دوشنبه 11 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيت‌الله شريعتمداری، تداوم جنگ، کشتار ۶۷ و... يادآوری به خاتمی، مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
خاتمی از ياران اصلاح‌طلب خويش خواسته تا اطلاع ثانوی از مچ‌گيری درون جناحی خودداری کنند. اين سخن در آستانه تنظيم روابط جديد اصلاح‌طلبان حکومتی با نظام و ورود برخی از آنان به بدنه دولت بيان شده است. يعنی درست در شرايطی که احتمال افزايش کج‌روی اصلاح‌طلبان می‌رود... خاتمی توصيه به "سکوت درون جبهه‌ای" می‌کند تا مبادا انحصارطلبان، سوء استفاده کنند. گويی با مخفی نگهداشتن دستوری ضعف‌ها، خطاکاران به "خود اصلاحی" دست خواهند زد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سيد محمد خاتمی در يکی از آخرين اظهارنظرهای خود گفته است :"در فضای بسته ،نقد از خود هم ممکن نيست. وقتی جريانی و گرايشی در جامعه تحت فشار و زندان است روا نيست که از خود مچ گيری کند و آب به آسياب تخريب گران و انحصار طلبان بريزد".اين سخنان پس از آن مطرح شد که سعيد حجاريان به خاطر «رد ادعای تقلب در انتخابات رياست جمهوری سال های هشتاد و چهار و هشتاد و هشت » مورد حملات شديد از سوی اصلاح طلبان غير حکومتی قرار گرفت. البته به نظر می رسد قريب الوقوع بودن انتقادات داخلی به دليل « نقش آفرينی گروهی ازاصلاح طلبان درفريب انتخاباتی اخير» نيز در موضع گيری اخير خاتمی بی تأثير نبوده است. اما انگيزه خاتمی هرچه که بوده ، نميتوان نسبت به خطرات ناشی از اين اظهارات بی تفاوت بود. در واقع توصيه خاتمی همان حربه ای است که از آغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی تا کنون به صورت متناوب و دوره ای، در خدمت اصلاح طلبان و اصولگرايان حکومتی بوده تا از زحمت پاسخگويی و شفاف سازی خلاص شوند.

هنوز چند ماهی پيروزی انقلاب نگذشته بود که حوادث ترکمن صحرا و پس از آن کردستان، به اهرمی برای سرکوب آزادی ها تبديل شد . در آن زمان سران حکومت ادعا می کردند افشای برخی نابسامانی ها موجب سوء استفاده دشمنان خارجی انقلاب خواهد شد و دارندگان رسانه های بزرگ جهانی را در اقدامات فريب دهنده خود به منظور برهم زدن آرامش در داخل کشورياری می کند. در يک کلام به اين بهانه که نبايد به آسياب اقتدار گرايان جهان آب ريخت ،بستن دهانها و سرکوب رسانه ها را توجيه کردند.

نمی توان انکار کرد که توانايی حکومت در وحشت آفرينی ازخطر اقتدار گرايان جهانی تا آنجا بود که بسياری از انقلابيون و زجرکشيدگان از سرکوب نيز به کاروانی پيوستند که جلودار آن آيت اله خمينی بود و سرکوب آزادی بيان و قلم را امری مقدس بر می شمرد. در همان فضا، بزرگانی همچون مرحوم آيت اله شريعتمداری به زندان خانگی افتادند و ميهن پرستانی همچون مهندس امير انتظام ، بهترين سال های زندگی خود را در بدترين زندانهای جمهوری اسلامی سپری کردند اما اغلب سياستمدارانی که امروز اصلاح طلب ناميده می شوند ساکت ماندند مبادا آب به آسياب دشمنان داخلی و خارجی ريخته شود.زندانی شدن برخی شخصيت های ملی ومذهبی، تنها ثمره سکوت مصلحت انديشانه برخی از آزاديخواهان سابق نبود .

