و بسیاری از آنها حتی وکالتنامه امضا شدهای هم در اختیار نداشتند.» http://www.kaleme.com/1390/02/20/klm-57610
عبدالله مومنی یکی از متهمان دادگاههای برگزار شدهی تابستان ۸۸ در نامهای به خامنهای در مورد دادگاههای نمایشی صلواتی نوشت: «پیش از برگزاری جلسه دادگاه مجبور شدم که نزد بازجوها تمرین اعتراف کنم. قاضی پرونده (صلواتی) نیز مطرح میکرد که اگر بازجویان از تو راضی باشند، شما را آزاد میکنم؛ که این خود مؤید میزان استقلال مقام قضا از ضابطین خود است.» http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/09/100909_u01_momeni.shtml
امید منتظری در مورد دادگاه نمایشی برگزار شده توسط صلواتی و ... که وی یکی از بازیگرانش بود میگوید: «در تالار اصلی کاخ دادگستری نمایشها واقعی شده بود. کسانی ما را انتظار میکشیدند. چهره هایی آشنا که نه من در خواب می دیدم که کوچک ترین نسبتی با ایشان داشته باشم، نه در بیداری تصور می کردم که آنان یکجا به تماشایم بنشینند. عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران، مهدی فراهانی نماینده دادستان، قاضی صلواتی و نماینده ای از وزارت اطلاعات. این میان جعفری دولت آبادی با دقت مشغول مدیریت و تنظیم دفاعیات بود. همه چیز به شکل غیر طبیعی و بی سر و صدایی مصنوعی پیش میرفت. چراکه دیگر برای ما زندانیان متهم فاجعه، عادی شده بود. به نظر می آمد این تیم چهار نفره وظیفه چینش، هماهنگی و تدارک دادگاه را به عهده دارد. در آنجا بازجویان هر یک از ما پنج نفر دوباره اضافه شدند. هر متهم می بایست در جایگاه قرار می گرفت و متن قراردادی اش را اجرا میکرد. به جای قاضی صلواتی اما پسر جوانی در صندلی قاضی نشسته بود که ما خطاب به او صحبت میکردیم. دوربین اما بر صورتهای ما در جایگاه متهم تنظیم بود. فردای آن روز پسر جوان قاضی نما، دوباره به همان جایگاه رفت. ولی اینبار برای تلاوت قرآن تا با سوره توبه دادگاه آغاز به کار کند.»
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/12/post-393.html
عبدالرضا قنبری معلمی است که فریب دستگاه اطلاعاتی و قضایی رژیم را میخورد و به امید آنکه تخفیفی در مجازاتش داده شود درخواست آنها مبنی بر همکاری، حضور در دادگاه علنی و بیان اظهارات خلاف واقع و اغراقآمیز علیه خود را میپذیرد. به گزارش سایت روز برای آماده کردن جهت حضور در دادگاه و بازی در نمایش و سناریوی طراحیشده توسط دستگاه قضایی و امنیتی «در روز ۹ بهمن او را به اتفاق جمعی همچون مرتضی سیمیاری و پیام فناییان به محل دادگاه میبرند، سئوالاتی را که قرار بوده قاضی روز بعد از ایشان بپرسد به آنان میدهند و به آنان گفته میشود اگر این پاسخها را بدهید در مجازات شما تخفیف داده میشود. همچنین به او و سایرین گفته میشود که از درخواست وکیل تعیینی صرفنظر کنند تا به آنها بیشتر ارفاق شود و سپس مانند سکانسهای آزمایشی از ایشان فیلمبرداری میشود. روز بعد یعنی دهم بهمن، دادگاه با ریاست قاضی صلواتی تشکیل میشود و آنها هم طبق موافقت قبلی موارد را اعلام میکنند .»
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/may/02//60-7.html
عمادالدین باقی در مورد نحوهی رسیدگی صلواتی به پروندهاش میگوید: « از زندان اوین مرا به دادگاه انقلاب بردند. در اتاق صلواتی، من بودم و وکیل من و بازجوی اطلاعاتی من. قرار بود من به پرسش های قاضی پاسخ بدهم تا پرونده شکل قانونی بگیرد. در دادگاه، قاضی می پرسد و متهم پاسخ می دهد. اما آن روز روند پرسش و پاسخ به گونه ای دیگر بود. صلواتی اعلام رسمیت کرد. و برگه های مخصوص را به دست مأمور اطلاعات که بازجوی خود من بود داد. پرسش نخست را بازجوی اطلاعاتی من روی برگه ی مخصوص نوشت. برگه را به دست قاضی صلواتی داد. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی بدان بیاندازد – به من داد. من به آن پرسش پاسخ دادم. امضا که کردم برگه را به قاضی صلواتی دادم. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – به دست بازجوی اطلاعات داد. بازجوی اطلاعات پرسش دوم را نوشت و برگه را به دست صلواتی داد. صلواتی – بی آنکه نگاهی به برگه بیاندازد – آن را به من داد. من پاسخ دادم و امضا کردم و برگه را به صلواتی دادم. صلواتی – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – برگه را به بازجوی اطلاعات داد تا پرسش سوم را بنویسد….. جنازه که می گویم یعنی این!» حمزه کرمی در نامهای به دادستان کل کشور محسنی اژهای ضمن شرح شکنجههایی که متحمل شده گفت: «... آنها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشتهای و غیره ! بدین صورت آنها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگیام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند.»
http://www.rahesabz.net/story/22084
نمونههایی از کیفرخواستهای صادره و نحوهی رسیدگی صلواتی به پروندهها «کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران» نمونههایی از کیفرخواستهای صادره که بر اساس آن صلواتی به صدور حکم مبادرت میکند را انتشار داده است. نگاهی اجمالی به آنها به خوبی ماهیت نظام قضایی جمهوری اسلامی و شیوهی دادرسی در آن را عیان میکند. این دو کیفرخواست همراه با ادله و شواهد مضحک و غیرقابل باور بر علیه سینا گلچین ۲۰ ساله دانشجوی رشتهی عمران و کیارش کامرانی ۲۶ ساله ارائه شده است . بر اساس این کیفرخواستها سینا گلچین به ۶ سال حبس محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر به ۴ سال و نیم کاهش یافت و کیارش کامرانی به ۶ سال زندان محکوم شد. «سینا گلچین که یک هفته پس از عاشورا بازداشت شد در دادگاهی علنی به ریاست قاضی صلواتی محاکمه شد. او دردادگاه گفته بود که دستانش را به صورت علامه V نمایش داده بود و با «بوق زدن درماشین» قصد براندازی نرم داشته است. اتهاماتی که دادگاه برای وی مطرح کرد در نهایت منجر به صدور حکم هشت ونیم سال زندان برای وی شد. در دادگاه تجدید نظر حکم وی به چهار سال و نیم کاهش یافت. ۱-عضویت در شبکه فیس بوک مصداق اتهام اجتماع و تبانی ۲- استفاده از سرویس اینترنتی گوگل ریدر و خواندن سرخط اخبار و پستهای سایت بالاترین ۳- عضویت در خبرنامه اینترنتی محسن سازگارا و دریافت اخبار از طریق این گروه اینترنتی. مقامات دادگاه دریافت خبرها به صورت اینترنتی را مصداق اتهام تبلیغ علیه نظام دانستهاند. ۴- ارسال اس ام اس به این محتوا «عاشورای امسال را سبز میکنیم» وی به دلیل ارسال این اس ام اس در دادگاه محکوم شده است. اتهام بعدی که در دادگاه مطرح شده یک پتیشن اینترنتی در تابستان است که به صورت اینترنتی برای آن امضا جمع شده است و در آن از دادگاه لاهه خواسته شده است تا مقام رهبری را به محاکمه بکشد. بازپرس پرونده او را به دلیل وجود این ایمیل در جعبه ایمیلهایش به طراحی ، تنظیم و جمعآوری امضا این پتیشن