هنوز بستن دهان ها به بهانه جلوگيری از تضعيف انقلاب نو پا ادامه داشت که صدام با حمايت بسياری از حکام عرب و قدرت های شرقی و غربی ،به ايران حمله کرد . بسياری از کسانی که در دوره جنگ به بهانه حفظ يکپارچگی کشور در برابر دشمن خارجی ، چشم بر مظالم و مفاسد بستند شايد نمی دانستند که سکوت ايشان در برابر سياست های حاکم ، قدرت مسلط بر کشور را به « عدم پاسخگويی » در همه زمينه ها عادت می دهد . جنگ ويرانگر و خانمانسوز با عراق ، هشت سال به طول انجاميد اما همه کسانی که امروز بر بيهودگی ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر تأکيد می کنند سکوت پيشه ساختند. در واقع به بهانه جلوگيری از سوء استفاده دشمن، بزرگترين دشمنی در حق ملت و کشور ايران اعمال گرديد . سکوت در برابر ادامه جنگ ،هزينه ای معادل هزاران ميليارد دلار خسارت مادی و قربانی شدن صدها هزار زن و مرد مظلوم ايرانی را بر دوش ملت ايران گذاشت.

جنگ هنوز به پايان نرسيده بود که يکی از ننگ آورترين اقدامات نظام يعنی اعدام ناگهانی صدها زندانی در يک دوره چندروزه انجام شد *. اين بار هم «ادامه خطر دشمن خارجی »و هراس افکنی از يک نيروی معارض داخلی، بهانه به دست نيروهای داخلی داد تا دربرابر يکی از بزرگترين جنايات نظام، سکوت کنند. لابد آن روزهم محمد خاتمی هايی بوده اند و اعتراض به خودی ها به خاطر آن جنايت را «ريختن آب به آسياب دشمن » می دانسته و عدم مچ گيری را توصيه می کرده اند.

هرچه از سالهای نخستين انقلاب گذشت علاقه حکومت به «سکوتِ خودی و غيرخودی » در مقابل مفاسد و مظالم ، افزايش يافت والبته به موازات آن بر طيف قربانيان اين سکوت های مصلحت انديشانه يا کاسبکارانه افزوده شد. اگر در سالهای نخستين استقرار جمهوری اسلامی، رقبای احتمالی ومخالفان سرشناس آيت اله خمينی وبه حبس وحصر می رفتند در پايان دهه نخست از پيروزی انقلاب، کم کم نوبت به کسانی رسيد که سکوت خود نسبت به همه کژی ها را مقدس می شمردند زيرا به گمان آنها، فرياد اعتراض می توانست آب به آسياب دشمن بريزد.

البته در گزينش قربانيان جديد، قبل از همه نوبت به برخی همراهان اوليه انقلاب رسيد که قبل از ديگران در برابر کج روی های نظام،قد علم کرده بودند. آيت اله منتظری شايد با توجيهی شبيه به آنچه امروز خاتمی می گويد در برابر حبس خانگی آيت اله شريعتمداری و آيت اله روحانی در قم وحصر آيت اله قمی در مشهد سکوت کرده بود .او به تداوم بيهوده و هزينه ساز جنگ هم به صورت جدی اعتراض نکرد زيرا احتمالا فکر می کرد نبايد در مقابل دشمنانی که همه ابزارهای تبليغاتی را در اختيار دارند ،نظام مورد علاقه خود را تضعيف کند و آب به آسياب دشمنانی بريزد که با گفتمان انقلاب دشمنی دارند.اما آنگاه که همين آيت اله منتظری نتوانست شاهد برخی ظلم ها و فسادها باشد و لب به اعتراض گشود اعتـراض های او را تاب نياوردند زيرا برای معتادان به «آرامشِ گورستانی »هيچ نوع جنجالی قابل تحمل نيست .

آيت اله منتظری با رفتن به حصر خانگی در سال هفتاد وهفت در واقع تاوان اعتراضاتی را پرداخت که از سال ۱۳۶۷ وپس از کشتار شرم آور زندانيان سياسی آغاز کرده بود . درآن زمان گروهی از سياستمداران اصلاح طلب با سکوت خود،عملاً مهر تأييد بر اقدام حاکميت - حصر آيت اله منتظری - زدند .آنها ظاهراً می دانستند شرط ادامه حضور در حاکميت ،تن دادن به اعتياد حکومت است :اعتياد به «مجيز شنيدن و تنفر از گوش سپردن به اعتراض »، غافل از اينکه اين اعتياد هرروز جلوه های جديد می يابد و روزی دامن گير تن دهندگان به آن خواهد شد.