متهم کرده و به دو سال زندان به اتهام توهین به رهبری محکوم کرده است. مورد بعدی که منابع حقوق بشری در اختیار کمپین قرار داده اند درباره کیارش کامرانی، ۲۶ ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور تهران، متولد وساکن شهر الیگودرز در استان لرستان است که اخیرا برای تحصیل در دوره فوق لیسانس به تهران آمده است و خانواده وی در الیگودرز ساکن هستند. کیارش کامرانی در روز عاشورا در حالی که در یک کوچه فرعی وبه دور از تجمعات در حال تردد بوده با دو موتورسوار بسیجی مواجه می شود که شلوار یکی از آنها آغشته به خون بوده است، وی با مشاهده این صحنه به این ماموران کنایهای میزند که در پی آن با واکنش شدید آن دو مأمور بسیجی مواجه میشود و پس از ضرب و شتم شدید به نهادهای امنیتی تحویل داده میشود. این دو مأمور بسیجی در گزارشی که از نحوه بازداشت وی تهیه میکنند واقعیت را واژگونه کرده و گزارشی سراسر کذب و حاوی اتهامات سنگین از جمله تخریب اموال عمومی، سنگ پرانی، درگیری با مأموران دولتی و توهین به رهبری و … با مقامات قضایی میدهند. ... وی به انفرادیهای ۲۴۰ منتقل میشود و تحت شدیدترین بازجوییها توام با ضرب و شتم قرار میگیرد تا به اتهامات واهی اعتراف کند. سپس وی در دادگاه نمایشی «اغتشاشگران عاشورا» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی حاضر میشود و در حالی که نه از سوی قاضی بلکه از سوی نماینده دادستان محاکمه می شود، نهایتا به ۶ سال حبس محکوم میشود. »
http://persian.iranhumanrights.org/1389/03/golchin_kamrani
اسماعیل صحابه، در دادگاهی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به جرم نقش داشتن در برگزاری کمیل سبز، به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد. در جلسه دادگاه صحابه، در اقدامی نادر، قاضی صلواتی در دادگاه حضور نداشته و بدون شنیدن دفاعیات متهم اقدام به صدور حکم کرده است.
http://www.kaleme.com/1390/11/19/klm-90143
یکی دیگر از افتضاحات حقوقی که به وسیلهی صلواتی به بار آمد موضوع انحلال جبههی مشارکت اسلامی است: «در فروردین ماه ۱۳۸۹ کمیسیون ماده ۱۰ احزاب پروانهی جبهه مشارکت را توقیف کرد و پرونده آن را با تقاضای انحلال به دادگاه فرستاد. وکلای جبهه مشارکت بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۵ قانون احزاب نسبت به این تصمیم کمیسیون که بدون ارائه دلیل و سند اتخاذ شده بود در دادگستری اقامه شکایت نمودند و این شکایت به روال عادی محاکم دادگستری به یکی از شعبات ارجاع گردید. نظر به اینکه در قانون برای رسیدگی به این شکایت سقف زمانی پیش بینی شده بود دادگاه در مهلت مقرر رسیدگی و در تاریخ ۳۱/۵/۱۳۸۹ به نفع جبهه مشارکت حکم صادر کرد و تصمیم کمیسیون ماده ۱۰ مبنی بر توقیف پروانهی این جبهه را باطل اعلام کرد. در همین اثنا فردی که ادعا میکند نماینده رئیس قوه قضائیه است به همراهی عدهای دیگر به دادگاه مراجعه و کل پرونده را از قاضی مطالبه و با خود میبرند و تحویل قاضی صلواتی میدهند. صلواتی در یک صحنهسازی آشکار مبادرت به صدور حکم به تاریخ چند روز قبل از حکم قبلی که از سوی شعبه ۲۷ صادر شده بود میکند. صلواتی بر اساس کیفرخواست غیر قانونی تهیه شده از سوی قاضی مرتضوی در حالی که از سمت قضایی تعلیق شده بود و بدون رعایت هیچیک از تشریفات قانونی برگزاری محاکم، مبادرت به صدور حکم نموده و برخلاف سادهترین اصل قضایی، حکم خود را در همان مرحله اول قطعی و غیر قابل تجدید نظر خواهی اعلام میکند. وی در حکم خود علی رغم الزام قانونی هیچ اشارهای به تاریخ برگزاری دادگاه و حضوری یا غیابی بودن محاکمه نکرده است چرا که دادگاهی که اساساً برگزار نشده است نمیتواند دارای تاریخ و صفت حضوری یا غیابی بودن داشته باشد.
برای شناخت بهتر دادگاههای برگزار شده توسط صلواتی و نحوهی رسیدگی به جرائم خوب است به ادعای خود وی رجوع شود تا منتقدان. صلواتی در جریان محاکمهی چهار زورگیر تهرانی که منجر به صدور حکم اعدام برای دو نفر از آنها و حبسهای طویلالمدت برای دو نفر دیگر شد در ابتدای تشکیل دادگاه گفت: «لازم به یادآوری است وکلای حاضر در جلسه وکلای تسخیری هستند. با توجه به اینکه هیچ یک از وکلا حاضر به دفاع از متهمین نبودند از آنها خواهش کردیم که دفاع کنند. البته دفاع وظیفه قانونی این وکلاست ولی نه اینکه آنها به میل خود اینجا باشند بلکه به دستور دادگاه برای دفاع در جلسه حاضر شدهاند.»
لاجوردی یکی از اسلاف قاضی صلواتی نیز در سال ۶۰ در گفتگو با رسانهها عیناً همین استدلال را در ارتباط با عدم وجود انگیزهی لازم در وکلا برای دفاع از متهمان سیاسی مطرح میکرد. از دقیقه و ۸ و ۳۰ این کلیپ میتوانید گفتههای وی را تماشا کنید:
«در جرائم ضدانقلابی، خوشبختانه انگیزهای برای وکلا وجود نداره که از این آقایون بیایند دفاع کنند. چون بالاخره باید یک کم اعتقاد داشته باشه به حرکت مسلحانه علیه نظام تا وکالت از یک متهمی را به عهده بگیره تا بیاد و ازش دفاع بکنه. »
او همچنین بطور رسمی از پذیرش وکلا برای دفاع از پروندههایی که زیر نظر او رسیدگی میشود خودداری میکند. دکتر ابراهیم یزدی تنها یک نمونه است. طبق گزارشات منتشر شده «در پی تعیین وقت دادرسی جهت رسیدگی به اتهامات دکتر ابراهیم یزدی، فریده غیرت ششم آذر به عنوان وکیل رسمی ایشان و به منظور ارایه وکالتنامه امضا شده از سوی دکتر یزدی پس از مراجعه به شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب، با خودداری قاضی صلواتی و عدم پذیرش وکالتنامه روبرو شد.» http://www.rahesabz.net/story/28249
شکایت از جنایات صلواتی به گزارشگر ویژه و دبیرکل ملل متحد از آنجایی که اعتراض زندانیان سیاسی و خانوادههایشان از جنایات صلواتی در مراجع داخلی به جایی نرسیده آنها با نوشتن نامه به مراجع بینالمللی و گفتگو با رسانههای بینالمللی تلاش کردهاند صدای خود و عزیزانشان را به گوش جهانیان برسانند. احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران یکی از این مراجع بوده است: مریم اکبری منفرد که توسط صلواتی به ۱۵ سال زندان محکوم شده در مرداد 1390 طی نامهای به احمد شهید نوشت: «اینجانب مریم اکبری منفرد، ۳۵ ساله دارای ۳ فرزند دختر ۱۳ ساله، ۵ ساله و ۴ ساله از تاریخ دهم دی ماه ۱۳۸۸ در زندان هستم. ۶ ساله بودم که برادرم محمدرضا را به شهادت رساندند که در سال ۶۰ بود. بعد از آن در سال ۶۳ خبر شهادت برادر دیگرم را به ما دادند. برادر کوچکم که در ۱۷ سالگی دستگیر شده بود به همراه خواهرم که دختری ۳ ساله داشت جزء قتل عامهای سال ۶۷ بودند و هیچ نشانی از آنها به ما ندادند و حتی اجازه گرفتن مراسم برای این چهار عزیز از دست رفته را نداشتیم. بله در این حین بود که مادرم در سن ۴۲ سالگی به دلیل فشارهای روحی از سوی رژیم در سال ۶۸ در اثر حمله مغزی و قلبی درگذشت. مریم اکبری منفرد در بخش دیگری از نامه خود خطاب به احمد شهید، در ارتباط با برخورد صلواتی نوشت: «قاضی با صراحت اعلام کرد “تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی. “ (بچههایش را بیاورید تا کمی گریه زاری راه بیاندازند و ما ببینیم). وقتی دختر کوچکم که حالا ۵ ساله شده است، در محیط زندان برای ملاقات من میآید و از دوری من گریه میکند با خود میاندیشم که همان رنجهایی که من از کودکی کشیدهام را حالا باید کودکانم تحمل کنند. ... وی در ادامه نامه خود، نوشت: «از شما مردم آگاه جهان و سازمان جهانی حقوق بشر میپرسم در کدام دادگاه زنی را با سه فرزند به جرم اینکه خواهر و برادرش (مجاهد بودند) به ۱۵ سال زندان و تبعید محکوم میکنند.»