اکنون به سخن اخير خاتمی بازمی گردم . او از ياران اصلاح طلب خويش خواسته تا اطلاع ثانوی از مچ گيری درون جناحی خودداری کنند. اين سخن در آستانه تنظيم روابط جديد اصلاح طلبان حکومتی با نظام و ورود برخی از آنان به بدنه دولت بيان شده است. يعنی درست در شرايطی که احتمال افزايش کجروی اصلاح طلبان می رود و هم زمان با زير سؤال بردن برخی واقعيت های تاريخی توسط سعيد حجاريان، محمد علی نجفی وتعدادی از مشتاقان حکومت، خاتمی توصيه به "سکوت درون جبهه ای "می کند تا مبادا انحصار طلبان سوء استفاده کنند. گويی با مخفی نگهداشتن دستوری ضعف ها، خطاکاران به "خود اصلاحی" دست خواهند زد.

توصيه خاتمی هيچ تأثير واقعی بر درک مردم از واقعيت های جامعه ندارد. اما بسته شدن مسير انتقاد در رسانه های اصلاح طلب، از يک سو منجر به "عادی سازی معامله پشت پرده گروهی از اصلاح طلبان برای بازگشت به حکومت" خواهد شد در حالی که هزينه اين زد و بند ،مشروعيت بخشی به اقدامات ظالمانه و پُرمفسده رهبر و عوامل اوست. از سوی ديگر سران نظام را آسوده خاطر خواهد کرد که مسابقه برای ورود به " کمپ اصلاح طلبان پشيمان " و کسانی که به خواسته های جنبش سبز پشت می کنند حتی در ميان "تريبون داران اصلاح طلب " نيز با مخالفت جدی مواجه نخواهد شد.

بخشی از اصلاح طلبان که خاتمی دستور توقف انتقاد از آنها را صادر کرده، هم اکنون در جمع شرکا يا مباشران دولت قرار گرفته اند و عدم انتقاد از ايشان به معنای ادامه همان روندی است که در سی و پنج سال گذشته وجود داشته است. در اين سه و نيم دهه ،به بهانه " نريختن آب به آسياب دشمنان داخلی يا خارجی " ،بسياری از ضعف ها پنهان مانده و موجب عقب ماندگی کشور يا ظلم های غير قابل جبران به هموطنان شده است.

آنچه خاتمی از همفکران خود خواسته ، همان چيزی است که سيد علی خامنه ای هم از پيروان خود می خواهد. در همه سالهای گذشته، ادعای خامنه ای و عوامل او ، اين بوده که نظام ، با دشمنانی در داخل و خارج مواجه است و نبايد در مقابل آنها جبهه حاکميت را تضعيف کرد.قبل از او هم نزديکان آيت اله خمينی همين خواسته را از همه فعالان سياسی و مذهبی داشتند.طُرفه آنکه در آن دوران، گاه بدون درخواست علنی آقای خمينی ياران چپ گرا و راست گرای او ـ اصلاح طلبان و محافظه کاران فعلی ـ داوطلبانه ، سکوت اختيار می کردند.

امروز با نگاهی گذرا به سرنوشت کشور در سه دهه گذشته می توان ثمره « سکوت برای جلوگيری از سوء استفاده غير خودی ها » را ديد.تداوم نابخردانه جنگ و تحميل ميلياردها دلار خسارت به کشور در کنار قربانی شدن دهها هزار ايرانی غيرتمند، ثمره سکوت آن دوران وشرايط تأسف بار ايران در همه عرصه های داخلی و خارجی، دستاورد تداوم سکوت در دوره رهبری سيد علی خامنه ای است.