اکرم السادات سنجری مادر میثاق یزدان نژاد زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای به احمد شهید ضمن توضیح وضعیت روحی و روانی فرزندش نوشت: «... فرزندم میثاق یزداننژاد که در مورخه ۱۳۸۴/۱۲/۵ با حکم دادگاه انقلاب شهرری دستگیر و پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد گردید. سپس در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۹ با حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب دستگیر و بطور جداگانه در دادگاه شهر ری ابتدا به ۵ سال و سپس به ۴ سال حبس و نهایتا به ۳ سال و تبعید به سمنان محکوم گردید. اما در دادگاه شعبهی ۱۵ تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۱۰ سال حبس و تبعید به زندان رجایی شهر محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر نیز این حکم تایید گردید. اکنون حدود ۵ سال و نیم از دستگیری میثاق گذشته است بدون حتی یک روز مرخصی، این در حالیست که فرزندم از سال ۱۳۸۱ به بیماری افسردگی شیزوفرنی مبتلا میباشد. در مورد حکم ناعادلانهی ۱۰ سال زندان شعبهی ۱۵ به عرض میرسانم که حتی یکی از بازجویان اذعان کرده بود که حکمش بیش از حد سنگین بوده است، شاید علت اصلی اینکه چنین حکم سنگینی برایش صادر کردهاند این باشد که پدر و مادرش از زندانیان سیاسی دههی۶۰ میباشند و اینکه داییهایش در رژیم شاه زندانی سیاسی بودهاند و در سال ۱۳۶۰ در رژیم جمهوری اسلامی ۳ تن از داییهایش به شهادت رسیدهاند.»
https://hra-news.org/685/1389-01-27-05-27-21/14678-1.html
خانوادهی مجید توکلی در نامهای به بان كي مون دبیرکل ملل متحد نسبت به خطراتی که جان فرزندشان را تهدید میکند اعتراض و تقاضای رسیدگی کردند. در این نامه آمده است: «ما خانواده مجيد توكلي دست كمك بسوي شما دراز كردهايم تا بلكه بتوانيم بهر صورتي كه امكانش براي شما هست از كشته شدن فرزندمان كه 6 روز دراعتراض به جنايتهايي كه رژيم ايران بر سر او و زندانيان ديگر درآورده در اعتصاب غذاي خشك بسر ميبرد و حالش بشدت وخيم است و فاصلهاي با مرگ ندارد، جلوگيري كنيد. مادرمان نيز در همراهي با مجيد، اعتصاب غذاي خشك كرده و او هم حالش بشدت وخيم است. لطفاً به آنچه در زير نوشتهايم توجه كنيد : مجید توکلی فرزند فیض الله در تاریخ 16 آذر سال 1388 و در برابر دانشگاه محل تحصیل خود بازداشت گردید و پس از طی مراحل دادرسی توسط شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به رییسجمهور در مجموع به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از هرگونه فعالیت سیاسی و 5 سال ممنوعیت خروج از کشورمحکوم گردید. مجید را به مدت تقریبا چهار ماه در سلول انفرادی نگاه داشته اند. ... مجید در تمام مدت بازداشت و تا همین لحظه که تقریبا پنج ماه است از صدور حکم قاضی گذشته است، از حق دسترسی و ملاقات با وکیل محروم بوده است. لازم به ذکر است که وکیل برای پرس و جو در مورد وضعیت متهم و احیانا مطالعه پرونده وی حتی اجازه ورود به ساختمان قوه قضائیه را نداشته است!
صلواتی در هفتههای اخیر همچون در هیئت یک چهرهی سیاسی قدم به میدان گذاشته و ضمن شرکت در راهپیمایی روز قدس در جمع خبرنگاران حاضر شده و گفت: «به فرموده امام خمینی (ره) آخرین جمعه ماه مبارک رمضان روز قدس بوده که به همت مردم مسلمان انشاءالله اسرائیل نابود خواهد شد.... حضور یکپارچه مردم نشان از انسجام مسلمانان داشته و ندای سردادن آزادی قدس نشان میدهد که انقلاب همچنان ادامه دارد.» http://tnews.ir/khabar/249D16251290.html
امیدوارم افرادی همچون ابوالفضل قدیانی و دیگر کسانی که از سوابق جنایتکارانهی صلواتی باخبرند به ندای وجدانشان گوش فرا داده و گفتنیها را بیان کنند و پروندهی جنایت علیه بشریت را دستاویزی برای مقابلههای جناحی و تهدید به افشاگری نکنند. ایرج مصداقی مرداد ۱۳۹۲
پانویس:
۱- قانون تشکیل پلیس قضایی در تاریخ ۵ تیر ۵۹ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. این ارگان یک پلیس تخصصی بود که به ابتکار بهشتی تشکیل شد و نیروهای آن در زمینهی کشف جرم، بازجویی مقدماتی و اجرای دستورات و احکام قضایی، ابلاغ اوراق قضایی فعالیت میکردند.
۲- ناصر سراج متولد ۱۳۳۹ هم اکنون علاوه به پست معاونت امنیت غلامحسین محسنی اژهای دادستان کل کشور، رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی نیز هست و به خاطر اعتمادی که به او میرود قاضی ویژه رسیدگی به پرونده فساد 3 هزار میلیاردی و مهدی هاشمی است. در هیچ نظام قضایی دنیا سابقه ندارد که دادستان که در مقام شاکی و مدعیالعموم است همزمان پست قضاوت و دادرسی را نیز در یک پرونده به عهده داشته باشد. سراج در دستگاه «قضایی» ولایت فقیه یکی از برجستهترین «قضات» محسوب میشود و توسط لاریجانی به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد.
۳- الیاس محمودی متولد شمال کشور پیش از انقلاب افسر ژاندارمری بود و به واسطهی داشتن لیسانس حقوق وارد اداره دادرسی ارتش شد. پس از انقلاب در دههی ۶۰ مدتها دادستان دادگاههای انقلاب ارتش بود و سپس جایگزین مهدی منتظری در حفاظت اطلاعات ارتش شد. وی در دههی ۷۰ به ریاست حفاظت اطلاعات قوه قضاییه و ریاست مجتمع قضایی ویژه امور اقتصادی رسید. پس از ماجرای فرار شهرام جزایری از زندان، مقصر شناخته شد و از پست خود برکنار گردید. نام و ردپای الیاس محمودی را در بسیاری از حوادث و وقایع ۱۵ساله اخیر کشور از تشکیل اطلاعات موازی و پرونده سازیهای سیاسی و نظامی منجر به حبس و شکنجه و اعدام تا ترانزیت دختران ایرانی به امارات متحده عربی، غصب زمینهای شمال، فساد مالی در ماجرای شرکتهای بیمه میتوان مشاهده کرد. گفته میشود چلوکبابی رفتاری در تهران نیز متعلق به وی است.
۴- مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نام تعدادی از زندانیان سیاسی را که مدتهای مدیدی است در انتظار اعزام به مراکز درمانی به سر میبرند به شرح زیر اعلام کرد. علی علایی (مشکل در ستون فقرات و مهره و بیماری قلبی) اسماعیل برزگری (ناراحتی فک و لثه) امیر اسلامی (قلب) بهنام ابراهیم زاده (ارتروز گردن ودرد گوش ولثه ) Copyright: gooya.com 2016
|