آقای خاتمی لابد توصيه خرداد ماه يکهزار وسيصد وپنجاه ونه سيد احمد خمينی را به ياد دارد.روز بيست ودوم خرداد سال پنجاه ونه ،سازمان مجاهدين خلق در ورزشگاه امجديه مراسمی برگزار می کرد که توسط عناصر حزب الهی به خون کشيده شد . دو روز بعد از آن حادثه،سيد احمد خمينی در گفتگويی، اين پرسش را مطرح کرد که «چرا اگر به فلان مرکز نماز جمعه حمله شود حتی گربه ای که در خانه حمله کنندگان هست نيز شناسايی می شود اما در روز روشن به يک تجمع قانونی حمله می شود و هيچکس پاسخگو نيست».اندکی بعد از اين حادثه، ادعای کودتا در کشور ، همه مسائل را به حاشيه برد. پس از آن هم جنگ آغاز شد و تضييع حقوق مردم به امری عادی تبديل گرديد. البته تا مدتی ، برخی از مقامات حکومتی ، همچنان در خصوص پاسداشت آزادی ها سخن می گفتند.مثلا سيد احمد خمينی در نامه ای که روز بيست و هشتم بهمن ماه پنجاه و نه در روزنامه کيهان به چاپ رسيد ضرب و شتم شيخ حسن لاهوتی در رشت و سکوت اکثر دست اندرکاران نظام در برابر آن را به باد انتقاد گرفت.او ازجمله خاتمی و دعايی - نمايندگان آيت اله خمينی در کيهان و اطلاعات - را مورد خطاب قرار داد:« عزيزانم دعايی و خاتمی ! چرا ساکتيد و هيچ نمی گوييد؟چه مرگمان شده است؟لابدشما هم استدلالتان اين است که اگر فرياد برآوريد ....ضدانقلاب از آن سوء استفاده می کند». اما به تدريج سيداحمد خمينی هم در کنار کسانی قرار گرفت که « به خاطر جلوگيری از سوء استفاده ضد انقلاب ، ظلم ها را می ديدند و سکوت می کردند». نتيجه اينکه سيد احمد خمينی از موضع اعتراض به قتل يک نفر در حادثه امجديه، به موضع سکوت در برابر اعدام يک شبه صدها تن رسيد. اين تغيير موضع از عوامل مختلفی ريشه می گرفت امايقيناً نمی توان سکوت های مصلحت انديشانه و گاه کاسبکارانه که همه آنها با توجيه جلوگيری از سوء استفاده اغيار صورت می گرفت را در نهادينه شدن «حق کشی های روز افزون» بی تأثير دانست.

سيد محمد خاتمی خود از نزديک روند تثبيت تک صدايی در کشور به بهانه «جلوگيری از سوء استفاده دشمن» را شاهد بوده است .لذا بسيار عجيب است که بار ديگر همان «سکوتِ ديکتاتورپرور» را توصيه می کند. او اگر لحظاتی خاطرات خود را مرور نمايد درخواهد يافت که که از حصر آيت اله شريعتمداری تا حصر آيت اله منتظری، از بازداشت سخن گوی دولت بازرگان - مهندس اميرانتظام - تا حبس نايب رئيس مجلس اصلاحات - مهندس بهزاد نبوی -، از توقيف روزنامه ميزان مهندس بازرگان تا توقيف اعتماد ملی کروبی و از تداوم نابخردانه جنگ با عراق تا دشمن تراشی ابلهانه خامنه ای و احمدی نژاد، مسيری طی شد که هموار کننده آن مسير، بستن تدريجی زبان ها به بهانه جلوگيری از سوء استقاده دشمن بود. پس شايسته نيست کسانی که داعيه مبارزه با ديکتاتوری را دارند توجيه گر عامل اصلی نهادينه شدن تک صدايی در کشور باشند و اقدام خود را مبارزه با انحصار طلبان ضد دموکراسی بنامند.

__________________
*پی نويس:
موضع نگارنده در برابر اقدامات گذشته سازمان مجاهدين خلق ، آشکار تر از آنست که نياز به توضيح داشته باشد اما مخالفت با سياست های سازمان نمی تواند توجيه گر سکوت نسبت به جنايت نابخشودنی سال شصت و هفت باشد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016